ابن بابویه
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- این مدخل مرتبط با مباحث پیرامون امام مهدی(ع) است. "امام مهدی" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل امام مهدی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- در عرف علمای رجال، کنیه سه تن از فقهای بزرگ شیعه است: "علی بن حسین" و دو پسرش "ابو عبد الله حسین و ابو جعفر محمد صدوق". بابویه، نام جدّ اعلای ایشان، کلمهای است فارسی، منسوب به "بابو" یعنی بابا، پدر، پیر و مرشد. محمد، فرزند "علی بن حسین بابویه"، همان شیخ صدوق، معروف به "ابن بابویه" است.
- "علی بن حسین بابویه" با دختر عموی خود (دختر محمد بن موسی بن بابویه) ازدواج کرد، اما از او فرزندی نیافت. نامهای به "حسین بن روح" نوشت و به وسیله او از امام زمان (ع) تقاضا کرد که دعا بفرماید تا خدا فرزندانی فقیه به او عنایت کند. از ناحیه امام (ع) پاسخ آمد که از همسر فعلی خود فرزندی نخواهی داشت، ولی به زودی کنیزی دیلمی را مالک میشوی و دو پسر فقیه از او نصیب تو خواهد شد. ابن بابویه، سه پسر پیدا کرد (محمد، حسین و حسن). محمد و حسین، هر دو فقیه شدند و حسن، به عبادت و زهد مشغول شد[۱].
- "ابن بابویه" از علمای بزرگ شیعه در قرن چهارم هجری و صاحب تألیفات بسیار و ارزشمندی است. مرحوم محدث قمی مینویسد: حدود سیصد تألیف دارد که این تألیفات عمدتا در ابواب فقه و اصول و تفسیر و سیره پیامبر (ص) و ائمه (ع) و احتجاج و اخبار فضائل اهل بیت و اخبار غیبت و علائم ظهور امام غایب (ع) و آداب زیارت مشاهد مشرفه و پاسخ به سؤالات علمای سایر بلاد است. از جمله آن کتابها: "من لا یحضره الفقیه"، "توحید صدوق"، "رساله اعتقادات"، "خصال"، "کمال الدین"، "عیون اخبار الرضا" و... است. صدوق به اجماع علمای شیعه در وسعت دانش و قوت حافظه و نظم فکری و کثرت تألیفات و جمع احادیث و صحت اتقان فتاوی در میان سایر علمای شیعه ممتاز است.
- مرحوم صدوق در سال ۳۸۱ هجری، وفات و در شهر ری در گورستانی که هماکنون معروف به "ابن بابویه" است مدفون است[۲]. و مقبره پدرش (علی بن حسین بابویه) در قم است[۳].
پرسشهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ غیبة طوسى، ص ۱۸۸
- ↑ پیشواى دوازدهم، هیئت تحریریه مؤسسه در راه حق، پاورقى ص ۷۰
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۵۸.