بحث:آیا سفیانی نماد است یا به یک شخصیت انسانی اشاره دارد؟ (پرسش)
Page contents not supported in other languages.
از امامتپدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
پاسخ تفصیلی
عمق وجود جریان سفیانی در فرهنگ عمومی مسلمانان
باور عمومی کهن دربارۀ خروج سفیانی سبب شد که در طول تاریخ، افرادی از بنی امیّه که خروج کرده و در صدد در دست گرفتن قدرت بودهاند، به عنوان سفیانی، شناخته شوند. و شهرت یافتن این افراد به سفیانی، نشان از عمق وجود جریان سفیانی در فرهنگ عمومی مسلمانان دارد.[۱]
نظریه اول سفیانی نماد یک جریان فکری و فرهنگی و دلائل آن
اما اینکه سفیانی یک نماد است یا یک شخصیت انسانی، در این مورد اختلاف نظر وجود دارد:
سفیانی نماد یک جریان فکری و فرهنگی است[۲] و فرد مشخصی نیست، بلکه فردی است با ویژگیهای ابو سفیان که در آستانۀ ظهور حضرت مهدی(علیه السلام) به طرفداری از باطل خروج میکند و مسلمانان را به انحراف میکشاند.[۳]
قائلین این نظریه میگویند: در حقیقت، ابوسفیان، به عنوان سرسلسله سفیانیان، نماد پلیدی است. او غارتگری بود که با رباخواری، زورگویی و چپاول اموال مردم، ثروت های هنگفتی به چنگ آورده بود و از راه فریب و استثمار تودههای ستم کشیده و ترویج خرافات و دامن زدن به نظام طبقاتی جاهلی، قدرت فراوانی داشت. ابو سفیان، در جایگاه سردمدار شرک و بتپرستی و سرمایه داری طاغوتی، هر نوع حرکت و جنبشی را که دم از عدالت، برادری و آزادی میزد، دشمن شماره یک خود می دانست و با قدرت تمام برابر آن به مبارزه برمیخاست؛[۴] بنابراین، در حقیقت سفیانی یک جریان است، نه یک شخص، جریان باطل در بستر تاریخ. بر فرض هم که سفیانی را از نسل ابوسفیان بدانیم، اشکالی پدید نمی آید و آخرین مهرۀ این زنجیره، همان سفیانی است که در آستانه ظهور قائم(علیه السلام) خروج میکند.[۵]
نظریه دوم سفیانی غیر نمادین و یک شخصیت انسانی و دلائل آن
سفیانی غیر نمادین، واقعی و یک شخصیت انسانی و از نسل ابوسفیان است.[۶]
قائلین این نظریه می گویند: تصریح روایات به نام و نسب و وضعیت ظاهری سفیانی که جز با انسان دانستن وی فهمیده نمیشود، و ظهور سایر روایات در انسان بودن سفیانی و فقدان دلیل بر نپذیرفتن این ظهورات، دلایلی هستند که این نظریه را اثبات میکنند.[۷] همچنین نظریۀ اول (نمادین دانستن سفیانی) به دلایل مختلفی باطل است، از جمله:
الف) نمادین دانستن سفیانی با روایات متعددی در تعارض است، از جمله:[۸]
مجموعه روایاتی که نام، نسب و وضعیت ظاهری و ویژگی های جسمانی سفیانی، را ذکر کردهاند.[۹] روایات در این مضمون مشترک اند که سفیانی، یک انسان است؛[۱۰] مانند:
امیرالمؤمنین(علیه السلام) در نامهای به معاویه، این گونه به سفیانی اشاره نموده است:[۱۱] «ای معاویه! پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) به من خبر داده است ... فردی از نسل تو (که شوم، ملعون، نابخرد، خش، وارانه دل، بدخو و سخت گیر است و خداوند، رحم و شفقت را از دل او برکنده و از سوی مادر به قبیله کلب می رسد و گویی او را می بینم و اگر می خواستم، نامش، ویژگی هایش و چند ساله بودنش را میگفتم)، لشکری را روانه مدینه می کند و به آن وارد می شود و در کشتار و زشت کاری، زیاده روی میکنند و مردی پاک و پاکیزه از نسل من از او میگریزد؛ کسی که زمین را از عدل و داد پر میکند، همان گونه که از ظلم و ستم پر شده است.»[۱۲]
و نیز فرمود:[۱۳] «فرزند خورنده جگرها از وادی یابس خارج می شود اسمش عثمان و پدرش عنسبه و از اولاد ابوسفیان است.»[۱۴]
و نیز فرمود:[۱۵] «پسر هند جگرخوار (سفیانی) از بیابان بیرون میآید. او مردی متوسط القامه، قیافهاش وحشتناک و سرش ضخیم و رویش آبله دارد. اگر او را ببینی خیال میکنی یک چشمی است، او از اولاد ابو سفیان است. وی خروج میکند و به کوفه (یا نجف) میآید و بر منبر آن مینشیند. گروه کثیری را فریب میدهد و آنان را با خود هم دست مینماید و مناطق: شام، دمشق، حمص، فلسطین، اردن و قنسرین[۱۶] را تصرف مینماید.»[۱۷]
امام باقر(علیه السلام) میفرمایند:[۱۸] «سفیانی سرخ رو، سفید پوست و زاغ چشم است هرگز خدا را پرستش نکرده است و به مکه و مدینه نرفته است.»[۱۹]
در حدیثی، امام صادق(علیه السلام) سفیانی را این گونه معرفی میفرماید:[۲۰] «فرزند زن جگرخوار، از بیابان خشک، خروج میکند؛ مردی میانه بالا، ترسناک، با سری ستبر، آبلهرو که چون او را ببینی، میپنداری یک چشم است. نامش عثمان، پدرش عنبسه و از نسل ابوسفیان است، تا این که به سرزمینی که آرامش و آب روان دارد، وارد میشود و بر منبر آن مینشیند.»[۲۱]
هم چنین حضرت(علیه السلام) فرمودند:[۲۲] «اگر سفیانی را ببینی، او را خبیثترینِ مردم مییابی؛ بور، سرخرو و کبود چشم، که میگوید: خدایا! انتقامم را میگیرم، انتقامم را میگیرم، هر چند با رفتن در آتش باشد. او آن اندازه خبیث است که یکی از کنیزانش را که از او فرزند دارد، زنده به گور میکند، مبادا که جایش را نشان دهد.»[۲۳]
هم چنین حضرت(علیه السلام) فرمودند:[۲۴] «تو اگر سفیانی را ببینی، پلیدترین مردمان را دیدهای ... خباثت او به اندازه ای است که مادر فرزندش را زنده زنده دفن میکند از ترس این که مبادا مکان او را گزارش دهد.»[۲۵] اگر سفیانی، یک نماد باشد باید این روایات، کنار گذاشته شوند.[۲۶]
ب) با ظاهر روایات متعدد دیگری مخالفت دارد؛ توضیح اینکه: برای سمبلیک گرفتن سفیانی باید:[۲۷]
مجموعه روایاتی را که از دین سفیانی خبر دادهاند، علی رغم ظهور آن ها در انسان بودن سفیانی، بر این معنا حمل کرد که: منظور شکل گیری این جریان فرهنگی انحرافی، در دنیای اسلام است.[۲۸] امام صادق(علیه السلام) میفرمایند:[۲۹] «گویا سفیانی را می بینم که در میدان کوفۀ شما، جایگاه خود را گسترانیده است و منادی او فریاد می زند هر کس سر شیعه علی را بیاورد هزار درهم مزد می گیرد همسایه بر همسایه رحم نمی کند و گردنش را می زند برای هزار درهم آگاه باشید که حکومت شما در آن زمان به دست زنا زادگان خواهد بود.»[۳۰]
در توجیه مجموعه روایاتی که از مکان و زمان قیام سفیانی مانند یک شخص معین سخن گفتهاند، باید گفت: این روایات، به خاستگاه این جریان فرهنگی و محل پیدایش آن، اشاره دارند.[۳۱]
مجموعه روایاتی را که از حملۀ او به عراق، مدینه و مکه سخن گفتهاند، باید کنایه از گسترش این فرهنگ در مناطق یاد شده، دانست.[۳۲]
مجموعه روایاتی را که از کشته شدن سفیانی سخن میگویند، باید به ریشه کن شدن این جریان فرهنگی انحرافی، تفسیر کرد.[۳۳]
در حالی که بنابر ظاهر روایات، سفیانی انسانی است با نامی مشخص، از خاندانی معین و با ویژگی های جسمانی خاص که به دین خاصی اعتقاد دارد و در زمان و مکان معینی قیام می کند و به کشورهای مختلفی یورش می برد و ...، کنایی گرفتن تمامی روایات یاد شده، خلاف ظاهر روایات است.[۳۴]
ج) نمادین دانستن سفیانی، زمانی امکان دارد که پذیرفتن ظاهر روایاتی که خصوصیات و ویژگی های او را بیان کردهاند، ممکن نباشد. در حالی که این روایات، خالی از هر گونه مطلب خلاف عقل و خارق العاده است. از این رو، دلیلی بر نپذیرفتن ظاهر روایات که او را یک شخص معرفی کردهاند وجود ندارد.[۳۵]
نتیجه گیری
نتیجه اینکه دربارۀ سفیانی دو احتمال است برخی او را نماد یک جریان می دانند و منظور روایات را آخرین مهرۀ سفیانیان فرض کرده اند و گروهی دیگر او را شخص دانسته و نظریۀ اول را مورد نقد قرار می دهند.
پانویس
با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل میشوید:
↑ر.ک. محمدی ری شهری، محمد، دانشنامهٔ امام مهدی، ج۷، ص۴۳۷
↑ر.ک. آیتی، نصرت الله، تأملی در نشانه های حتمی ظهور، ص ۱۱۷ ـ ۱۲۱
↑ر.ک. سلیمیان، خدا مراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۲۰۵ ـ ۲۰۶
↑جمعی از نویسندگان، چشم به راه مهدی، ص ۲۷۴؛ ر.ک. سلیمیان، خدا مراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۲۰۵ ـ ۲۰۶
↑ر.ک. سلیمیان، خدا مراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۲۰۵ ـ ۲۰۶؛ نویسندگان کتاب، چشم به راه مهدی، ص ۲۷۶ ـ ۲۷۷
↑ر.ک. آیتی، نصرت الله، تأملی در نشانه های حتمی ظهور، ص ۱۱۷ ـ ۱۲۱؛ طباطبایی فر، سید عباس، مهدی شناسی، ص؟؟؟
↑ر.ک. آیتی، نصرت الله، تأملی در نشانه های حتمی ظهور، ص ۱۱۷ ـ ۱۲۱
↑ر.ک. آیتی، نصرت الله، تأملی در نشانه های حتمی ظهور، ص ۱۱۷ ـ ۱۲۱
↑ر.ک. آیتی، نصرت الله، تأملی در نشانه های حتمی ظهور، ص ۱۱۷ ـ ۱۲۱
↑ر.ک. آیتی، نصرت الله، تأملی در نشانه های حتمی ظهور، ص ۱۱۷ ـ ۱۲۱
↑ر.ک. موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ج2، ص53ـ50
↑مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار، ج ۵۲، ص206؛ صافی گلپایگانی، لطفالله، منتخب الأثر، ص 458
↑قنسرین نام شهری بوده در نزدیکی حلب که در سال ۳۵۱ ه.ق در زمان استیلای رومیان بر آن شهر، ویران شد و مردمان آن از ترس، کوچ کردند و از شهر جز کاروانسرایی باقی نماند. (ر.ک. مراصد الإطلاع، ج ۳، ص ۱۱۲۶)
↑ر.ک. باقری زاده اشعری، محمد، از امام مهدی بیشتر بدانیم، ص۷۲ـ۷۸
↑ابن بابویه، محمد بن علی، کمالالدین، ص۶۵۱، ب ۵۷، ح۱۰؛ «إِنَّكَ لَوْ رَأَيْتَ السُّفْيَانِيَّ لَرَأَيْتَ أَخْبَثَ النَّاسِ أَشْقَرَ أَحْمَرَ أَزْرَقَ يَقُولُ يَا رَبِّ ثَأْرِي ثَأْرِي ثُمَّ النَّارَ وَ قَدْ بَلَغَ مِنْ خُبْثِهِ أَنَّهُ يَدْفِنُ أُمَّ وَلَدٍ لَهُ وَ هِيَ حَيَّةٌ مَخَافَةَ أَنْ تَدُلَّ عَلَيْه.» سند این روایت به این صورت است: «حدثنا أحمد بن زیاد بن جعفر الهمدانی قال: حدثنا علی بن ابراهیم بن هاشم، عن أبیه، عن محمد بن أبی عمیر، عن حماد بن عثمان، عن عمر بن یزید قال: قال ابوعبدالله ... »؛ درباره وثاقت احمد بن زیاد، ر.ک. خلاصة الاقوال، ص۷۰. درباره وثاقت علی بن ابراهیم، ر.ک. رجال النجاشی، ص۲۶۰. درباره وثاقت ابراهیم بن هاشم، ر.ک. معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۲۹۱. درباره وثاقت محمد بن ابیعمیر، ر.ک. رجال النجاشی، ص۳۲۶. درباره وثاقت حماد بن عثمان، ر.ک. رجال النجاشی، ص۱۴۴. درباره وثاقت عمر بن یزید، ر.ک. رجال النجاشی، ص۲۸۳
↑ر.ک. آیتی، نصرت الله، تأملی در نشانه های حتمی ظهور، ص ۱۱۷ ـ ۱۲۱
↑ر.ک. آیتی، نصرت الله، تأملی در نشانه های حتمی ظهور، ص ۱۱۷ ـ ۱۲۱
↑ر.ک. آیتی، نصرت الله، تأملی در نشانه های حتمی ظهور، ص ۱۱۷ ـ ۱۲۱
↑ر.ک. آیتی، نصرت الله، تأملی در نشانه های حتمی ظهور، ص ۱۱۷ ـ ۱۲۱
↑شیخ طوسی، الغیبة، ص ۲۷۳؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۲، ص ۲۱۵
↑ر.ک. موسوی نسب، سید جعفر، دویست پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ج2، ص53ـ50؛ تونه ای، مجتبی، موعودنامه، ص404
↑ر.ک. آیتی، نصرت الله، تأملی در نشانه های حتمی ظهور، ص ۱۱۷ ـ ۱۲۱
↑ر.ک. آیتی، نصرت الله، تأملی در نشانه های حتمی ظهور، ص ۱۱۷ ـ ۱۲۱
↑ر.ک. آیتی، نصرت الله، تأملی در نشانه های حتمی ظهور، ص ۱۱۷ ـ ۱۲۱
↑ر.ک. آیتی، نصرت الله، تأملی در نشانه های حتمی ظهور، ص ۱۱۷ ـ ۱۲۱
↑تاریخ ما بعد الظهور، ص۱۷۳؛ ر.ک. آیتی، نصرت الله، تأملی در نشانه های حتمی ظهور، ص ۱۱۷ ـ ۱۲۱