حاطب بن عمرو بن عتیک انصاری

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آشنایی اجمالی

حاطب از شاخه بنو امیة بن زید، از تیره بنوعمرو بن عوف، از قبیله اوس است [۱]. در میان صحابه‌نگاران تنها ابن عبدالبر[۲] به استناد حضور در جنگ بدر، نام او را در شمار صحابه آورده است، این در حالی است که ابن اسحاق[۳] نام او را در شمار بدریون نیاورده است؛ از این رو ابن حجر[۴] با تشکیک در صحابی بودن حاطب، می‌گوید: این مطلب را تنها ابن عبدالبر گفته است، در حالی که دیگران با این نسب، از شخص دیگری با نام حارث بن حاطب بن عمرو بن عبید» در شمار حاضران در بدر یاد کرده‌اند[۵]، البته نام جد این حارث «عبید» است، در حالی که نام جد حاطب مورد بحث «عتیک» است، از این رو احتمال تصحیف وجود دارد.

سخن ابن حجر در این باره که تنها ابن عبدالبر او را صحابی دانسته، دقیق نیست؛ زیرا ابن درید[۶] ضمن ذکر نام او مانند ابن عبدالبر، او را در شمار حاضران در بدر آورده و نیز از شهادت او در جنگ احد یاد می‌کند. به نظر می‌رسد شباهت نسب میان «حاطب بن عمرو بن عتیک» و «حارث بن حاطب بن عمرو بن عبید» دلیل کافی برای یکی دانستن این دو نیست. همچنین اینکه نام او در شمار پدریون نیامده، می‌تواند صرفاً مربوط به روایات ابن اسحاق باشد و ابن عبدالبر نیز تصریح کرده که نام حاطب در روایت ابن اسحاق نیست، پس منبع او غیر از ابن اسحاق است. نتیجه اینکه «حاطب بن حارث بن عمرو» صحابی بوده و ارتباطی با «حارث بن حاطب بن عمرو» ندارد، هرچند هر دو از یک تیره و قبیله‌اند. نکته دیگر اینکه بعضی از منابع[۷] به اشتباه از شهادت ثعلبة بن حاطب بن عمرو در حد خبر داده‌اند، می‌‌توان چنین احتمال داد اینکه نام حاطب بن عمرو (موضوع این مدخل) در شمار شهدای أحد نیامده، ناشی از خلط میان این دو بوده است.[۸]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن عبد البر، ج۱، ص۳۷۳.
  2. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۷۳ و به نقل از او ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۶۲.
  3. بنگرید: ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۳۳۳-۳۶۴.
  4. ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۶.
  5. بنگرید: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۵۱؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۷۶۷.
  6. ابن درید، ابوبکر محمد بن حسن، الاشتقاق، ص۴۴۰.
  7. ابن کلبی، هشام بن محمد، نسب قد والیمن الکبیر، ج۲، ص۱۴؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۴۰۲.
  8. قلیچ، رسول، مقاله «حاطب بن عمرو بن عتیک انصاری»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص ۵۱۵.