اوس بن صامت انصاری

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۴ اکتبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۱:۴۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اوس بن صامت انصاری (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

اوس بن صامت انصاری، از قبیله خزرج مدینه بود و حدود بیست و هشت سال قبل از بعثت در مدینه به دنیا آمد[۱]. او برادر عبادة بن صامت، یکی از بزرگان مدینه، و اولین فرد از مردم مدینه بود که به پیامبر(ص) ایمان آورد[۲]. پیامبر(ص) بین اوس بن صامت و مرثد بن ابی مرثد غنوی که هم‌پیمان حمزه، عموی پیامبر(ص) بود، پیمان برادری بست[۳]. همسر اوس، خوله دختر ثعبه، دختر عموی اوس بوده است. به دنبال ماجرایی که اوس با همسر خود داشت، آیات ظهار درباره آنها نازل شد. اوس در جنگ‌های بدر، اُحد، خندق و دیگر جنگ‌ها شرکت کرد. وی عمری طولانی داشت و مدت‌ها بعد از پیامبر(ص) زندگی کرد[۴]. او مردی تندخو بود و از کم‌خردی رنج می‌برد، از این‌رو گاهی کارهای نسنجیده‌ای از او سر می‌زد گرچه بلافاصله پشیمان می‌شد[۵][۶].

اوس و نازل شدن آیات

اوس، نخستین کسی است که پس از مسلمان شدن نسبت به همسر خود اظهار ظهار کرد. اوس بر همسر خود غضبناک شد و به او گفت: انت علی کظهر امی؛ تو مانند پشت مادرم بر من حرام هستی. سپس از گفتار خود پشیمان شد و چون در زمان جاهلیت عقیده داشتند که هر کس این گفتار را به همسر خود بگوید، آن زن بر او حرام ابدی می‌شود و به هیچ‌وجه نمی‌تواند با او هم‌بستر شود. خوله، همسر اوس، نزد پیامبر(ص) رفت و گفت: ای رسول خدا(ص)! اوس، همسر من و پدر فرزندان و پسر عموی من است، او نسبت به من اظهار ظهار کرده است. ای رسول خدا(ص)! من از او به شما شکایت می‌کنم”. رسول خدا(ص) فرمود: “آیه‌ای در این باره بر من نازل نشده تا میان تو و همسرت داوری کنم و دوست ندارم که از نزد خود چیزی بگویم”. خوله، گریان از حضور پیامبر(ص) بازگشت[۷]. پیامبر(ص) اوس بن صامت را خواست و به او فرمود: “دختر عمویت چه می‌گوید؟” اوس گفت: “او راست می‌گوید، نسبت به او اظهار ظهار کردم و او را به منزله مادر خویش قرار دادم. ای رسول خدا(ص)! در این‌باره چه فرمان می‌دهی؟” پیامبر(ص) به به اوس فرمود: “پیش او مرو و با او هم بستر مشو تا آگاهت سازم”. در این هنگام خداوند متعال این آیات را نازل فرمود: ﴿بِسْمِ الله الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ قَدْ سَمِعَ الله قَوْلَ الَّتِي تُجَادِلُكَ فِي زَوْجِهَا وَتَشْتَكِي إِلَى الله وَالله يَسْمَعُ تَحَاوُرَكُمَا إِنَّ الله سَمِيعٌ بَصِيرٌ * الَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْكُمْ مِنْ نِسَائِهِمْ مَا هُنَّ أُمَّهَاتِهِمْ إِنْ أُمَّهَاتُهُمْ إِلَّا اللَّائِي وَلَدْنَهُمْ وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَرًا مِنَ الْقَوْلِ وَزُورًا وَإِنَّ الله لَعَفُوٌّ غَفُورٌ * وَالَّذِينَ يُظَاهِرُونَ مِنْ نِسَائِهِمْ ثُمَّ يَعُودُونَ لِمَا قَالُوا فَتَحْرِيرُ رَقَبَةٍ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا ذَلِكُمْ تُوعَظُونَ بِهِ وَالله بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرٌ * فَمَنْ لَمْ يَجِدْ فَصِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَتَمَاسَّا فَمَنْ لَمْ يَسْتَطِعْ فَإِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينًا ذَلِكَ لِتُؤْمِنُوا بِالله وَرَسُولِهِ وَتِلْكَ حُدُودُ الله وَلِلْكَافِرِينَ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۸]. پیامبر(ص) این در حالی که لبخند بر لب داشت، خوله را صدا کرد و فرمود: “ای خوله! به شوهرت بگو برده‌ای را آزاد کند”. خوله گفت: “کدام برده! به خدا سوگند او نه تنها برده ندارد که تنها خدمتگزارش من هستم. رسول خدا(ص) فرمود: “به او بگو که دو ماه پیاپی روزه بگیرد”. خوله گفت: “ای رسول خدا(ص)! به خدا سوگند که او توان این کار را ندارد، او ناچار است که هر روز چند بار آب بنوشد؛ وانگهی فزون بر ناتوانی بدنی نور چشم او هم از میان رفته است و او مانند پارچه کهنه‌ای بر زمین افتاده است”. پیامبر(ص) فرمود: “به او بگو شصت فقیر را خوراک دهد”. خوله گفت: “ای رسول خدا(ص)! از کجا؟ برای او که یک وعده خوراک دارد!” پیامبر(ص) فرمود: “به او بگو پیش ام منذر، دختر قیس برود و نیم شتروار خرما از او بگیرد و آن را به شصت درویش صدقه دهد”. خوله برخاست و پیش شوهر خود برگشت و او را دید که بر در خانه منتظر آمدن او نشسته است. اوس از او پرسید: ای خوله! چه خبر داری؟ خوله گفت: “خبر خوش و تو سرزنش شده‌ای، به هر حال رسول خدا(ص) به تو فرمان داده است که پیش ام منذر، دختر قیس بروی و از او نیم شتروار خرما بگیری و آن را به شصت درویش صدقه دهی. خوله می‌گوید: “اوس از پیش من رفت، در حالی که نیم شتروار خرما را بر دوش می‌‌کشید، برگشت و پیش از آن، تا آنجا که می‌دانم توان برداشتن پنج صاع خرما را نداشت و شروع به تقسیم‌کردن آن کرد و به هر درویش دو مد خرما داد”[۹][۱۰].

ارث زنان

اوس بن صامت نقل می‌کند: “مردی از دنیا رفت و دو پسر عموی او به نام‌های قتاده و عرفطه، مال او را برای خود برداشتند و به زن و سه دختر او چیزی ندادند و در جاهلیت رسم بود که به زنان و کودکان ارث نمی‌دادند و می‌گفتند مال را باید به کسی داد که جنگ کند و غنیمت بیابد. آن زن نزد رسول خدا(ص) آمد و گفت: “یا رسول الله! همسرم از دنیا رفت و از او سه دختر مانده است و من زنی فقیر هستم. همسرم مال بسیاری داشت که دو پسر عمویش آن را برای خود برداشتند و چیزی به من و فرزندان او ندادند”. پیامبر(ص) آنها را خواست. آنها گفتند: یا رسول الله! آیا به آنها که بر اسب نمی‌نشینند و با دشمن جنگ نمی‌کنند، باید چیزی داد؟ در این هنگام خدای تعالی این آیه را نازل فرستاد ﴿لِلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِمَّا تَرَكَ الْوَالِدَانِ وَالْأَقْرَبُونَ مِمَّا قَلَّ مِنْهُ أَوْ كَثُرَ نَصِيبًا مَفْرُوضًا[۱۱][۱۲][۱۳].

سرانجام اوس

اوس بعد از رحلت پیامبر(ص) به بیت المقدس رفت و در آنجا ساکن شد. سرانجام اوس در سن هفتاد و دو سالگی در زمان خلافت عثمان، در رمله، یکی از شهرهای فلسطین در گذشت[۱۴][۱۵].


جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. اسد الغابة، ابن اثیر، ج۱، ص۱۷۲.
  2. .تاریخ گزیده، مستوفی، ص۲۳۷.
  3. الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۳، ص۴۰.
  4. الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۸، ص۳۸۱-۳۸۴.
  5. شذرات الذهب، ابن عماد حنبلی، ج۱، ص۱۳۷.
  6. کاظمی، محمد ایوب، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۴۹۷.
  7. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۹، ص۳۷۱.
  8. «خداوند، سخن زنی را که با تو درباره همسرش چالش داشت و به خداوند شکوه می‌کرد شنیده است و خداوند گفت و گوی شما را می‌شنود که خداوند، شنوایی بیناست * کسانی از شما که زنان خود را ظهار می‌کنند، آن زنان، مادران آنان نیستند، مادرانشان جز کسانی که آنان را زاده‌اند نمی‌باشند و اینان بی‌گمان سخنی ناپسند و نادرست می‌گویند و باری، خداوند به یقین در گذرنده‌ای آمرزنده است * و آنان که زنان خود را ظهار می‌کنند سپس به آنچه گفته‌اند باز می‌گردند (تا آن را بشکنند) باید پیش از آنکه با یکدیگر تماسی داشته باشند بنده‌ای آزاد کنند؛ این (کاری) است که بدان اندرز داده می‌شوید و خداوند به آنچه می‌کنید آگاه است * و هر کس نیافت، روزه دو ماه پیاپی پیش از آنکه با همدیگر تماسی بگیرند (بر عهده اوست) و آنکه یارایی ندارد، خوراک دادن به شصت مستمند (بر عهده اوست)، این بدان روست که به خداوند و پیامبرش ایمان آورید و اینها احکام خداوند است و کافران عذابی دردناک خواهند داشت» سوره مجادله، آیه ۱-۴.
  9. الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۸، ص۳۸۴-۳۸۱.
  10. کاظمی، محمد ایوب، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۴۹۸.
  11. «مردان را از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان، بر جای می‌نهند، بهره‌ای معیّن است؛ و زنان را (نیز) از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان بر جای می‌نهند؛ بهره‌ای معیّن است؛ چه کم باشد و چه زیاد» سوره نساء، آیه ۷.
  12. مخزن العرفان در تفسیر قرآن، بانو امین، ج۴، ص۱۹.
  13. کاظمی، محمد ایوب، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۵۰۰.
  14. .اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۱۷۲.
  15. کاظمی، محمد ایوب، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ص ۵۰۱.