تحریف‌ناپذیری قرآن در حدیث

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۴ اوت ۲۰۱۸، ساعت ۱۷:۲۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

روایات تحریف‌نما در منابع اهل سنت

  • در منابع و مدارک اهل سنت، کهن‌ترین منبعی که از چالشی در تحریف‌ناپذیری قرآن حکایت می‌کند، موطأ مالک‌ بن انس است؛ مالک با سند خود از عایشه چنین نقل می‌کند: از جمله آیات قرآن آیه " خَمسُ رَضَعات معلومات یحرِمنَ‌‏" بود. پیامبر خدا(ص) از دنیا رفت، در حالی که این آیات از قرآن، قرائت می‌شد[۱] و از مالک‌ بن انس نقل شده که چون اوایل سوره برائت ساقط شد، در پی آن ﴿﴿بِسْمِ اللَّهِ هم افتاد و این ثابت است که حجم سوره برائت به اندازه سوره بقره بوده است[۲][۳].
  • پس از آن در منابع حدیثی متقدم اهل‌ سنت از قبیل صحاح[۴]، مسانید[۵] و سنن[۶] کم و بیش احادیثی به چشم می‌خورند که در ظاهر بر تحریف قرآن دلالت دارند. پس از قرن سوم نیز نسائی[۷]، طبری[۸]، طبرانی[۹] و حاکم نیشابوری[۱۰] روایات تحریف‌نما را در کتابهایشان نقل کرده‌اند[۱۱].
  • بررسی تفصیلی دانشمندان اهل‌سنت درباره اسانید و توجیه مضامین گوناگون این احادیث همزمان با صدور این روایات نیست. این بررسیها به زمانهای متأخرتر تعلّق دارند. قراین و شواهد نشان می‌دهند این رویکرد در قرن سوم یعنی همزمان با تدوین صحاح، مسانید و سنن شکل گرفته است. به نظر می‌رسد قاسم بن سلام نخستین گام را در کتاب فضائل القرآن در این زمینه برداشته است. وی پس از ذکر بخشی از این اخبار می‌نویسد: این‌ امور "مواردی که‌ بر نقصان در قرآن دلالت می‌کنند" مانند تعبیر " صَلَاةَ الْعَصْر‏" در آیه ۲۳۸ سوره بقره: ﴿﴿حَافِظُواْ عَلَى الصَّلَوَاتِ وَالصَّلاةِ الْوُسْطَى در تفسیر قرآن به کار می‌آیند[۱۲]. ابن‌ سلام کتابی دیگر با نام الناسخ والمنسوخ نگاشته است که ابو جعفر نحاس ضمن اشاره به مطالب آن از نوعی از نسخ نیز یاد می‌کند و آن این است که آیه‌ای نازل شود و مدتی هم تلاوت گردد. سپس تلاوت آن آیه نسخ شود؛ ولی حکمش باقی باشد[۱۳]. این عبارت سندی تاریخی درباره نظریه معروف "نسخ‌تلاوت و نه حکم آیه" و همواره در توجیه احادیث تحریف به نقیصه مورد توجه دانشمندان اهل‌ سنت بوده است، هرچند ابو جعفر نحاس از پذیرش این نظریه سر‌باز زده و خود راه حلی دیگر برای این روایات نشان داده است[۱۴][۱۵].
  • در این میان کتاب تأویل مشکل القرآن از ابن‌ قتیبه که به انگیزه دفع شبهات و دفاع از ساحت قرآن نگاشته شده[۱۶]، جایگاهی ویژه‌دارد. وی در این کتاب به توجیه احادیث وجود لحن و خطا در قرآن[۱۷] که به نوعی با تحریف در الفاظ قرآن پیوند می‌خورند و نیز به تأویل و توجیه اخباری پرداخته است که از تفاوت مصحف ابن‌ مسعود و ابی‌ بن‌ کعب با مصحف موجود، حکایت می‌کنند[۱۸] در طلیعه قرن چهارم تلاشهای طبری در این زمینه ارج نهادنی است[۱۹][۲۰].
  • کوشش اهل‌ سنت برای اثبات سلامت قرآن از تحریف که با توجیه احادیث تحریف‌نما از قرن سوم آغاز شده همچنان تا عصر حاضر ادامه دارد. اگر برخلاف پندار برخی که راه افراط پیموده، صاحبان کتب‌ حدیثی را به دلیل گزارش احادیث تحریف‌نما، از قائلان به تحریف، به شمار می‌آورند[۲۱]، به اعتدال حکم کنیم و نیز از نقدهای جدی بر علاجهای احادیث تحریف‌نما چشم بپوشیم، تنها باید تفکر ابن‌ شنبوذ بغدادی را چالشی در این بسترِ یکسان به حساب آوریم؛ وی که مُقری بغداد بوده و در فهرست قاریان چهارده‌گانه به شمار می‌آید[۲۲] قرآن را بر قرائتهای شاذّ می‌خوانده و بر این پندار بوده است که‌ عثمان نتوانست همه قرآن را جمع‌آوری کند، ۵۰۰‌ حرف از قرآن موجود ساقط شده و صحابه نیز چیزهایی بر قرآن افزوده‌اند[۲۳]. عبدالوهاب بن احمد شعرانی نیز در قرن دهم ادعا می‌کند که اگر در دلهای ناتوان شک و تردید نمی‌افتاد تمام آنچه را که از مصحف عثمان ساقط شده بیان می‌کردم[۲۴] در عصر حاضر نیز محمد الخطیب در کتاب خود، الفرقان به این پندار دامن زده‌است[۲۵].
  • اما قاطبه دانشمندان اهل سنت بر تحریف ناپذیری قرآن گواهی داده‌اند؛ از جمله آنان احمد بن محمد ثعلبی[۲۶]، ابن حزم اندلسی[۲۷]، علی‌ بن احمد الواحدی[۲۸]، حسین بن مسعود بغوی[۲۹]، جارالله محمود زمخشری[۳۰]، قاضی عیاض بن موسی[۳۱]، عبدالحق بن عطیه اندلسی[۳۲]، فخرالدین رازی[۳۳]، محمد بن احمد قرطبی[۳۴]، عبدالله بن احمد نسفی[۳۵]، اسماعیل بن کثیر دمشقی[۳۶]، عبدالله بیضاوی[۳۷]، محمد‌ بن جزری[۳۸]، جلال الدین سیوطی[۳۹]، محمد شوکانی[۴۰]، محمود آلوسی[۴۱]، سید‌ قطب[۴۲] و دیگران‌اند که بسیارند[۴۳].
  • مجموع روایات تحریف‌نما را در منابع اهل‌ سنت که از ظاهر آنها استفاده تحریف می‌شود در ۵ محور بررسی‌ می‌کنیم[۴۴].
  1. وجود لحن و خطا در قرآن:وجود لحن و خطا در قرآن به نوعی با تحریف در الفاظ وحی، پیوند دارد. در این زمینه چندین حدیث در منابع اهل سنت به چشم می‌خورد؛ از جمله حدیثی از ابن عروه که از پدرش چنین نقل می‌کند: از عایشه درباره خطا در آیه ﴿﴿ إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ[۴۵]. بنا به قرائت ابن‌ کثیر که ﴿﴿إِنْ را مشدد خوانده و از خطا در آیه ﴿﴿لَّكِنِ الرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ مِنْهُمْ وَالْمُؤْمِنُونَ يُؤْمِنُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ وَالْمُقِيمِينَ الصَّلاةَ وَالْمُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَالْمُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ أُوْلَئِكَ سَنُؤْتِيهِمْ أَجْرًا عَظِيمًا[۴۶] و از خطا در آیه ﴿﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُواْ وَالَّذِينَ هَادُواْ وَالصَّابِؤُونَ وَالنَّصَارَى مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا فَلاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلاَ هُمْ يَحْزَنُونَ[۴۷] پرسیدم. گفت: این کار کاتبان وحی است که در نگارش قرآن به خطا رفته‌اند ["باید به جای هذان، المقیمین، والصابئون، به ترتیب هذین، المقیمون، والصابئین باشد"[۴۸] سُیوطی احادیثی دیگر درباره خطا در نگارش برخی از کلمات قرآن، نقل کرده است[۴۹] از عثمان نیز نقل می‌کنند که وی پس از نظر در قرآن گفت: در نگارش آن خطا می‌بینم؛ لیکن عرب با طبیعت زبان خود آن را درست خواهد کرد[۵۰]. برخی از اهل سنت علت این خطا را عدم مهارت کاتبان دانسته‌اند[۵۱]؛ لیکن اکثر آنان این نوع احادیث را خبر واحد، غریب، و غیر قابل اعتماد می‌شناسند و مواردی که بر حسب ظاهر، خطا در نگارش محسوب می‌شود رسم‌الخط ویژه قرآن با حکمتی نهفته در آن می‌دانند که شواهدی فراوان در زبان عرب نیز آن را همراهی می‌کند[۵۲]. فخر رازی می‌گوید: مصحف موجود به تواتر از رسول خدا(ص) نقل شده است، بنابراین چگونه ممکن است در آن لحن باشد[۵۳]. درباره سه آیه‌ای نیز که به اعراب آن اشکال شده مفسران پاسخ داده‌اند‌[۵۴][۵۵].
  2. تغییر برخی از کلمات قرآن: ابن ابی‌ داود سجستانی از طریق عَبّاد بن صُهَیب می‌گوید: حجاج‌ ۱۱ مورد از حروف برخی از کلمات قرآن را تغییر داد[۵۶]. افزون بر آنکه اکثر این موارد از مقوله قرائات‌اند[۵۷] این تغییر، افسانه‌ای بیش نیست، چون اولا ابن ابی داود این قصه خیالی را از قول عَبّاد‌ بن صُهَیب بصری از عَوف بن ابی جمیله نقل کرده است و عبّاد عادتاً نمی‌تواند راوی عَوف به شمار رود و دانشمندان رجال شناس نیز وی را از راویان عَوف ندانسته‌اند[۵۸]، افزون بر آن عبّاد در نزد دانشمندان رجال شناس ضعیف و حدیثش متروک است[۵۹]. ثانیاً در عصر حجّاج چنین امری عادتاً محال است، زیرا در آن عصر قرآن در سینه‌ها و کتابها به صورت گسترده در آفاق منتشر شده، هرگز امکان جمع‌آوری و دست بردن در آن نبوده است[۶۰]. بنابراین بر فرض صحت چنین روایاتی شاید در مصحف شخصی حجّاج چنین نابسامانیهایی بوده و وی آنها را با الگو برداری از دیگر مصاحف، تغییر داده است؛ ولی دیگران به عمد برای کاستن از منزلت قرآن یا به اشتباه، به تمام مصاحف نسبت‌ داده‌اند[۶۱][۶۲].
  3. فراموش شدن برخی آیات:احادیث بیانگر این مضمون در مصادر اهل سنت از کمیت بیشتری برخوردارند، چنان که از قول عمر‌ بن‌ خطاب نقل شده‌ که قرآن‌۱۰۲۷۰۰۰ حرف دارد[۶۳]؛ یعنی باید بیش از‌ ۳/ ۲ قرآن از دست رفته باشد[۶۴]. قاسم بن سلام نیز به نقل از عبدالله بن عمر چنین نقل می‌کند: هیچ‌کس از شما نمی‌تواند ادعا کند تمام قرآن نزد اوست... بیشتر قرآن از دست رفته است[۶۵]. در روایتی ابو موسی اشعری از سوره‌ای شبیه سوره برائت در زمان پیامبر(ص) یاد می‌کند که به جز یک آیه، همه آن را فراموش کرده است. همو از سوره دیگری شبیه به مُسبّحات سخن می‌گوید که جز یک آیه، همه آن را فراموش کرده است[۶۶] از حذیفة بن یمان نقل شده که حجم سوره برائت سه[۶۷] یا ۴ برابر حجم کنونی آن بوده است[۶۸]. در روایتی دیگر از مالک بن انس این سوره از نظر حجم همانند سوره بقره یاد شده است که آیه ﴿﴿بِسْمِ اللَّهِ به همراه آیات آغازین آن ساقط شده است[۶۹]. این پندار درباره سوره احزاب نیز هست[۷۰]. احمد‌ بن حنبل[۷۱] و دیگران[۷۲] به نقل از اُبی بن کعب می‌نویسند: در ضمن سوره بینه آیات دیگری نیز بوده‌ است. ترمذی این حدیث را "حسن صحیح" می‌شناسد[۷۳] و راغب اصفهانی می‌گوید: "ابن مسعود در مصحف خود تعبیر " لَوْ كَانَ‏ لِابْنِ‏ آدَمَ‏ ‏" را نگاشته بود[۷۴]. در چند روایت منقول از امام علی(ع)[۷۵] و عایشه[۷۶] و عمر از آیاتی یاد‌ شده است که از قرآن ساقط شده‌اند[۷۷]. بنا به نقلی عمر جمله‌ای را که در آن حد رجم ذکر شده است از قرآن می‌دانست و می‌گفت: اگر گفته نمی‌شد عمر در مصحف چیزی افزوده، با دست خود آن را در مصحف می‌نگاشتم[۷۸]. در میان برخی از این روایات نیز سخن از حذف و تبدیل کلمات و عبارات در برخی از آیات به چشم می‌خورد[۷۹]. قاسم بن سلاّم ۱۲۴ مورد از آنها را در باب "الزوائد من الحروف التی خولف بها‌ الخط فی القرآن" گرد آورده است[۸۰]. هرچند اهل سنت درباره صحت و سقم سندهای این روایات اختلاف نظر دارند[۸۱]؛ لیکن به اتفاق، محتوای این احادیث را دال بر تحریف در الفاظ قرآن ندانسته، با توجه به قراین و شواهد، آنها را فراخور مضامینشان توجیه کرده‌اند. جمعی از اهل سنت مضامین این احادیث را از جنس تفسیر و معانی قرآن می‌شناسند[۸۲] و جمعی آنها را حمل بر سنت می‌کنند؛ مانند نحّاس که درباره حدیث رجم می‌گوید: ... آن سنّتی ثابت است[۸۳]. شماری دیگر مانند زبیدی[۸۴] و مسلم[۸۵] و برخی دیگر نیز درباره آیه مزعومه " لَوْ كَانَ‏ لِابْنِ‏ آدَمَ‏ ‏" همین دیدگاه را دارند. برخی دیگر از اهل سنت این احادیث‌ را در زمره وحی غیر قرآنی "حدیث قدسی" قلمداد می‌کنند[۸۶]. حمل این احادیث بر جعل یا خطای راوی، راه حلی دیگر است[۸۷]. عده‌ای نیز آنها را منسوخ‌التلاوه می‌شمارند. دانشمندان امامیه به اتفاق و بدون تردید، این سنخ روایات را چنان‌چه تأویلی مناسب نداشته باشند باطل شمرده‌اند. از جمله قدمای امامیه می‌توان به فضل‌بن شاذان در ردّ نسبتی که به ابن مسعود درباره معوّذتین داده‌اند[۸۸]، سید مرتضی[۸۹] و طبرسی در ردّ و ابطال وجود خطا در الفاظ قرآن[۹۰]، علی‌ بن طاووس حلی در نقد پندار زیادت آیه بسمله در قرآن[۹۱]، علامه حلی در بررسی و نقد سوره‌های خلع و حفد[۹۲] اشاره کرد. از جمله متأخران نیز می‌توان شیخ محمد جواد بلاغی[۹۳]، علامه‌ طباطبایی[۹۴]، آیة الله سید ابوالقاسم خویی[۹۵]، سید مرتضی عسکری[۹۶]، محمد هادی معرفت[۹۷] و جوادی آملی[۹۸] را نام‌ برد[۹۹].
  4. نقصان در جمع قرآن:برخی جمع قرآن توسط خلیفه اول را به طور طبیعی موجب وقوع تحریف به نقیصه و تغییر در قرآن[۱۰۰] و توحید مصاحف به دست عثمان را نیز، موجب سقوط برخی از کلمات و آیات می‌پندارند[۱۰۱] بر فرض اینکه ابوبکر گردآورنده قرآن باشد، بدون تردید گردآورنده قرآن، هرچه از قرآن در سینه‌ها و مکتوبات به صورت متواتر بوده در مصحف گرد آورده است[۱۰۲]؛ امّا اگر دیدگاه سید مرتضی و همفکرانش را مبنی بر جمع و تدوین قرآن در عصر پیامبر‌ اکرم(ص)بپذیریم[۱۰۳]، این مناقشه موضوعاً منتفی است. تحریف قرآن در عصر عثمان[۱۰۴] نیز پنداری بیش نیست. کار عثمان الغای قرائتهایی که از پیامبر خدا(ص) اخذ نشده و یکدست کردن مصحف و اکتفا به متن آیات با حذف تأویل و تفسیر از متن قرآن بوده است. بدون آنکه موجب تحریف در الفاظ آیات شود[۱۰۵][۱۰۶].
  5. تفاوت در مصاحف صحابه: برخی از ادله قائلان به تحریف قرآن، روایاتی‌اند که درباره مصحف امام علی(ع)، عبدالله‌ بن مسعود و ابی بن کعب، نقل شده‌اند[۱۰۷]. طبق مدارک فریقین اصل وجود مصحف امام علی(ع) محرز است و جای تردید ندارد[۱۰۸]؛ اما اضافاتی که در مصحف آن حضرت نقل شده‌اند همگی در حدّ تفسیر و تأویل‌اند که در مصحف کنونی نیستند[۱۰۹].
  • تفاوت مصحف ابن مسعود و مصحف ابی بن کعب با مصحف موجود نیز، برخلاف پندار برخی[۱۱۰]، در اضافات تفسیری و تبدیل برخی از کلمات دشوار قرآن به کلمه‌ای دیگر جهت شرح و توضیح آنهاست و به نزاهت قرآن از تحریف آسیبی نمی‌رساند[۱۱۱].
  • دیدگاههای اهل سنت درباره سندها و مدلولهای این احادیث متفاوت‌اند؛ برخی، اسناد نسبتی را که به ابن مسعود داده‌اند، باطل و دروغین[۱۱۲] و برخی آنها را احادیثی صحیح دانسته[۱۱۳]، در جست و جوی تأویل متن برمی‌آیند. بیشتر اهل سنت، انکار ابن مسعود را تنها در جنبه نگارش این سوره‌ها در قرآن دانسته و بر این باورند که ابن مسعود منکر اصل وجود قرآنی این سوره‌ها نبوده است، بلکه اساساً ممکن نیست ابن‌ مسعود به تنهایی راه درست، و سایر مهاجران و انصار راه‌خطا پیموده باشند. شاید تواتر این سوره‌ها برای وی ثابت نبوده است[۱۱۴] و شاید سوره حمد را به جهت فرط شهرت نیاورده است. در پاره‌ای از اخبار تعبیر "مصحف فاطمه" به‌چشم می‌خورد. برخی وجود این مصحف را در‌ منابع شیعی از ادله تحریف نزد شیعه می‌شناسند[۱۱۵]، در صورتی که کلمه مصحف در این تعبیر مشترک لفظی است و در متن اخباری که گزارش آن آمده، تصریح دارد که این‌ مصحف غیر از قرآن است و پس از وفات پیامبر‌ خدا(ص) فرشته‌ای، رخدادهای آینده را برای حضرت فاطمه(س) می‌گفت و امیرمؤمنان، امام علی(ع) آن‌را می‌نگاشت[۱۱۶]. بیشتر اهل سنت در توجیه احادیثی که بر تحریف به نقیصه دلالت دارند به نظریه "نسخ تلاوت" روی آورده‌اند. آنان طبق این نظریه، مضامین این احادیث را آیاتی می‌دانند که ابتدا از ناحیه خدا نازل شده‌اند و سپس یا الفاظ آنها همراه با حکمشان منسوخ شده‌اند "نسخ تلاوت با حکم" یا در مواردی تنها تلاوتشان منسوخ شده؛ ولی حکم آنها باقی است "نسخ تلاوت بدون حکم". از میان اهل سنت می‌توان از ابن حزم[۱۱۷]، زرقانی[۱۱۸]، ابو شامه[۱۱۹]، سیوطی[۱۲۰] و ... نام‌ برد[۱۲۱].
  • با این وصف گروهی از قدما و متأخران اهل سنت بر ناکارآمدی و ابطال این نظریه رأی داده و گفته‌اند: اولا این احادیث خبر واحدند و اثبات آیات قرآن یا نسخ آنها با خبر واحد امکان‌پذیر نیست[۱۲۲]. ثانیاً محتوای آیات مزعومه با آیات قرآن سنخیتی ندارند[۱۲۳]. ثالثاً نسخ آیات قرآن تنها به عصر نزول وحی اختصاص دارد؛ ولی سبک و سیاق برخی از این اخبار بر نسخ بعد از وفات پیامبر(ص) و انقطاع وحی دلالت می‌کند[۱۲۴]، افزون بر آن، این روایات با ادله سلامت قرآن از تحریف در تعارض و ناگزیر ساقط‌اند[۱۲۵].
  1. الموطاء، ج‌۲، ص‌۶۰۸.
  2. الاتقان، ج‌۱، ص‌۱۴۲.
  3. نجارزادگان، فتح‌الله، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص:۳۰۲ - ۳۳۵.
  4. صحیح البخاری، ج‌۸، ص‌۲۶؛ صحیح مسلم، ج‌۳، ص‌۱۰۰؛ صحیح ابن خزیمه، ج‌۱، ص‌۲۸۰.
  5. مسنداحمد، ج۴، ص۳۶۸؛ مسندابی‌داود، ص۱۲؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج‌۸، ص‌۵۷۰.
  6. السنن الکبری، ج‌۸، ص‌۲۱۱؛ المصنف، صنعانی، ج‌۲، ص‌۹۱؛ ج‌۳، ص‌۳۶۵.
  7. نک: سنن النسائی، ج‌۴، ص‌۲۷۱.
  8. نک: جامع‌البیان، ج‌۹، ص‌۱۸؛ ج‌۱۷، ص‌۱۳۱؛ ج‌۱۸، ص‌۸۷‌.
  9. نک: المعجم الکبیر، ج‌۱، ص‌۲۹۳.
  10. المستدرک، ج‌۲، ص‌۴۱۵، ۵۳۱.
  11. نجارزادگان، فتح‌الله، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص:۳۰۲ - ۳۳۵.
  12. فضائل القرآن، ص‌۱۹۵.
  13. الناسخ و المنسوخ، ج‌۱، ص‌۴۳۴-۴۳۶.
  14. الناسخ و المنسوخ، ج‌۱، ص‌۴۳۸.
  15. نجارزادگان، فتح‌الله، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص:۳۰۲ - ۳۳۵.
  16. تأویل مشکل القرآن، ص‌۲۳.
  17. تأویل مشکل القرآن، ص‌۵.
  18. تأویل مشکل القرآن، ص‌۴۳، ۴۷.
  19. نک: جامع‌البیان، ج‌۹، ص‌۱۸ ـ ۱۹.
  20. نجارزادگان، فتح‌الله، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص:۳۰۲ - ۳۳۵.
  21. نک: اصول مذهب الشیعه، ج‌۱، ص‌۲۲۶ ـ ۲۲۸؛ الشیعة و تحریف القرآن، ص‌۵۷؛ الشیعة و القرآن، ص‌۲۴ ـ ۲۵.
  22. نک: اتحاف فضلاء البشر، ج‌۱، ص‌۷۵ ـ ۷۷.
  23. تفسیر قرطبی، ج‌۱، ص‌۸۱؛ تاریخ بغداد، ج‌۱، ص‌۲۹۶؛ المرشد الوجیز، ص‌۱۸۷.
  24. نک: تفسیر قمی، ج‌۱، ص‌۲۲.
  25. نجارزادگان، فتح‌الله، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص:۳۰۲ - ۳۳۵.
  26. تفسیر ثعلبی، ج‌۵، ص‌۳۳۱.
  27. الفصل فی‌الملل، مج ۳، ج‌۴، ص‌۱۸۲.
  28. الوسیط، ج‌۳، ص‌۴۰.
  29. تفسیر بغوی، ج‌۳، ص‌۴۴.
  30. الکشاف، ج‌۲، ص‌۵۷۲.
  31. الشفا بتعریف حقوق المصطفی(صلی الله علیه وآله)، ج‌۲، ص‌۳۰۴ ـ ۳۰۵.
  32. المحرر الوجیز، ج‌۱۰، ص‌۱۱۲.
  33. التفسیر الکبیر، ج‌۱۹، ص‌۱۶۰.
  34. تفسیر قرطبی، ج‌۱۰، ص‌۵.
  35. تفسیر نسفی، ج‌۲، ص‌۲۶۹.
  36. تفسیر ابن کثیر، ج‌۲، ص‌۵۶۷.
  37. تفسیر بیضاوی، ج‌۳، ص‌۳۶۲.
  38. النشر، ج‌۱، ص‌۱۲ ـ ۱۴.
  39. تفسیر جلالین، ص‌۲۶۵.
  40. فتح القدیر، ج‌۳، ص‌۱۲۲.
  41. روح المعانی، ج‌۱، ص‌۴۵.
  42. فی ظلال القرآن، ج‌۴، ص‌۲۱۲۷ ـ ۲۱۲۹.
  43. نجارزادگان، فتح‌الله، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص:۳۰۲ - ۳۳۵.
  44. نجارزادگان، فتح‌الله، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص:۳۰۲ - ۳۳۵.
  45. سوره طه، آیه:۶۳.
  46. امّا استواران در دانش از آنان و آن مؤمنان بدانچه بر تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است، ایمان می‌آورند و برپادارندگان نماز و دهندگان زکات و مؤمنان به خدا و روز واپسین؛ به آنان زودا که پاداشی سترگ دهیم؛ سوره نساء، آیه:۱۶۲.
  47. بی‌گمان (از) مؤمنان و یهودیان و صابئان و مسیحیان، کسانی که به خداوند و روز بازپسین ایمان آورند و کار شایسته کنند، نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌گردند؛ سوره مائده، آیه:۶۹.
  48. فضائل القرآن، ص‌۱۶۱ ـ ۱۶۲؛ نک: جامع البیان، ج‌۶، ص‌۳۴.
  49. نک: الاتقان، ج‌۱، ص‌۱۶۵ ـ ۱۶۹.
  50. تاریخ المدینه، ج‌۳، ص‌۱۰۱۳؛ محاضرات الادباء، ج‌۲، ص‌۴۴۹.
  51. محاضرات الادباء، ج‌۲، ص‌۴۴۹.
  52. نک: جامع‌البیان، ج۶، ص۳۶، تفسیرابن‌کثیر، ج۱،ص۲۹۸، ج‌۳، ص‌۱۶۵؛ روح المعانی، ج‌۶، ص‌۲۹۳ـ۲۹۴.
  53. التفسیر الکبیر، ج‌۱۱، ص‌۱۰۶.
  54. نک: الکشاف، ج‌۱، ص‌۵۹۰، ۶۶۰؛ ج‌۳، ص‌۷۲؛ روح‌المعانی، ج‌۱، ص‌۵۴ ـ ۵۵.
  55. نجارزادگان، فتح‌الله، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص:۳۰۲ - ۳۳۵.
  56. المصاحف، ص‌۲۸۰؛ نیز نک: نکت الانتصار، ص‌۳۹۹.
  57. نک: آراء المستشرقین، ج‌۱، ص‌۴۳۰ ـ ۴۳۱.
  58. تهذیب الکمال، ج‌۲۲، ص‌۴۳۸-۴۳۹.
  59. الجرح والتعدیل، ج‌۶، ص‌۸۱-۸۲؛ لسان المیزان، ج‌۳، ص‌۲۳۰؛ تاریخ الاسلام، ج‌۱۵، ص‌۱۹۸-۱۹۹.
  60. البیان، ص‌۲۱۹.
  61. نک: القرآن و روایات المدرستین، ج‌۲، ص‌۶۹۳ ـ ۶۹۷.
  62. نجارزادگان، فتح‌الله، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص:۳۰۲ - ۳۳۵.
  63. نک: الاتقان، ج۱، ص‌۱۵۲؛ الدرالمنثور، ج‌۶، ص‌۴۲۲.
  64. البرهان فی علوم القرآن، ج‌۱، ص‌۲۴۹.
  65. فضائل‌القرآن، ص‌۱۹۰؛ الاتقان، ج‌۲، ص‌۵۲.
  66. صحیح مسلم، ج‌۳، ص‌۵۳۰؛ فضائل القرآن، ص‌۱۹۲.
  67. الدرالمنثور، ج‌۴، ص‌۱۲۱.
  68. الدرالمنثور، ج‌۴، ص‌۱۲۰، المستدرک، ج‌۲، ص‌۳۳۱.
  69. الاتقان، ج‌۱، ص‌۱۴۲.
  70. نک: الدرالمنثور، ج۵، ص‌۱۸۰؛ فضائل القرآن، ص‌۱۹۰ ـ ۱۹۱؛ المستدرک، ج‌۲، ص‌۴۱۵.
  71. مسند ابی داود، ج‌۵، ص‌۱۳۱ ـ ۱۳۲.
  72. نک: المستدرک، ج‌۲، ص‌۵۳۱؛ مجمع الزوائد، ج‌۷، ص‌۱۴۰.
  73. سنن الترمذی، ج‌۵، ص‌۳۷۰.
  74. محاضرات الادباء، ج‌۲، ص‌۴۴۸.
  75. فضائل القرآن، ص‌۱۸۹.
  76. الموطأ، ج‌۲، ص‌۶۰۸؛ صحیح مسلم، ج‌۳، ص‌۱۰۰؛ مسند احمد، ج‌۴، ص‌۳۶۸.
  77. الدرالمنثور، ج‌۱، ص‌۱۰۶.
  78. صحیح البخاری، ج‌۸، ص‌۱۱۳؛ صحیح مسلم، ج‌۶، ص‌۱۶۲-۱۶۳؛ المصنف، ابن ابی شیبه، ج‌۸، ص‌۵۷۰.
  79. نک: فتح‌الباری، ج‌۱۱، ص‌۲۱۷؛ کنزالعمال، ج‌۲، ص‌۵۶۹، ۵۹۴.
  80. فضائل القرآن، ص‌۱۶۲-۱۹۰؛ الاتقان، ج‌۱، ص‌۵۲ ـ ۵۵؛ روح المعانی، ج‌۱، ص‌۴۶.
  81. نک: مقدمتان فی علوم القرآن، ص‌۸۳؛ المحلی، ج‌۱۰، ص‌۱۴ ـ ۱۶؛ الناسخ والمنسوخ، ج‌۱، ص‌۴۳۸.
  82. فضائل‌القرآن، ص‌۱۹۵.
  83. الناسخ والمنسوخ، ج‌۱، ص‌۴۳۸؛ مقدمتان فی علوم القرآن، ص‌۷۹.
  84. مقدمتان فی علوم القرآن، ص‌۸۵.
  85. صحیح مسلم، ج۳، ص۱۰۰؛ صحیح‌ابن‌حبان، ج۸، ص‌۲۸.
  86. تأویل مختلف الحدیث، ص‌۲۹۲؛ مقدمتان فی علوم القرآن، ص‌۸۵ ـ ۸۶.
  87. روح المعانی، ج‌۱۲، ص‌۲۱۷؛ سلامة القرآن من التحریف، ص‌۲۰۶.
  88. الایضاح، ص‌۲۲۹.
  89. نک: سلامة القرآن من التحریف، ص‌۲۲۶.
  90. مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۸۳-۸۴.
  91. سعد السعود، ص‌۲۹۲.
  92. تذکرة الفقهاء، ج‌۳، ص‌۲۶۳.
  93. آلاء الرحمن، ج‌۱، ص‌۲۲۷ ـ ۲۲۸؛ الهدی الی دین المصطفی(ص)، ص‌۱۲۳ ـ ۱۲۴.
  94. المیزان، ج‌۱۲، ص‌۱۱۷.
  95. البیان، ص‌۲۰۶-۲۳۵.
  96. القرآن و روایات المدرستین، ج‌۲، ص‌۴۰ ـ ۶۷، ۶۳۰ ـ ۶۳۱.
  97. صیانة القرآن، ص‌۱۵۸ ـ ۱۶۲.
  98. نزاهت قرآن، ص‌۱۴۲ ـ ۱۵۴.
  99. نجارزادگان، فتح‌الله، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص:۳۰۲ - ۳۳۵.
  100. فصل الخطاب، ص‌۱۴۱.
  101. فصل الخطاب، ص‌۱۴۷.
  102. البیان، ص‌۲۵۷.
  103. ر. ک: مجمع البیان، ج‌۱، ص‌۸۴.
  104. نک: آراء المستشرقین، ج‌۱، ص‌۴۶۵ ـ ۴۸۰؛ شبهات حول القرآن، ص‌۴۶.
  105. البیان، ص‌۲۵۷ ـ ۲۵۸.
  106. نجارزادگان، فتح‌الله، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص:۳۰۲ - ۳۳۵.
  107. نک: فصل الخطاب، ص‌۱۲۰، ۱۲۴.
  108. نک: مذاهب التفسیر الاسلامی، ص‌۲۹۶، سلامة القرآن من التحریف، ص‌۴۱۲ ـ ۴۲۰.
  109. اوائل المقالات، ص‌۹۳؛ الصافی، ج‌۱، ص‌۵۲؛ البیان، ص‌۲۲۳.
  110. فصل‌الخطاب، ص‌۱۳۵، ۱۴۴؛ مذاهب التفسیر الاسلامی، ص‌۲۰ ـ ۳۱.
  111. نجارزادگان، فتح‌الله، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص:۳۰۲ - ۳۳۵.
  112. الاتقان، ج‌۱، ص‌۱۷۲؛ تأویل مشکل القرآن، ص‌۴۳.
  113. الاتقان، ج‌۱، ص‌۱۷۳.
  114. تأویل مشکل القرآن، ص‌۴۲‌ـ‌۴۳، ۴۹؛ الاتقان، ج‌۱، ص‌۱۷۳.
  115. مذاهب التفسیرالاسلامی، ص۳۰۱؛ الشیعة و تحریف القرآن، ص‌۶۲ ـ ۶۳.
  116. الکافی، ج‌۱، ص‌۲۴۰.
  117. المحلی، ج‌۱۱، ص‌۲۳۵.
  118. مناهل العرفان، ج‌۲، ص‌۲۱۴-۲۱۵.
  119. المرشد الوجیز، ص‌۴۲.
  120. الاتقان، ج‌۲، ص‌۵۲.
  121. نجارزادگان، فتح‌الله، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص:۳۰۲ - ۳۳۵.
  122. مباحث فی علوم‌القرآن، ص‌۲۶۵‌ـ‌۲۶۶؛ النسخ فی‌القرآن، ج۱، ص۲۸۳؛ البرهان فی علوم‌القرآن، ج‌۲، ص‌۳۹ ـ ۴۰.
  123. مباحث فی علوم القرآن، ص‌۲۶۵-۲۶۶.
  124. نک: الموطأ، ج‌۲، ص‌۶۰۵؛ فضائل القرآن، ص‌۱۹۰ ـ ۱۹۱؛ الاتقان، ج‌۲، ص‌۵۲ ـ ۵۶؛ الناسخ والمنسوخ، ج‌۱، ص‌۴۴۳ ـ ۴۴۶.
  125. نجارزادگان، فتح‌الله، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۷، ص:۳۰۲ - ۳۳۵.