نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Jaafari(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۷ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۰۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۷ اوت ۲۰۲۱، ساعت ۱۱:۰۶ توسط Jaafari(بحث | مشارکتها)
تاریخ المدینة - به نقل از عبدالله بن کعب -: حسین بن علی(ع) به سوی عمر -که بر منبر پیامبر(ص) برای مردم، خطبهنماز جمعه میخواند-، آمد و گفت: «از منبر جدّم، پایین بیا!». عمر گفت: عقب برو، ای برادرزاده! حسین(ع)، عبای عمر را گرفت و آن را رها نمیکرد و میگفت: «از منبر جدّم پایین بیا» و آن قدر تکرار کرد تا آنکه عمر، خطبهاش را قطع نمود و از منبر فرود آمد و نماز را خواند. هنگامی که نماز را خواند، دنبال حسین(ع) فرستاد و چون آمد، به او گفت: ای برادرزاده! چه کسی به تو فرمان داده که اینگونه کنی؟ حسین(ع) گفت: «کسی به من فرمان نداده است» و این را سه مرتبه تکرار کرد. عمر گفت: «و برای من»؟! و دیگر چیزی نیفزود. حسین(ع) در آن زمان، بالغ نشده بود[۱].[۲]
تاریخ دمشق - به نقل از یحیی بن سعید -: عمر به حسین بن علی(ع) فرمان داد که برای کاری نزدش بیاید. حسین(ع) آمد و با عبدالله بن عمر، روبهرو شد و به او فرمود: از کجا میآیی؟ گفت: از عمر، اجازه ورود خواستم که نداد. حسین(ع) بازگشت و عمر، او را دید و به وی گفت: ای حسین! چه چیزی تو را از آمدن نزد من باز داشت؟ گفت: آمدم؛ اما [پسرت] عبدالله بن عمر به من خبر داد که به او اجازه ورود بر تو داده نشده است. من نیز بازگشتم. عمر گفت: تو نزد من، مانند او باشی؟! تو نزد من، مانند او باشی؟! آیا آنچه ما داریم، جز از شما داریم؟![۳][۴]