نجد

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۵ فوریهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۴:۴۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

آشنایی اجمالی

«نجد» منطقه وسیعی از شبه جزیره عربستان، را شامل می‌شود. این ناحیه از جنوب به یمن، از شرق به بحرین و از شمال به بادیه عراق، بادیه شام و بادیه جزیره محدود می‌شود[۱]. نجد به علت بلندی ارتفاعش، به این نام موسوم شده است[۲]. ارتفاع آن، از غرب به شرق (تا سرزمین عروض) کاسته می‌شود[۳]. عرب، قسمت بلند نجد را که مجاور حجاز است «عالیه» و قسمت پشت آن را که به عراق می‌رسد «سافله» می‌نامد[۴].

  • همچنین شرق نجد را که با یمامه مجاور است «وشوم» و شمال آن را است که به دو کوه اجا و سلمی، در سرزمین طی می‌رسد «قصیم» نامیده‌اند. قصیم شنزاری است که در آن «غضا» (نوعی چوب گز) می‌روید[۵]؛ از این رو، مردم نجد را «اهل الغضا» نامیده‌اند[۶]. در شمال نجد، بیابان نفود قرار دارد که مساحت عظیمی را در بر دارد. این بیابان از «وادی تیماء» شروع می‌شود و تا سیصد میل به سمت شرق ادامه می‌یابد و از پشته‌های شن قرمز انباشته است[۷]. نفود در نزدیکی عراق، به سمت جنوب میپیچد و نجد و بحرین را از هم جدا می‌سازد. این فاصله را «دهناء» یا «رملة العالج» نامیده‌اند که در زمان جاهلیت و اسلام، محل سکونت تمیم و ضبه بود[۸]. کویر ربع‌الخالی نیز با وسعتی بالغ بر پنجاه هزار میل مربع، یمامه و نجد را از عمان، مهره، شحره و حضرموت جدا می‌کند[۹]. صحرای احقاف، نیز جزء همین بیابان است که در حد فاصل بین یمن تا نجد و حجاز، کشیده شده است[۱۰][۱۱].
  1. اصطخری، مسالک و ممالک، ص۱۴.
  2. اصطخری، مسالک و ممالک، ص۴۴؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۲۶۱-۲۶۲.
  3. شوقی ضیف، عصر جاهلی، ص۲۵.
  4. شوقی ضیف، عصر جاهلی، ص۲۵.
  5. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۳۶۸.
  6. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۴، ص۳۶۸؛ شوقی ضیف، عصر جاهلی، ص۲۵.
  7. شوقی ضیف، عصر جاهلی، ص۲۵.
  8. شوقی ضیف، عصر جاهلی، ص۲۵؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۴۹۳.
  9. شوقی ضیف، عصر جاهلی، ص۲۶.
  10. شوقی ضیف، عصر جاهلی، ص۲۶.
  11. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، وضعیت جغرافیایی و طبیعی، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۷۲-۳۷۳.