ارطاة بن حبیب اسدی در تراجم و رجال
آشنایی اجمالی
ارطأة بن حبیب[۱]، تنها یک بار در اسناد تفسیر کنز الدقائق و به نقل از تفسیر مجمع البیان نقل شده است:
«فِي مَجْمَعِ اَلْبَيَانِ حَدَّثَنَا اَلسَّيِّدُ أَبُو اَلْحَمْدِ قَالَ: حَدَّثَنَا اَلْحَاكِمُ أَبُو اَلْقَاسِمِ اَلْحَسْكَانِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا اَلْحَاكِمُ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ اَلْحَافِظُ قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ أَبِي دَارِمٍ اَلْحَافِظُ قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ أَحْمَدَ اَلْعِجْلِيُّ قَالَ: حَدَّثَنَا عَبَّادُ بْنُ يَعْقُوبَ قَالَ: حَدَّثَنَا أَرْطَاةُ بْنُ حَبِيبٍ قَالَ: حَدَّثَنِي أَبُو خَالِدٍ اَلْوَاسِطِيُّ وَ هُوَ آخِذٌ بِشَعْرِهِ، قَالَ: حَدَّثَنِي زَيْدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ وَ هُوَ آخِذٌ بِشَعْرِهِ، قَالَ حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ اَلْحُسَيْنِ وَ هُوَ آخِذٌ بِشَعْرِهِ قَالَ: حَدَّثَنِي اَلْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ وَ هُوَ آخِذٌ بِشَعْرِهِ قَالَ: حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ هُوَ آخِذٌ بِشَعْرِهِ قَالَ حَدَّثَنِي رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ هُوَ آخِذٌ بِشَعْرِهِ فَقَالَ: مَنْ آذَى شَعْرَةً مِنْكَ فَقَدْ آذَانِي وَ مَنْ آذَانِي فَقَدْ آذَى اَللَّهَ وَ مَنْ آذَى اَللَّهَ فَعَلَيْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ»[۲].[۳]
شرح حال راوی
ارطاة بن حبیب از راویانی است که در کتب رجالی شیعه[۴] و سنی و در اسناد روایات نیز ذکر شده است.
نجاشی دربارهاش نوشته است: "كوفي، ثقة، روى عن أبي عبداللهS ذكره أبو العباس. له كتاب أخبرنا محمد بن علي قال: حدثنا أحمد بن محمد بن يحيى قال: حدثنا عبدالله بن جعفر قال: حدثنا محمد بن الحسين بن أبي الخطاب الزيات قال: حدثنا أرطاة بكتابه"[۵].
ابن حبان از رجالیان بزرگ اهل سنت: "أرطأة بن حبيب شيخ يروي عن كامل أبو العلاء عن حبيب بن أبي ثابت روى عنه إبراهيم بن سليمان بن حيان الكوفي....[۶].[۷]
طبقه راوی
تاریخ ولادت و وفات راوی مشخص نیست؛ ولی نجاشی او را از راویان امام صادقS به شمار آورده است و آیت الله بروجردی او را از طبقه پنجم راویان معرفی کرده است [۸]، بنابراین روایت کسانی که در طبقه هفتم قرار دارند، مانند محمد بن حسین بن ابیخطاب که در سال ۲۶۲ ق[۹] وفات کرد و یحیی بن زکریا بن شیبان که در سال ۲۶۷ ق[۱۰] زنده بوده، از أرطاه بن حبیب[۱۱] به جهت بُعد طبقه، روایتی مُرسل خواهد بود و مؤیدش سندی است که در آن محمد بن الحسین بن أبی الخطاب با دو واسطه از أرطاة بن حبیب روایت کرده است؛ مانند این سند: «حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ إِدْرِيسَ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا أَبِي عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ عَنْ نَصْرِ بْنِ مُزَاحِمٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ أَرْطَاةَ بْنِ حَبِيبٍ عَنْ فُضَيْلٍ الرَّسَّانِ...»[۱۲].
بر این اساس، طریق نجاشی به کتاب أرطاة بن حبیب که در آن محمد بن الحسین بن أبی الخطاب راوی کتاب معرفی شده است، مرسل خواهد بود، مگر بپذیریم که وی از معمران بوده است، چنان که بررسی اسناد آن را تأیید میکند؛ زیرا از سویی با یک واسطه از امام سجادS روایت کرده[۱۳] و از سوی دیگر، عباد بن یعقوب که در سال ۲۵۰ ق[۱۴] وفات کرده، از او روایت کرده است.[۱۵]
استادان و شاگردان راوی
ارطاة بن حبیب از کسانی مانند عمرو بن خالد أبو خالد الواسطی، ابو داود طهری (الطهوی) ابو مریم انصاری، فضیل الرسان، ایوب بن واقد، زیاد بن المنذر، کامل ابو العلا و حسن بن علی بن حسین الشهیدS[۱۶] روایت کرده که از استادان روایی وی به شمار میروند و گروهی نظیر عباد بن یعقوب اسدی، صفوان بن یحیی، حسن بن علی بن نعمان، عمر بن سعد، یحیی بن زکریا بن شیبان، محمد بن علی و ابراهیم بن سلیمان بن حیان کوفی[۱۷] به عنوان راویان از ارطاة ذکر شدهاند که از شاگردان حدیثی وی به شمار میروند.[۱۸]
مذهب راوی
ارطاة بن حبیب از راویان امامی است، از این رو نجاشی از وی در کتاب رجالش یاد و او را دارای کتاب معرفی و توثیق کرده است. مضامین روایاتش نیز بر این معنی گواهی میدهد؛ نمونهها:
- «ابن عقدة ، قال: حدّثنا محمّد بن الحسين الجنيني ، قال: حدّثنا أرطاة بن حبيب ، قال: حدّثنا فضيل بن الزبير ، عن عبد الملك - يعني ابن زاذان - و أبي داود عن أبي عبد اللّه الجدلي ، قال: قال لي عليّ عليه السّلام : ألا أنبئك بالحسنة التي من جاء بها أدخله اللّه الجنّة، و السيّئة التي من جاء بها أكبّه اللّه في النار، و لم يقبل له عملا؟ قلت: بلى، ثمّ قرأ: مَنْ جَاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْهَا وَهُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ * وَمَنْ جَاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ[۱۹] ثمّ قال: يا أبا عبد اللّه (الحسنة) حبّنا ، و (السيّئة): بغضنا»[۲۰].
- «رَوَوْا عَنْ أَرْطَاةِ بْنِ حَبِيبٍ الْأَسَدِيِّ قَالَ: سَمِعْتُ الْحَسَنَ بْنَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ الشَّهِيدِS بِفَخٍّ[۲۱] يَقُولُ: هُمَا وَ اللَّهِ أَقَامَانَا هَذَا الْمَقَامَ وَ زَعَمَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِa لَا يُوَرِّثُ»[۲۲].
از جمله روایاتی که در منابع اهل سنت از ارطاة نقل شده، حدیث نبوی «مَنْ أَحَبَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ فَقَدْ أَحَبَّنِي، وَ مَنْ أَبْغَضَهُمَا فَقَدْ أَبْغَضَنِي» است[۲۳].[۲۴]
جایگاه حدیثی راوی
در وثاقت راوی تردیدی نیست، چنان که نجاشی با تعبیر ثقة از وی یاد کرده است[۲۵] و افرادی مانند صفوان بن یحیی که از اصحاب اجماعاند، از وی روایت کردند[۲۶].
افزون بر این روایت، راویان جلیل القدری همچون محمد بن الحسین بن ابی الخطاب که نجاشی دربارهاش نوشته است: "حسن التصانيف، مسكون إلى روايته"[۲۷] و یحیی بن زکریا بن شیبان که علامه حلی در موردش مینویسد: "الشيخ الثقة؛ الصدوق لايطعن عليه"[۲۸] از ارطاة بن حبیب.
ابن حبان از رجالیان اهل سنت در الثقات نام أرطاة بن حبیب را ذکر کرده و نوشته است: "أرطأة بن حبيب، شيخ، يروي عن كامل أبو العلا... وكان ممن يخطئ[۲۹]. تعبیر "وكان من يخطئ به روایاتی اشاره دارد که أرطاة در فضائل اهل بیت(ع) نقل کرده است که نمونه آن را ذکر کردیم.[۳۰]
منابع
پانویس
- ↑ ر.ک: أ. منابع شیعی: رجال النجاشی، ص۱۰۷، ش۲۷۰؛ الرجال (ابن داود)، ص۵۰، ش۱۵۰؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۲۴، ش۱۱؛ نقد الرجال، ج۱، ص۱۸۵، ش۳۸۸؛ جامع الرواه، ج۱، ص۷۸، ش۵۰۲؛ الوجیزة فی الرجال، ص۲۷، ش۱۵۹؛ منتهی المقال، ج۱، ص۳۷۵، ش۲۸۱؛ شعب المقال، ص۵۱، ش۷۴؛ تنقیح المقال، ج۸، ص۳۸۳، ش۱۸۲۰؛ أعیان الشیعه، ج۳، ص۲۴۳، ش۷۵۸؛ معجم رجال الحدیث، ج۳، ص۱۸۰ - ۱۸۱، ش۱۰۸۰۔ ۱۰۸۱؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۳۴، ش۱۹۳۳؛ قاموس الرجال، ج۱، ص۷۱۱، ش۶۶۱. ب. منابع سنی: الثقات (ابن حبان)، ج۸، ص۱۳۷.
- ↑ تفسیر کنز الدقائق، ج۱۰، ص۴۳۹ - ۴۴۰ به نقل از مجمع البیان، ج۸، ص۱۸۱؛ نیز ر.ک: شواهد التنزیل، ج۲، ص۱۴۷، ح۷۷۶؛ الأمالی (صدوق)، ص۳۳۰، ح۱۰؛ عیون أخبار الرضاS، ج۱، ص۲۵۰، ح۳؛ الأمالی (طوسی)، ص۴۵۱، ح۱۰۰۶؛ تاریخ مدینة دمشق، ج۵۴، ص۳۰۸، ش۶۷۸۸.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۳۴۴-۳۴۵.
- ↑ در میان رجالیان قدما، تنها نجاشی و برقی از راوی یاد کردند؛ ولی ابن غضائری، کشی و شیخ طوسی در الفهرست و الرجال از وی نام نبردند. علامه تستری از عدم ذکر نام راوی توسط شیخ طوسی شگفتزده میشود و آن را غفلت از ناحیه شیخ طوسی تلقی میکند و امری غریب به شمار میآورد و سپس احتمال میدهد که أرطاة بن الأشعث که در رجال الطوسی در اصحاب امام صادقS ذکر شده است، مصحّف أرطاة بن حبیب باشد. (قاموس الرجال، ج۱، ص۷۱۱، ش۶۶۱). نویسنده گوید این احتمال درست نیست، چون هر دو راوی در کتب رجالی شیعه و سنی ذکر شدهاند، پس دو راوی مستقلاند.
- ↑ رجال النجاشی، ص۱۰۷، ش۲۰۷.
- ↑ الثقات (ابن حبان)، ج۸، ص۱۳۷.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۳۴۵-۳۴۶.
- ↑ طبقات رجال الکافی، ص۶۱.
- ↑ رجال النجاشی، ص۳۳۴، ش۸۹۷.
- ↑ رجال النجاشی، ص۲۸۶، ذیل شماره ۷۶۲.
- ↑ «... حَدَّثَنَا يَحْيَى بْنُ زَكَرِيَّا بْنِ شَيْبَانَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَرْطَاةُ بْنُ حَبِيبٍ، قَالَ: حَدَّثَنَا...»؛ (الأمالی (طوسی)، ص۲۵۱، ح۴۴۶)؛ له کتاب أخبرناه... محمد بن الحسین بن أبی الخطاب الزیات قال: حدثنا أرطاة بکتابه؛ (رجال النجاشی، ص۱۰۷، ش۲۷۰).
- ↑ علل الشرائع، ج۱، ص۲۲۷، ح۳.
- ↑ الکافی، ج۵، ص۵۲، ح۴.
- ↑ الکنی و الألقاب، ج۲، ص۲۸۳.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۳۴۶-۳۴۷.
- ↑ تفسیر کنز الدقائق، ج۱۰، ص۴۳۹؛ المحاسن، ج۲، ص۴۰۹، ح۱۳۴؛ الکافی، ج۵، ص۵۶۹، ح۵۷؛ الأمالی (صدوق)، ص۱۲۶، ح۱؛ الأمالی (طوسی)، ص۲۵۱ (ح ۴۴) و۴۵۶ (ح۱۰۲۰)؛ الثقات (ابن حبان)، ج۸، ص۱۳۷؛ بحار الأنوار، ج۳۰، ص۳۸۸.
- ↑ تفسیر کنز الدقائق، ج۱۰، ص۴۳۹؛ الکافی، ج۵، ص۵۲ (ح۴) و ۵۶۹ (ح ۵۷)؛ الأمالی (صدوق)، ص۱۲۶، ح۱؛ الأمالی (طوسی)، ص۲۵۱، ح۴۴۶؛ المحاسن، ج۲، ص۴۰۹، ح۱۳۴؛ الثقات، ج۸، ص۱۳۷.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۳۴۷-۳۴۸.
- ↑ آنان که کار نیک آورند (پاداشی) بهتر از آن خواهند داشت و آنان در آن روز از هر بیمی در امانند * و کسانی که کار بد آورند (با) چهرههایشان در آتش افکنده میشوند؛ آیا جز (برای) آنچه انجام میدادید کیفر داده میشوید؟ سوره نمل، آیه ۸۹.
- ↑ فضائل أمیرالمؤمنینS، ص۲۰۷، ح۲۱۴.
- ↑ در سند، افتادگی وجود دارد؛ زیرا شهید فخ (الحسین بن علی بن الحسن (معروف به حسن مثلث) بن الحسن (معروف به حسن مثنی) بن الحسن بن علی بن ابی طالبS است که در سال ۱۶۹ (ق) به شهادت رسیده است.
- ↑ تقریب المعارف، ص۲۵۳.
- ↑ تاریخ مدینة دمشق، ج۱۳، ص۱۸۸، ج۱۴، ص۱۵۲.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۳۴۸-۳۴۹.
- ↑ رجال النجاشی، ص۱۰۷، ش۲۷۰.
- ↑ الکافی، ج۵، ص۵۲، ح۴.
- ↑ رجال النجاشی، ص۳۳۴، ش۸۹۷.
- ↑ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۱۸۲، ش۸.
- ↑ الثقات (ابن حبان)، ج۸، ص۱۳۷.
- ↑ جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۳، ص ۳۴۹.