بحث:امانت الهی

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

سید مجتبی بحرینی

در کتاب: جامعه در حرم

"وَ اُمَناءِ الرَّحمن" امنا جمع امین است که در لغت به این معانی آمده است: کسی که نفس به سوی او سکون و آرامش دارد؛ کسی که خیانت نمی‌کند؛ کسی که امین شمرده شده و مورد وثوق و اطمینان است. این دودمان امین و امنا هستند به جمیع معانی امین. آنچه در این جمله بیشتر مورد عنایت است اضافه امنا به رحمان است. این خاندان امنای رحمان هستند؛ یعنی جمعی هستند که خداوند آن‌ها را امین شمرده و به امانت‌داری برگزیده است. در این اضافه دو جهت مورد عنایت است: یکی اهمیّت مقام امین بودن نزد پروردگار، و دیگری ذکر خصوص رحمان در میان همه اسما و صفات حق متعال. در توضیح جهت اوّل باید گفت: گاهی کسی می‌خواهد شیء بسیار گران‌قدری را نزد کسی به امانت بگذارد، یا مبلغ زیادی را در اختیار کسی قرار دهد، ولی مردّد است؛ چون شناخت درستی از او ندارد. ما که از جریان باخبر می‌شویم به او می‌گوییم: بنده خدا، تو را نمی‌شناسی؟ این کسی است که فلان شخصیّت علمی یا اجتماعی او را امین می‌داند و در همه امور خود به او مراجعه می‌کند و اشیای قیمتی خود را نزد او امانت می‌نهد. امین بودن نزد شخصیتی یا صاحب کمالی، بیان‌گر عظمت و شخصیّت و اعتبار فوق العاده آن شخص می‌گردد. با توجّه به این مطلب، اگر بالاتر بیاییم و بگوییم: فلان شخص در پیشگاه اولین شخصیت معنوی یا ظاهری مملکت امین شمرده می‌شود، چه مقدار اعتبار آن طرف بالا می‌آید؟ تا چه رسد به این که کسی امین باشد نزد حجّتی، ولییّ، امامی و یا پیامبری، که معلوم است درجه اعتبار و امانت او چه درجه‌ای خواهد بود. حالا اگر تصوّر کنیم شخصی آن قدر بالا آمده، بالا آمده، اوج گرفته، رفعت و عظمت پیدا کرده که امین عندالله شده. دیگر این مقام مقامی است که نمی‌شود برای آن حدّ و مرزی شناخت، یا قدر و قیمتی تعیین کرد. گاهی کسی در مقام معرفی خود می‌گوید: مرا نمی‌شناسید؟ من مؤتمن الملک هستم؛ من معتمد التجّار هستم. به این عناوین مباهات کرده، خود را معرّفی می‌نماید. حالا خوب است با توجّه به آنچه گفتیم در این جمله قدری بیشتر دقّت و تأمّل بنماییم: می‌دانیم به زیارت که می‌رویم؟ به چه کسی سلام می‌کنیم؟ به زیارت امناء الرّحمان می‌رویم و به امینان خدایی سلام می‌کنیم، "فیالها من رتبة رفیعه"!! کسی که به مقام امین اللّهی برسد و در زمره امناء الرّحمان قرار گیرد در واقع امین عند الکلّ از جمیع قیود و متعلّقات، اقتضا دارد که حضراتشان امینان خدایی باشند در همه زمان‌ها، در همه زمان‌ها، در همه مکان‌ها و در جمیع امور؛ یعنی اینان امینان بوده‌اند، معتمدین پروردگار هستند و مؤتمنین او خواهند بود. هم‌چنین این خاندان امینان خدایند در آسمان و زمین، در ملکوت و ملک و در همه عوالم علوی و سفلی. و هکذا معتمدین پروردگار در کلّ آنچه ممکن است کسی در آن جهت از ناحیه خدا امین شمرده شود. هر چیزی را که ممکن است حقّ متعال به دگری واگذار نموده و در اختیار کسی قرار دهد و به رسم امانت به دست شخصی بسپارد به این خاندان واگذار نموده و به کف با کفایت آنان سپرده است. آری، دودمانی هستند که امناء الرحمانند در همه شؤون، که برترین مرتبه‌اش امین بودن آن‌هاست بر اسرار پروردگار، بر علوم حقّ متعال و بر وحی خدایی و آنچه آن علیم قدیر فرو فرستاده است.

در احادیث و روایات رسیده نسبت به این مقام و رتبه حضراتشان چنین تعبیراتی دیده می‌شود: "جَعَلَهُم اللهُ اُمَناءَ عَلی وَحیِه".[۱] "جَعَلَنا اُمَناءَ عَلی عِلمِه".[۲] "نَحنُ اُمنائُهُ عَلی سِرِّه".[۳] "فَنَحنُ اُمنائُهُ عَلی خَلقِه".[۴] "نَحنُ اُمَنائُه عَلی ما اَنزَلَ مِن عُذرٍ اَو نُذرٍ".[۵] آری، این امناء الرحمان که امینان مطلق او هستند، امینند بر وحی او، بر علم او، بر اسرار او، بر تمام مخلوقات او و بر جمیع آنچه او فرستاده از عذرها و ترس‌ها، بیم‌ها و امیدها، بشارت‌ها و وعیدها. آنچه گفتیم راجع به جهت اوّل بود که اضافه و نسبت امناء است به حقّ متعال. امّا جهت دوم، اضافه کلمه امناست به خصوص صفت رحمان در میان همه اسما و صفات پروردگار. یکی از جهات را می‌توان رعایت فواصل عبارات قبل و بعد دانست که همه به حرف نون ختم شده‌اند. از طرف دیگر بعد از لفظ جلاله الله، از همه اسما و صفات حق تعالی استعمالش بیشتر و عمومیّت مفاد و معنایش زیادتر است، به طوری که جاری مجرای اسم جلاله قرار می‌گیرد و به جای او می‌نشیند. در قرآن شریف می‌خوانیم: ﴿قُل ادعُوا اللهَ اَو ادعُوا الرَّحمن.[۶] یکی دیگر از جهات را می‌توان رحمانیّت خدای رحمان دانست که اقتضا نموده اینان را امنای خود بدارد و امینان خویش بشمرد. همان گونه که اینان امنای رحمانند پس مظاهر رحمانیّت رحمان نیز هستند؛ زیرا شخصی که امین شمرده می‌شود، مشابهت و سنخیّتی با آن کس دارد. البته با حفظ این جهت که میان خالق و مخلوق هیچ مشابهت و سنخیتی نیست و مطلب در جای خودش عقلاً و نقلاً ثابت و برهانی شده است. به تعبیر ساده‌تر اضافه امنا به رحمان مفید این حقیقت است که این امنای رحمان، مظاهر رحمانیت آن رحمانی هستند که آنان را امین شمرده و امنای خویش خوانده.

هم‌چنین این اضافه اقتضا دارد که حضراتشان به پیرایه عضمت و قداست، و زیور حفظ و درایت و کمال علم و قدرت آراسته باشند تا شأنیّت امناء الرحمانی داشته باشد. فرض کنید عالم کاملی، شخص غیر جامعی را امین خود قرار دهد. این عالم مورد اعتراض قرار می‌گیرد: این شخص به شما نمی‌خورد، شایستگی ندارد که امین شما باشد، از قدر و موقعیّت شما می‌کاهد. مکرّر در مکرّر دیده و شنیده‌ایم که بعضی از امنای بزرگان در سایه قصور یا تقصیر، موجبات بدنامی آن خوبان را فراهم آورده‌اند و نوعاً جواب: «نمی‌دانستیم یا نمی‌توانستیم» بوده و هست. در ناحیه ذات قدّوس الهی که هیچ کدام از آن نقائص تصوّر ندارد. نه عجز و نه جهل، بلکه علم مطلق و قدرت کامل. بنابراین، جمعی که خدا آنان را امین خود قرار می‌دهد و مدال امناء الرّحمانی بر سینه آنان نصب می‌گردد و تاج امینان الهی بر تارکشان می‌نشیند باید عناصری باشند که به تعبیر ساده خودمان، آبروی خدا را نبرند، از کیان حق تعالی نکاهند، کسی نگوید: این چه خدایی است که اینان امینان او هستند، بلکه باید افرادی باشند که خلق از دیدن آنان پی به عظمت مقام ربوبی ببرند. خدا کیست؟ خدا کسی است که امینی چون محمد مصطفی(ص)؛ امینی چون علی مرتضی(ع) دارد؛ امنایی چون ائمه عشره از حضرت مجتبی تا امام عسکری(ع) دارد؛ خدایی را می‌پرستیم و به وحدانیتش معتقدیم که امروز امینی در پس پرده استتار چون مهدی آل محمّد (ع) دارد که در زیارتش می‌خوانیم: "السَّلامُ عَلَیکَ أیُّهَا الإمامُ المَأمُون". که خوب است به آنچه در شرح این جمله زیارت آل یس در کتاب «سلام بر پرچم افراشته»[۷] آورده‌ایم، مراجعه شود.

آری، در جمع این امینان و در رتبه این امنا یک امینه دارد که گرامی دخت پیامبر امین و همسر امیرالمؤمنین امین و مادر مکرّمه ائمه امناست. آری، او فاطمه امینه است. [شعر] در این رتبه امنایی، در این حدّ از امانت‌داری خدایی در عالم خلقت چهارده امین بیشتر نیستند که خداوند هر چه می‌شده از خودش به رسم امانت در اختیار کسی بگذارد همه آن‌ها در اختیار این دودمان قرار داده، و اگر فرض کنیم چیزی عندالله است که به عنوان امانت به اینان نسپرده و حضراتشان را امین بر آن قرار نداده، به این دلیل بوده که آن چیز قابل امانت نهادن در نزد کسی نبوده است، نه این که در آنان شأنیّت امانت‌پذیری نبوده است.[۸]

سید علی حسینی میلانی

در کتاب: با پیشوایان هدایتگر جلد ۱

"وَ اُمَناءَ الرَّحمانِ"؛ و (سلام بر شما) ای امینان رازهای خدای رحمان. ائمه(ع) امانت‌داران خدای رحمان هستند. واژۀ «امناء» جمع «امین» به معنای امامت‌دار است، کسی که به او اطمینان دارند و چیزی به او می‌سپارند. در این عبارت، خداوند متعال به وصف رحمانیّت موصوف شده و واژه «امناء» به الرحمان» اضافه شده است که نکته‌ای دارد.

معنای امانت

امانت از مفاهیمی است که تقوّم به جهاتی دارد که بایستی آن جهات تحقّق پیدا کنند تا این مفهوم پدید آید. به عبارت دیگر، امانت از مفاهیم ذات اضافه است. امانت سه طرف دارد:

  1. امانت‌گزار، اگر نباشد، امانت پیدا نمی‌شود.
  2. امانت‌پذیر، که امانت را تحویل می‌گیرد و تا کسی مورد اطمینان و اعتماد نباشد عقلا چیزی نزد او نمی‌سپارند.
  3. شیء امانتی، البته لازم نیست عینی از اعیان باشد. چنان چه مطلبی به کسی گفته شود و از او بخواهند آن را حفظ کند؛ یعنی فاش نشود آن مطلب نزد آن کس امانت است، همان‌گونه که می‌فرماید: "إنّ المجالس بالأمانات".[۹] بنابراین شیء امانتی گفتاری یا مالی می‌تواند باشد. به عبارت دیگر، معنوی یا مادی باشد.

نتیجه این که تا این سه طرف جمع نشود، عنوان امانت تحقق نخواهد پذیرفت.

در جملۀ «امناء الرحمان» دو طرف ذکر شده است، «أئمه» و «الرحمان». پس طرف سوم چیست؟

امانت خدا نزد اهل بیت

به راستی خداوند چه چیزی را نزد اهل بیت (ع) به امانت گذاشته است که آنان امینان شده‌اند؟ چنان که پیداست، عبارت «امناء الرحمان» اطلاق دارد و تا قرینه‌ای در بین نباشد بر اطلاق باقی است و می‌توان به آن تمسّک کرد. این یک جهت و جهت دوم این که به «رحمانیت» خدا اضافه شده و جهت سوم لحاظ معتمّد بودن ائمه نزد خدا، با توجه به این امور باید آن شیء سپرده شده امور همۀ عالم بوده باشد که تدبیر همه امور به ائمه سپرده شده و آنان مظهر رحمانیت خدا می‌باشند چنان که خواهد آمد. برای این که کسی توهّم غلو نکند، باید گفت: یکم. در قرآن مجید آمده که ﴿فَالْمُدَبِّرَاتِ أَمْرًا[۱۰] و به اتفاق همه مفسّران مقصود فرشتگان الهی هستند و شکی نیست که ائمه(ع) از فرشتگان افضل هستند. دوم. خداوند متعال که چنین مقامی را به ائمه (ع) داده، پیش‌تر آنان را تربیت کرده و برای تصدّی این مقام مهیّا نموده است. سوم. اصولاً ائمه(ع) کاری را جز به ارادۀ خداوند متعال انجام نمی‌دهند. و روایات در این باره فراوان است؛ از جمله آن چه در ذیل آیۀ مبارکۀ ﴿وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ[۱۱] آمده است. برای نمونه، حضرت امام هادی(ع) فرموده: "إنّ الله تبارک و تعالی جعل قلوب الأئمة مورداً لإرادته و إذا شاء شیئاً شاؤه؛ و هو قول الله: «وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَن يَشَاءَ اللَّهُ"؛[۱۲] و برای این مطلب توضیح بیشتری خواهد آمد. البته اگر در موردی تصریح و یا قرینه باشد که خداوند متعال چیز خاصّی را نزد اهل بیت(ع) ننهاده، اطلاق نسبت به آن منعقد نخواهد بود.

اضافۀ «امناء» به «الرحمان»

همان گونه که اشاره شد، در این عبارت واژۀ «امناء» و واژۀ «الرحمان» افزوده شده است. چرا نفرمود: "اُمناء الله"، "اُمناء الربّ" و ...؟ به نظر می‌رسد این وصف جهت افادۀ همان اطلاق بیان شده است؛ یعنی از اطلاق کلام استفاده می‌شود که آنان امینان خدای رحمان هستند، نه فقط در جهات مادّی و معنوی؛ بلکه بدون هیچ قیدی آنان معتمَدین خدای رحمان هستند. چرا؟ چون ما در توضیح واژه «الرحمان» وصف رحمانیّت باری تعالی را شرح دادیم که با توجّه به این آیه که می‌فرماید: ﴿وَرَحْمَتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْءٍ[۱۳]

و با عنایت به این گستره رحمت، ائمه (ع) امینان خدای رحمان بر هر چیز هستند؛ یعنی این امانت وسعت دارد که شاید بتوان معنای سعه و توسعۀ دایرۀ امانت را از اضافۀ واژۀ «امناء» به واژۀ «الرحمان» و خصوصیّت «الرحمان» در این وصف استفاده کرد. افزون بر این، عبارت هیچ قیدی ندارد و هیچ متعلّقی بر آن ذکر نشده است که شاید همین حذف متعلق، بیان‌گر عموم باشد. بنابر گسترۀ رحمت الهی، خداوند همه چیز را به دست ائمه(ع) سپرده است و آنان امینان خداوند متعال در هر چیز هستند. البته پیش‌تر بیان شد که تمام هستی بر اساس رحمت الهی است. اصل وجود، متفرّعات و آثار آن همگی از رحمت خدای سبحان است. آن جا که می‌فرماید: ﴿وَمِن رَّحْمَتِهِ جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَلِتَبْتَغُوا مِن فَضْلِهِ؛[۱۴]

بنابراین، رحمت واسعۀ الهی که همۀ هستی آن بستگی دارد، اقتضا کرده که همۀ هستی با همۀ ابعاد و جزئیّاتش به دست ائمه(ع) سپرده شود. این، از ظاهر اطلاق کلام به دست می‌آید و از این جا سومین طرف امانت روشن می‌شود. ائمه (ع) چه صفات و حالاتی را دارا هستند که خداوند متعال آنان را امنای رحمان برگزید و جهان هستی را با همۀ گستره‌اش به آنان سپرد؟ اگر انسان بخواهد یک کتاب هزار تومانی را به دست کسی امانت بسپارد، در حد ارزش هزار تومان تحقیق می‌کند تا به آن شخص مطمئن شود و آن‌گاه کتاب را به او امانت می‌سپارد.

اگر کتابی صد هزار تومان ارزش داشته باشد و انسان بخواهد به کسی امانت بدهد، آیا همان فردی که در حدّ هزار تومان مورد اطمینان است لیاقت دارد که کتاب صد هزار تومانی را به او امانت بدهد، یا نه؟ حال اگر فرض کنید که کتاب نفیس خطّی به ارزش یک میلیون تومان باشد، باید فردی باشد که ظرفیّت امانت‌داری چنین شیء نفیس را داشته باشد و انسان به طور طبیعی چنین اثری را به فردی که ظرفیّت هزار تومانی دارد، نمی‌سپارد. ناموس انسان عزیزترین اشیا نزد اوست و انسان چه قدر در مورد آن حسّاس است. در زمان‌های قدیم که مسافرت‌های طولانی انجام می‌شد و امنیّت آن چنانی در شهرها نبود؛ برای این که با خیال راحت مسافرت کنند، خانوادۀ خود را به نزد افراد مطمئن می‌سپردند. آری، انسان وقتی می‌خواهد چیزی را در جایی به امانت بسپارد، به تناسب جایگاه و ارزش آن، ملاحظات، رعایت‌ها و دقت‌هایی انجام می‌دهد. با این مقدّمه می‌خواهیم بدانیم که ائمه (ع) چگونه امنای خدا شدند و آن بزرگواران را در همۀ جهان هستی، هر چه که عنوان شیء بر آن اطلاق می‌شود چنان که در روایت نیز آمده است،[۱۵] امین خود قرار می‌دهد. ائمه(ع) دارای چه حالات و صفاتی بودند که این گونه مورد اعتماد خداوند متعال قرار گرفتند؛ آن هم در چنین اشیای نفیسی که همان وجود متعلّقات و متفرّعات آن و اسرار الهی و حقایق معنوی است.

وحی، قرآن مجید، شریعت اسلام، معارف دینی و دیگر امور معنوی و از جهت مادی نیز همه کائنات، امانت الهی هستند که به دست ائمه(ع) سپرده شده‌اند.

اشاره‌ای به عصمت ائمّه

پیش‌تر گذشت که ائمه (ع) تربیت شدۀ خداوند متعال هستند. علاوه بر آن از خود این عبارت به دست می‌آید –قطع نظر از دیگر ادلۀ- که امام بایستی معصوم باشد. چرا باید امام معصوم باشد؟ چون ضدّ امانت، خیانت است. روشن است امام به عمد در امانت خیانت نمی‌کند. از نظر سهو و نسیان چطور؟ امام باید دارای عصمتی باشد که او را از خطا، نسیان، معصیت، سهو و آن چه منافات دارد، با همۀ ابعاد و خصوصیاتش باز دارد تا خداوند متعال تمام این هستی را به دست او بسپارد. بنابراین، چون خداوند متعال ائمه (ع) را آفریده و آن‌ها را تربیت کرده، از عصمت آنان آگاهی دارد؛ چرا که عصمت از امور خفی است و "لا یعلم بها إلّا الله سبحانه تعالی" و این یکی از دلایل آن است که در بحث‌های امامت بیان کرده‌ایم که نصب امام به دست خداست و امّت هرگز در نصب او نقشی ندارند. پس تا امام عصمت نداشته باشد، اهلیّت، لیاقت و قدرت حفظ چنین امانتی را نخواهد داشت.

چگونگی امانت‌سپاری لازم است بیان شود که نحوۀ سپردن امانت به چند صورت ممکن است:

  1. سپردن امانت فقط برای نگه‌داری: گاهی انسان امانتی را نزد امینی قرار می‌دهد و فقط از او می‌خواهد آن شیء را از حوادث حفظ کند و دوباره به صاحب آن بازگرداند.
  2. سپردن امانت با اذن تصرّف: گاهی انسان امانتی را نزد شخصی قرار می‌دهد و به او اجازه نیز می‌دهد که به نفع خودش می‌تواند در آن تصرّف کند.
  3. سپردن امانت و اجازه تصرّف به صورت مطلق: گاهی انسان چیزی را نزد کسی امانت می‌گذارد و به او اجازه می‌دهد هرگونه که صلاح می‌داند در آن تصرّف کند.
  4. سپردن امانت با اجازه تصرف خاصی: انسان چیزی را نزد کسی امانت می‌گذارد و به او اجازه می‌دهد که در جهت خاصی که مورد نظر است در آن تصرّف نماید سپس تحویل دهد.

گفتنی است که ائمه(ع) از جهاتی دارای مقام امانت‌داری هستند:

  1. عصمت: آنان معصوم هستند؛
  2. علم: آنان به همۀ ملاکات عالمند؛
  3. رحمت: آنان مظاهر رحمت واسعۀ الهی هستند.

از طرفی، آنان از رذایل اخلاقی هم‌چون بخل، حسدورزی، حقد و کینه‌توزی به دور هستند. گاهی بخل سبب خیانت در امانت می‌شود و گاهی حسادت و گاهی حقد و کینه‌توزی. بنابر روایتی امامت سجاد (ع) فرمود: اگر قاتل پدرم همان شمشیری را که پدرم را به آن به قتل رساند، به من امانت دهد، هرگز در آن خیانت نمی‌کنم و حتماً آن را بر می‌گردانم![۱۶]


معلوم است که آن حضرت از شمر خوشش نمی‌آمد؛ امّا در امانت خیانت نمی‌کرد.

بنابراین بایستی در امام عصمت و علم به حقایق و ملاکات احکام باشد تا شایستۀ سپردن آن امانت الهی باشد. در این زمینه روایات فراوانی در کتاب بصائر الدرجات نقل شده است. در روایتی حضرت امام صادق(ع) می‌فرماید: "إنّ الله أحکم و أکرم و أجل أعظم و أعدل من یحتج بحجّة ثمّ یغیب عنهم شیئاً من اُمورهم"؛[۱۷] در روایت دیگر امام صادق(ع) در پاسخ حسن بن سری کرخی فرمود: "أتری من جعله الله حجّة علی خلقه یخفی علیه شیء من اُمورهم؟"[۱۸]


آری ائمه (ع) مظاهر رحمت واسعۀ الهی و رحمانیت خدا می‌باشند و همۀ موجودات رعایای آن‌ها هستند و تمام فیوضات و نعمت‌های الهی باید از این راه به دست آنان برسد. در روایتی آمده که حضرت امام صادق(ع) فرمود: هیچ چیز از جمله آدم، انسان، جن و ملک در آسمان‌ها نیست مگر این که ما حجت‌های خداوند بر آن‌ها هستیم و هیچ مخلوقی را خداوند خلق نکرده مگر این که ولایت ما را بر آنان عرض کرده و به واسطه ما بر آنان احتجاج کرده است. پس برخی به ما ایمان آورده و مؤمن شده (و برخی) کافر و منکر شده‌اند، حتی بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها نیز این احتیاج را کرده است.[۱۹]


در روایاتی که از اهل بیت در دست داریم تأکید بسیاری به امر امانت شده است. در روایتی می‌فرمایند: فریب نماز و روزه افراد را نخورید؛ چرا که گاهی انسان به نماز و روزه عادت می‌کند که اگر آن را ترک کند به وحشت می‌افتد؛ بلکه افراد را با راستی در گفتار و ادای امانت بیازمایید.[۲۰] عبارت خیلی بلند است. می‌فرماید: "إنّ الله عزوجل لم یبعث نبیّاً إلّا بصدق الحدیث و أداء الأمانة إلی البرّ و الفاجر"؛[۲۱] این موضوع به پیامبران اختصاص ندارد و ائمه(ع) نیز چنین هستند. جالب است که ما علماء اهل تسنّن را در موارد بسیاری امتحان کرده‌ایم، آن گاه که به کتاب‌های آنان مراجعه می‌کنیم یا با آنان در موردی بحث می‌شود، از بزرگان سابقین تا علمای امروزی، در نقل کلام پیامبر خدا (ص) امانت‌دار نیستند و حقایق قضایا را کتمان می‌کنند یا به طور دقیق روایت نمی‌کنند. آری، نماز می‌خوانند، روزه می‌گیرند، ولی امانت‌دار نیستند. در روایت دیگری آمده است که راوی به امام صادق(ع) عرضه می‌دارد: پدرم به شما سلام می‌رساند. حضرتش فرمود: بر تو و بر او سلام باد. هرگاه نزد او رفتی سلام مرا ابلاغ کن و بگو: جعفر بن محمّد می‌گوید: بنگر امر مؤمنان علی (ع) چگونه به این مقام نزد رسول خدا (ص) رسید و چه ویژگی داشت؛ به آن بچسب و ملتزم باش.[۲۲] آنگاه حضرتش ادامه می‌دهد: "فإنّ علیّاً أنّما بلغ ما بلغ به عند رسول الله بصدق الحدیث و أداء الأمانة"؛[۲۳] و هر کس در نزد پیامبر خدا (ص) به مقامی نایل شده، به یقین آن مقام را در نزد خداوند متعال دارا است که در این جهت میان خدا و رسول فرقی نیست. تا این جا به طور اجمال معلوم شد:

  1. امانت گذاشته نزد ائمه همۀ هستی است.
  2. همه فیوضات به خلایق به توسّط آن‌ها است.
  3. جز رسول خدا و اهل بیت کسی شایستگی این مقام را ندارد، زیرا در اسلام احدی جز آنان معصوم نیست و صفات و حالاتشان اختصاص به آن‌ها دارد.

و از این جا معلوم می‌شود که آنان دارای ولایت تکوینی و بین خدا و آفریدگانش واسطۀ فیض هستند. آنان هم چنین دارای ولایت تشریعی هستند که در روایت آمده است: پس آنان هر آن چه را که خواهند حلال کنند و هر آنچه را خواهند حرام؛ ولی هرگز چیزی را نمی‌خواهند مگر آن چه را که خداوند تبارک و تعالی بخواهد.[۲۴] پس هم تکوین و هم تشریع نزد ائمه (ع) است.[۲۵]

سید مجتبی حسینی

در کتاب: مقامات اولیا ج 1

"وَ أُمَنَاءَ اَلرَّحْمَنِ" و [سلام بر شما] اشخاص امین و متعهد نزد خداوند رحمان «رحمان» اسم شريف خداوند و دلیل رحمت شامل و گسترده او به همه مخلوقات است. «امین رحمان» در واقع کسی است که ارسال فیض به جميع مخلوقات و بالأخص وحی (فيض هدایت بی‌شائبه) به دست او صورت می‌گیرد؛ اگرچه وحی به معنی ارسال آیات تشریعی، پس از پیامبر اسلام (ص) پایان گرفته، اما پاسداری از میراث وحی تشریعی و اجرای وحی تکوینی به وسیله اهل‌بیت (ع) است. فرموده‌اند: "نَحْنُ أُمَنَاءُ اَللَّهِ وَ نَحْنُ خَزَنَةُ وَحْيِ اَللَّهِ"[۲۶] لازمه امین بودن، عصمت، پاکی و مصون بودن از خطا، خیانت و انحراف است؛ همان‌طور که در آیه شریفه به صراحت اعلام می‌کند: ﴿...إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۲۷] بنابراین، همان‌طور که رحمت رحمانی خداوند شامل همه انسان‌هاست؛ فیض، رحمت و شفقت ائمه(ع) هم برای همه انسان‌هاست؛ البته محبتشان به مؤمن به مراتب بیشتر و بالاتر است؛ همان‌طور که خداوند متعال چنین است و چنین خواسته است. نکته دیگر این است که خلق، امانتی در دست ایشان هستند و اهل بیت(ع) پاسدار این امانتند. معصومین(ع)، به ویژه پیامبر اکرم(ص) "رَحْمَةٌ لِلعالَمين" هستند و تلاش و دعا می‌کنند که همه انسان‌ها عاقبت و سرانجام خوبی داشته باشند. در روز عاشورا همه دیدند حضرت سیدالشهدا(ع) با اینکه از شهادت خود خبر داشتند و از آن هراس نداشتند، بلکه مشتاقش بودند، چقدر با مردم سخن گفتند تا بلکه تعدادی از افراد دست از این خیانت و جنایت عظیم بردارند. امام در عبارتی به هرثمه فرمودند: اگر نمی‌خواهی به ما کمک کنی، لااقل دورتر برو تا صدای ناله و شیون بچه‌ها و صدای استمداد ما را نشنوی و بارت سنگین نشود! اهل بیت(ع) امانت خليفةاللهی را به سختی و با عبور از دوره‌های مختلف و سخت تاریخ دست به دست و به سلامت حفظ کرده و خواهند کرد تا روزی که اصل و فرع این امانت، در روز ظهور و پس از آن، بر عالمیان عرضه شود.[۲۸]

سید احمد سجادی

پرچمداران هدایت

«امناء» جمع «امین» به معنی امانت دار است «رحمن» از اسماء الهی است که به رحمت فراگیر خداوند اشاره دارد. یعنی امامان معصوم امانت داران خداوند بر بندگان و امامان بعد از خود می باشند و چون بهترین امانت داران هستند، خداوند اسرار خود را نزد آنان امانت گذارده است و ایشان امانت دار رموز الهی هستند. جابر بن عبدالله انصاری می گوید: هنگامی که پیامبر با علی بن ابی‌طالب ع در جنگ طائف خلوت کرده بود، عمر بن خطاب آمد و گفت: آیا با او گفتگو می کنی نه با ما و با او خلوت می نمایی نه با ما؟ پیامبر فرمود: ای عمر با او گفتگوی مخفیانه نداشتم، بلکه خداوند با او به راز گفتگو داشت.[۲۹][۳۰]

  1. بحار الانوار۲۶ / ۲۵۱.
  2. همان ۷۲ / ۱۳۷.
  3. همان ۲۳ / ۳۵.
  4. همان ۲۶ / ۲۵۶.
  5. همان.
  6. سوره اسراء: ۱۱۰.
  7. سلام بر پرچم افراشته ۲۰۹.
  8. ر.ک: بحرینی، سید مجتبی، جامعه در حرم، ص ۱۱۱-۱۱۵.
  9. عیون أخبار الرضا (ع): ۲ / ۸۰، التوحید، شیخ صدوق: ۲۵۳.
  10. «و سپس سوگند به ملائکه ای که امور را تدبیر می کنند»؛ سوره نازعات، آیه ۵.
  11. «ولی شما هیچ چیزنمی خواهید، جز اینکه خداوند خواسته باشد»؛ سوره انسان، آیه ۳۰.
  12. «همانا خدای تعالی قلب‌های ائمه (ع) محل ورود اراده خود قرار داده است؛ از این رو آن هنگام که خدا چیزی را بخواهد، آنان می‌خواهند و این همان کلام خدای تعالی است که «شما نمی‌خواهید مگر آن چه را که خدا بخواهد». بصائر الدرجات: ۵۳۷، حدیث ۴۷.
  13. «و رحمت من همه چیز را فرا گرفته است.»؛ سوره اعراف، آیه ۱۵۶.
  14. «و از رحمت اوست که برای شما شب و روز را قرار داد تا در آن آرامش یابید و در جستجوی فضل و فزونی خداوند باشید.»؛ سوره قصص، آیه ۷۳.
  15. ر.ک: بصائر الدرجات: ۲۱۹، باب انّهم أمناء الله علی خلقه....
  16. «لو أنّ قاتل أبی الحسین بن علی ائتمننی علی السیف الّذی قتله به لأدّیته إلیه»؛ الامالی، شیخ صدوق: ۸ / ۳، حدیث ۳۷۴.
  17. «به راستی خداوند حکیم‌تر، گرامی‌تر، بزرگوارتر و دادگرتر از آن است که برای مردم به حجّتی احتجاج کند آن‌گاه چیزی از امور آن‌ها را از آن حجّت پنهان دارد».
  18. «آیا به نظر تو کسی را که خداوند برای آفریدگانش حجت قرار داد چیزی از امور آن‌ها را از او پنهان می‌دارد؟» بصائر الدرجات: ۱۴۲، حدیث ۱، باب ما لا یحجب من الأئمّة شیء... .
  19. «ما من شیء ولا من آدمی و لا إنسی و لا جنّی ولا ملک فی السماوات إلّا و نحن الحجج علیهم، و ما خلق الله خلقاً إلّا و قد عرض ولا یتناوا حتجّ بنا علیه، فمؤمن بنا و کافر جاحد، حتی السماوات و الأرض و الجبال»؛ (مستطرفات السرائر: ۵۷۵.)
  20. «لا تغترّوا بصلاتهم ولا بصیامهم فإنّ الرجل ربما لهج بالصلاة و الصوم حتی لو ترکه استوحش ولکن اختبروهم عند صدق الحدیث و أداء الأمانة»؛ ( الکافی: ۲ / ۱۰۴، حدیث ۲.)
  21. «به راستی که خداوند متعال هیچ پیامبری را جز به راستی در گفتار و ادای امانت به نیکوکاری و بدکاری نفرستاده است».
  22. «علیک و علیه السلام، إذا أتیت عبدالله فاقرأهُ السلام و قل له: إنّ جعفر بن محمّد یقول لک: انظر ما بلغ به علی عند رسول الله فالزمه».
  23. «به راستی حضرت علی (ع) با راستی در گفتار و ادای امانت به آن مقام والا در پیشگاه پیامبر خدا (ص) دست یافت».
  24. «فهم یحلّون ما یشاؤون و یحرّمون ما یشاؤون و لن یشاؤوا إلّا أن یشاء الله تبارک و تعالی»؛ (الکافی: ۱ / ۴۴۱، حدیث ۵.)
  25. ر.ک: حسینی میلانی، سید علی، با پیشوایان هدایتگر، ج۱، ص۱۹۵-۲۰۵.
  26. بحارالانوار، ج ۲۵، ص ۲۲
  27. «خداوند اراده فرموده است که هرگونه رجس و پلیدی را از شما اهل بیت برطرف نماید»؛ سوره احزاب، آیه ۳۳.
  28. حسینی، سید مجتبی، مقامات اولیا؛ ج۱، ص۵۹.
  29. عن جابر بن عبد الله أن رسول الله : لما خلا بعلى بن أبي طالب يؤم الطائف آتاه عمر بن الخطاب فقال أتناجیه دوننا و تخلو به دوننا؟ فقال: «يا عمر ما انا انتجیته بل الله إنتجاه». (ارشاد ج۱، ص ۱۵۳)
  30. ر.ک: سجادی، سید احمد، پرچم‌داران هدایت؛ ص: ۵۵.