عقل در اخلاق اسلامی
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل عقل (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
واژهشناسی لغوی
عقل در لغت
- عقل در لغت به معنی بازداشتن و نگهداری است[۱]. از این رو در همه موارد کاربرد این واژه معنی حفظ، نگاه داری و بازداشتن ملحوظ شده است. از جمله بستن پای شتر که او را نگاه میدارد و مانع فرارش میشود[۲]، دادن دیه که مانع ریختن خون میشود [۳]، بند آمدن زبان که انسان را از سخن گفتن باز میدارد[۴]، فرار شکار به قله کوه که او را از دسترس شکارچی حفظ میکند و شکارچی را از رسیدن به او باز میدارد[۵]، قلعه و هر پناهگاهی که پناهجو را از دسترس دشمن دور نگاه دارد[۶]، عقل نامیده شده و به هر چیز ارزشمندی که صاحبش از آن پاسداری کند، عقیله میگویند، مثل مروارید که در صدف خود حفظ میشود و زن باشخصیتی که در هالهای از عفاف و امتناع از دسترس بیگانگان دور است[۷]. قوة مدركه انسان را نیز عقل میگویند[۸]؛ چون صاحب خود را از افتادن به ورطههای هلاکت حفظ میکند[۹]. به انسان عاقل، عاقل گفته میشود، چون آرا و امور خود را از تشتت حفظ میکند و نفس خویش را از پیروی امیال سرکش باز میدارد[۱۰][۱۱].
عقل در اصطلاح
- عقل در اصطلاح[۱۲] بر دو معنی اطلاق میشود: نخست، ادراک انسان از حقایق[۱۳] کلی و مجرد[۱۴] در این صورت مرادف علم و آگاهی است و دیگر، نیرویی که حقایق را درک میکند[۱۵]، که در این صورت با روح، نفس و قلب هم معنی است، زیرا این چهار لفظ همگی بر جنبه مجرد انسان که همان روح الاهی است، اطلاق میشوند[۱۶]. بنابراین عقل گاهی بر ادراک و گاهی بر ادراک کننده اطلاق میشود. تعاریف دیگر نیز همگی به این دو اصطلاح بر میگردد؛ از جمله جرجانی چهار تعریف آورده که همگی به معنی دوم عقل یعنی جنبه معنوی و مجرد انسان نظر دارند[۱۷].
- غزالی خود در کتاب العلم از احیاء چهار معنی به شرح ذیل برای عقل آورده است که هرچند خود، آنها را معانی مستقلی به شمار آورده، به نظر میرسد برخی از آنها به معنی ادراک و برخی دیگر به معنی نیروی مدرک است.
- وصفی که آدمی را از چهارپایان جدا و او را برای دریافت علوم نظری و تدبیر صنایع فکری آماده میکند. محاسبی در تعریف این عقل گفته است: غریزهای است که چون نور در دل میافتد و علوم نظری با آن ادراک میشود، آدمی اگر از این غریزه بیبهره نباشد، عاقل نامیده میشود، حتی اگر در خواب و از همه علوم ضروری هم غافل باشد. رابطه این غریزه با علوم مانند رابطه چشم و دیدن است و با شرع و قرآن کریم مثل رابطه بینایی و خورشید است. همان طور که بدون چشم، دیدن میسر نیست، بدون این غریزه، کسب هیچ دانشی صورت نمیبندد و همان طور که چشم بدون نور خورشید قادر به دیدن نیست، این غریزه بدون اتکا به شرع، موفق به کسب دانشهای نظری نمیشود[۱۸].
- آگاهی کودکان ممیز از قضایای ضروری مثل اینکه، دو بزرگتر از یک است و یک چیز در آن واحد نمیتواند در دو مکان باشد. یکی از متکلمان در تعریف عقل به این معنی گفته است: عقل عبارت است از بعضی علوم ضروری مثل دانستن امکان امور ممکن و استحاله امور ممتنع.
- علومی که در گذر زمان از تجربهها به دست میآید؛ از این رو به انسانهای با تجربه، عاقل میگویند و انسانهای بیتجربه را جاهل و بیعقل میخوانند.
- غریزهای که در معنی نخست نام بردیم به مرور زمان قوی میشود، چنانکه عواقب کارها را میداند و شهوات را مقهور خود میکند. از این رو به صاحبش اجازه نمیدهد به حکم امیال و شهوات و بدون عاقبت اندیشی به کاری اقدام کند. این نیروی جدید نیز عقل نامیده میشود[۱۹].
- چنان که ملاحظه میشود، معنی اول و چهارم به نیروی درک کننده حقایق و علوم و معنی دوم و سوم به ادراک انسان باز میگردند؛ با این تفاوت که هریک برای مرتبهای از ادراکات، یا نیروی مدرکه وضع شده است؛ مثلا عقل به معنی اول مرتبه ابتدایی و به معنی چهارم مرحله کامل شده آن است، همان طور که به معنی دوم، ادراکات ابتدایی و به معنی سوم، ادراکات رشد یافته را افاده میکند.
- مرحوم حر عاملی نوشته است: عقل در احادیث به معنی نیروی ادراک خوب و بد و قوه تشخیص زشت و زیبا و سلسله اسباب و مسببات است. عقل به این معنی ملاک تکلیف است[۲۰].
- باید توجه داشت که این معنی نیز معنی جدیدی نیست؛ چون قوه تشخیص زشت و زیبا و ادراک خوب و بد، همان وصفی است که انسان را از چهارپایان جدا میکند و اگر کسی از آن بیبهره باشد، دیوانه خوانده میشود و از هرگونه تکلیفی معاف است در حالی که با وجود آن، در خواب هم عاقل نامیده میشود؛ بنابراین، این معنی نیز بر معنی اول قابل تطبيق است.
- در روایاتی که از پیشوایان معصوم(ع) به دست ما رسیده است، غالباً نیروی عقل به وسیله ویژگیها، خواص و اغراض و فواید آن تعریف شده است.
- رسول خدا(ص) در وصیت به امیرالمؤمنین علی(ع) میفرماید: "عقل چیزی است که با آن بهشت فرادست آید و خشنودی خدای مهربان را جویند"[۲۱].
- امام صادق(ع) در پاسخ به پرسش یکی از اصحاب که پرسید عقل چیست؟ میفرماید: "عقل چیزی است که با آن خدا را بندگی کنند و بهشت به دست آرند"[۲۲].
- راوی با این جواب امام به یاد کسانی میافتد که هیچ یک از این دو را نمیکنند و با این حال عاقل شمرده میشوند؛ بنابراین از امام سؤال میکند؛ آنچه در معاویه بود، نامش چیست؟ و امام فرمود: "آن زیرکی و شیطنت است، شبیه عقل است ولی عقل نیست"[۲۳]، مازندرانی در شرح این حدیث شریف نوشته است:حضرت، عقل را به وسيله اغراض و خواص تعریف کرده است تا توجه دهد که اولاً، شناخت فواید عقل از شناخت حقیقت آن مهمتر و کارآمدتر است و ثانياً، شناخت حقیقت عقل کار آسانی نیست[۲۴].
- رسول خدا در جواب راهب یهودی که درباره عقل از او پرسید، فرمود: "عقل مانع نادانی است"[۲۵].
- امام رضا(ع) در تعریف عقل میفرماید: "عقل عبارت است از غصه را جرعه جرعه نوشیدن، دشمن را به حیله در دام کردن و مدارا با دوستان"[۲۶][۲۷].
منابع
پانویس
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات.
- ↑ جوهری، الصحاح، ج۴،تر ۱۴۴۲.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب.
- ↑ جوهری، الصحاح، ج۴، ص۱۴۴۲.
- ↑ جوهری، الصحاح، ج۴، ص۱۴۴۲.
- ↑ جوهری، الصحاح، ج۴، ص۱۴۴۲.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات؛ جوهری، الصحاح، ج۴، ص۱۴۴۲؛ ابن منظور، لسان العرب.
- ↑ راغب اصفهانی، مفردات؛ جوهری، الصحاح، ج۴، ص۱۴۴۲؛ ابن منظور، لسان العرب.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب ابوهلال عسکری، الفروق اللغویة، ص۵۱۹.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۱۶۵-۱۶۶.
- ↑ عقل در اصطلاحات خاص مثل اصطلاح علم عروض، علم رمل، فلسفه و عرفان معانی دیگری دارد که چون با بحث ما تناسب نداشت از ذکر آنها صرف نظر کردیم.
- ↑ غزالی، احیاء العلوم، ج۳، ص۶.
- ↑ تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج۳، ص۱۰۲۷؛ این نجیم مصری، البحر الرائق، ج۶، ص۶۸؛ حصکفی، الدر المختار، ج۵، ص۱۲۳.
- ↑ غزالی، احیاء العلوم، ج۳، ص۶؛ تهانوی، کشاف اصطلاحات الفنون، ج۳، ص۱۰۲۷.
- ↑ غزالی، احیاء العلوم، ج۳، ص۶.
- ↑ جرجانی، التعریفات، ص۱۹۶-۷.
- ↑ منظور دانشهایی است که به مبدأ و معاد مربوط میشود.
- ↑ غزالی، احیاء العلوم، ج۱، ص۱۱۸-۹.
- ↑ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۲۰۹.
- ↑ «يَا عَلِيُّ اَلْعَقْلُ مَا اُكْتُسِبَتْ بِهِ اَلْجَنَّةُ وَ طُلِبَ بِهِ رِضَا اَلرَّحْمَنِ»؛ علی بن حسین صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۵۲.
- ↑ «مَا عُبِدَ بِهِ اَلرَّحْمَنُ وَ اُكْتُسِبَ بِهِ اَلْجِنَانُ »
- ↑ «تِلْكَ اَلنَّكْرَاءُ تِلْكَ اَلشَّيْطَنَةُ وَ هِيَ شَبِيهَةٌ بِالْعَقْلِ وَ لَيْسَتْ بِالْعَقْلِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۱۱؛ احمد بن محمد بن خالد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۹۵؛ علی بن حسین صدوق، معانی الاخبار ص۲۳۹.
- ↑ محمد صالح مازندرانی، شرح اصول کافی، ج۱، ص۷۴.
- ↑ «اَلْعَقْلَ عِقَالٌ مِنَ اَلْجَهْلِ»؛ حسن بن علی ابنشعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۱۵.
- ↑ «اَلتَّجَرُّعُ لِلْغُصَّةِ وَ مُدَاهَنَةُ اَلْأَعْدَاءِ وَ مُدَارَاةُ اَلْأَصْدِقَاءِ»؛ علی بن حسین صدوق، امالی، ۳۵۸.
- ↑ تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱،ص۱۶۶-۱۶۸.