نظریۀ اول میگوید: در حکایتی که خدای تعالی از کلاممادرحضرت مریم (س) کرده، فهمیده میشود، اعتقاد او اعتقادیخرافی و یا ناشی از پارهای نشانههای حدسی، که با تجربه و امثال آن به ذهن زنان میرسد نبوده، چون همۀ اینها ظن است، نه علم و اعتقاد، ظن کجا و اعتقادحق کجا، از سوی دیگر کلامخداوند عزوجل مشتمل بر باطل نیست و اگر هم در جایی باطلی را نام برده دنبالش ابطالش را هم آورده. همچنان که در آیه زیر علم به پسر یا دختر بودن حمل را به خود منحصر نموده و فرموده: ﴿اللَّهُ يَعْلَمُ مَا تَحْمِلُ كُلُّ أُنثَى وَمَا تَغِيضُ الأَرْحَامُ وَمَا تَزْدَادُ﴾[۴] و نیز درباره همین انحصار فرموده: ﴿عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ ﴾[۵]علم به غیب دیگران را منتهی به وحی خود دانسته. و نیز فرموده: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ﴾[۶] از مجموع مطالب فهمیده میشود: آگاهیمادرحضرت مریم (س) از پسر بودن حملش حدسی نبود، چون خداوند آن را به طور جزم از وی حکایت کرده و این حکایت خود دلیل بر این است، اعتقاد وی به وجهی، منتهی به وحی بوده و به همین جهت وقتی فهمید فرزندش دختر است، از فرزند پسر مأیوس نشد و برای بار دوم با جزم و قطع عرضه داشت: ﴿وَإِنِّي أُعِيذُهَا بِكَ وَذُرِّيَّتَهَا مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ﴾[۷]؛ و در آن اثبات کرد که حضرت مریم (س) دارای ذریه است، با اینکه ظاهراً راهی به چنین علمی نداشته است[۸].