ابراهیم صینی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۸ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۱۱:۵۵ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

ابراهیم صینی[۱] در سند ۱ روایت تفسیر کنز الدقائق، به نقل از تفسیر فرات کوفی یاد شده: «وَ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عُثْمَانَ بْنِ ذَلِيلٍ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ يَعْنِي الصِّينِيَّ[۲] عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حُكَيْمٍ عَنْ سَعِیدِ بْنِ جُبَيْرٍ أَنَّهُ قَالَ: سَأَلْتُ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(ع) عَنْ هَذِهِ الْآيَةِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى[۳] قَالَ هِيَ قَرَابَتُنَا أَهْلَ الْبَيْتِ مِنْ مُحَمَّدٍ(ص)»[۴].[۵]

شرح حال راوی

مراد از راوی ابواسحاق ابراهیم بن اسحاق صینی کوفی است که از راویان عامه بوده و نام وی در بعضی کتب رجالی اهل سنت ذکر شده است.

گزارش چندانی از حال وی نرسیده است. ذهبی از ایشان با وصف «صینی»[۶] «ضریر»[۷] یاد کرده است[۸] و در جای دیگر نوشته است: "و کان صدوقاً ضریراً"[۹].[۱۰]

طبقه راوی

از تاریخ ولادت ابراهیم صینی اطلاعی در دست نیست؛ ولی ذهبی سال وفاتش را ۲۳۰ (ق) ثبت کرده است[۱۱].

آیت الله بروجردی نیز در طبقات خویش از ابراهیم صینی نامی نبرده، چون روایتی از ایشان در کتب اربعه حدیثی شیعه نقل نشده؛ ولی سعید بن خیثم را که از مشایخ ابراهیم صینی است، در طبقه پنجم ذکر کرده است[۱۲]. بر این اساس، ابراهیم صینی که شاگرد اوست، در طبقه ششم قرار می‌گیرد.[۱۳]

استادان و شاگردان راوی

ابراهیم صینی از اشخاص فراوانی حدیث نقل کرده که از مشایخ حدیثی وی به شمار می‌آیند؛ مانند عبدالله بن حکیم[۱۴]، قیس بن ربیع، مالک بن انس[۱۵]، عمرو بن ثابت بن ابی مقدام[۱۶]، سعید بن خثیم بن رشد هلالی، عبدالرحمان بن ابی زناد (عبدالله بن ذکوانعمرو بن ثابت بن هرمز بکری و یزید بن مهران اسدی[۱۷].

اشخاص متعددی نیز از ایشان حدیث نقل کرده‌اند که شاگردان روایی وی هستند؛ همچون محمد بن احمد بن عثمان بن ذلیل[۱۸]، حسین بن حکم حبری، احمد بن حازم[۱۹]، محمد بن عبدالله حضرمی[۲۰]، محمد بن عثمان بن ابی‌شیبة[۲۱]، موسی بن اسحاق انصاری[۲۲] و جعفر بن محمد بن هذیل[۲۳].[۲۴]

جایگاه حدیثی راوی

در کتب رجالی شیعه درباره ابراهیم بن اسحاق صینی بحث نشده؛ لیکن رجالیان اهل سنت در باره جایگاه حدیثی وی نظرهای متفاوتی دارند: بعضی وی را تضعیف، برخی توثیق و گروهی سکوت کردند و در جرح و تعدیل وی چیزی نگفتند:

دار قطنی: متروک الحدیث[۲۵].

ذهبی وی را از راویان ضعیف دانسته و به همین جهت نام وی را در کتاب الضعفاء یاد کرده است[۲۶].

ابن حبان، وی را ثقه دانسته و در کتاب الثقات یاد کرده است[۲۷].

ذهبی با تعبیر و کان صدوقاً[۲۸] از ایشان یاد کرده است.

هیثمی بعد از نقل حدیثی: و فیه إبراهیم بن إسحاق الصینی و قیس ابن الربیع و کلاهما مختلف فیه، و بقیة رجاله رجال الصحیح[۲۹].

ابن ابی حاتم وی را در الجرح و التعدیل[۳۰] ذکر کرده؛ ولی درباره‌اش نظر نداده است.[۳۱]

تحقیق

از بررسی روایات ابراهیم بن اسحاق صینی به خوبی فهمیده می‌شود که علت تضعیف وی از سوی عده‌ای از رجالیان اهل سنت، نقل فضائل اهل بیت(ع)، به ویژه حضرت علی(ع) است که متعصبان اهل سنت آن را بر نمی‌تابند؛ زیرا وی از راویان حدیث الرایة، «لَا فَتَى إِلَّا عَلِيٌّ لَا سَيْفَ إِلَّا ذُو الْفَقَارِ»، «الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ سَيِّدَا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ» و... است:

  1. «... القاسم بن محمد النهمی قال: حدثنا إسحاق بن إبراهیم الصینی[۳۲] قال حدثنا عبدالله بن حکیم بن جبیر الأسدی عن... عن ابن عباس قال: بعث رسول الله(ص) أبابکر إلی خیبر فرجع أبوبکر و انهزم الناس ثم بعث من الغد عمر فرجع و قد جرح فی رجله و انهزم الناس فهو یجبن الناس و یجبونه فقال رسول الله(ص): لأدفعن الرایة رجلاً یحب الله و رسوله و یحبه الله و رسوله لیس بفرار و لا یرجع حتی یفتح الله علیه و أصبحنا من الغد متشوقین نری وجوهنا رجاء أن یدعی رجل منا. قال: فدعی رسول الله(ص) علیاً فتفل فی عینه ثم دفع الرایة إلیه ففتح الله علیه»[۳۳].
  2. «... حدثنا إبراهیم بن إسحاق الصینی... عن أبی الحمراء صاحب رسول الله(ص) قال: قال رسول الله(ص): لما أسری بی‌ إلی السماء نظرت إلی العرش فإذا علیه مکتوب: لا إله إلا الله محمد رسول الله أیدته بعلی و نصرته به»[۳۴].
  3. «... حدثنی إبراهیم بن إسحاق الصینی؛ عن حبان بن علی، عن محمد بن عبیدالله، عن أبیه، عن جده قال: لما قتل علی أصحاب الألویة اجتمع جماعة من المشرکین بإزاء النبی(ص) فلما رآهم رسول الله‌(ص) قال: یا علی! أما تراهم؟ شد علیهم فشد علیهم ففرق جماعتهم و هزمهم و قتل...؛ فنزل جبرئیل فقال: یا محمد! أن هذه هی المواساة من هذا؟ قال: یا جبرئیل! هذا منی و أنا منه قال (جبرئیل): و أنا منکما قال: و أنت منا و سمعوا أصوات؟ و لا یرون أحداً: لا فتی الا علی و لا سیف إلا ذو الفقار»[۳۵].
  4. «... حدثنی إبراهیم بن إسحاق الصینی عن... قال: لقد کان لعلی فی لیلة ثلاثة آلاف منقبة و ثلاث مناقب بعثه رسول الله(ص) یستسقی له ماء فلما قام علی رأس البئر هبت ریح شدیدة حتی خاف أن یقع فی البئر فاستمسک ثم هبت ریح أخری فأبطأ علی النبی(ص) فلما أن جاءه قال: یا علی! ما بطأ بک؟ قال: بأبی أنت و أمی! بطانی أن ریحاً شدیدة هبت حتی کادت تقلبنی فاستمسکت بالبر ثم جاءت أخری ثم جاءت أخری، ثلاثاً قال: یا علی! هل تدری ما تلک الریاح جاءک جبرئیل فی ألف من الملائکة فسلم علیک و سلموا ثم جاءک میکائیل فی ألف من الملائکة فسلم و سلموا ثم جاء إسرافیل فی ألف من الملائکة فسلم و سلموا»[۳۶].
  5. «... ثنا إبراهیم بن إسحاق الصینی... عن الحسن بن علی(ع) قال: قال رسول الله(ص): یا أنس! انطلق فادع لی سید العرب یعنی علیاً فقالت عائشة: ألست سید العرب. قال: أنا سید ولد آدم و علی سید العرب فلما جاء علی أرسل رسول الله(ص) إلی الأنصار فأتوه فقال لهم: یا معشر الأنصار! ألا أدلکم علی ما إن تمسکتم بلن تضلوا بعده قالوا: بلی، یا رسول الله! قال: هذا علی فأحبوه بحبی و کرموه لکرامتی فان جبریل(ع) أمرنی بالذی قلت لکم عن الله - عز وجل -»[۳۷].
  6. «... حدثنا القاسم بن محمد الدلال الکوفی، حدثنا إبراهیم بن إسحاق الصینی... عن علی(ع)، عن النبی(ص): الحسن و الحسین سیدا شباب أهل الجنة»[۳۸].
  7. «حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ قَالَ حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ [إِسْحَاقَ الصِّينِيُّ عَنْ] عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حُكَيْمٍ عَنْ حَكِيمِ بْنِ جُبَيْرٍ عَنْ حَبِيبِ بْنِ أَبِي ثَابِتٍ أَنَّهُ أَتَى مَسْجِدَ قُبَا وَ إِذَا فِيهِ مَشِيخَةٌ مِنَ الْأَنْصَارِ فَحَدَّثُوهُ أَنَّ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ أَتَاهُمْ يُصَلِّي فِي مَسْجِدِ قُبَا فَسَلَّمُوا عَلَيْهِ ثُمَّ قَالُوا إِنْ كُنْتُمْ [أن] سَلَّمْتُمْ إِلَيْنَا فِيمَا كَانَ بَيْنَكُمْ نُشْهِدُكُمْ فَإِنَّ مَشِيخَتَنَا حَدَّثُونَا أَنَّهُمْ أَتَوْا نَبِيَّ اللَّهِ فِي مَرَضِهِ الَّذِي مَاتَ فِيهِ فَقَالُوا يَا نَبِيَّ اللَّهِ قَدْ أَكْرَمَنَا اللَّهُ وَ هَدَانَا بِكَ وَ أَمِنَّا وَ فُضِّلْنَا بِكَ فَاقْسِمْ فِي أَمْوَالِنَا مَا أَحْبَبْتَ فَقَالَ لَهُمْ نَبِيُّ اللَّهِ(ص) قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى[۳۹] فَأَمَرَنَا بِمَوَدَّتِكُمْ»[۴۰]؛
  8. «... ثنا إبراهیم بن إسحاق الصینی ثنا... قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): لَا يَذْهَبُ الدُّنْيَا حَتَّى يَمْلِكَ رَجُلٌ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي يُوَاطِئُ اسْمُهُ اسْمِي»[۴۱].

.[۴۲]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: الجرح و التعدیل، ج۲، ص۸۵، ش۲۰۳؛ الثقات (ابن حبان)، ج۸، ص۷۸؛ المغنی فی الضعفاء، ج۱، ص۱۶، ش۲۹؛ میزان الاعتدال، ج۱، ص۱۸، ش۳۱؛ توضیح المشتبه، ج۵، ص۴۴۶؛ لسان المیزان، ج۱، ص۳۰، ش۵۱؛ الأنساب، ج۳، ص۵۷۷ - ۵۸۸.
  2. این روایت در تفسیر فرات کوفی نقل شده و در سند آن آمده است: ... ابراهیم یعنی [ابن اسحاق] الصینی.... (تفسیر فرات الکوفی، ج۱، ص۳۹۱ - ۳۹۲، ح۵۲۳).
  3. بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را سوره شوری، آیه ۲۳.
  4. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۱، ص۵۱۲ به گزارش از تفسیر فرات الکسوفی، ج۱، ص۳۹۱ ۔ ۳۹۲، ح۵۲۳.
  5. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۳۳۲.
  6. الصینی (چینی): سمعانی در الأنساب، ذیل عنوان الصینی می‌نویسد: الصینی: بکسر الصاد المهملة، و سکون الیاء المنقوطة باثنتین من تحتها، و فی آخرها النون. هذه النسبة إلی موضعین: أحدهما: الصین الإقلیم المعروف بأرض المشرق بالحسن و حسن الصنعة... و أما أبوعلی الحسن بن أحمد بن ماهان الصینی فهو منسوب إلی صینیة الحوانیت و هی مدینة بین واسط و الصلیف بالعراق. (الانساب، ج۳، ص۵۷۷ - ۵۷۸) سپس در باره علت ملقب شدن ابراهیم بن اسحاق به الصینی می‌نویسد: و أما إبراهیم بن إسحاق الصینی، کوفی، کان یتجر فی البحر، و رحل إلی الصین، و هو من بلاد المشرق، یروی عن أبی عاتکة، عن أنس، عن النبی(ص) قال: اطلبوا العلم ولو بالصین. (الانساب، ج۳، ص۵۷۷ - ۵۷۸).
  7. الضریر؛ (نابینا). و رجل ضریر: بین الضرارة، و قوم أضراء: ذاهبو البصر؛ (کتاب العین، ج۷، ص۷)؛ و رجل ضریر بین الضرارة، أی ذاهب البصر؛ (الصحاح، ج۲، ص۷۲۰). ابن اثیر بعد از نقل حدیث فجاء ابن أم مکتوم یشکو ضرارته می‌نویسد: الضرارة هاهنا: العمی و الرجل ضریر، و هو من الضر: سوء الحال و فیه ابتلینا بالضراء فصبرنا، و ابتلینا بالسراء فلم نصبر الضراء: الحالة التی تضر، وهی نقیض السراء، و هما بنا آن للمؤنث، ولا مذکر لهما، یرید اختبرنا بالفقر و الشدة و العذاب فصبرنا علیه، فلما جاءتنا السراء، و هی الدنیا و السعة و الراحة بطرنا و لم نصبر. (النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج۳، ص۸۲) بر این اساس، عبارت صاحب طرائف المقال فی طبقات الرجال جای تأمل دارد که تحت عنوان الضریر نوشته است: کان الرجل ضریراً، و هو من الضر الذی هو سوء الحال، فصاحب الصفة ضریر، أی: سیء الحالة؛ خسیس الخلق، و یمکن أن یکون من الضرارة و هی العمل، و الثانی أشهر. (طرائف المقال، ج۲، ص۲۱۴، ش۷۳). شماری از راویان و اشخاصی که نابینا بودند، یا بینایی‌شان را از دست داده‌اند، با تعبیر رجل ضریر؛ و کان ضریراً معرفی شدند؛ مانند أبوالبلاد (رجال النجاشی، ص۲۲، ش۳۲: و کان أبوالبلاد ضریراً) یحیی بن القاسم (معجم رجال الحدیث، ج۱۵، ص۱۵۳: فإنه کان ضریرا) بشار بن برد الشاعر (الکنی و الالقاب، ج۳ ص۱۷۹: ... حکی عن الأصمعی قال قلت: لبشار ما رأیت أذکی منک قط؟ فقال: هذا لأنی ولدت ضریراً اشتغلت عن الخواطر للنظر) أبوأحمد بن جحش أخو زینب بنت جحش زوج النبی (قاموس الرجال، ج۱۱، ص۲۰۱، ش۶: {{عربی|قالوا: کان شاعراً ضریراً، و کان یطوف مکة أعلاها و أسفلها بغیر قائد؛ علی بن عبدالحمید (معرفة الثقات للعجلی، ج۲، ص۱۵۶: کوفی ثقة و کان ضریراً) سوار بن مصعب الهمذانی المؤذن (الکامل فی ضعفاء الرجال، ج۳، ص۴۵۴، ش۸۷۱: و کان ضریراً کوفیا) علی بن إبراهیم بن هاشم القمی (رجال النجاشی، ص۲۶۰، ش۶۸۰: و أضر فی وسط عمره)؛ و....
  8. ر.ک: سیر اعلام النبلاء، ج۱۱، ص۹۶.
  9. تاریخ الإسلام، ج۱۶، ص۵۷، ش۴.
  10. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۳۳۲-۳۳۴.
  11. سنة ثلاثین و مائتین. و فیها مات... إبراهیم بن إسحاق الصینی؛ (سیر أعلام النبلاء، ج۱۰، ص۶۳۸، ش۲۲۲)؛ ورخه مطین سنة ثلاثین. و قال ابن قانع: سنة اثنتین و ثلاثین. (تاریخ الاسلام، ج۱۶، ص۵۷، ش۴).
  12. ر.ک: الموسوعة الرجالیه (طبقات رجال الکافی)، ص۱۶۴.
  13. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۳۳۴.
  14. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۱، ص۵۱۲.
  15. الجرح و التعدیل، ج۲، ص۸۵، ش۲۰۳.
  16. شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۹۷، ح۳۰۴.
  17. تهذیب الکمال، ج۱۰، ص۴۱۳، ش۲۲۶۲؛ ج۱۷، ص۹۵، ش۳۸۱۶؛ ج۲۱، ص۵۵۴، ش۴۳۳۳؛ ج۳۲، ص۲۵۳، ش۷۰۵۶.
  18. تفسیر کنز الدقائق، ج۱۱، ص۵۱۲.
  19. شواهد التنزیل، ج۱، ص۲۹۷، ح۳۰۴.
  20. المعجم الأوسط، ج۶، ص۵۵.
  21. المعجم الصغیر، ج۲، ص۲۰؛ الجرح و التعدیل، ج۲، ص۸۵ - ۸۶، ش۲۰۳.
  22. الجرح و التعدیل، ج۲، ص۸۵، ش۲۰۳.
  23. تهذیب الکمال، ج۵، ص۱۰۱، ش۹۵۳.
  24. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۳۳۴-۳۳۵.
  25. ر.ک: لسان المیزان، ج۱، ص۳۰، ش۵۱.
  26. ر.ک: المغنی فی الضعفاء، ج۱، ص۱۶، ش۲۹.
  27. ر.ک: الثقات (ابن حبان)، ج۸، ص۷۸.
  28. تاریخ الإسلام، ج۱۶، ص۵۷، ش۴.
  29. مجمع الزوائد، ج۱۰، ص۲۱۶.
  30. ر.ک: الجرح و التعدیل، ج۲، ص۸۵، ش۲۰۳.
  31. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۳۳۵-۳۳۶.
  32. مقلوب إبراهیم بن اسحاق الصینی است؛ زیرا عبدالله بن حکیم بن جبیر الأسدی از مشایخ وی است. ذهبی می‌نویسد: عبدالله بن حکیم بن جبیر الأسدی الکوفی. عن أبیه، رافضی، غال کأبیه. روی عنه إبراهیم بن إسحاق الصینی حدیثاً شبه موضوع. (میزان الاعتدال، ج۲، ص۴۱۱، ش۴۲۷۷).
  33. ضعفاء العقیلی، ج۲، ص۲۴۳، ش۷۹۶.
  34. مناقب الإمام أمیرالمؤمنین(ع)، ج۱، ص۲۴۴، ح۱۵۹.
  35. مناقب الإمام أمیرالمؤمنین(ع)، ج۱، ص۴۹۵، ح۴۰۳.
  36. مناقب الإمام أمیرالمؤمنین(ع)، ج۲، ص۵۳۹، ح۱۰۴۳.
  37. المعجم الکبیر، ج۳، ص۸۸، ح۲۷۴۹.
  38. المعجم الکبیر، ج۳، ص۳۶، ح۲۶۰۱ - ۲۶۰۲.
  39. این همان است که خداوند (آن را) به بندگانی از خویش که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‌اند مژده می‌دهد بگو: برای این (رسالت) از شما مزدی نمی‌خواهم جز دوستداری خویشاوندان (خود) را و هر کس کاری نیک انجام دهد برای او در آن پاداشی نیک بیفزاییم که خداوند آمرزنده‌ای سپاس‌پذیر است سوره شوری، آیه ۲۳.
  40. تفسیر فرات الکوفی، ص۳۹۲، ح۵۲۴.
  41. المعجم الکبیر، ج۱۰، ص۱۳۴، ح۱۰۲۱۷.
  42. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۱ ص ۳۳۶-۳۳۹.