مداهنه در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Hosein (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۲ اکتبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۵۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مداهنه در لغت و اصطلاح به چه معناست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ سیره اجتماعی معصومان
مدخل اصلیمداهنه
تعداد پاسخ۱ پاسخ

مداهنه در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث سیره اجتماعی معصومان است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره اجتماعی معصومان مراجعه شود.

پاسخ نخست

م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌

آقای دکتر م‍ص‍طف‍ی‌ دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌ در کتاب «سیره نبوی» در این‌باره گفته‌ است:

«واژه مداهنه از دهن گرفته شده است و مانند ادهان و تدهین به معنای مصانعه و سازشکاری در حق به کار می‌رود[۱]. دهن به معنای روغن و «ادهان» به معنای روغن مالی و به اصطلاح فارسی ماست مالی است، که کنایه از روی خوش نشان دادن و نرمی کردن در جایی است که نباید روی خوش نشان داد و نرمی کرد[۲]، و معمولا در مورد انعطاف‌های مذموم و منافقانه به کار می‌رود[۳]. «ادهان» به معنای کوتاه آمدن در حق، سازش کردن، همرنگ جماعت شدن، عوام زده شدن، پیرو و همراه جریان‌ها شدن و تن به باطل دادن است؛ و بی‌گمان در جایی که مداهنه حاکم باشد حقی برپا نمی‌شود و چیزی به درستی سامان نمی‌یابد، بلکه جامعه گرفتار ریاکاری و عوام‌زدگی، و سازش‌کاری و باطل‌پذیری می‌شود. خدای سبحان در آیه نهم سوره قلم خطاب به پیامبر اکرم می‌فرماید که منکران حق دوست دارند که مداهنه کنی و از حق عدول نمایی، و سازش کنی و با باطل آنان همنوا شوی، و برای این کار پیشنهاد می‌کنند که قدری تو از دینت مایه بگذاری و از حق دور شوی، و قدری آنان؛ چنان که نقل شده است سران مکه، رسول خدا(ص) را به سازش با آیین نیاکان و شرک و بت‌پرستی دعوت کردند و خداوند او را از اطاعت آنان نهی فرمود[۴]»[۵]

منبع‌شناسی جامع سیره اجتماعی معصومان

پانویس

  1. المفردات، ص۱۷۲؛ لسان العرب، ج۴، ص۴۳۴.
  2. ر.ک: تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۳۳۴؛ تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۷۱.
  3. التفسیر الکبیر، ج۳۰، ص۸۳؛ تفسیر نمونه، ج۲۴، ص۳۸۵.
  4. التفسیر الکبیر، ج۳۰، ص۸۳.
  5. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی، ج۲ ص ۹۵.