مقدمه

اصحاب پیامبر (ص) عموماً و علی (ع) خصوصاً ابوبکر را خلیفه پیامبر (ص) می‌شناختند و او را با عبارت «يَا خَلِيفَةَ رَسُولِ اللَّهِ‌» خطاب می‌کردند. برخی، گواهی صحابه را دلیل حقانیت خلافت ابوبکر[۱]، و برخی دیگر، آن را دلیل بر منصوص بودن خلافت وی دانسته‌اند، به این بیان که خلیفه پیامبر (ص) آن‌گاه بر کسی صدق می‌کند که پیامبر (ص) او را جانشین خود ساخته باشد، نه اینکه صرفاً با رأی صحابه به جای او قرار گرفته باشد[۲].

نقد

استدلال به اطلاق عنوان خلیفه پیامبر (ص) به ابوبکر توسط صحابه بر حقانیت خلافت او، در گرو آن است که صحابه را از هر گونه خطا مصون بدانیم؛ یعنی به عصمت آنان قائل باشیم. در اینجا عدالت صحابه، کارساز نیست، زیرا عدالت، انسان را از خطای عمدی باز می‌دارد، نه از خطای سهوی، در حالی که کسی به عصمت صحابه معتقد نیست، مگر آنکه به اجماع بازگردد و گفته شود همه صحابه که علی (ع) بین آنان بود، ابوبکر را با عنوان خلیفه پیامبر می‌شناختند، ولی استناد به اجماع، آن‌گاه کارساز خواهد بود که اطلاق عنوان خلیفه رسول خدا بر ابوبکر توسط علی (ع) بیانگر اعتقاد حقیقی او باشد، نه از باب به کار بردن عنوانی که بین مردم رواج دارد و فرد مورد خطاب، خود را با آن عنوان می‌شناسد، چنان‌که امامان اهل‌بیت (ع) گاهی بر زمامداران اموی یا عباسی هم، عنوان خلیفه یا خلیفه پیامبر (ص) را اطلاق می‌کردند و هرگز مقصود آنان تأیید خلافت آنان نبود.

استدلال به اطلاق عنوان خلیفه پیامبر (ص) توسط صحابه بر ابوبکر بر اینکه خلافت او مستند به نص بوده است بی‌پایه‌تر از استدلال پیشین است، زیرا می‌توان گفت مبنای صحابه در این اطلاق، آن بوده است که آنان بیعت را راه شرعی تعیین خلیفه پیامبر (ص) می‌دانستند و به منحصر بودن تعیین امام از طریق نص، قائل نبودند[۳].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. شرح المواقف، ج۸ ص۳۶۴.
  2. الفصل، ج۳، ص۲۶.
  3. ربانی گلپایگانی، علی، براهین و نصوص امامت، ص ۳۹۰.