در سال ظهور چه فتنههایی اتفاق میافتد؟ (پرسش)
در سال ظهور چه فتنههایی اتفاق میافتد؟ | |
---|---|
![]() | |
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل اصلی | مهدویت |
در سال ظهور چه فتنههایی اتفاق میافتد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست

- آیتالله محمد جواد خراسانی، در کتاب «مهدی منتظر» در اینباره گفته است:
- «اختلاف دو رایت در شام: حسنی و اموی: امیر المؤمنین (ع) فرمود: "دو نیزه باهم به جنگ افتند در شام، زلزلهای در شام واقع خواهد شد که صد هزار در آن زلزله هلاک شوند، رحمت خواهد بود برای مؤمنین و عذاب خواهد بود برای کافرین، پس از آن منتظر باشید صاحبان اسبان ابلق و بیرقهای زرد را که از طرف مغرب رو آوردند"[۱].
مقصود مغربی است، یعنی رایت قیس که ذکرش خواهد آمد.
- حضرت باقر (ع) فرمود: "اول زمینی که خراب میشود از ناحیه مغرب ارض شام است که در وی سه رایت اختلاف کنند، اصهب (مرد سرخ چهره و سفید رنگ) ابقع (ابلق یا سفید مایل به پیسی) و رایت سفیانی"[۲]. و نظیر آن از حضرت صادق (ع) و عمار یاسر نیز نقل شده: "این دو رایت با یکدیگر میجنگند تا اینکه مغربی بر ایشان ظفر مییابد، پس سفیانی بر ایشان خروج کند و همه را مانند زراعت درو کند و اصهب و ابقع را بکشد"[۳]. اما این دو رایت از چه طایفه هستند؟ سدیر از حضرت صادق (ع) پرسید: "آیا پیش از سفیانی چیزی هست؟" فرمود: "بلی، پس به دست خود اشاره به شام کرده، فرمود: سه رایت خواهد بود: رایت حسنی و رایت اموی و رایت قیسی. پس سفیانی بر ایشان خروج کند و ایشان را مانند زراعت درو کند، چنانکه هرگز مانندش را ندیده باشی"[۴].
- اما این حسنی غیر آن سید حسنی معهود است که ذکرش خواهد آمد، معلوم میشود که دو حزب، حزب حسنی و حزب اموی در شام با یکدیگر نزاع خواهند کرد و ممکن است حدیث عمار اشاره به همین حسنی باشد که گفت: اهل مغرب به سوی مصر خروج کنند و آن علامت سفیانی است و پیش از آن خروج میکند کسی که دعوت کند به سوی آل محمد (ص)[۵]. (بعید نیست نام او عبد الله باشد). حاصل مجموع اینکه اول دو رایت ابقع و اصهب در شام باهم بجنگند، پس مغربی از مصر بر ایشان حمله کند و پس از آن سفیانی بر هر سه.
- خروج مغربی یعنی رایت قیس و حمله به مصر و سپس حمله به شام: حضرت صادق (ع) فرمود: "قبل از قیام حرکت میکند جنگ قیس"[۶]. و حضرت رضا (ع) فرمود: "هرگاه حرکت کند و به اهتزاز درآید بیرقهای قیس در مصر"[۷]. و حضرت صاحب (ع) به ابن مهزیار فرمود: "هرگاه حرکت کند مغربی"[۸].
- امیر المؤمنین (ع) در حدیث فوق بعد از ذکر دو رایت فرمود: "منتظر باشید صاحبان اسبان ابلق و بیرقهای زرد را که از طرف مغرب رو آورند تا وارد شام شوند"[۹].
- عمار یاسر گفت: "و خروج میکنند اهل مغرب به سوی مصر، پس چون داخل مصر شوند آن علامت سفیانی است، سپس حرکت میکند صاحب مغرب، پس میکشد مردان و اسیر میکند زنان را، بعد برمیگردد با قیس رو به جزیره"[۱۰].
- در "ملاحم و فتن": "هرگاه بیرقهای زرد داخل مصر شد و غلبه بر او کرد و بر منبر او نشست پس باید اهل شما برای خود نقبهایی در زمین بکنند، زیراکه بلای بزرگی است"[۱۱].
- حضرت باقر (ع) فرمود: "هلاکت قیس در قرقیسا خواهد بود، بهنحوی که داعیهای برای او نخواهد ماند"[۱۲]. و گذشت که هلاکت قیس و اموی و حسنی به دست سفیانی است که مانند زراعت ایشان را درو خواهد کرد.
- اما مشخصات قیس آنقدر معلوم است که با بیرقهای زرد و مادیو [یا] نهای ابلق خواهد بود، اما طایفه ایشان ممکن است که مراد طائفه قیس باشد و اما محل خروج آن قدر که معلوم است از ناحیه مغرب است، اما از کدام ارض مغرب معلوم نیست، ارض مصر هم از اراضی مغرب شمرده میشود و در قاموس گفته: قیس عیلان پدر قبیلهای است که اسم او الیاس بن مضر است، بعد گفته و قیس بلدهای است در مصر که به نام فتح کننده او قیس بن الحارث نامیده شده و هم جزیرهای است در بحر عمان، مغرب، کیش است، بنابراین احتمال قوی میرود که اهل همان بلده قیس که مصر است باشند و از همانجا خروج کنند. و الله العالم.
- رایت بنی العباس و مروانی: از چند خبر استفاده میشود که دولت بنی العباس تجدید خواهد شد، اگرچه بعضی از آنها قابل حمل است بر آن تجدیدی که در مصر صورت گرفت، اما بعضی دیگر غیر قابل حمل است. زیراکه انقراض ایشان را به دست خراسانی و سفیانی معین کرده، حسن بن ابراهیم به حضرت رضا (ع) عرض کرد: "مردم حدیث میکنند که چون سفیانی خروج کند سلطنت بنی العباس رفته باشد. فرمود: دروغ میگویند سفیانی خروج کند و سلطنت ایشان برپا باشد"[۱۳].
- حضرت باقر (ع) فرمود: "خراسانی و سفیانی بر ایشان خروج کند این از مشرق و آن از مغرب مانند دو اسب مسابقه و بر یکدیگر به سوی کوفه سبقت گیرند این از آنجا و آن از آنجا، تا اینکه هلاکت ایشان بر دست آن دو شود، آگاه باشید که خراسانی و سفیانی احدی از ایشان را باقی نخواهند گذاشت"[۱۴]. از این حدیث معلوم میشود که دولت ایشان در عراق خواهد بود.
- امیر المؤمنین (ع) فرمود: "علامت آخر ملک بنی فلان کشته شدن نفس حرام است در بلد حرام به دست قومی از قریش، قسم به آن کس که دانه را میشکافد و بنده را میآفریند که پس از آن ملکی برای ایشان نیست مگر پانزده شب"[۱۵].
- این حدیث دو احتمال دارد: ممکن است راجع باشد به انقراض دولت اول ایشان و مراد از کشته شدن نفس حرام همان باشد که در وقایع گذشته راجع به بنی العباس ذکر شد و ممکن است راجع به دولت آخر ایشان باشد و مقصود از نفس حرام، نفس زکیه باشد که او را مابین رکن و مقام میکشند در ماه ذیحجه.
- بنابراین: پس انقراض دولت آخر ایشان در اواخر ذیحجه خواهد بود، و اما انقراض اولشان بعد از عاشورا خواهد بود، زیراکه لشکر هلاکو روز عاشورا وارد بغداد شدند. و اما مروانی، حضرت رضا (ع) فرمود: "پیش از این امر سفیانی و مروانی و شعیب بن صالح خواهند بود"[۱۶].
- حضرت باقر (ع) فرمود: "بین اولاد عباس و مروانی جنگی خواهد بود در قرقیسا، که در آن پسر مویش سفید شود، خداوند نصرت را از ایشان بردارد و به پرندگان آسمان و درندگان زمین فرماید که سیر شوید از گوشت ستمکاران، سپس سفیانی خروج کند"[۱۷].
- قرقیسا بلدهای است در کنار فرات و آن یکی از مراکز جنگ است، جنگ ترک و روم و یمانی و خراسانی، و سفیانی نیز در آنجا خواهد بود و احتمال میرود که مروانی همان اموی باشد که ذکرش در دو روایت مختلف در شام گذشت.
- ترک و روم: اختلاف ترک و روم نیز در پیش از سفیانی است، حضرت باقر (ع) در ذکر سقوط مقداری از مسجد دمشق و در حدیث دیگر بعد از خسف جابیه از قرای دمشق فرمود: "و مارقهای (یعنی خارجشده از دین) خروج میکند از ناحیه ترک، در عقب او هرج و مرج است و زود باشد که اخوان ترک روآورند تا به جزیره فرود آیند (جزیره بصره و نواحی آن است)، و زود باشد که مارقه روم رو آورند تا به رمله فرود آیند"[۱۸]. (رمله بلدهای است از بلاد شام و مواضع دیگر نیز هست، از جمله رمله مصر نیز معروف است اما مراد رمله شام است).
- عمار یاسر گفت: "هرگاه ترک و روم بر شما لشکر برانگیزند و تجهیز جیش کنند و ترک با روم مخالفت کنند و به هم درافتند ... ترک به جزیره و روم به فلسطین فرود آید، تا اینکه دو لشکر در قرقیسا بر لب نهر تلاقی کنند، و در آنجا قتال عظیمی شود، تا اینکه گفت: سفیانی حائز شود آنچه را ایشان جمع کرده بودند"[۱۹]. ظاهرا مراد از ترک ترکیه و مراد از روم روم مجاور با عراق و مصر است.
- خروج عوف سلمی از کریت: حضرت زین العابدین (ع) فرمود: "پیش از سفیانی خروج مردی خواهد بود که او را عوف سلمی گویند (یعنی از بنی سلیم است) در ارض جزیره (بصره و نواحی آن) و مأوی و محل او در کریت است (از قرای عراق) و قتل او در دمشق خواهد بود، پس از آن شعیب بن صالح است و بعد از آن سفیانی"[۲۰].
- خروج شخصی از اولاد شیخ: حضرت صادق (ع) فرمود: "سفیانی نمیباشد تا اینکه خروج کند خروجکنندهای از اولاد شیخ، پس حرکت میکند تا اینکه در داخل نجف کشته میشود، به خدا که گویا میبینم نیزهها و شمشیرها و متاع خود را تکیه دادهاند بر دیواری از دیوارهای نجف در روز دوشنبه و شهید میشود در روز چهارشنبه"[۲۱]. اما محل خروج او معلوم نیست از نجف یا کوفه یا توابع آن است یا محل دیگر.
- خروج مردی ضعیف از موالی به مدافعه سفیانی: حضرت باقر (ع) فرمود: "خروج میکند مردی از موالی که ضعیف است با پیروانش، پس کشته میشود در پشت کوفه، میکشد او را امیر لشکر سفیانی در مابین حیره و کوفه"[۲۲].
- و از امیر المؤمنین (ع) جزء حوادث و علامات که فرمود: "و کشته شدن نفس زکیه در پشت کوفه با هفتاد نفر"[۲۳]. ممکن است مراد همین شخص باشد و در کتاب "ملاحم و فتن" از پیغمبر (ص) فرمود: "پس خروج میکند به سوی ایشان، یعنی لشکر سفیانی از مجلس خود مردی که او را صالح گویند، پس دائره بر اهل کوفه خواهد بود"[۲۴]. ممکن است مراد همین شخص باشد.
- خروج ربیعی و جرهمی و غیرهم: در حدیث معراج از ابن عباس از پیغمبر (ص) جزو حوادث و علائمی که خداوند فرمود: "و خروج میکند ربیعی و جرهمی و غیر ایشان نیز از اهل فتنه و سفیانی بر همه غلبه میکند"[۲۵].
- خروج حسینی: در حدیث معراج از ابن عباس از پیغمبر (ص) جزو حوادث و علائمی که خداوند فرمود: "و خروج مردی از اولاد حسین و ظهور دجال و ظهور سفیانی"[۲۶] بیش از این چیزی در خصوصیات او نیست که از کجا خروج کند و چگونه باشد، فقط محض تذکر ذکر شد.
- خروج سپاهی از کوفه به شام: امیر المؤمنین (ع) بعد از ذکر سفیانی و مبارزه او با امیر بغداد در جسر کوفه، فرمود: "بعد خارج میشود از کوفه صد هزار مابین مشرک و منافق تا وارد دمشق شوند"[۲۷].
- از این هم بیش از این چیزی در دست نیست، ممکن است همان لشکر سفیانی باشد که برگشت به دمشق میکنند و ممکن است عده دیگری باشد، اما مسلم یمانی و خراسانی نیست، زیراکه لشکر ایشان مابین مشرک و منافق نیست.
- خروج شیصبانی از کوفه: در "غیبت نعمانی" از جابر جعفی از حضرت باقر (ع) سؤال کرد از سفیانی، فرمود: "کجاست برای شما سفیانی تا اینکه پیش از او خروج کند شیصبانی، خروج خواهد کرد از ارض کوفه بجوشد چنانکه آب از چشمه میجوشد و جمع شما و سران شما را بکشد، پس بعد از آن متوقع باشید سفیانی و خروج قائم (ع) را"[۲۸].
- در "بحار" این حدیث را از "غیبت نعمانی" نقل کرده اما به جای شیصبانی گفته تا اینکه خروج کند کسی که بعد از او سفیانی است تا آخر و گویا نسخه ایشان اینطور بوده.
- بههرحال اگر شیصبان باشد از حدیث حضرت صاحب (ع) به علی بن ابراهیم مهزیار معلوم میشود که بنی شیصبان کنایه از بنی العباس است[۲۹]، بلکه از خطبه لؤلؤه امیر المؤمنین (ع) تصریح است به اینکه ملوک بنی شیصبان بنی العباس است[۳۰].
- بنابراین پس دو احتمال در حدیث میرود یکی آنکه چون حدیث از حضرت باقر (ع) است و این خبر پیش از تأسیس دولت بنی العباس بوده پس ممکن است فرموده باشد هنوز بنی العباس ظاهر نشدهاند، کو تا اینکه زمان سفیانی برسد.
- و ممکن است حدیث برای بعد از ظهور ایشان باشد، در این صورت احتمال میرود که مراد همان بنی العباس باشد، پس اشاره به تجدید دولتشان باشد و احتمال میرود که مراد متمرد و متفرعن دیگری باشد که در شیطنت مانند ایشان است، زیراکه شیصبان نام شیطان و نام قبیلهای است از جن و به همین لحاظ بنی العباس را به بنی شیصبان ملقب ساختهاند.
- یمانی و خراسانی و سفیانی: این سه رایت از رایات مهم است و از همه مهمتر و حزبشان از همه قویتر، افرادشان از همه بیشتر، سفیانی در میان رایت مغرب از همه عظیمتر و شدیدتر و خراسانی در میان رایات مشرق از همه قویتر و مهیبتر و یمانی در میان رایات جنوب و اهل قبله با صولتتر و لهذا از این سه رایت از همه بیشتر یاد شده.
- رایت یمانی و خراسانی، رایت هدایت و حق است و رایت سفیانی، رایت ضلالت و باطل است و آن دو با سفیانی خواهند جنگید و شکست سفیانی با این دو است مخصوصا یمانی و خروج این سه از علامات مهمه مسلمه است و در چند حدیث محتوم بودن یمانی و سفیانی ذکر شده. اما خراسانی اگرچه چندان تصریح به محتومیتش نشده اما آنقدر اخبار بسیار است درباره او که از یمانی بیشتر است. حتی اینکه در اخبار عامه نیز بسیار ذکر رایت خراسانی شده، بههرحال حضرت باقر و صادق (ع) فرمودند: "خروج این سه در یک روز و یک ماه و یک سال خواهد بود"[۳۱].
- و حضرت صادق (ع) فرمود: "یمانی و سفیانی مانند دو اسب مسابقه است (چون در یک روز خروج میکنند و هر دو به جانب کوفه میشتابند)"[۳۲].
- و امیر المؤمنین (ع) فرمود: "یمانی و خراسانی مانند دو اسب مسابقه بر یکدیگر سبقت گیرند، تا در کوفه با لشکر سفیانی بتازند و بر وی ظفر یابند"[۳۳].
- رایت یمانی: حضرت صادق (ع) فرمود: "هیچ رایتی با هدایتتر از رایت یمانی نیست"[۳۴] و حضرت باقر (ع) نیز نظیر این فرمود، و فرمود: "زیراکه او دعوت میکند به سوی صاحب شما، پس هرگاه یمانی خروج کند حرام است، بر هر مسلمانی بیع سلاح (یعنی باید سلاح را برای خود حفظ کند) و هرگاه یمانی خروج کند پس کوچ و نهضت کن به سوی او، زیراکه او رایت هدایت است و حلال نیست برای هیچ مسلمانی اینکه بر وی بپیچد (یعنی با او معارضه کند)، پس هرکس چنین کند، پس او اهل آتش است زیراکه او دعوت میکند به سوی صراط مستقیم"[۳۵].
- پوشیده نباشد که آنچه از حدیث استفاده میشود آن است که مخالفت و معارضه با وی جایز نیست، اما صریح در وجود نصرت و متابعت نیست، ولی رخصت در متابعت را میرساند، چنانکه درباره خراسانی خواهد آمد.
- حضرت صادق (ع) یمانی را شکننده چشم سفیانی معرفی فرمود و از حدیثش ظاهر میشود که محل خروجش صنعاء یمن است، فرمود: "سفیانی کجا خواهد بود؟ و حال اینکه هنوز شکننده چشم او از صنعاء یمن خروج نکرده"[۳۶].
- در خبر سطیح اگرچه اعتباری به خبر او نیست، گفته: ملکی از صنعاء یمن خروج کند روی او سفید مانند پنبه، اسم او حسین است یا حسن، به خروج او عمر فتنهها تمام شود، پس در آن وقت مبارک زکی و هادی و مهدی و سید علوی ظاهر گردد[۳۷].
- امیر المؤمنین (ع) در وصف لشکر او و خراسانی فرمود: "در بین اینکه لشکر سفیانی در کوفه مشغول قتل و غارت هستند ناگهان سواران یمانی و خراسانی مانند دو اسب مسابقه بر یکدیگر سبقت گیرند و لشکر ایشان غبارآلود و موپریشان جوانانی هستند از اصلاب خالص در عرق تشیع، هرگاه نظر کنی به باطن پای یکی از ایشان میبینی، مانند تیر تراشیده آماده برای پیکار و پر، میگوید دیگر بعد از امروز خیری برای ما در مجلس و زندگی نیست، بار خدایا ما توبهکنندگان به سوی تو، ایشانند آن ابدالی که خداوند وصف ایشان و نظیرهای ایشان را از آل محمد (ص) در کتاب عزیز خود کرده[۳۸] ﴿﴿إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ﴾﴾[۳۹].
۲۰۴
- رایت خراسانی: آنچه وجه مشترک بود مابین او و یمانی از وقت خروج و موافقت با یکدیگر در مقصد و وصف لشکریانش در فصل یمانی گذشت و اما آنچه مخصوص خراسانی است این است که:
- اولا: بدان که از طرف مشرق یعنی بلاد شرقی ایران تا سرحد چین رایتهای متعدد خواهد بود، رایت خراسانی یکی از آن رایتها است و مهمتر از همه آنها است و به این اعتبار از همه آنها به رایات شرقی تعبیر شده.
- ثانیا: باید دانست که رایت خراسانی سه تا است، یعنی سه مرتبه قیام و نهضت برای او است و از هر سه در اخبار بسیاری یاد شده دو تای از آن گذشته:
- یکی: بیرقهای سیاه ابو مسلم از خراسان برای تشکیل دولت بنی العباس.
- دوم: رایت مغول که از ناحیه خراسان آمد و عاقبت دولت بنی العباس را برهم زد و لذا در بعضی اخبار است که رایات از قبل خراسان دو رایت است، یکی به نفع بنی العباس و دیگری بر ضرر ایشان.
- و اما سوم: باقیمانده و او است که متصل به ظهور است و مبارزهکننده با سفیانی و بنی العباس هر دو هست. حضرت باقر (ع) فرمود: "رایتی است از خراسان رو آورد تا به ساحل دجله فرود آید"[۴۰].
- ایضا فرمود: "بیرقهای سیاهی که از خراسان خروج میکند به کوفه نازل خواهند شد، پس چون مهدی ظاهر شود (در مکه) بیعت خود را به سوی آنها خواهد فرستاد"[۴۱]. و در فصل بنی العباس بر دست خراسانی و سفیانی خواهد بود، او از مشرق و او از مغرب و این دو احدی از ایشان را باقی نخواهند گذاشت"[۴۲].
- و ایضا آن حضرت فرمود: "در بین اینکه لشکر سفیانی در کوفه مشغول قتل و غارت باشند، بیرقهائی از طرف خراسان برسند که منزلها را به سرعت طی کنند و با ایشان چند نفر از اصحاب قائم (ع) باشد"[۴۳]. اما هویت صاحب و سردار این رایت و محل خروج او آنچه به نظر این حقیر میرسد آن است که چند رایت از نقاط مختلفه شرق قیام خواهد کرد و مجتمع آنها خراسان است و همه با یکی خواهند شد و از خراسان قیام خواهند کرد.
- یکی: از سجستان یعنی سیستان: معروف بن خربوذ گفت: "هر وقت بر حضرت باقر (ع) وارد میشدیم، میفرمود: خراسان خراسان! سجستان- سجستان! گویا ما را مژده میداد"[۴۴]. پس معلوم میشود که رایتی از سجستان بلند خواهد شد. و در جلد ۱۴ "بحار" از کتاب "تاریخ قم" حضرت صادق (ع) فرمود: "خراسان- خراسان، سجستان- سجستان، گویا میبینیم این دو را که سوار بر شتران شده و سرعت میکنند به سوی قم"[۴۵]. اما به چه قصدی میروند معلوم نیست؟
- دوم: رایاتی از مشرق یا دورترین بلاد مشرق، شیلا: حضرت باقر (ع) به ابی خالد کابلی فرمود: "گویا میبینم قومی را که در مشرق خروج کردهاند، حق را مطالبه میکنند پس به ایشان داده نمیشود، باز مطالبه حق میکنند و به ایشان داده نمیشود، پس چون چنین ببینند شمشیرهای خود را بر دوش خود گذارند، آنگاه آنچه میخواستند به ایشان داده شود و ایشان قبول نکنند، تا اینکه قیام کنند و نخواهند داد دولت را مگر به صاحب شما، کشتههای ایشان شهدایند، آگاه باشید اگر من آن زمان را درک میکردم خود را برای صاحب این امر نگاه میداشتم"[۴۶].
- از این عبارت استفاده میشود که نصرت این رایت جائز است مانند رایت یمنی و لکن حفظ خود را برای امام (ع) بهتر است. و در "الزام الناصب" از "اربعین میرلوحی" از فضل بن شاذان از حضرت باقر (ع) مانند این روایت را نقل کرده، اما با تفصیلی بیشتر و چون مشابه باهم است ظاهرش این است که یک حدیث است و در یک مورد است نهایت تفصیلش بیشتر است، فرمود: "گویا میبینم قومی را که خروج کردهاند از دورترین بلاد مشرق از شهری که او را شیلا گویند، حق خود را از اهل چین طلب کنند و به ایشان ندهند، باز طلب کنند و به ایشان ندهند، پس چون چنین بینند شمشیرهای خود را بر دوش نهند، پس راضی توجه کنند و خراسان را از اهلش مطالبه کنند و به ایشان ندهند، پس او را از اهلش بگیرند و آنان اراده دارند که ملک را ندهند مگر به صاحب شما"[۴۷].
- و از همان "اربعین میرلوحی" از امیر المؤمنین (ع) فرمود: "هرگاه قیام کند، قیامکننده به خراسان همان کس که از چین و ملتان آمده، سفیانی لشکری به سوی وی بفرستد پس غلبه بر وی نکند"[۴۸]. در این حدیث تقریبا تصریح شده به اینکه قیامکننده از خود خراسان نیست.
- سوم: شعیب بن صالح از سمرقند: حضرت زین العابدین (ع) فرمود: "بعد از خروج عوف سلمی در کریت، خروج شعیب بن صالح است از سمرقند"[۴۹]. و حضرت رضا (ع) فرمود: "پیش از این امر سفیانی و یمانی است و مروانی و شعیب بن صالح"[۵۰]. این حدیث نیز ممکن است ناظر به همین شعیب بن صالح باشد از حسن بن جهم از ابی الحسن (ع) (موسی بن جعفر یا حضرت رضا (ع) زیراکه ابی الحسن کنیه هر دو است و حسن بن جهم از اصحاب هر دو است) پرسید از فرج؟ فرمود: "مختصر بگویم یا مفصل؟ گفت: مختصر. فرمود: هرگاه حرکت کند بیرقهای قیس در مصر و بیرقهای کنده یا غیر کنده در خراسان"[۵۱].
- زیرا که کنده به کسر کاف نام طائفهای است و این چندان مناسبت ندارد و طائفهای به نام کنده فعلا معروفیت ندارد ولی کنده به ضم کاف نام شهری است در سمرقند و به فتح کاف نام ناحیهای است در خجند (خجند نام شهری است بر کنار شط سیحون و از آنجا تا سمرقند ده روز راه است که تقریبا هشتاد فرسخ میشود) و چنانکه در قیس گفتیم انسب آن است که نام شهر قیس باشد نه طائفه قیس، در کنده نیز أنسب این است که نام شهر کنده باشد نه طائفه کنده، بنابراین با شعیب بن صالح سمرقندی مناسبت دارد»[۵۲].
پرسشهای وابسته
منبعشناسی جامع مهدویت
پانویس
- ↑ غیبت طوسی، ص ۴۶۱، ح ۴۷۶.
- ↑ غیبت طوسی، ص ۴۴۲، ح ۴۳۴؛ اثباة الهداة، ج ۳، ۷۲۷، ح ۵۱.
- ↑ غیبت طوسی، ص ۴۶۴، ح ۴۷۹؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۰۷، ح ۴۵.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۷۱، ح ۱۶۱.
- ↑ غیبت طوسی، ص ۴۶۳، ح ۴۷۹؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۰۸، ح ۴۵.
- ↑ غیبت نعمانی، ص ۱۸۵؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۴۵، ح ۱۲۲.
- ↑ غیبت طوسی، ص ۴۴۸، ح ۴۴۹؛ اثباة الهداة، ج ۳، ۷۲۸، ح ۶۱.
- ↑ معجم احادیث الامام المهدی، ج ۵، ۲۲۵، ح ۱۶۴۷.
- ↑ همان ۳، ۸۶، ح ۶۳۱.
- ↑ غیبت طوسی، ص ۴۶۳، ح ۴۷۹؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۰۷، ح ۴۵.
- ↑ التشریف بالمنن، ص ۱۸۵، ح ۲۵۷.
- ↑ روضة الکافی، ص ۲۳۳، ح ۴۵۱.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۵۱، ح ۱۳۹.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۳۲، ح ۹۶؛ غیبت نعمانی، ص ۱۷۳.
- ↑ الزام الناصب، ج ۲، ۱۲۸؛ غیبت نعمانی، ص ۱۷۳.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۳۳، ح ۹۹.
- ↑ همان ۵۲، ۲۵۱، ح ۱۴۰.
- ↑ غیبت طوسی، ص ۴۴۲، ح ۴۳۴؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۳۷، ح ۱۰۵.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۰۸، ح ۴۵.
- ↑ غیبت طوسی، ص ۴۴۴، ح ۴۳۷؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۱۳، ح ۶۵.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۷۱، ح ۱۶۳.
- ↑ غیبت نعمانی، ص ۱۸۸؛ بحارالانوار، ج ۵۳، ۲۳۸، ح ۱۰۵.
- ↑ مختصر بصائر الدرجات، ص ۱۹۹؛ بحارالانوار، ج ۵۳، ۸۲، ح ۸۶.
- ↑ التشریف بالمنن، ص ۲۷۲، ح ۳۹۴.
- ↑ الزام الناصب، ج ۲، ۱۶۰.
- ↑ منتخب الاثر، ص ۵۲۹، ح ۱؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ۷۰، ح ۱۱.
- ↑ مختصر بصائر الدرجات، ص ۲۰۰؛ بحارالانوار، ج ۵۳، ۸۳، ح ۸۶.
- ↑ غیبت نعمانی، ص ۲۰۴؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۵۰، ح ۱۳۶.
- ↑ کمال الدین، ج۲، ۴۶۹، ح ۲۳.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۶۷، ح ۱۵۵.
- ↑ الزام الناصب، ج ۲، ۱۴۷؛ غیبت طوسی، ص ۴۴۶، ح ۴۴۳.
- ↑ الزام الناصب، ج ۲، ۱۳۱؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۵۳، ح ۱۴۳.
- ↑ مختصر بصائر الدرجات، ص ۲۰۰.
- ↑ منتخب الاثر، ص ۵۶۵، ح ۱۲؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۱۰، ح ۵۲.
- ↑ غیبت نعمانی، ص ۱۷۱؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۳۲، ح ۹۶.
- ↑ غیبت نعمانی، ص ۱۸۵؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۴۵، ح ۱۲۳.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۱، ۱۶۳.
- ↑ مختصر بصائر الدرجات، ص ۲۰۰؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۷۴، ح ۱۶۷.
- ↑ بقره، ۲۲۲.
- ↑ معجم احادیث الامام المهدی، ج ۵، ۲۰، ح ۱۴۵۲.
- ↑ اثباة الهداة، ج ۳، ۷۲۹، ح ۶۵؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۱۷، ح ۷۷.
- ↑ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۳۲، ح ۹۶.
- ↑ غیبت نعمانی، ص ۱۸۷؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۳۸، ح ۱۰۵.
- ↑ غیبت نعمانی، ص ۱۸۳؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۴۴، ح ۱۱۷.
- ↑ بحارالانوار، ج ۶۰، ۲۱۵، ح ۳۴.
- ↑ غیبت نعمانی، ص ۱۸۲؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۴۳، ح ۱۱۶.
- ↑ الزام الناصب، ج ۲، ۱۶۰.
- ↑ همان ۲، ۱۶۰.
- ↑ غیبت طوسی، ص ۴۴۴، ح ۴۳۷؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۱۳، ح ۶۵.
- ↑ منتخب الاثر، ص ۵۴۶، ح ۱۰؛ بحارالانوار، ج ۵۲، ۲۳۳، ح ۹۹.
- ↑ غیبت طوسی، ص ۴۴۸، ح ۴۴۹؛ اثباة الهداة، ج ۳، ۷۳۳، ح ۸۵.
- ↑ مهدی منتظر، ص ۱۹۴-۲۰۷.