بغی در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۶ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۳۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

الگو:پرسش غیرنهایی

بغی در لغت و اصطلاح به چه معناست؟
موضوع اصلیبانک جمع پرسش و پاسخ فقه سیاسی
مدخل اصلیبغی

بغی در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث فقه سیاسی است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی فقه سیاسی مراجعه شود.

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

 
اصغرآقا مهدوی
آقایان دکتر اصغرآقا مهدوی و حجت الاسلام سید محمد صادق کاظمی در کتاب «کلیات فقه سیاسی» در این‌باره گفته‌‌اند:
«“بغی” در لغت به دو معنای “طلب چیزی” و “نوعی از فساد” بیان شده است[۱]. “باغی” فاعل بغی و “بغاة” جمع آن است. گاهی از بغاة به “اهل بغی” نیز تعبیر می‌شود. این کلمه در ادبیات فقهی به معنای “خروج (شورش) عده‌ای از مسلمانان علیه امام”[۲] است. این مقدار از تعریف درباره “بغی” مورد اتفاق است؛ اما در برخی کتب فقهی با تأکید بر خروج علیه امام معصوم(ع) و در برخی دیگر با لفظ امام عادل و در دسته‌ای دیگر با لفظ امام به صورت مطلق آمده است. شیخ جعفر کاشف‌الغطا خروج بر نایب امام معصوم را هم بغی می‌داند[۳]. مجازات اهل بغی جنگیدن است تا اینکه سر به اطاعت مجدد نهند. با این حال هرگونه خروج علیه امام ذیل حکم بغی قرار نمی‌گیرد. شروطی برای تعلق حکم بغی به خروج کنندگان در کتب فقهی بیان شده است که عبارت‌اند از:
  1. در قدرتی باشند که جلوگیری از آنها و متفرق کردن جمعیتشان ممکن نباشد، مگر با لشکرکشی و جنگ؛ بنابراین اگر تعدادشان اندک و مکر و کیدشان نیز ضعیف بود، اهل بغی نیستند؛ زیرا امکان متفرق کردن آنها بدون جنگ وجود دارد[۴]. بر اساس این شرط، حتی اگر امکان ایجاد تفرق با شایعه و فتنه در میان آنان باشد، نیازی به جنگ نیست که این مطلب نشان از تلاش برای جلوگیری از وقوع جنگ دارد؛
  2. از سلطه و سیطره امام خارج و از وی جدا شوند. اما اگر در سلطه و سیطره امام و همراه وی باشند، اهل بغی نیستند. بر همین اساس هنگامی که یکی از خوارج به هنگام خطبه امیرالمؤمنین(ع) در درگاه مسجد صدا زد: «لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهُ‏» و قصدش تعریض بر امیرالمؤمنین(ع) بود که مخالف خدا حکم کرده است، حضرت در پاسخ فرمود: شما (خوارج) سه حق بر گردن ما دارید: نخست آنکه شما را از رفت و آمد به مساجد نهی نکنیم؛ دوم آنکه شما را از فیء(بخشی از بیت‌المال) منع نکنیم و سوم آنکه با شما شروع به جنگ نکنیم تا زمانی که همراه ما هستید و از ما جدا نشده‌اید[۵]؛
  3. جدا شدن و خروج آنان به شبهه و تأویلی باشد که برای خودشان مجاز است؛ اما اگر بدون این تأویل خارج شوند، محارب‌اند؛ به عبارت دیگر اگر علت خروجشان علیه امام دریافت اشتباه باشد، به گونه‌ای که نزد گروه شورشی (فئه باغیه) آن برداشت صحیح و مشروع باشد، باغی‌اند؛ ولی اگر بدون این شرط خروج کنند، محارب‌اند[۶]؛
  4. در میان مردم وارد شده و نفوذ کرده باشند. این شرط را شیخ جعفر کاشف‌الغطا و در کنار شرط اول بیان کرده است. با این حال اهمیت آن سبب جدا ذکر شدن در این کتاب شد. این شرط به معنای آن است که اگر از جانب مردم مورد حمایت قرار نگیرند و به عبارت دیگر اگر نتوانند عِدّه و عُدّه‌ای برای شورش فراهم آورند، جنگ با آنان معنا ندارد؛ زیرا گروهی بدون قدرت‌اند[۷]؛
  5. پیش از آنکه جنگی آغاز شود، امام باید نماینده‌ای بفرستد و با آنان مذاکره و مناظره کند. آن‌گاه اگر سخن آنان حق باشد، به آن مطالب جامه عمل بپوشاند و اگر امر بر آنان مشتبه شده باشد، آن را برای ایشان حل کند و روشن سازد. در این حالت اگر بازگشتند که مسئله خاتمه یافته است و اگر بازنگردند، امام با آنها می‌جنگد[۸].
هنگامی که بغاة به اطاعت از امام راضی شوند، جنگ خاتمه می‌یابد. در این جنگ، غنیمتی از بغاة گرفته نمی‌شود؛ زیرا آنان نیز مسلمان‌اند و مال و عرض مسلمانی بر مسلمان دیگر حلال نیست. کشته شدن آنان نیز تنها به جهت رفع اضطرار پیش آمده است. توجه به برخی احکام می‌تواند هدف و غرض از جهاد با گروه شورشی (فئه باغیه) را واضح‌تر سازد: دنبال کردن فرارکنندگان اهل بغی از جنگ، کشتن مجروحان جنگ و اسیران آنان تنها در صورتی جایز است که بغات “ذوالفئه” باشند[۹]. ذوالفئه به معنای صاحب گروه است؛ به این معنا که اگر اهل بغی افرادی پراکنده باشند که دارای گروه و سازماندهی نباشند، در صورت فرار از معرکه رها می‌شوند؛ اما اگر گروه و سازماندهی داشته باشند، رها نمی‌شوند؛ زیرا ممکن است دوباره خود را ساماندهی کنند و برگردند؛ در حالی که فرارکنندگان از جنگ در صورتی که گروه و سازمانی نداشته باشند، غالباً به صحنه جنگ بر نخواهند گشت.
مجموعه شروط و احکام فوق نشان می‌دهد که در مواجهه با بغاة غرض و هدف پراکندن آنان است؛ به گونه‌ای که امکان ایجاد ناامنی و خروج مجدد علیه دولت اسلامی را نداشته باشند؛ از این روست که هرجا تن به اطاعت دهند، جنگ خاتمه می‌یابد و از این روست که اگر امکان تفرق جمعشان به طرقی غیر از جنگ ممکن باشد، نمی‌توان به جنگ روی آورد»[۱۰]

پرسش‌های وابسته

منبع‌شناسی جامع فقه سیاسی

پانویس

  1. ابن‌فارس، معجم مقائیس اللغة، ج۱، ص۲۷۱.
  2. حلی (علامه)، تذکرة الفقهاء، ج۹، ص۴۱؛ حائری طباطبایی، ریاض المسائل فی تحقیق الأحکام بالدلائل، ج۴، ص۲۳؛ طوسی، النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی، ص۲۹۶.
  3. کاشف الغطاء، کشف الغطاء عن مبهمات الشریعة الغراء، ج۴، ص۳۶۷.
  4. طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج۷، ص۲۶۴.
  5. طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج۷، ص۲۶۵.
  6. طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج۷، ص۲۶۵.
  7. طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج۴، ص۳۶۸.
  8. طوسی، المبسوط فی فقه الإمامیه، ج۷، ص۲۶۵.
  9. عاملی (شهید ثانی)، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، ج۲، ص۴۰۷.
  10. مهدوی، اصغرآقا و کاظمی، سید محمد صادق، کلیات فقه سیاسی، ص ۱۱۷.