تحلیل مارشال مک لوهان از سیطره لیبرالیسم چیست؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
تحلیل مارشال مک لوهان از سیطره لیبرالیسم چیست؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل اصلیمهدویت
تعداد پاسخ۱ پاسخ

تحلیل مارشال مک لوهان از سیطره لیبرالیسم چیست؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

پاسخ نخست

علی اصغر رضوانی

آقای علی اصغر رضوانی، در کتاب «موعودشناسی و پاسخ به شبهات» در این‌باره گفته است:

«او در پیش‏بینی آینده جهان و سیطره نهایی لیبرالیسم می‏‌گوید:

  1. انقلاب در عملیات و اطلاعات سبب شده که افراد کره زمین به راحتی به یکدیگر دسترسی داشته باشند.
  2. این امر طبیعتاً اقتضای تشکیل یک حکومت جهانی واحد را دارد.
  3. فرهنگ و ساختار اجتماعی این دهکده جهانی حکومت خود را معین می‌‏کند.
  4. تفکر لیبرالیسم بیش از هر فکر دیگری فرصت بسط و عرضه پیدا کرده است.
  5. با بسط تفکر غالب، فرهنگ‏ها و تفکرات مختلف به نحو طبیعی داخل فرهنگ غالب حل خواهند شد.

نتیجه: فرهنگ غالب در پایان تاریخ همان فرهنگ دموکراسی لیبرال است[۱]

پاسخ: شکی در انقلاب عظیم اطلاعاتی نیست، ولی نکته اساسی در آن‏است که نظم و سعادت اجتماع بر اساس دسترسی افراد به یکدیگر حاصل نمی‌‏شود، بلکه دلایل و ریشه‏‌های متعدد و مهم دیگری دارد. لیبرالیسم نیز به خاطر نداشتن بعضی از نیازهای واقعی حکومت جهانی واحد، نمی‌‏تواند داعی پرچمدار این نوع حکومت باشد. این را تقریباً همه متفکران دنیا قبول دارند که اگر یک مکتبی بخواهد جامعیت داشته باشد پیش از هر چیز احتیاج به یک جهان بینی دارد که واقعیت جهان و انسان را ترسیم کند. و اگر بخواهد دوام داشته باشد و منطبق با حقایق خارجی حرکت کند باید در مرتبه اول، جهان و انسان را آن جوری که هست بشناسد و ارزیابی درستی از آن داشته باشد.

مشکل مکتب لیبرالیسم همانند مارکسیسم این است که این دو مکتب با اصل فطرت انسان سازگار نبوده، بخش اصلی و اساسی انسان را نادیده گرفته‌‏اند و می‌‏خواهند از وسط شروع کنند. امروز بحث کردن از اینکه غرب دچار اشکال واقعی است کار آسانی نیست، برای اینکه مظاهر قدرت و پیشرفت غربی‌‏ها چشم و گوش مردم را پر کرده است.

شاید در غرب موفق‏ترین ملت‏ها الآن آمریکا باشد که از لحاظ مادی از کشورهای دیگر پیشرفته‌‏تر است، آیا جامعه آمریکا واقعا ایده‏‌ال است؟ جامعه آمریکا و عموماً جامعه غربی دارای اشکالات متعددی است که به برخی از آنها اشاره می‌‏کنیم:

  1. پوچ گرایی: نخستین مسأله‏ای که کشورهای لیبرالیستی و حتی آمریکا به آن معترفند احساس روحیه پوچی در جامعه آمریکا است، یعنی اینها فکر می‏‌کنند: ما به کجا می‌‏رویم و به دنبال چه هستیم؟ از این خورد و خواب چه حاصل خواهد شد؟ و این به جهت بی‌‏توجهی به زیرساخت‏‌های جامعه و عدم ارزیابی صحیح از انسان و بی‌‏توجهی به معنویات است.
  2. بحران خانواده: خانواده که نخستین سلول اجتماعی می‌‏باشد، در غرب ضعیف‏ترین سلول پیکر جامعه بشری است. خانواده برای آنها بی‏‌مفهوم است، آنها روی فرد بیشتر حساب می‏‌کنند تا خانواده، و لذا انهدام این سلول در جامعه غربی باعث ازدیاد فرزندهای نامشروع شده و ارقام آن غیر قابل تصور است.
  3. اعتیاد: به دلیل همان پوچی و بی‏هویتی در جامعه غربی، نسل جوان گرفتار اعتیاد بسیار شدیدی شده است. اگر اعتیاد به مشروبات الکلی را ضمیمه کنیم که از بدترین اعتیاد است، این رقم سرسام‏آور می‌‏شود. اعتیادها درحال بی‏خانمان کردن غرب است.
  4. خشونت: روحیه خشونت و بی بند و باری نه تنها در جوانان بلکه در بچه‌‏ها هم بیداد می‌‏کند. هرروز خبرهای وحشتناکی از اعمال خشونت آمیز در آن جوامع خصوصاً آمریکا مشاهده می‌‏کنیم، اگر آن حوادث به دنیا نشان داده شود به عمق مشکل آنها پی خواهیم برد.
  5. ناامنی: ناامنی خصوصاً در آمریکا به گونه‏‌ای است که در اکثر شهرهای بزرگ از اول شب، انسان‏‌هایی که کمی برای خود شخصیت قائلند در خیابان‏‌ها حاضر نمی‌‏شوند.
  6. تبعیض: از لحاظ اجتماعی، در غرب خصوصاً آمریکا، مظاهر تبعیض نژادی بسیار فراوان است. اگر کسی کنار سیاه پوستان، سرخ پوستان، و مسلمانانی که از کشورهای مختلف به اروپا رفته‌‏اند بنشیند و درد دل آنها را بشنود، متوجه می‌‏شود که چه بلایی این کشورها را فراگرفته و چقدر آلوده‏‌اند.
  7. فقر: از لحاظ سطح برخورداری از نعمت‏‌ها و سطح استاندارد، در خصوص جامعه آمریکا چنان که خودشان می‌‏گویند سیزده یا چهارده درصد مردم زیر خط فقر زندگی می‌‏کنند. این رقم در یک جامعه ۲۵۰میلیونی حدود ۳۰ تا ۴۰ میلیون نفر را در بر می‌‏گیرد که زیر خطّ فقر هستند، حال چطور این جامعه می‌‏تواند ایده‏‌ال باشد.
  8. بی بند و باری جنسی: به دنبال تزلزل در خانواده و حالت پوچی و ناامیدی که در اکثریت مردم، خصوصاً جامعه آمریکا دیده می‏‌شود، بی بند و باری جنسی که محصول آن، بچه‏‌های نامشروع است، زیاد به چشم می‌‏خورد که آفتی فوق العاده کشنده برای غربی‌‏ها و در رأس آنها آمریکا است.
  9. ابتذال رسانه‌‏ای: مشکل بسیار جدّی آمریکا و غرب، رسانه‏های آنهاست که متأسفانه کشورهای دیگر نیز از آن تقلید می‌‏کنند. الان رسانه‌‏های غربی بی بند و بار هستند. وضعیت به گون‌ه‏ای است که همه احساس ناامنی می‌‏کنند و می‌‏ترسند که مسائل خصوصی و شخصی‏شان به صورت شایعه، دروغ و جنگ‌‏های روانی افشا گردد و حریم شخصی آنها شکسته شود.
  10. سیستم آموزشی نا کارآمد: سیستم آموزش آنها که می‌‏خواهند آن را به همه جهان صادر کنند سیستمی نا کارآمد است. بسیاری از کارهای مهم اینها را مهاجرانی با مزد کم انجام می‌‏دهند، و از آنها مانند ماشین کار می‏کشند.
  11. اقتصاد بیمار: از لحاظ اقتصادی فکر می‌‏شود که غرب بهشت دنیاست. آمریکا مقروض ترین کشور دنیا است. بدهی‏ه‌ای داخلی و خارجی فراوانی دارد که ارقام آن سرسام آور است، اما سیستم آنها به گونه‏‌ای عمل می‌‏کند که این بدهکاری‏ها را می‏‌پوشاند.
  12. وابستگی به بازارهای دنیا: صنعت در آمریکا به گونه‏‌ای است که اگر بازار دنیا برایش ناامن شود، صنایع او از حرکت باز می‌‏ایستد.

حال با چنین وضعیتی در غرب به خصوص در آمریکا که مظهر لیبرالیسم است چگونه می‌‏توان آن را الگو برای جهان دانست؟»[۲].

پانویس

  1. کاوش‌های نظری در سیاست خارجی، ص۱۸۲.
  2. رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص۵۷-۶۱.