عبدالله بن جناده فهری
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
مقدمه
- شیخ طوسی عبدالله بن جناده را از اصحاب حضرت علی(ع) به شمار آورده است[۱]. و او از جمله کسانی است که برخی از خطبههای امام(ع) را نقل کرده است.
- ابن ابی الحدید یکی از خطبههای مهم امیرالمؤمنین(ع) در اول خلافتش را به سند خود از ابوالحسن علی بن محمد مدائنی از قول عبدالله بن جناده نقل میکند که او گفت: از حجاز قصد رفتن به عراق داشتم، درست اول خلافت حضرت علی(ع) در مدینه بود، ابتدا به مکه رفتم و عمره آوردم و سپس به مدینه آمدم و داخل مسجد مدینه شدم دیدم منادی مردم را به مسجد فرا میخواند و مردم جمع شدند، علی(ع) در حالی که شمشیر بر دوش داشت داخل شد و همه چشمها به سوی او دوخته شده بود، او نخست حمد و ثنای الهی به جای آورد و بر پیامبر خدا(ص) درود فرستاد سپس چنین فرمود: "اما بعد، چون خداوند پیامبر خویش را به سوی خود بازگرفت ما با خود گفتیم که ما افراد خاندان و عترت و وارثان او هستیم و از میان همۀ مردم، ما اولیای اوییم، و هیچ کس با ما در مورد حکومت دشمنی نخواهد کرد و هیچ آزمندی به حق ما طمع نخواهد بست، ولی ناگهان قوم ما در قبال ما قد علم کردند و حکومت پیامبر را از دست ما گرفتند و امارت غیر ما فراهم شد و ما رعیت آنها شدیم تا آنجا که هر ناتوانی در ما طمع کرد و هر فرومایهای بر ما عزت و فخر فروخت، چشمهای ما از این مصیبت گریست و سینهها به بیم افتاد و جانها بیتابی کرد. به خدا سوگند، اگر بیم پراکندگی میان مسلمانان و این که کفر به قدرت خود برگردد و دین نابود شود، نبود ما به گونه دیگری میبودیم، والیانی حکومت را عهدهدار شدند که خیرخواه مردم نبودند، و سپس شما مردم، مرا از خانه بیرون آوردید و با من بیعت کردید در حالی که امارت بر شما را نمیپسندیدم و....[۲].
- عبدالله بن جندب در روایتی دیگر نامه امیرالمؤمنین(ع) از ربذه به ابوموسی اشعری حاکم کوفه را توسط هاشم مرقال فرستاد نقل کرده است (و متن نامه امام(ع) در این نقل قول آمده است)[۳].[۴]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ رجال طوسی، ص۵۱، ش۸۴.
- ↑ «أَمَّا بَعْدُ، فَإِنَّهُ لَمَّا قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّهُ(ص) قُلْنَا: نَحْنُ أَهْلُهُ وَ وَرَثَتُهُ وَ عِتْرَتُهُ وَ أَوْلِيَاؤُهُ دُونَ النَّاسِ، لَا يُنَازِعُنَا سُلْطَانَهُ أَحَدٌ، وَ لَا يَطْمَعُ فِي حَقِّنَا طَامِعٌ، إِذِ انْتَزَى لَنَا قَوْمُنَا فَغَصَبُونَا سُلْطَانَ نَبِيِّنَا، فَصَارَتِ الْإِمْرَةُ لِغَيْرِنَا، وَ صِرْنَا سُوقَةً يَطْمَعُ فِينَا الضَّعِيفُ وَ يَتَغَزَّرُ عَلَيْنَا الذَّلِيلُ، فَبَكَتِ الْأَعْيُنُ مِنَّا لِذَلِكَ، وَ...»؛ ر.ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۳۰۷؛ ج۱۴، ص۸.
- ↑ ر.ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۱، ص۳۰۷؛ ج۱۴، ص۸.
- ↑ ناظمزاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۸۶۹-۸۷۰.