رزق در فقه سیاسی
مقدمه
رزق، نظیر عطایا از آن مستمندان جامعه بود، برای همین منظور عمر -خلیفه دوم- بر والیان خویش دستور داد تا از هر منطقه، کالایی را که دارای مزیت نسبی است به عنوان مالیات دریافت کنند. این امر، میتوانست موجب تحرک اقتصادی و باعث تشویق در تولید و بازاریابی کالاهای هر منطقه گردد. عمر در تحقق چنین تصمیمی دستور داد سی نفر را دعوت کرده و به آنها غذا دهند، سپس مقدار غذای مصرف شده را ارزیابی و همان را حقوق یک ماهه افرادی مقرر کرد که به آنها رزق پرداخت میشد؛ برای مثال پس از فتح “اسکندریه” به دست “عمرو بن عاص” عمر از او درخواست مالیات کرد و وی بیست کشتی آذوقه فرستاد[۱].[۲]
منابع
پانویس
- ↑ الاموال، ص۳۱۴؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۵۲؛ فتوح البلدان، ص۲۷۸؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۰۲؛ تاریخ الخلفاء، ج۱، ص۱۴۳؛ النظم المالیه و الاقتصادیه فی الدولة الاسلامیه، ص۹۷؛ کنز العمال، ج۴، ص۵۵۵.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص ۱۱۴.