نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Hosein(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۳۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۳۹ توسط Hosein(بحث | مشارکتها)
چون عدّه امسلمه به پایان رسید، رسول خدا(ص) واسطه حاطب بن ابیبلتعه[۱] از او خواستگاری کرد. وی پیش از این به خواستگاری ابوبکر و عمر جواب رد داده بود[۲]؛ چون حضرت(ص) از او خواستگاری کرد، با کمالادب گفت: "در من خصالی است که قادر نیستم همسرتان باشم: سن من بالا رفته است و از جوانی گذشتهام؛ افزون بر آن من زنی عیالوارم که باید برای تأمین معیشتشان تلاش کنم"[۳].
حضرت(ص) نیز در جوابش فرمود: "به لحاظ سن، من از تو مسنترم. پس بر زنعیب نیست که با مردی ازدواج کند که به لحاظ سن، از او مسنتر است؛ اما درباره عیال و فرزندانت، باید بگویم که آنها عیال خدا و رسول خدا(ص) هستند"[۴]. امسلمه به این ازدواجراضی شد[۵].
افزون بر آن، رسول خدا(ص) یک بالش چرمی پر شده از لیف خرما و یک ظرف و یک آسیاب را نیز کابین او قرار داد[۱۲].
امسلمهنقل کرده است: "وقتی حضرت(ص) مرا عقد کرد، از خانه خودم به حجره همسر مرحومش، زینب دختر خزیمه بود که به امالمساکین معروف بود. در آن خانه، جوال کوچکی بود. درون آن را نگاه کردم دیدم مقدار کمی جو در آن است. دستاس و کاسه و دیگچهای هم بود، و چون به آن دیگ نگریستم، اندکی پیه و چربی بود. جو را برداشتم و دستاس کردم و در کاسه ریختم و همان چربی اندک را خورش قرار دادم، و این، خوراکپیامبر(ص) و همسرش در شب عروسی بود"[۱۳][۱۴].
↑احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۲، ص۵۳؛ نویری، نهایة الارب فی فنون الأدب، ج۱۸، ص۱۷۹؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۳۰.
↑ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۱؛ احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۲، ص۵۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۴۵.
↑ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۷۳؛ احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۲، ص۵۶؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۳، ص۴۴۷.
↑ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة فی احوال صاحب الشریعه، ج۴، ص۴۷؛ محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۰۷؛ احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۲۳۵.
↑محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۰۸؛ احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۲۳۵.
↑محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۸۷؛ احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۲۳۵.
↑محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۵۹۲؛ احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۲۳۵.
↑محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۲، ص۸۲۹؛ احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۲۳۵.
↑محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۲۶؛ احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة والمتاع، ج۱، ص۲۳۵.
↑محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۱۰۹۰؛ عزالدین ابن اثیر، اسد العغابه فی معرفة الصحابه، ج۶، ص۵۰.
↑شیخ حسین دیار بکری، تاریخ خمیس فی احوال انفس النفیس، ج۱، ص۴۶۷.