بحث:شق القمر
شق القمر: یکی از معجزات پیامبر اسلامa بود، به معنای شکافته شدن ماه. در دوران حضور پیامبر خدا در مکه پس از بعثت، مشرکان که همواره در پی بهانه بودند تا به او ایمان نیاورند، پیشنهاد کردند که برای اثبات دعوت خود، معجزهای نشان دهد و ماه را به دو نیم کند. در شب چهاردهم که ماه کامل بود، به معجزه پیامبر خداa، ماه به دو پاره تقسیم شد و آن حضرت، این پدیده شگفت را به آنان نشان میداد. این حادثه به "شقّ القمر" معروف شد. در اصطلاحات ادبی و عرفی به کسی که کار شگفت و دشوار انجام میدهد، میگویند: شق القمر کرده است![۱].
معجزه شق القمر
- به جز قرآن کریم، پیامبر مکرم اسلام معجزات فراوان دیگری هم داشت که در گزارشهای تاریخی و روایات معصومان به تفصیل آمده است.
- یکی از معجزات پیامبر خاتم که در قرآن کریم به صراحت از آن یاد شده است دو نیمه شدن کره ماه است که به "شق القمر" مشهور است.
- خداوند متعال در ابتدای سوره قمر میفرماید: اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَانشَقَّ الْقَمَرُ وَإِن يَرَوْا آيَةً يُعْرِضُوا وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ وَكَذَّبُوا وَاتَّبَعُوا أَهْوَاءهُمْ وَكُلُّ أَمْرٍ مُّسْتَقِرٌّ[۲][۳].
- این آیات بیانگر این است که:
- ماه در گذشته شکاف عظیمی برداشته است و دو نیم شده است و صریحاً میفرماید: وَانشَقَّ الْقَمَرُ[۴].
- این شکاف آنقدر بزرگ است که بهعنوان آیت خدا یا معجزه الهی یاد شده است: إِن يَرَوْا آيَةً[۵].
- برخی شکافته شدن ماه را مشاهده کردند؛ اما این را باز به حساب سحر و جادو گذاشتند: وَيَقُولُوا سِحْرٌ مُّسْتَمِرٌّ و برخی این معجزه را تکذیب کردند: وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا[۶].
- از نظر شأن نزول آیات، طبق روایت مشهور میان عامه و خاصه "که بعضی ادعای تواتر آن را هم کردهاند". مردم مکه مانند سایر امم پیشین وقتی با معجزات طبیعی مواجه میشدند آن را حمل بر سحر و جادو میکردند. در این رابطه سران قریش گفتند که سحر و جادو در آسمان کارگر نیست، بیایید یک معجزه آسمانی از محمد بخواهیم. نزد رسول خدا رسیدند و گفتند: اگر تو واقعاً پیامبر خدا هستی و کارهایت سحر و جادو نیست، ماه را دو نیم کن، ایشان فرمودند: اگر من از خدا بخواهم و خداوند این کار را انجام دهد آیا واقعاً مسلمان میشوید؟ پاسخ دادند: بله[۷].
- در شب چهاردهم ماه که حالت بدر بود، پیامبر a با سران قریش به طبیعت رفتند و به دعا و درخواست ایشان ناگهان ماه دو نیمه شد و پیامبر آنها را یکبهیک صدا میزد و میگفت: ببینید! ولی بازهم گفتند ما مطمئن نیستیم که این سحر نباشد، ما صبر میکنیم تا مردمانی که از صحرا بازمیگردند بیایند و از آنها بپرسیم که آیا این صحنه را دیدهاند یا نه؟ پس از مدتی افرادی از صحرا بازگشتند و آنها نیز تأیید کردند که ما دیدیم که ماه دو نیم شده است درعینحال برخی دست از عناد برنداشتند[۸][۹].
- ایرادی که بعضی به حادثه شق القمر گرفتهاند این است که اگر این امر واقعیت داشت با آنهمه اهمیتی که دارد باید در تواریخ جهان ثبت میشد در حالی که چنین نیست و این واقعه فقط در منابع اسلامی ثبت شده است. در تفاسیر قرآن به صورتهای مختلف به این ایراد پاسخ دادهاند. در تفسیر نمونه بهطور خلاصه چنین پاسخ داده شده است[۱۰]:
- باید توجه داشت که ما همواره در نیمی از کره زمین قابل رؤیت است، نه در تمام آن، بنابراین نیمی از مردم روی زمین از این حساب خارجند[۱۱].
- در نیمی از همین نیمکره نیز اکثریت قریب به اتفاق آنها خوابند، زیرا بعد از نیمهشب است. به این ترتیب حداکثر یک چهارم از مردم جهان میتوانند از چنین حادثهای باخبر شوند[۱۲].
- در بخش قابل رؤیت نیز هیچ مانعی ندارد که قسمتهای قابلتوجهی از آسمان ابری و چهره ماه با ابر پوشیده شده باشد[۱۳].
- حوادث آسمانی در صورتی جلب توجه میکنند که یا مانند صاعقهها توأم با سروصدای شدید باشند، یا مانند خسوف و کسوف کلی، نور بهطور کامل قطع شود. آنهم برای یک مدت نسبتاً طولانی[۱۴].
- بهعلاوه وسایل ثبت و نشر مطالب در تاریخ در آن زمانها محدود بود، و تعداد باسوادها بسیار اندک بودند، مثل امروز نبود که حوادث مهم، برقآسا بهوسیله رسانههای جمعی جهان منتشر شود. با توجه به این جهات، نمیتوان از یاد نکردن این حادثه در غیر تواریخ اسلامی تعجب کرد، و آن را دلیلی بر نفی گرفت[۱۵][۱۶].
شق القمر
این معجزه به درخواست جمعی از سران قریش و مشرکان مانند «ابوجهل» و «ولید بن مغیره» و «عاص بن وائل» و دیگران انجام شد. بدین ترتیب که آنها در یکی از شبها که تمامی ماه در آسمان پیدا بود به نزد رسول خداa آمده و گفتند: «اگر در ادعای خود راستگو و صادق هستی، دستور ده این ماه دو نیم شود! رسول خداa به آنها گفت: اگر من این کار را بکنم ایمان خواهید آورد؟ گفتند: آری و آن حضرت از خدای خود درخواست این معجزه را کرد و ناگهان همگی دیدند که ماه دو نیم شد، به طوری که کوه حرا را در میان آن دیدند و سپس ماه به هم آمد و دو نیمه آن به هم چسبید و همانند اول گردید، رسول خداa دوباره فرمود: «اشْهَدُوا اشْهَدُوا»[۱۷]؛ «گواه باشید و بنگرید». مشرکین که این منظره را دیدند به جای آنکه به آن حضرت ایمان آورند، گفتند: «سَحَرَنَا مُحَمَّدٌ»[۱۸]؛ «محمد ما را جادو کرد» و یا آنکه گفتند: «سَحَرَ الْقَمَرَ سَحَرَ الْقَمَرَ»؛ «ماه را جادو کرد». برخی از آنها گفتند: «اگر شما را جادو کرده، مردم شهرهای دیگر را که جادو نکرده! از آنها بپرسید و چون از مسافران و مردم شهرهای دیگر پرسیدند، آنها مشاهدات خود را در دو نیم شدن ماه بیان داشتند»[۱۹]. مرحوم طبرسی مینویسد: المسلمون أجمعوا على ذلك فلا يعتد بخلاف من خالف فيه؛ «مسلمانها بر انجام این معجزه اجماع دارند و از این رو به گفتار مخالف اعتنایی نیست»[۲۰].
از علمای اهل تسنن نیز فخر رازی مینویسد: المفسرون باسرهم على أن القمر حصل فيه الإنشقاق[۲۱]؛ مفسرین همگی بر این عقیدهاند که در ماه انشقاق پدید آمد و ماه دو نیم شد. دکتر سعید بوطی نویسنده کتاب فقه السیره مینویسد: و هذا امر متفق عليه بين العلماء أنه وقع في زمان النبيa و إنه كان إحدى المعجزات[۲۲]؛ «و این چیزی است که در بین علماء مورد اتفاق است که در زمان رسول خداa اتفاق افتاده و یکی از معجزات اوست»[۲۳]. زمان و مکان انشقاق قمر؛ در این که این معجزه در زمان رسول خداa در مکه انجام شده، اختلاف در روایات و گفتار محدثین نیست و مسأله، اجماعی است ولی در مورد تاریخ آن اختلافی در روایات و کتابها به چشم میخورد.
از مرحوم طبرسی در «اعلام الوری» و «راوندی» در «خرائج» نقل شده که این داستان در سالهای اول بعثت اتفاق افتاد، ولی مرحوم. علامه طباطبایی در تفسیر المیزان در دو جا ذکر کرده که این ماجرا در سال پنجم قبل از هجرت اتفاق افتاد و در یک جای آن از پارهای نقل کرده که این داستان در آغاز شب چهاردهم ذیحجه پنج سال قبل از هجرت اتفاق افتاده و مدت آن نیز اندکی بیشتر نبوده[۲۴]. کوه ابوقبیس در نزدیک مسجدالحرام و مسلط به کوه صفا میباشد، و چند تن از پیامبران الهی در آنجا مدفونند. معجزه «شق القمر» در این محل، به وقوع پیوست و در این محل این دعا خوانده میشود: «اللهم صل علي نبي هلل و كبر و حج و اعتمر و انشق له القمر و بدين الله أمر بالمعروف و نهى عن الفحشاء و المنكر اللهم إني أودعت في هذا المحل الشريف من يومنا هذا إلى يوم القيامة خالصا مخلصا...».
به یادبود این حادثه، مسجدی به نام «مسجد انشقاق القمر» بر بالای «کوه ابوقبیس» مشرف بر مسجدالحرام قرار داشت. این کوه نسبتاً بزرگ، در پشت مسجدالحرام سمت راست کوه صفا قرار داشته و در دوران سعودی قسمتهایی از آن صاف و قصر دارالضیافه بر آن ساخته شده است؛ لذا این مسجد و چند اثر تاریخی دیگر در این اقدام تخریب گردیده است[۲۵].[۲۶]
پانویس
- ↑ محدثی، جواد، فرهنگنامه دینی، ص۱۲۵.
- ↑ رستخیز بسی نزدیک شد و ماه از میان شکافت.و چون معجزهای ببینند روی میگردانند و میگویند: جادویی همیشگی است.و دروغ انگاشتند و از هوا و هوسهایشان پیروی کردند و هر کاری (در جای خود) پای برجاست؛ سوره قمر، آیه: ۱- ۳.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۲۶ - ۲۲۹.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۲۶ - ۲۲۹.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۲۶ - ۲۲۹.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۲۶ - ۲۲۹.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۲۶ - ۲۲۹.
- ↑ تفسیر قمی، ج۲، ص۳۴۰.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۲۶ - ۲۲۹.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۲۶ - ۲۲۹.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۲۶ - ۲۲۹.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۲۶ - ۲۲۹.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۲۶ - ۲۲۹.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۲۶ - ۲۲۹.
- ↑ تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۱۷.
- ↑ سبحانی، محمد تقی و برنجکار، رضا، معارف و عقاید، ج۱، ص۲۲۶ - ۲۲۹.
- ↑ تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۵۹.
- ↑ تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۵۹.
- ↑ درسهایی از تاریخ تحلیلی اسلام (رسولی محلاتی)، ج۳، ص۲۴۸.
- ↑ مجمع البیان ج۹، ص۱۸۹.
- ↑ مفاتیح الغیب، فخر رازی، ج۲۹، ص۲۸.
- ↑ بحار، ج۷، ص۳۵۲ تا ۳۵۵، تفسیر نمونه ج۲۳، ص۱۸.
- ↑ فقه السیره، ص۱۵۰.
- ↑ تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۶۲.
- ↑ تاریخ و آثار اسلامی، قائدی، ص۱۰۵.
- ↑ تونهای، مجتبی، محمدنامه، ص ۵۹۷.