حبان بن بح صدائی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آشنایی اجمالی

وی از تیره صداء، از شاخه یزید بن حرب، از قبیله مذجج، از کهلان بن سبأ بود [۱]. نام وی را «حیان»[۲] و «حبان»[۳] و نام پدرش را «بُج»[۴] نیز گفته‌اند اما گذشته از احتمال تصحیف در آنها «حبان» را درست‌تر و بیشتر دانسته‌اند[۵]. بغوی[۶]، نسبت وی را «صیادائی» آورده که اشتباه با تصحیف است. دو خبر نقل شده است که با هم شباهت دارند اما به نظر می‌رسد اصل خبر یکی باشد. ولی برخی منابع آن را جدا آورده و حتی این دو خبر را در ذیل دو عنوان «حبان» و «حیان» و در دو مدخل مستقل آورده‌اند[۷]. به هر حال گفته‌اند وی نزد رسول خدا (ص) رفت و اسلام آورد و در فتح مصر شرکت کرد[۸] از این رو نامش در شمار صحابه اهل مصر آمده و اهل مصر حدیث او را نقل کرده‌اند[۹]. براساس خبری، وی گوید: قبیله من کافر شدند و به من خبر رسید که رسول خدا (ص) نیرویی نظامی برای اعزام به سوی آنان آماده کرده است، از این رو خدمت رسول خدا (ص) رسیده و اطلاع دادم که قبیله‌ام اسلام آورده‌اند، سپس از شب تا صبح همراه آن حضرت بودم تا آنکه اذان نماز صبح را گفتم و آن حضرت ظرفی از آب به من داد و من وضو گرفتم سپس رسول خدا (ص) انگشتان خود را در ظرف برد که چشمه‌هایی از آن جوشید و آن حضرت فرمود: هر کس می‌خواهد وضو بگیرد. من وضو گرفتم و نماز خواندم و آن حضرت امارت بر قبیله‌ام و امور صدقات آنان را به من سپرد. در این هنگام مردی برخاست و به رسول خدا (ص) عرض کرد: فلانی به من ستم کرده است؛ آن حضرت فرمود: در امارت بر مسلمانان خبری نیست. سپس مردی دیگر آمد و از رسول خدا (ص) صدقه خواست که ایشان فرمود: صدقه موجب سردرد و آتش گرفتن شکم یا بیماری است. سپس من خدمت آن حضرت رفتم و نامه (حکم) امارت و عامل صدقات خود را به ایشان پس دادم، پرسید چه می‌کنی؟ عرض کردم با چیزی که از شما شنیدم چگونه آن را بپذیرم؟ فرمود: مطلب همان است که شنیدی[۱۰]، برخی منابع به شکل پراکنده تکه‌هایی از خبر یاد شده را از وی نقل کرده‌اند و چنین می‌نماید که او روایات متعددی از رسول خدا (ص) نقل کرده است در صورتی که آنچه او از رسول خدا (ص) نقل کرده همان خبر مفصل یاد شده است و جز آن روایتی ندارد چنان که او را در شمار اصحابی آورده‌اند که تنها یک حدیث از رسول خدا (ص) نقل کرده‌اند[۱۱]. برخی منابع خبر دیگری که به احتمال بخشی از خبر یاد شده است از وی نقل کرده‌اند که گفت: من در سفری در خدمت رسول خدا (ص) بودم تا آنکه وقت نماز صبح فرا رسید و آن حضرت به من فرمود: ای برادر صدائی اذان بگو؛ چون اذان گفتم بلال آمد تا اقامه بگوید اما رسول خدا (ص) فرمود: اقامه نمی‌گوید مگر کسی که اذان گفته است[۱۲].[۱۳]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، جمهره، ص۴۱۳ و ۴۷۷.
  2. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۲۳۷۹؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۸۷۷؛ ابن جوزی، ابوالفرج، تلقیح فهوم أهل الأثر فی عیون التاریخ والسیر، ص۱۸۳.
  3. ابن یونس، تاریخ المصریین، ج۱، ص۱۰۳؛ ذهبی، تجرید أسماء الصحابه، ج۱، ص۱۱۶.
  4. بغوی، معجم الصحابه، ج۲، ص۱۲۹.
  5. ابن یونس، تاریخ المصریین، ج۱، ص۱۰۳؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۶۶.
  6. بغوی، معجم الصحابه، ج۲، ص۱۲۹.
  7. ر. ک: ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۹۹ و ۱۰۰؛ ذهبی، تجرید أسماء الصحابه، ج۱، ص۱۱۶ و ۱۴۵.
  8. ابن یونس، تاریخ المصریین، ج۱، ص۱۰۳؛ ابن ماکولا، الإکمال، ج۲، ص۳۰۷؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۶۶.
  9. ابن یونس، تاریخ المصریین، ج۱، ص۱۰۳؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۷۹؛ ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۸۷۷.
  10. ابن عبدالحکم، فتوح مصر و اخبارها، ص۵۳۲؛ و به اختصار، ابن اثیر، اسد الغابه، ج۲، ص۹۹ و ۱۰۰؛ ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۱۱.
  11. ابن حزم، اسماء الصحابة الرواه، ص۴۶۸؛ ابن جوزی، تلقیح فهوم أهل الأثر فی عیون التاریخ والسیر، ص۳۷۹.
  12. ر. ک: ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۸۷۷؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۶۶.
  13. خانجانی، قاسم، مقاله «حبان بن بح صدائی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص ۵۲۰-۵۲۱.