علم در معارف و سیره علوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۷ مهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۱:۳۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مقدمه

ارتباط عقل با علم نیز همچون ارتباطش با دین و اخلاق دوسویه است. امام علی(ع) عقل را یکی از مبادی علم و دانش می‌دانند. حتی از سخنان ایشان می‌توان استفاده کرد که عقل مهم‌ترین مبدأ شناخت آدمی است، و همان قوه‌ای است که آدمی با آن به حکمت، یعنی علم استوار، دست می‌یابد. ایشان در مقایسه میان اندیشیدن و حس کردن، اندیشه را خطاناپذیر می‌دانند، در حالی که حس را امری خطا بردار می‌شناسانند. در برخی احادیث نیز عقل را پیشوای حس معرفی می‌کنند. احادیث زیر را - که از سخنان آن امام است- می‌توان در این باره یاد کرد:

  1. عقل، اصل و ریشه علم و دعوت کننده به فهم است[۱].
  2. با عقل‌ها به بلندا و ستیغ علوم نایل می‌شوید[۲].
  3. با عقل، ژرفای حکمت و با حکمت، ژرفای عقل بیرون آورده می‌شود[۳].
  4. اندیشیدن مانند دیدن با چشم نیست؛ زیرا گاه چشم به صاحبانش دروغ می‌گوید، ولی عقل، آن را که از وی اندرز خواسته، فریب نمی‌دهد[۴].
  5. عقل‌ها، پیشوایان افکار و افکار، پیشوایان قلوب و قلوب، پیشوایان حواس و حواس، پیشوایان اعضا و اندامند[۵].

بدین‌سان عقل مبدأ و منشأ اصلی معرفت و علم است. از سوی دیگر امام علی(ع) علم و تجربه را از جمله اسباب و عوامل تقویت عقل می‌دانند؛ زیرا:

  1. عقل غریزه‌ای است که با علم و تجربه، افزایش می‌یابد[۶].
  2. علم و دانش، عقل عاقل را بیش‌تر می‌کند[۷].
  3. تو، به عقلت سنجیده می‌شوی؛ پس آن را با دانش بالنده کن[۸].
  4. عقل غریزه‌ای است که با تجربه پرورش می‌یابد[۹].
  5. تجربه‌ها تمام شدنی نیستند، و عاقل با آنها رشد می‌کند[۱۰].

بنابراین هم عقل باعث افزایش علم می‌شود و هم علم عقل افزا است. از این رو اگر آدمی عقل خویش را به کار گیرد، به علم می‌رسد و وقتی به علم دست یافت، عقل او فزونی می‌یابد. باز اگر عقلی را که هم اینک قوی‌تر شده به کار گیرد، علوم بیش‌تری را می‌یابد و در نتیجه به عقل او افزوده می‌شود. این سیر می‌تواند همیشه ادامه داشته باشد و علم و عقل در یک تعامل تکاملی پیوسته باعث تقویت یکدیگرند. شاید از همین رو است که امام می‌فرمایند: «عقل و علم همپای یکدیگرند و از هم جدا نمی‌شوند»[۱۱].

با دقت در پاره‌ای از سخنان امام علی(ع) در می‌یابیم که نیاز علم به عقل، بیش‌تر از نیاز عقل به علم است؛ زیرا فرموده‌اند: «كُلُّ عِلْمٍ لَا يُؤَيِّدُهُ عَقْلٌ مَضَلَّةٌ»[۱۲]؛ «هر علمی که عقل آن را تأیید نکند، گمراهی است» و «کسی که علم او بر عقلش افزون گردد، علم، وبال او خواهد بود»[۱۳]. در توضیح این مطلب می‌توان گفت دانش می‌تواند جهت مثبت یا منفی داشته باشد، یعنی ضرورتاً مثبت و باعث کمال آدمی نیست. برای ما که در عصر مدرنیته زندگی می‌کنیم و شاهدیم که آدمی با علم و تکنولوژی در صدد نابودی خویش بر آمده است، این سخن نباید عجیب به نظر آید. آن علم و تکنولوژی که نتیجه‌اش سلاحی می‌گردد و هزاران انسان بیگناه را در چند ثانیه نابود می‌کند، علمی است که با عقل همراه نگشته است. انسان غربی، امروزه با استفاده از علوم مختلف، جامعه‌ای را پی‌نهاده است که به حذف دین و شریعت در عرصه اجتماعی می‌اندیشد؛ جامعه‌ای که به تعبیر نیچه، فیلسوف شهیر آلمانی، خدا در آن مرده است. عاملی که علم را در جهت مثبت پیش می‌راند، عقل - به تفسیری که تاکنون بیان شد- است. انسان با عقل و دین می‌تواند به علومی دست یابد که او را در همه عرصه‌ها از جمله عرصه اجتماعی به کمال برساند. در بحث از کارکرد عقل عملی دیدیم که عقل عملی خوب و بد و باید و نباید را به آدمی نشان می‌دهد.

بنابراین، اگر این کارکرد عقل را کنار نهیم، باید همچون هیوم و لیبرالیست‌ها میل و شهوت را به جای آن بنشانیم. در این صورت علم وبال آدمی و باعث گمراهی او خواهد شد. امام علی(ع) در این باره می‌فرمایند: «عقل هیچ‌گاه به صاحبش آسیب نمی‌زند؛ اما علم منهای عقل صاحبش را آفتی بزرگ است»[۱۴]. امام علی(ع) در شعری منسوب به ایشان علم و عقل و رابطه آن دو را در پیمودن مسیر کمال به کفش و پا تشبیه فرموده‌اند. در این شعر آمده است: «إِذَا كُنْتَ ذَا عِلْمٍ وَ لَمْ تَكُ عَاقِلًا فَأَنْتَ كَذِي نَعْلٍ وَ لَيْسَ لَهُ رِجْلٌ‌ وَ إِنْ كُنْتَ ذَا عَقْلٍ وَ لَمْ تَكُ عَالِماً فَأَنْتَ كَذِي رِجْلٍ وَ لَيْسَ لَهُ نَعْلٌ‌»[۱۵]؛ «اگر علم داشته باشی و عاقل نباشی، بسان کسی هستی که کفش دارد ولی پا ندارد. و اگر عقل داشتی و عالم نباشی، همچون کسی هستی که پا دارد، ولی کفش ندارد». انسانی که پا دارد؛ ولی کفش ندارد، می‌تواند طی طریق کند؛ هر چند به سختی. اما کفش بدون پا فایده‌ای ندارد و نمی‌توان با آن مسیری را پیمود.[۱۶]

منابع

پانویس

  1. آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ج۲، ص۹۱، ح۱۹۵۹.
  2. ابن طلحه، محمد، مطالب السؤول، ص۴۹.
  3. آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ج۳، ص۲۰۴، ح۴۲۰۸.
  4. آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ج۵، ص۸۲، ح۷۴۹۳.
  5. ابن شعبه حرانی، حسن، تحف العقول، ص۳۲۳.
  6. آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ج۲، ص۳۲، ح۱۷۱۷.
  7. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۷۸، ص۶.
  8. آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ج۳، ص۵۷، ح۳۸۱۲.
  9. ابن ابی الحدید، عزالدین، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۴۱.
  10. آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ج۱، ص۳۹۷، ح۱۵۴۳.
  11. آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ج۲، ص۴۶، ح۱۷۸۳.
  12. آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ج۴، ص۵۳۲، ج۶۸۶۹.
  13. آمدی، عبدالواحد، غرر الحکم، ج۵، ص۳۲۹، ح۸۶۰۱.
  14. ابن ابی الحدید، عزالدین، شرح نهج البلاغه، ج۲۰، ص۳۲۳.
  15. دیوان منسوب به امام علی(ع)، ص۳۳۰.
  16. برنجکار، رضا، مقاله «عقل و معرفت عقلی»، دانشنامه امام علی ج۱ ص ۳۶.