عصمت اهل بیت
- اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عصمت (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
عصمت به معنای دوی از خطا و گناه است، به شخص دارای این صفت معصوم گفته می شود.
واژه شناسی لغوی
- واژه "عصمت" از ریشه "عصم" در عربی به معنای منع و امساک است و چون شخص معصوم، از خطا و گناه بازداشته میشود، به او معصوم میگویند[۱].
- پیرامون معنای اصطلاحی عصمت، برخی حقیقت عصمت را لطف و تفضل الهی و عدهای، آرا قوه عاقله و دستهای، ملکه نفسانی و گروهی، حیثیت ویژه دانستهاند[۲].
- حق مطلب آن است که در تحقق ملکه عصمت، قابلیت قوه عاقله معصوم و لطف الهی، مؤثری باشند[۳].
- پیشوایان معصوم، قابلیت دریافت عصمت اعطایی از خداوند متعال را در دوره عالم ذر دریافت کردهاند، لذا عصمت پیامبران و امامان، قبل از بعثت و امامت و حتی قبل از جهان دنیوی اثبات میگردد[۴].
- برای عصمت در بیان لغویان معانیای چون منع از گناه، حفظ از گناه، نگهداری و امساک بیان شده است.
عصمت اهل بیت در آیه تطهیر
- مقصود از اهل بیت در آیه تطهیر پیامبر(ص)، امیرمؤمنان، فاطمه زهرا، حسن و حسین(ع) میباشد. اینک بحث درباره دلالت آیه بر عصمت اهل بیت از خطا و گناه است. تبیین این مطلب در گرو دو چیز است: الف: مقصود از رجس در آیه هرگونه انحراف عقیدتی یا رفتاری است. ب: اراده الهی که به زدودن رجس از اهل بیت تعلق گرفته، اراده تکوینی است[۵].
مفهوم رجس
- به گفته ابن فارس، رجس در اصل بر اختلاط و آمیزش دلالت میکند و به معنای شیء پلید نیز از همین ریشه است، زیرا ناخالص است[۶]. دیگر لغتشناسان نیز رجس را به پلیدی یا شیء پلید معنا کردهاند. و بر فعل قبیح، حرام، عذاب، کفر، لعنت، شک و غضب اطلاق میشود[۷]. راغب اصفهانی، پس از آن که رجس را به شیء ناپاک معنا کرده گفته است: رجس چهارگونه است: ۱. رجس از نظر طبع؛ ۲. رجس از نظر عقل؛ ۳. رجس از نظر شرع؛ ۴. رجس از جهات سه گانه مزبور. وی، مردار را مصداق نوع چهارم، شراب و قمار را مصداق نوع سوم، و کفر و شرک را مصداق نوع دوم دانسته است[۸][۹].
- واژه رجس در قرآن کریم نُه بار به کار رفته و بر بت، شراب، قمار، مردار، خون، گوشت خوک، عذاب، نفاق و کفر اطلاق شده است[۱۰]. وجه مشترک موارد یاد شده پلیدی، ناروایی و ناپسندی است[۱۱].
- در حدیثی از پیامبر(ص) آمده است: " أَعُوذُ بِكَ مِنَ الرِّجْسِ النِّجْسِ ". ابن اثیر و طریحی مقصود از رجس در این حدیث را فعل حرام دانسته است[۱۲]. مفسران، رجس در آیه را به شیطان، شرک، بدی و زشتی، آلودگی و گناه تفسیر کردهاند[۱۳]. حاصل اقوال لغتشناسان و مفسران در معنای رجس آن است که این واژه در آیه مورد بحث هرگونه پلیدی و آلودگی معنوی را، خواه اعتقادی باشد، مانند شرک و کفر، یا اخلاقی باشد، مانند نفاق و حسادت، یا رفتاری باشد، مانند دروغگویی، غیبت، تهمت، دزدی و دیگر کارهای ناروا را شامل میشود. بنابراین، خداوند اراده کرده است اهل بیت را از هرگونه آلودگی اعتقادی، اخلاقی، گفتاری و رفتاری پیراسته سازد. این عمومیت از واژه الرجس به دست میآید، زیرا با هیچ گونه تقیید یا تخصیصی همراه نیست[۱۴].
اراده تکوینی
- هرگاه اراده فاعل مختار به انجام کاری توسط خود او تعلق گیرد آن را اراده تکوینی میگویند و هرگاه اراده او به انجام کاری توسط فاعل مختار دیگری تعلق گیرد آن را اراده تشریعی مینامند. اراده تشریعی معمولاً در مورد خداوند به کار میرود، ولی به معنایی که بیان شد هر فاعل مختاری را شامل میشود. اراده تشریعی با امر، دستور یا درخواست همراه است. از اراده تکوینی با نامهای اراده قدری، کونی و خلقی، و از اراده تشریعی با نامهای اراده دینی، امری و شرعی نیز یاد شده است[۱۵]. در احادیث اهل بیت از اراده تکوینی به عنوان اراده حتمیو از اراده تشریعی به عنوان اراده عزمی تعبیر شده است:" إِنَ لِلَّهِ إِرَادَتَيْنِ وَ مَشِيَّتَيْنِ إِرَادَةَ حَتْمٍ وَ إِرَادَةَ عَزْمٍ "[۱۶][۱۷].
- اراده تکوینی، آخرین جزء علت تامه میباشد، یعنی هرگاه همه مقدمات تکوینی فعل تحقق یافته باشد و اراده فاعل نیز به آن تعلق بگیرد، تحقق آن فعل حتمیو ضروری خواهد بود. البته، اراده تکوینی انسان، چه بسا مغلوب عوامل قاهر و غالب طبیعی و غیر طبیعی قرار میگیرد. در این صورت، نتیجه اراده تکوینی او این خواهد بود که قوای فعاله خود را به حرکت درمیآورد، هر چند فعل تحقق نمییابد. چنین فرضی درباره خداوند راه ندارد، زیرا خداوند مقهور و مغلوب هیچ چیز نخواهد شد. بدین جهت، هرگاه اراده تکوینی خداوند به انجام کاری تعلق گیرد آن کار قطعاً تحقق خواهد یافت: ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ فَسُبْحَانَ الَّذِي بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ﴾ }}[۱۸]. با توجه به نکات و ویژگیهای موجود در آیه تطهیر و نیز با توجه به اختصاص آیه به اصحاب کساء به دست میآید که اراده در این آیه، تکوینی است. بر این اساس، پیراستگی اهل بیت(ع) از هرگونه آلودگی و انحراف اعتقادی و عملی مورد اراده تکوینی خداوند بوده و قطعاً تحقق یافته است، در نتیجه، اهل بیت "اصحاب کساء" از خطا و گناه معصوماند[۱۹].
- نکتههایی که از مطالب یاد شده به دست میآیند عبارتند از:
- به شهادت بزرگان اهل لغت و ادب عربی، کلمه ﴿إِنَّمَا﴾ }} بر اختصاص و حصر دلالت میکند[۲۰]. بر این اساس، مفاد آیه این است که اراده خداوند به زدودن رجس و پلیدی به اهل بیت اختصاص یافته است و خداوند فقط طهارت آنان از پلیدی را خواسته است. از طرفی اراده تشریعی به طهارت بشر، همگانی است؛ چنان که در فلسفه تشریع وضو، غسل و تیمم فرموده است: ﴿يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ ﴾ }}[۲۱][۲۲].
- ظاهر آیه و احادیث شأن نزول آن، بیانگر مدح و تکریم ویژه اهل بیت است، در حالی که اراده تشریعی بر مدح و تکریم ویژهای دلالت نمیکند و اگر در بردارنده مدح و تکریم باشد، عمومیت دارد. پس اراده در آیه نمیتواند به معنای اراده تشریعی باشد[۲۳][۲۴].
- گفته شده است: همین که در شأن اهل بیت آیهای خاص نازل شده و این آیه تا قیامت در قرآن تلاوت میشود در وجه مدح و تکریم ویژه آنان کافی است، بنابراین، دلالت آیه بر مدح و تکریم ویژه اهل بیت مستلزم این نیست که اراده در آیه، تکوینی باشد، بلکه مفادش این است که آنان مورد محبت خاص خداوند میباشند، و خداوند بیش از دیگران به پاکی و طهارت آنان اعتنا دارد[۲۵]. حاصل این وجه آن است که حصر و اختصاص در آیه اضافی است، نه حقیقی. مفاد حصر و اختصاص حقیقی در آیه این است که رجس و آلودگی به صورت مطلق از اهل بیت دور شده و این همان عصمت است، ولی مفاد حصر اضافی آن است که چه بسا اهل بیت نیز مانند دیگران مرتکب رجس و گناه گردند، ولی امتیاز آنان در مقایسه با دیگران در آن است که خداوند در مورد پرهیز آنها از گناه اهتمام ویژهای دارد. ولی اصل اولیه در حصر این است که حقیقی باشد و حصر اضافی بر خلاف اصل بوده و دلیل میخواهد، چنین دلیلی در دست نیست[۲۶].
- گفته شده است: دعای پیامبر(ص) که زدودن رجس از اهل بیت و طهارت آنان را از خداوند درخواست کرده است، با اراده تکوینی سازگاری ندارد، زیرا اگر اراده تکوینی خداوند به طهارت اهل بیت تعلق گرفته بود، آنان قطعاً از آلودگی گناه پاک بودند، و در این صورت درخواست طهارت برای آنان از قبیل درخواست چیزی است که حصول آن قطعی است[۲۷]. پاسخ این است که ضرورت و وجوب تکوینی در عالم ممکنات بالذات نیست، بلکه بالغیر و وابسته به مشیت تکوینی خداوند است، در این صورت انسان موحد پیوسته باید دعا کند و بقای آنچه را از مواهب الهی دارد درخواست نماید. بدین جهت، دعا کردن در پیشگاه خداوند از برترین عبادت ها به شمار میرود[۲۸].
- گفته شده است: در مورد کسی که از گناه پاک باشد گفته نمیشود میخواهم او را از گناه پاک کنم، زیرا مستلزم تحصیل حاصل خواهد بود، بنابراین، بر فرض این که اراده در آیه تکوینی باشد، عصمت اهل بیت از گناه را پس از تعلق اراده الهی اثبات خواهد کرد، نه از آغاز آن گونه که شیعه معتقد است. و اگر عصمت اهل بیت از آغاز مقصود بود میبایست گفته شود:" انّ اللّه اذهب عنکم الرجس أهل البیت "}[۲۹][۳۰].
- این اشکال در حقیقت متفرع بر دو مطلب است[۳۱]:
- اذهاب رجس متوقف بر وقوع آن است[۳۲].
- فعل مضارع بر زمان حال و استقبال دلالت میکند و زمان گذشته را دربرنمیگیرد، بنابراین، از آیه، عصمت اهل بیت در زمان گذشته استفاده نمیشود[۳۳].
- پاسخ این است که اذهاب رجس علاوه بر این که در مورد رفع پلیدی به کار میرود، هرگاه زمینه تحقق پلیدی وجود داشته باشد، در مورد دفع و جلوگیری از آن نیز به کار میآید. در انسان معصوم نیز زمینههای تحقق گناه وجود دارد، زیرا او از نظر غرایز بشری مانند افراد دیگر است. حضرت یوسف(ع) که از مقام عصمت برخوردار بود گفته است: ﴿وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ﴾ [۳۴]. در محاورههای عمومی نیز چنین تعبیرهایی رایج است، مانند این که فردی در حق دیگری که سالم است دعا کرده، میگوید: خداوند هرگونه بیماری را از تو برطرف کند، مقصود این است که بیماری از او دفع شود، زیرا زمینههای آن در او وجود دارد. این قاعده در مورد بیماریهای روحی نیز جاری است[۳۵].
- بنابراین، درخواست اذهاب رجس از سوی پیامبر(ص) برای اهل بیت مستلزم آلودگی قبلی آنان به رجس نمیباشد[۳۶].
- آنچه از ساختار وضعی فعل مضارع به دست میآید استمرار فعل است، نه دلالت بر زمان حال یا استقبال؛ زمان حال یا استقبال از قراین به دست میآید. بدین جهت فعل مضارع در موارد بسیاری به کار رفته که زمان گذشته را نیز در برمیگیرد، مانند: ﴿وَاللَّهُ يُرِيدُ أَن يَتُوبَ عَلَيْكُمْ ﴾ }}[۳۷]، ﴿يُرِيدُ اللَّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَيَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ ﴾ }}[۳۸]، ﴿اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ﴾ }}[۳۹]، ﴿وَمَا اللَّهُ يُرِيدُ ظُلْمًا لِّلْعَالَمِينَ ﴾ }}[۴۰][۴۱].
- فعل مضارع در آیات یاد شده، و نظایر آن[۴۲] بیانگر قانون کلی است که زمان گذشته، حال و آینده را دربرمیگیرد.
- اشکال: اگر آیه تطهیر بر عصمت اهل بیت دلالت کند، آیه: ﴿وَلَكِن يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾ }}[۴۳] نیز بر عصمت مسلمانانی که در جنگ بدر شرکت داشتند دلالت میکند، بلکه دلالت این آیه بر عصمت این گروه از مسلمانان استوارتر است، زیرا اتمام نعمت الهی بر آنان بدون محفوظ ماندن آنها از شرّ شیطان و گناه حاصل نخواهد شد[۴۴][۴۵].
- پاسخ: آیه یاد شده مربوط به اصحاب بدر نیست، بلکه مربوط به تشریع وضو، غسل و تیمم است که همه مسلمانان را شامل میشود و اراده در آن، تشریعی است، نه تکوینی. آنچه مربوط به اصحاب بدر است، آیه: ﴿إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِّنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِّن السَّمَاء مَاء لِّيُطَهِّرَكُم بِهِ وَيُذْهِبَ عَنكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ وَلِيَرْبِطَ عَلَى قُلُوبِكُمْ وَيُثَبِّتَ بِهِ الأَقْدَامَ﴾ }}[۴۶]. مقصود از تطهیر در این آیه به گواهی روایات شأن نزول و گفتار مفسران، تطهیر از جنابت است، زیرا مسلمانان شب هنگام که به خواب رفتند "همه یا برخی" جنب شدند، خداوند برای آن که این غم و اندوه را از قلب آنان بزداید، و برای تطهیر از جنابت آب در اختیار داشته باشند، باران را نازل کرد، نزول باران علاوه بر این که آزردگی روحی آنان را برطرف ساخت، و مسلمانان توانستند بدن خود را پاکیزه سازند و نماز بخوانند، فایده دیگری نیز برای آنان داشت، زیرا سرزمینی که مسلمانان در آن اردو زده بودند پوشیده از رمل بود و به دلیل سستی زمین نمیتوانستند در میدان کارزار مقاومت کنند، با نزول باران، زمین محکم شد و پاهای آنان استوار گردید[۴۷][۴۸].
- اشکال: امیرمؤمنان(ع) به عدم عصمت خود تصریح کرده و گفته است:"از طرح سخن حق یا مشورت عادلانه دریغ نورزید، زیرا من برتر از این که خطا کنم نیستم، مگر این که خداوند آنچه را که از من نسبت به آن مالک تر است "صیانت از خطا" در درون من القا کند"[۴۹][۵۰].
- پاسخ: مفاد سخن مزبور جز این نیست که امام(ع) بدون لطف و عنایت ویژه خداوند، مصون از خطا نمیباشد. این مطلب در مورد همه معصومان صادق است، زیرا معصوم بودن آنان از خطا بالذات نیست، بلکه به عنایت و لطف ویژه الهی است. سخن امیرمؤمنان(ع) همانند سخن حضرت یوسف(ع) است که گفته است: ﴿وَمَا أُبَرِّئُ نَفْسِي إِنَّ النَّفْسَ لأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ مَا رَحِمَ رَبِّيَ إِنَّ رَبِّي غَفُورٌ رَّحِيمٌ﴾ }}[۵۱]. گواه روشن این مطلب آن است که امام(ع) در دیگر سخنان خود اهل بیت پیامبر(ص) را به گونهای معرفی کرده است که آشکارا بر عصمت آنان از گناه دلالت دارد:"چرا در حیرت و گمراهی هستید، در حالی که عترت پیامبر شما در بین شما هستند، آنان زمام حق را در دست دارند و نشانههای دین و زبانهای راستیاند[۵۲]. ابن ابو الحدید دلالت جملههای یاد شده بر عصمت پیامبر(ص) را مسلم گرفته و یادآور شده است: ابو محمد متّویه در کتاب الکفایه بر عصمت علی(ع) تصریح کرده و گفته است اگر چه ما عصمت را برای امام واجب نمیدانیم، ولی نصوص بر عصمت علی(ع) دلالت دارند، واین، از ویژگیهای او در میان صحابه پیامبر(ص) به شمار میرود[۵۳][۵۴].
- ↑ ر.ک. عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص: ۳۵۹ - ۳۶۲.
- ↑ ر.ک. عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص: ۳۵۹ - ۳۶۲.
- ↑ ر.ک. عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص: ۳۵۹ - ۳۶۲.
- ↑ ر.ک. عبدالحسین خسروپناه، کلام نوین اسلامی، ج۲، ص: ۳۵۹ - ۳۶۲.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ معجم المقاییس فی اللغه، ص ۴۴۳.
- ↑ المصباح المنیر، ج۱، ص ۲۶۵؛ لسان العرب، ج۶، ص ۱۰۶؛ اقرب الموارد، ج۱، ص ۳۹۱؛ المعجم الوسیط، ج۱، ص ۳۳۰.
- ↑ المفردات فی غریب القرآن، ص ۱۸۸.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ سوره حج:۳۰؛ سوره مائده:۹۰؛ سوره انعام:۱۴۰؛ سوره اعراف:۷۱؛ سوره توبه:۹۵ و ۱۲۵.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، ج۲، ص ۲۰۰؛ مجمع البحرین،ج۴، ص ۷۴.
- ↑ تفسیر طبری، ج۲۲، ص ۱۰؛ الکشاف، ج۳، ص ۵۳۸؛ مجمع البیان، ج۷ـ۸، ص ۳۵۶؛ المیزان، ج۱۶، ص ۳۱۲.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ شرح العقیده الطحاویه، ص ۱۱۴.
- ↑ التوحید، باب۲، حدیث۱۸.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو میگوید: باش! بیدرنگ خواهد بود؛ سوره یس، آیه:۸۲ - ۸۳.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ القاموس المحیط، ج۴، ص ۱۹۸؛ المطول، ص ۱۶۷ـ ۱۶۸.
- ↑ سوره مائده، آیه:۶.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ الشافی فی الامامه، ج۳، ص ۱۳۴؛ التبیان، ج۸، ص ۳۴۰؛ مجمع البیان، ج۷ـ۸، ص ۳۵۷.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ روح المعانی، ج۲۲، ص ۲۷.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ روح المعانی، ج۲۲، ص ۲۷.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ روح المعانی، ج۲۲، ص ۲۶.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ و من نفس خویش را تبرئه نمیکنم که نفس به بدی بسیار فرمان میدهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره یوسف، آیه:۵۳.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ و خداوند میخواهد توبه شما را بپذیرد؛ سوره نساء، آیه:۲۷.
- ↑ خداوند میخواهد (احکام خود را) برای شما روشن گرداند و شما را به روشهای (نیکوی) پیشینیانتان، رهنمون گردد؛ سوره نساء، آیه:۲۶.
- ↑ خداوند است که آنها را به ریشخند میگیرد و آنان را در سرکشیشان در حالی که سرگشتهاند فرو میگذارد؛ سوره بقره، آیه:۱۵.
- ↑ و خداوند، ستمی برای جهانیان نمیخواهد؛ سوره آل عمران، آیه:۱۰۸.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ سوره بقره، آیه:۱۸۵؛ سوره نساء، آیه:۶۰، ۲۸۱؛ سوره مائده، آیه:۹؛ سوره قیامت، آیه:۵.
- ↑ خداوند میخواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید؛ سوره مائده، آیه:۶.
- ↑ روح المعانی، ج۲۲، ص ۲۶.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ یاد کن) آنگاه را که (خداوند) خوابی سبک را بر شما فرا میپوشاند تا از سوی او آرامشی (برای شما) باشد و از آسمان آبی فرو میباراند تا شما را بدان پاکیزه گرداند و پلیدی شیطان را از شما بزداید و دلهایتان را نیرومند سازد و گامها (یتان) را بدان استوار دارد؛ سوره انفال، آیه: ۱۱.
- ↑ تفسیر طبری، ج۹، ص ۲۲۹.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ " فَلَا تَكُفُّوا عَنِّي مَقَالَةً بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةً بِعَدْلٍ فَإِنِّي لَسْتُ فِي نَفْسِي بِفَوْقِ مَا أَنْ أُخْطِئَ وَ لَا آمَنُ ذَلِكَ مِنْ فِعْلِي إِلَّا أَنْ يَكْفِيَ اللَّهُ مِنْ نَفْسِي مَا هُوَ أَمْلَكُ بِهِ مِنِّي"نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.
- ↑ و من نفس خویش را تبرئه نمیکنم که نفس به بدی بسیار فرمان میدهد مگر پروردگارم بخشایش آورد؛ به راستی پروردگارم آمرزندهای بخشاینده است؛ سوره یوسف، آیه:۵۳.
- ↑ " كَيْفَ تَعْمَهُونَ وَ بَيْنَكُمْ عِتْرَةُ نَبِيِّكُمْ وَ هُمْ أَزِمَّةُ الْحَقِّ وَ أَعْلَامُ الدِّينِ وَ أَلْسِنَةُ الصِّدْقِ"؛ نهج البلاغه، خطبه ۸۶.
- ↑ شرح نهج البلاغه، ج۶، ص ۲۹۷ـ ۲۹۸.
- ↑ ربانی گلپایگانی، علی، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۱.