نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۲۱ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۲۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۲۱ ژانویهٔ ۲۰۲۰، ساعت ۱۲:۲۵ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
از جمله تعاریف مشهور فرهنگ که به وسیلۀ جامعهشناسان و کارشناسان فرهنگ ارائه شده است موارد ذیل است:
فرهنگ عبارت است از تواناییها و عادتهایی که آدمی بهعنوان عضو جامعه کسب کرده است (پانویس: تایلور Tylor ۱ Primitire Culture, ۱۸۷۴). در این تعریف با توجه به گسترۀ دو واژۀ «توانایی» و «عادت» فرهنگ، شامل همۀ دستاوردهای معنوی و مادی انساناجتماعی میشود.
فرهنگ از نظر یک جامعهشناس، شامل کلّیۀ رفتارهایی است که در زندگی اجتماعی آموخته شده و از طرق گوناگون بین نسلهای مختلف یا افراد یک نسل انتقال پیدا کرده است (پانویس: همان). در این معنا، فرهنگ نه تنها بر زبان، امور صنعتی، هنر، علم، قانون، حکومت، اخلاق و مذهب اطلاق میگردد، بلکه ساختمانها، ابزار و وسائل، ماشینآلات، طرحهای ارتباطی و اشیاء را نیز شامل میشود.
فرهنگ یک جامعه عبارت است از افکار، عقاید، آرزوها، مهارتها، ابزار و وسائل، امور مربوط به زیبایی و کارهای هنری، آداب و رسوم و مؤسساتی که افراد این اجتماع در میان آنها تولد یافته و رشد میکنند (پانویس: همان).
فرهنگ عبارت از تمام تظاهرات، عادات اجتماعی یک جامعه و واکنشهای فرد است و این واکنشها از عادات گروهی که فرد در آن زندگانی میکند متأثر است (پانویس: Bouas, F; Anthropology, ۱۹۳۰, Z: PP. ۱۱۰؛ روانشناسیاجتماعی؛ ج ۱، ص ۵۱).
فرهنگ، نظامی است از نگرشها و ارزشها و دانش، که به طور گسترده در میان مردم مشترک است و از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود (پانویس: تحول فرهنگی در جامعۀ پیشرفتۀ صنعتی؛ ص ۱۹).
فرهنگ یعنی پذیرشهای هنجاریافته در جامعه. پذیرشهای هنجاریافته در جامعه به این معنی است که آحاد جامعه نسبت به اموری شناخت و اطلاع پیدا کرده، سپس آن را بپذیرد(بپذیرند)(پانویس: مبانی و الگوی مهندسی فرهنگی؛ ص ۲۸).
از آنچه در تعریفهای نهگانۀ فرهنگنقل شد میتوان چنین نتیجه گرفت: در تعریف فرهنگ چند دیدگاه اصلی وجود دارد:
دیدگاه رفتارمحور: تعاریفی نظیر تعریف دوم و سوم و چهارم و ششم، تعاریفیاند که با چنین گرایشی سازگارند.
دیدگاه باورمحور: که فرهنگ را به مجموعه باورهای ارزشی و اعتقادی و علمیتفسیر میکند. تعریف پنجم و هفتم را میتوان از این دست تعاریف برشمرد.
دیدگاه خصلت محور یا ملکه بنیاد: یعنی دیدگاهی که فرهنگ را به مجموعۀ خصلتها و ملکات نفسانی که شخصیت یا هیأت درونی جامعه را تشکیل میدهند تفسیر میکند. تعریف اول و هشتم و نهم را میتوان از این دست تعریفها برشمرد.
جمع بندی
با توجه به تعاریف فوق و نیز بر اساس دقت در موارد استعمال واژگان «فرهنگ» در زبان فارسی و «Culture» در زبان انگلیسی و نیز «الثقافة» در زبان عربی، و بررسی مصادیق پدیدهها و رفتارهای فرهنگی، و بر اساس قاعدۀ زبانی «الألفاظ توضع للطبائع الکلّیّة و المعانی العامّة» میتوان در تعریف فرهنگ چنین گفت: فرهنگ هر ملّت و جامعهای عبارت است از «منظومۀ پذیرفته و مقبولِ شایستهها و ناشایستهها یا معروفها و منکرها در رفتارهای اختیاری فردی، و فردیِ درون اجتماعی و اجتماعی»