در دین زرتشت چه علایمی برای آخر الزمان و ظهور سوشیانت ذکر شده است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
در دین زرتشت چه علایمی برای آخر الزمان و ظهور سوشیانت ذکر شده است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل اصلیمهدویت
تعداد پاسخ۱ پاسخ

در دین زرتشت چه علایمی برای آخر الزمان و ظهور سوشیانت ذکر شده است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

پاسخ نخست

پژوهشگران مؤسسه آینده روشن

پژوهشگران مؤسسه آینده روشن، در کتاب «مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها» در این‌باره گفته‌اند:

«بنابر روایات دینی، ۵۷ سال مانده به فرشگرد، سوشیانس زاده خواهد شد. به عبارت دیگر، هزاره او که تن کردار است، ۵۷ سال بُود[۱]. در زادسپرم درباره ظهور سوشیانس و زمان و نشان رستاخیز می‌خوانیم: ۵۷ سال به فرشگرد کرداری مانده، سوشیانس زاده شود برای به انجام رسانیدن آن چه که با زردشت آفریده شد. درباره زردشت چنان پیداست که در سی سالگی به دیدار اورمزد آمد و دین پذیرفت و قانون را رواج داد. در طول ۵۷ سال به تدریج دین به هفت کشور بیامد. چون دین به رواج آمد، دروغ (اهریمن) از آشکارگی به زیر زمین گریخت. به تدریج نیروی ایشان (دیوان) ناکار (بی‌اثر) شد. هنگامی که آن فرسته (پیام‌آور) به فرجام رسانده که سوشیانس است، به راهنمایی ایریمن به زمین پیدا شود، به همین اندازه در سی سالگی با مینویان دیدار کند. داد فرشگرد کرداری (قانون زندگی نو) هم در طول ۵۷ سال با رواج کامل دین به هفت کشور برود و با رواج کامل آن، دروج (اهریمن) از میان آفریدگان نابود شود. از هنگامی که اهریمن به سوی آفرینش آمد، تاکنون شش هزار سال شمردنی (غیرکبیسه) است، که هر سال از فروردین ماه، اورمزد روز (روز یکم) است تا آن گاه که دوباره فروردین ماه اورمزد روز شود که به سپری شدن شش هزار سال و هیزگی (کبیسه) چهار سال مانده است؛ زیرا هر چهار سال یک روز کبیسه افزوده نشده است و در شش هزار سال چهار سال باشد. در آن هنگام نشان رستاخیز آشکار باشد و سپهر بجنبد، سیر خورشید، ماه، ستارگان تغییر کند و در فضا یکی شوند، مانند سپهرگردان و چهره دریاها و همه ساکنان زمین تغییر کند. در زمین بسیار جای‌ها چشمه‌های آتش، مانند چشمه‌های آب بیرون آیند؛ زیراکه آن چه را که اورمزد با آب آفرید، با آتش پایان داده شود؛ زیرا آب طبعی دارد که روشن کننده و رویاننده است اما آتش سوزنده و بازدارنده تخم است[۲].

برای پاک شدن زمین از تمامی موجودات اهریمن آفریده و آماده شدن جهان هستی برای انقلاب نهایی به وسیله منجی موعود به گاه رستاخیز و ظهور سوشیانس، آتش سوزی‌های مهیبی زمین را فرا می‌گیرد؛ چنان که بسیاری چشمه‌های آتش همانند چشمه‌های آب از زمین می‌جوشد. همچنین بنابر متنی که گذشت، از نشانه‌های رستاخیز، و قوع انقلاب‌های کیهانی و سماوی از جمله تغییر مسیر خورشید، ماه و ستارگان است که در دیگر متون پهلوی نیز به صورت‌های مختلف بدان اشاره شده است. برای مثال، در زند و هومن یسن آمده، به هنگام ظهور هریک از منجیان زرتشتی، خورشید به ترتیب، به گاه هوشیدر ده شبانه روز، به گاه هوشیدرماه بیست شبانه روز و به گاه سوشیانس یعنی آخرین موعود، سی شبانه روز در آسمان می‌ایستد. جاماسب نامه توقف خورشید در آسمان را از معجزات هوشیدر دانسته که با و قوع آن، مردمان جهان به دین حق می‌گروند: جماعتی از او (هوشیدر) معجزه خواهند و او دعا کند و آفتاب ده روز در میان آسمان بایستد، سر به بالا کند، چون مردم جهان آن معجز ببینند در دین حق بی گمان شوند. پس خورشید برود و طراق عظیم آید، آن جا که آفتاب است و هرکس که دلش با خدای تعالی راست نباشد، زهره او بترقد و جهان از گناه کاران صافی شوند[۳].

به روایتی دیگر که در دینکرد ذکر شده، هنگامی که اهریمن، زمانه خویش را رو به پایان می‌بیند، می‌کوشد تا خورشید را که برشمارنده روزها و سال هاست، از حرکت بازدارد تا مگر و اپسین روز فرا نرسد[۴].

علاوه بر ایستادن خورشید در آسمان، در آخر الزمان تغییرات شگفتی در آسمان و جهان خاکی رخ می‌دهد که خود باعث بروز دگرگونی‌های اساسی در نظام طبیعت است. از آن جمله می‌توان به رنگ باختن خورشید و ماه، کوتاه شدن سال و ماه و روز، بروز زمین لرزه‌های شدید و باران‌های نابه هنگام اشاره نمود: خورشید نشان سهم ناکی بنمایاند و ماه از رنگ بگردد و در جهان، سهم ناکی و تیرگی و تاریکی باشد. به آسمان نشان‌های گوناگون پیدا آید و زمین لرزه بسیار باشد و باد سخت تر آید و به جهان نیاز و تنگی و دشواری بیشتر پدیدار آید...[۵] در آن هنگام بادهای سرد و گرم فراوان می‌وزند و نظم فصول سال به هم می‌خورد، ابرهای بی باران بر فراز آسمان ظاهر می‌شود و به جای آب، از ابرها جانوران زیان کار می‌بارد[۶].

وابر کام کار و باد تندرو، به هنگام و زمان خویش باران نشایند کرد. ابر سهمگین همه آسمان را چون شب تار کند. باد گرم و باد سرد بیاید و بر و تخمه دانه‌ها را ببرد. باران نیز به هنگام خویش نبارد و بیشتر خرفستر (جانوران زیان کار) ببارد تا آب. و آب رودخانه‌ها و جوی باران بکاهد و آن را افزایش نباشد[۷].

در آن هنگام ستارگان گناه کار (سیارات هفت گانه) از بند رها می‌شوند و با رها شدن آنها، آشوب و ویرانی افزایش می‌یابد و جهان را فرا می‌گیرد: نشان‌های آسمان پدیدار آید، یعنی ستارگان گناه کار از بند رسته شوند[۸].

به هر حال، به هر سو می‌نگری، زمین و زمان دچار انواع بلاها، و با، قحط و نیاز و به طور کلی حوادثی است که و قوع آن‌ها سبب و یرانی و تباهی زندگی زمینی انسان‌ها و موجودات است.

در آن زمانه پست، همه مردم نیز چون حاکمان شان فریفتار و ناراستند و دیو آز بر همگان چیره شده و آنان را به سختی و گناه کاری کشیده است[۹]. کسی حرمت نان و نمک نگه ندارد و مردم به یکدیگر مهر و محبت کم تر دارند: ومردم را که در آن زمان زاید، زور و نیرو کم تر باشد و بدگمان تر و فریفتارتر بس شوند که مهرِ روان [ودل بستگی به رستگاری روان] کم تر دارند و آزرم و حرمت نان و نمک ندارند. پس چون مردم بتر و بداندیش و بدکیش اهلموغ[۱۰] باشند، آن مردم را دوست خویش شمارند[۱۱].

در آن زمان، کشتن مرغی و انسانی نیک، برابر شود. کار نیک و کرفه (ثواب) از دست مردمان کم تر رود. خُردان به بزرگی و پادشاهی رسند و بزرگان به بندگی و بی نوایی[۱۲].

ای زرتشت سپیتمان! در آن زمان شگفت، مردمی که کستی بر میان (کمر) دارند به سبب بدخواهی و فرمان روایی بد و داوری دروغ بسیار که بر ایشان آمده است، زندگی ایشان را بایسته نیست [و] مرگ را به آرزو خواهند[۱۳].

در آن دنیای و انفسا، دین و دین‌داری و روحانیان مذهبی که نگه دارندگان قوانین دینی محسوب می‌شوند و داعیه دار صیانت از آداب و رسوم و آیین‌های مذهبی هستند، آن چنان به فساد و تباهی کشانیده می‌شوند که دین داران و روحانیان در میان خلق، گناه کارترین مردم‌اند؛ به طوری که از پنج گناه، سه گناه را ایشان مرتکب می‌شوند. آنان بدون هیچ دغدغه‌ای از انجام وظایف دینی خویش سرباز می‌زنند و بیمی از دوزخ ندارند. در حق هم بدگویی می‌کنند و یکدیگر را به سخره می‌گیرند و به همین دلیل، مردم نیز به قول و فعلشان بی اعتمادند و گفتار و فتوای دروغ زنان و افسوس گران را به جای ایشان ارج می‌نهند[۱۴].

در آن هنگامه از هر هزار یا ده هزار تن، تنها یک نفر به دین گِرَود و آن یک نیز بدان عمل نکند. در نتیجه دین به طور کلی نزار و ناتوان شود و فساد، تباهی، روسپی گری، غلام بارگی، دروغ و مرگ همه جهان را فرا می‌گیرد[۱۵].

پس همه خواسته گیتی را در زیرِ زمین نهان کنند و در آن زمان، کار روسپی و جه مرزی[۱۶] و غلام بارگی و هم خوابگی با زنان حایض در جهان بسی آشکارا و نمایان و رایج شوند و سیج[۱۷] نهان و مرگ و وبا و نیاز در جهان بیشتر شود و تباهی و کام اهلموغِ دیوان و دروجان چیره تر شود و غالب آید[۱۸]»[۱۹].

پانویس

  1. بندهش، ص۱۴۲
  2. گزیده‌های زادسپرم، محمدتقی راشد محصل، ۳۴:۴۶ -۵۰؛ و نیز نک: همو، و زیده گی‌های زادسپرم، ص۹۷ - ۹۸
  3. جاماسپی (جاماسب نامه فارسی)، به کوشش: مدن، ص۸۹
  4. دینکرد، مدن، ص۳۹۱ به بعد. برای متن دینکرد، نک: پژوهشی در اساطیر ایران، ص۲۰۰
  5. نک: زند و هومن یسن، صادق هدایت، ۴:۶ و نیز: ۱۶:۴ و ۶۴؛ جاماسپی، ۱۲:۱۶ - ۱۳. درباره تاریک شدن خورشید و ماه و به طور کلی تغییرات انجام شده در آسمان و زمین در آخرالزمان در ادیان دیگر نیز مطالبی ذکر شده است. نک: متی، ۲۹:۲۴ - ۳۰؛ مرقس، ۲۴:۱۳ - ۲۷؛ اشعیای نبی، ۱۰:۱۳؛ یوئیل نبی، ۱۰:۲ و ۱۵:۳ - ۱۶؛ اعمال رسولان، ۲۰:۲
  6. داستان گشتاسب، تهمورس، جمشید گلشاه و متن‌های دیگر، کتایون مزداپور، (بررسی دست نویس ام.او ۲۹)، ص۳۰۹
  7. زند و هومن یسن، ۴: ۴۲-۴۶
  8. جاماسپی، ص۸۸، (به نقل از: نجات بخشی در ادیان، ص۶۴)
  9. زند بهمن یسن، تصحیح: محمدتقی راشد محصل، ۱۳:۴، ۴۱، ۶۲؛ ام. او۲۹، ص۳۰۶
  10. در پهلوی: اشموگ یا اشموغ و در اوستا: اَشِمَئوغَ و لفظاً به معنای برهم زن اشا (راستی) است، که در اوستا غالباً به معنای گمراه کننده آمده است. به عبارت دیگر، اهلموغ و اشموغ بدعت گذار در دین است که آرای پوریوتکیشان را نقض می‌کند
  11. ام. او ۲۹، ص۳۰۷
  12. زند بهمن یسن، ۲۱:۴ و ۳۶؛ ام. او ۲۹، ص۳۰۵، ۳۰۸ و ۳۴۷
  13. زند بهمن یسن،۴۹:۴
  14. نک: همان، ۴: ۳۷-۴۰؛ ام. او ۲۹، ص۳۰۸-۳۰۹
  15. زند بهمن یسن، ۳۱:۴-۳۲
  16. جه در پهلوی Jeh و در اوستا Jahi، به معنای روسپی، نام دختر اهریمن است. اصطلاح جه مرزی به کسانی اطلاق می‌شود که با روسپیان و فاحشه گان عشق ورزی می‌کنند
  17. سیج در پهلوی Sēj به معنای خطر، نابودی، زوال و مایه هلاکت و گزند اهریمنی و نام دیوی است. این واژه اغلب با صفت نهان رَوِش یعنی نهان رفتار و نهان رونده به کار می‌رود (نک: پژوهشی در اساطیر ایران، ص۸۸ و ۹۷، ی۲۲؛ ترجمه بندهش، ص۱۶۶، ی۱۱)
  18. ام. او ۲۹، ص۳۱۱ و نیز ص۳۰۵، ۳۰۷ - ۳۰۸
  19. مهدویت پرسش‌ها و پاسخ‌ها، ص ۸۸.