مؤرج بن عمرو سدوسی بصری

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۱۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

ابوفید مؤرج بن عمرو بن حارث بن ثور بن سعد بن حرمله سدوسی صری عجلی برخی نام او را مرثد ذکر کرده و مؤرج را لقب او دانسته‌اند.[۱] وی اهل بصره[۲] و از قبیله بنی سدوس بن شیبان بود[۳] و پیش از سال ۱۵۰هـ [۴] در بصره متولد شد[۵] و در مرو و نیشابور می‌‌زیست.[۶] در ابتدا از اعراب بادیه‌نشین بود و از اصول و قواعد ادبیات عرب اطلاعی نداشت، تا آنکه به بصره آمد و در درس ابوزید انصاری حاضر شد و اولین درس را از وی فرا گرفت. سپس در درس خلیل بن احمد نحوی شرکت جست و بر ادبیات عرب تسلط یافت و یکی از شاگردان و یاران برجسته وی گردید. ایشان از بزرگانی چون ابوعمرو بن علاء، شعبة بن حجاج و دیگران[۷] حدیث شنیده و روایت کرده است. افرادی مانند احمد بن محمد بن ابی محمد یزیدی[۸] و نضر بن شمیل[۹] از شاگردان وی بوده و از او کسب علم کرده‌اند.

وی به علومی از قبیل علم نحو، انساب،[۱۰] لغت، شعر[۱۱] و ادبیات عرب تسلط کامل داشت و از پیش‌گامان این علوم به شمار می‌‌رفت.[۱۲] زمانی به مأمون عباسی پیوست و به همراه وی به خراسان سفر کرد.[۱۳] سرانجام او به بصره بازگشت و در همان جا وفات نمود.[۱۴] سال وفاتش ۱۹۴[۱۵] یا ۱۹۵هـ [۱۶] بوده، اما برخی گفته‌اند که تا پس از سال ۲۰۰هـ نیز زنده بوده است.[۱۷] وی دارای آثار و تألیفاتی می‌‌باشد که عبارت‌اند از: «جماهیر القبائل»، «المعانی»، «الانواء فی علم السماء»، «غریب القرآن»،[۱۸] «حذف من نسب قریش»[۱۹] و شعر[۲۰].[۲۱]

منابع

پانویس

  1. جمهرة انساب العرب ۳۱۸.
  2. الاعلام ۷/۳۱۸.
  3. جمهرة انساب العرب ۳۱۸.
  4. تاریخ التراث العربی ۸/۹۶.
  5. معجم المؤلفین ۱۳/۳۳.
  6. معجم الادباء ۱۹/۱۹۷.
  7. تاریخ بغداد ۱۳/۲۵۸.
  8. معجم الادباء ۱۹/۱۹۷.
  9. تاریخ التراث العربی ۸/۹۶.
  10. معجم الادباء ۱۹/۱۹۷.
  11. وفیات الاعیان ۵/۳۰۴.
  12. الانساب ۳/۲۳۷.
  13. تاریخ بغداد ۱۳/۲۵۸.
  14. وفیات الاعیان ۵/۳۰۷.
  15. بغیة الوعاة ۲/۳۰۵.
  16. المعارف ۵۴۳.
  17. سیر اعلام النبلاء ۹/۳۱۰.
  18. الفهرست (الندیم) ۵۴.
  19. هدیة العارفین ۲/۴۲۶.
  20. معجم المؤلفین ۱۳/۳۳.
  21. فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی، ج۱ ص ۷۹۶-۷۹۷.