نسخهای که میبینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۳۰ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان میدهد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۱ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۸:۳۰ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
«یکی از شئون و مقامات ائمه(ع) که از احادیثی چون حدیث متواتر، اجماعی میان فرقین و صحیح السند ثقلین استفاده میشود، همطرازی و شباهت علمی ایشان با قرآن است.
مقصود از همطرازی اهل بیت(ع) با قرآن: بررسی تطبیقی همه جانبه فضائل و مقامات قرآن و اهل بیت(ع)، به دلیل دیدگاههای فراوان و ادلهی دینی به ظاهر گوناگون، از رسالت این رساله خارج و نیازمند رساله مستقلی میباشد. اما آنچه در اینجا برای ما حائز اهمیت است همطرازی این دو یادگار پیامبر(ص) در شئون مرتبط با علم غیب میباشد. حدیث شریف ثقلین، در چند موضع از ناحیه رسول الله(ص) صادر شده و دارای متون مختلفی میباشد اما قدر مشترک آنها این است آن حضرت، تمسک به قرآن و عترت را با هم عامل هدایت دانسته و آنگاه تصریح نمودند که این دو تا روز قیامت هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند. و این عدم تفکیک را مطلق مطرح نمودند یعنی از هیچ جهتی از هم جدا نمیشوند. زید بن أرقم از رسول الله(ص): إنی تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتی أهل بیتی فإنهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض.[۱] بر فرض که این اطلاق در سخن نبی مکرم(ص) انصراف به موردی داشته باشد، یکی از یقینیترین وجوه تقارن و مماثلت ثقلین، هدایتگری است. چرا که در بسیاری از نقلهای این حدیث آن حضرت غایت تمسک به کتاب خدا و اهل بیت را عدم گمراهی انسانها برشمردند. بنابراین هر چیزی که در شأن هدایتگری قرآن دخیل باشد جزء شئون اهل بیت(ع) خواهد بود و حتی اگر در یک مورد، ائمه(ع) فاقد آن شأن قرآن باشند، مستلزم جدایی ثقلین از یکدیگر در همان مورد است. و این با اطلاق نفی ابدی افتراق قرآن و عترت سازگار نیست. قرینه این سخن آن است که پیامبر(ص) تقارن ثقلین با یکدیگر را همچون دو انگشت سبابه خود که در کنار هم قرار داده بودند، دانستند و تصریح نمودند که نسبت این دو، مانند انگشت سبابه و انگشت وسط نیست. "من در میان شما دو چیز باقی گذاردم که تا به آن دو تمسک کردهاید هرگز گمراه نخواهید شد: کتاب خداوند و اهل بیتم. خداوند لطیف خبیر با من عهد کرده است که آن دو از یک دیگر جدا نمیشوند تا بر سر حوض کوثر بر من وارد شوند مانند این دو (و حضرت به دو انگشت سبابه خود اشاره فرمودند) و نمیگویم مثل این دو (و حضرت به انگشت سبابه و وسط اشاره کردند) زیرا یکی از این دو انگشت جلوتر از دیگری است. پس به این دو تمسک کنید تا گمراه نشوید، و از آنان پیشی نگیرید که هلاک میشوید، و از آنان عقب نمانید که متفرق میشوید، و به آنان چیزی یاد ندهید که از شما عالمترند."[۲]
بنابراین آنچه در برخی نقلهای دیگر حدیث ثقلین آمده که قرآن را اکبر[۳]، اعظم[۴] یا اطول[۵] از اهل بیت معرفی نموده، مقصود برتری مقامات قرآن (خصوصا در بُعد هدایتگری) بر مقامهای اهل بیت(ع) نیست و باید توجیه دیگری برای آن پیدا نمود.[۶] مؤید این سخن احادیث دیگری است که ظهور در ارتباط ناگسستنی و همتایی قرآن و عترت است. مانند حدیث صحیح السند از پیامبر(ص) که فرمودند: "علیّ مع القرآن و القرآن مع علیّ"[۷] و سخن امیرالمومنین(ع) که فرمودند: "انا کلام الله الناطق".[۸]
شأن علم غیب قرآن و اهل بیت(ع): از جمله شئون قرآن کریم اشتمال بر علوم غیبی است. چرا که اولا این کتاب متشابهات و بطونی دارد که از مردم غایب است.[۹] ثانیا پیشگوئیهایی از آینده زمان نزول خویش دارد که برای مردم غیب بود. ثالثا از گذشتگان خود خبرهایی میدهد که مردم نمیدانستند. و به دلیل آنکه قرآن کتاب هدایت است، چنانچه در ابتدای سوره بقره میفرماید: ﴿﴿ذَلِكَ الْكِتَابُ لاَ رَيْبَ فِيهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ﴾﴾[۱۰] و در سوره جن قرآن را عامل هدایت به رشد معرفی مینماید. پس اشتمال بر این علوم غیبی نیز مؤثر در هدایت مردم و از شئون هدایتگری قرآن است. بنابراین از آنجا که اهل بیت(ع) عدل قرآن و هم پایه علمی آن هستند، ناگزیر برای هدایتگری باید علم غیب داشته باشد، و گرنه به همطرازی آنها با قرآن و اطلاق عدم افتراقشان از قرآن خدشه وارد خواهد شد. در این زمینه امام صادق(ع) فرمودند: "من آنچه در آسمانها و زمین است میدانم و آنچه در بهشت و دوزخ است میدانم و گذشته و آینده را میدانم، سپس اندکی تأمل کرد و دید این سخن بر شنوندگان گران آمد، لذا فرمود: من این مطالب را از کتاب خدای عز و جل میدانم". خدای عز و جل میفرماید "بیان هر چیز در قرآن است (اشاره به سوره نحل، آیه ۸۹)"[۱۱]»[۱۲].
↑ابن حیون، نعمان، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)، ج۲، ص۴۷۹، فضائل أهل البیت، ح ۸۴۰؛ ابن بابویه؛ محمد، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص۲۳۴؛ همو، الأمالی، النص، ص ۴۱۵، المجلس الرابع و الستون
↑کتاب سلیم بن قیس الهلالی، ج۲، ص ۶۱۶، ح ۸؛ و ج ۲، ص ۶۵۵، ح ۱۱؛ تفسیر القمی، ج۱۱، ص۱۷۳، (المائدة، ۶۷ الى ۸۱)؛ کلینی، محمد، الکافی، ج۲، ص ۴۱۵، باب أدنى ما یکون به العبد مؤمنا أو کافرا أو ضالا، ح ۱
↑ابن بابویه، محمد، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۲۳۸، باب ۲۲، ح۵۷؛ ابن حیون، نعمان، شرح الأخبار فی فضائل الأئمة الأطهار(ع)، ج۲، ص ۴۷۹، فضائل أهل البیت (ع)، ح ۸۴۱
↑ابن بابویه، محمد، کمال الدین و تمام النعمة، ج۱، ص ۲۳۸، ۲۲ باب اتصال الوصیة من لدن آدم
↑عدهای از علماء، الأصول الستة عشر، النص، ص۱۶۷، ما وجد من کتاب درست بن ابى منصور
↑البته در باب افضلیت قرآن نسبت به عترت یا یالعکس و یا تساوی آنها دیدگاه های مختلفی وجود دارد که در اینجا در صدد بیان آنها نیستیم (ر.ک: ابن عطیه- جمیل حمود، أبهى المداد فی شرح مؤتمر علماء بغداد، ج۱، ص۸۱۵) و بر ادعای خویش در مورد کارکرد علم غیب در شباهت با قرآن ادله محکمی ارائه میدهیم
↑طوسى، محمد، الأمالی، ص۴۶۰، المجلس السادس عشر؛ الحاکم النیسابوری، المستدرک، ج ۳ ص ۱۲۴
↑شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج۲۷، ص۳۴