بیت المال در معارف و سیره نبوی
برخورد با حیف و میل بیت المال
/مِدعَمْ از خدمتگزاران پیامبر اعظم (ص) بود که در یکی از جنگها همراه پیامبر به جبهه رفت و به شهادت رسید. مسلمانان کنار پیکر به خون تپیده او آمدند و با احساسات پاک به او میگفتند: بهشت بر تو گوارا باد. در این میان، پیامبر نه تنها سخنی نفرمود، بلکه خشمناک به نظر میرسید. حاضران علت خشم پیامبر را نمیدانستند. ناگهان پیامبر فرمود: نه هرگز، سوگند به خداوندی که جان محمد در دست اوست، روپوش وی هماکنون او را در میان آتش شعلهور خود میسوزد؛ چون او آن روپوش را از بیت المال مسلمانان (بدون مقررات و اجازه موازین نظامی و رهبری) از روی خیانت برداشته و آن لباس را هماکنون پوشیده است.
یکی از مسلمانان، هنگامی که این سخن را شنید و فهمید که خیانت به بیت المال، کیفر سختی دارد، به شدت تحت تأثیر قرار گرفت و به رسول خدا (ص) عرض کرد: من دو عدد بند کفش را از بیت المال برداشتهام، آیا همین مقدار نیز بازخواست و کیفر دارد؟ پیامبر در پاسخ فرمود: آری، به اندازه همین مقدار برای تو آتش دوزخ فراهم شده است[۱].
حادثه عجیب بالا که کشف گوشهای از عالم برزخ در برابر چشم پیامبر اعظم (ص) است، نشان میدهد هرگونه حیف و میل بیت المال و استفاده نابهجا از آن، گناه بزرگ به شمار میآید و کیفر سختی دارد. بنابراین، میتوان گفت استفاده شخصی از امکانات دولتی و اداری و آنچه بر خلاف مقررات قانونی باشد، خیانت به بیت المال است. این روایت، هشداری کوبنده در مورد افرادی است که در حفظ بیت المال دقت نمیکنند.
پس از جنگ حنین، رسول خدا (ص) سوار بر مرکب خود شد و به راه افتاد، ولی بعضی از تازهمسلمانان به دنبال آن حضرت رفتند و خواستند هرچه زودتر غنایم تقسیم شود، به گونهای که عبای آن حضرت را میگرفتند. رسول اکرم (ص) به آنها فرمود: سوگند به آن کسی که جانم در دست قدرت اوست، اگر نزد من متاع بیحساب بود، آن را بین شما تقسیم میکردم. پس مرا به عنوان بخیل یا ترسو ملاقات نمیکردید. پس برخاست و کنار شتری رفت و از کوهان آن اندکی پشم گرفت و بین دو انگشتانش قرار داد و فرمود: ای مردم! سوگند به خدا که از سهمیه شما چیزی، جز خمس آن، برای من به اندازه این «پشم» ارزش ندارد. خمس آن را نیز به شما برگرداندم. بنابراین، هرکس از غنایم هرچند به اندازه نخ و سوزن باشد، از روی خیانت برداشته است، برگرداند؛ زیرا در قیامت، خیانتکار به بیت المال در ننگ و آتش و زشتی است.
مردی از انصار تحت تأثیر قرار گرفت. مقدار ناچیزی از نخ مویی به حضور آن حضرت آورد و عرض کرد: این مقدار نخ مو را از غنایم بدون اجازه برداشتم تا جهاز شترم را با آن بدوزم. رسول اکرم (ص) فرمود: من به مقدار حقم از آن را به تو بخشیدم. آن شخص گفت: حال که کار به اینجا رسیده و حساب بیت المال دقیق است، من به همین مقدار هم نیاز ندارم و آن را دور انداخت[۲].[۳]
منابع
پانویس
- ↑ سیرة ابن هشام، ج۳، ص۳۵۴.
- ↑ اعلام الوری، ص۱۷۴.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، مروارید نبوت ص ۸۵.