ابودرداء انصاری

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از ابی الدرداء)
ابودرداء انصاری
تصویر کهنی از شهر دمشق
نام کاملعویمر بن ‌زید بن ‌قیس‌ بن ‌عایشه
جنسیتمرد
کنیهابودرداء
از قبیلهخزرج
از تیرهبنی‌عامر
پدرزید بن ‌قیس‌ بن ‌عایشه
مادرمحبه بنت واقد بن عمرو
پسر
محل زندگیدمشق
درگذشت۳۲ هجری، دمشق
محل آرامگاهدمشق
از اصحابپیامبر خاتم
حضور در جنگ

مقدمه

عُوَیمر بن ‌زید بن ‌قیس‌ بن ‌عایشه، معروف به ابودرداء خزرجی انصاری واپسین فرد از خانواده خویش [۱] یا واپسین شخص از انصار [۲]است که در جنگ بدر به اسلام گروید.[۳] بنا به نقلی، روزی عبداللّه‌ بن‌رواحه که با او در جاهلیّت عقد برادری داشت،[۴] (به همراه محمد بن‌ مَسلَمه)[۵] در غیاب وی با تیشه‌ای، بتش را درهم شکست و ابودرداء را از ناتوانی آن آگاه کرد. وی به قصد پذیرش اسلام، نزد پیامبر (ص) آمد. حضرت درباره‌اش فرمود: خداوند مرا به اسلام ابودرداء وعده داد و بدین طریق اسلام آورد.[۶]

او در جاهلیّت، به تجارت اشتغال داشت و به گفته خود، پس از اسلام، از تجارت و عبادت، عبادت را برگزید.[۷] زهدورزی افراطی او و ترک همه لذّت‌های مادّی که به شکایت همسرش به سلمان فارسی و واداری وی به رعایت اعتدال در امور زندگی انجامید،[۸] تجلّی چنین دگرگونی است تا آنجا که می‌گوید: دنیا سرای تاریکی است و جز پرهیزگاران از آن رهایی نمی‌یابند.[۹] شاید همین روش و نگاه افراطی، سخن سرزنش‌گونه پیامبر (ص) درباره وی را در پی داشت که فرمود: «إنّ فيك جاهليّة» و او پرسید: «جاهلیةُ کفرٍ أو إسلام» و پیامبر فرمود: جاهلیة کفر.[۱۰] ابودرداء جز در بدر، در دیگر جنگ‌های زمان پیامبر (ص) حضور داشته [۱۱] و با پایمردی خویش در جنگ اُحد، نشان «نِعمَ الفارِسُ عُوَیمِر» را از پیامبر گرفته است؛[۱۲] گرچه بعضی حضور وی را نخستین بار در جنگ خندق دانسته‌اند.[۱۳] در جریان مؤاخات (پیمان برادری)، پیامبر او را با سلمان فارسی برادر کرد؛[۱۴] گرچه برادری سلمان با فرد دیگری [۱۵] و برادری ابودرداء با عوف ‌بن‌ مالک نیز نقل شده است.[۱۶]

ابودرداء، پس از پیامبر (ص) در نبرد یرموک و در محاصره دمشق حضور داشت.[۱۷] از حیات اجتماعی او در دوران ابوبکر، اطلاع چندانی در دست نیست؛ ولی در دوره عمر، یکی از سه نفری است که بنا به تقاضای یزید بن ‌ابی‌سفیان (امیر شام) به فرمان عمر، برای آموزش قرآن و معارف دینی به شام رفت؛[۱۸] سپس (به نقلی) به مقام قضاوت آنجا گمارده شد تا در غیاب خلیفه، ادای وظیفه کند [۱۹] و هنگامی که این مقام را بدو تهنیت گفتند، گفت: آیا برای منصب قضا به من تهنیت می‌گویید... ، در حالی که اگر مردم می‌دانستند قضاوت چه مسؤولیّت بزرگی است هرآینه با بی‌رغبتی آن را به یک‌دیگر وا می‌گذاشتند.[۲۰] گویا از سوی عثمان نیز به قضاوت آنجا نصب شد.[۲۱] از ابودرداء جمله‌ای نقل شده که اگر درستی آن تأیید شود، از علاقه میان او و امویان حکایت دارد: «لا مَدینةَ بعدَ عُثمان و لا رَجاءَ بعدَ معاویه».[۲۲] شاید همین گرایش، وی را به سوی شام کشانده تا در آنجا سکنا گزیند.[۲۳] واگذاری مقام قضاوت دمشق بدو از سوی معاویه (بنابه قولی)[۲۴] و ماندگاری‌اش تا پایان عمر در آن‌سرزمین، در این جهت قابل توجّه است.

ابودرداء از روایت‌گران پیامبر است[۲۵] و از زید بن‌ ثابت و عایشه، همسر رسول خدا نیز حدیث نقل کرده است[۲۶] و افراد بسیاری چون انس بن مالک، فضالة بن عبید، ابوامامه، عبدالله ‌بن عمر، عبدالله ‌بن عبّاس و... از او روایت کرده‌اند [۲۷]. در جایگاه علمی وی، خبرِ لیث‌ بن‌ سعد از سعد که می‌گوید: من ابودرداء را دیدم که داخل مسجد می‌شد، در حالی که همراهیان بسیاری چون پیروان سلطان با او بوده، از وی، دانش کسب می‌کردند،[۲۸] شنیدنی است. ابودرداء تا پایان عمر در شام زیست و در اواخر خلافت عثمان، به سال ۳۱ [۲۹] یا ۳۲ هجری در دمشق درگذشت.[۳۰] بنا به نقلی وی در دوران خلافت علی (ع) پس از صفّین وفات یافته است[۳۱][۳۲]

ابودرداء انصاری در شأن نزول

منابع

پانویس

  1. الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۴.
  2. تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۱۰۵.
  3. تهذیب التهذیب، ج ۸، ص ۱۵۱.
  4. الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۴.
  5. تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۱۰۶.
  6. سیراعلام النبلاء، ج ۲، ص ۳۴۰.
  7. الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۵؛ تذکرة الحفاظ، ج ۱، ص ۲۵.
  8. تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۱۱۵.
  9. الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۰۰.
  10. حاشیه شیخ‌زاده، ج ۶، ص ۶۳۴.
  11. الاستیعاب، ج ۳، ص ۲۹۹.
  12. المغازی، ج ۱، ص ۲۵۳.
  13. اسدالغابه، ج ۴، ص ۳۰۷.
  14. سیره ابن‌هشام، ج ۲، ص ۵۰۶؛ اسدالغابه، ج ۴، ص ۳۰۷.
  15. سیره ابن‌هشام، ج ۲، ص ۵۰۶.
  16. تهذیب التهذیب، ج ۸، ص ۱۵۱.
  17. تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۹۳.
  18. رجال انزل اللّه‌ فیهم قرآناً، ج ۲، ص ۱۹.
  19. الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۰۰.
  20. الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۵.
  21. الاستیعاب، ج ۴، ص ۲۱۱.
  22. تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۱۰۵.
  23. الاستیعاب، ج ۳، ص ۲۹۹.
  24. الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۰۰.
  25. الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۵.
  26. تهذیب الکمال، ج ۲۲، ص ۴۷۰.
  27. تاریخ دمشق، ج ۴۷، ص ۹۳.
  28. تذکره‌الحفاظ، ج ۱، ص ۲۵.
  29. الاستیعاب، ج ۳، ص ۳۰۰.
  30. الطبقات، ج ۷، ص ۲۷۶.
  31. الفتوح، ج ۳، ص ۶۱ ـ ۶۳.
  32. واسعی، سید علی رضا، مقاله «ابودَرداء انصاری»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱، ص 661-662.