طارق بن عبدالله بن نهد
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
مقدمه
وی از رؤسای قبیله نهد (قبیله نجاشی) بود. وقتی شنید نجاشی به دستور امیرالمؤمنین(ع) حد خورده است، آمد به نزد آن حضرت و اعتراض کرد که با حد خوردن نجاشی شاعر مشهور، سرانجام ما راهی پیش میگیریم که به جهنم منتهی میشود. حضرت علی(ع) فرمود: برادر نهدی! نجاشی یک نفر مسلمان است که احترام آنچه را خدا محترم شمرده، نگاه نداشته است و ما هم حد بر او جاری کردیم تا کفاره گناه او باشد. خدا میفرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَاءَ بِالْقِسْطِ وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلَّا تَعْدِلُوا اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ﴾[۱]. وقتی مالک اشتر شنید که طارق از افراد قوم او چنین سخنان ناهنجاری گفته و به امیرالمؤمنین(ع) اعتراض کرده است پیش وی رفت و سخت به او پرخاش کرد و گفت: ما از حد خوردن نجاشی خوشحالیم. طارق و نجاشی نیز شب هنگام از کوفه بیرون آمدند و فرار کردند و در شام به معاویه پیوستند. معاویه آن دو را به حضور پذیرفت و خطاب به هر کدام سخنانی در مذمت امیرالمؤمنین گفت. طارق فی المجلس برخاست و سخت به معاویه اعتراض کرد، از جمله گفت: «ما طاقت عدالت علی(ع) را نداشتیم که از وی بریده و به تو پیوستیم»! وقتی سخن طارق را در کوفه به امیرالمؤمنین علی(ع) اطلاع دادند، فرمود: «اگر برادر نهدی همان روز مرده بود، شهید محسوب میشد». بعضی گفتهاند طارق و نجاشی بار دیگر به سوی آن حضرت بازگشتند.[۲]
منابع
پانویس
- ↑ «ای مؤمنان! برای خداوند بپاخیزید و با دادگری گواهی دهید و نباید دشمنی با گروهی شما را وادارد که دادگری نکنید، دادگری ورزید که به پرهیزگاری نزدیکتر است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است» سوره مائده، آیه ۸.
- ↑ رجبی دوانی، محمد حسین، کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی ص ۲۸۰.