رزق در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

«ارزاق» چیزهایی که از جانب خداوند بوده و منفعتی دنیوی یا اخروی برای صاحبش به دنبال داشته باشد. ارزاق جمع رزق، اسم مصدر و به معنای چیزی است که از آن نفعی حاصل می‌‌شود[۱]. همچنین به معنای عطا است[۲] و به معنای مرزوق به کار می‌‌رود[۳].

در اصطلاح کلامی، رزق به معنای چیزی است که دارای منفعتی دنیوی یا اخروی برای صاحبش باشد، با این شرط که دیگری نتواند مانع آن شود[۴].

نسبت میان رزق و ملک عموم و خصوص من وجه است. مال حلالی که انسان کسب و استفاده می‌‌کند هم ملک اوست و هم رزق وی. همه اشیا ملک خداوند است، ولی رزق او نیست، و گیاه رزق حیوان است و ملک او نمی‌باشد[۵]. برخی از متکلمان مانع نشدن غیر را در تعریف رزق لازم ندانسته‌اند[۶] و برخی رزق را صرفاً در حد آنچه به عبد می‌‌رسد و بدان تغذی می‌‌کند شمرده‌اند[۷].

در مجموع، رزق معنای معروفی دارد و از موارد استعمالش، معنای عطا و بخشش به دست می‌‌آید. در نظر ابتدایی رزق تنها به خوردنی‌ها اطلاق می‌‌شد، سپس معنای آن توسعه یافته و تمام آنچه به آدمی می‌‌رسد و از آن منتفع می‌‌گرددـ چون مال و جاه و فامیل و علم و امثال آن ـ دربر گرفته است؛ پس تمام خیراتی که خداوند به مخلوقات خود افاضه می‌‌کند، منطبق بر معنای رزق خواهد بود؛ زیرا رزق عطایی است که مورد استفاده مرزوق باشد[۸]. اشاعره معتقدند که رزق شامل حرام هم می‌‌شود، ایشان برای اثبات مدعای خود به آیه ششم از سوره هود استناد جسته اند:[۹]؛ هیچ جنبنده ای نیست مگر این که روزی او بر خداست. بر اساس عموم این آیه، خداوند همه جنبندگان را رزق می‌‌دهد، در حالی که روشن است همه مکلفان از حلال نمی‌خورند به خصوص، اگر کسی در طول زندگی‌اش هیچ گاه از حلال ارتزاق نکرده باشد، باید از عموم آیه فوق جدا شود، ضمن این که بهائم و طفل شیرخوار هم مالک روزی خود نیستند، پس رزق شامل حرام و آنچه غیر ملک روزی خوار است نیز می‌‌شود[۱۰].

این استدلال با اشکال‌هایی رو به رو شده است: انسان مالک حرام نمی‌شود و نمی‌تواند در آن تصرف کند و اگر تصرفِ غاصب، جایز باشد نباید در دنیا و آخرت عقاب شود و باید تصرف و انفاق آن امری پسندیده باشد، در حالی که با آیات انفاق منافات دارد[۱۱].

خداوند برای هر کسی هر چند در طول عمر، حلال نخورد، خداوند امکان دست یابی و اکتساب رزق معینی از حلال قرار داده است، که به خاطر سوء اختیارش آن را رها کرده و به سوی حرام می‌‌رود[۱۲].زیرا ساحت الهی منزه است از این که برای بنده حقی بر عهده خویش نهد، سپس از راه حرام او را رزق دهد و در عین حال از تصرف در آن نهی کرده و در صورت تخلف، عقاب نماید[۱۳].

به هر حال آنچه را آدمی از راه حرام استفاده می‌‌کند نمی‌توان به خداوند نسبت داد،؛ چراکه خداوند نهی از آن را تشریع فرموده است و چگونه ممکن است حضرتش از چیزی نهی کند و سپس رزق کسی را در آن منحصر نماید[۱۴]، البته ممکن است به لحاظ تکوین، نفع محرمی برای کسی رزق باشد، اما از نظر تشریع صحیح نخواهد بود. جهت امکان تکوینی آن است که در تکوین، تکلیفی نیست[۱۵].

عدلیه (معتزله و شیعه) معتقدند که:آنچه از طریق حرام به انسان برسد، رزق محسوب نمی‌شود[۱۶].

دلایل ایشان عبارتند از:

۱) انسان مالک حرام نمی‌شود، از این رو تصرف در آن جایز نیست، علاوه بر این که غیرهم می‌‌تواند مانع او شود[۱۷]. در این صورت اموال مردم را نمی‌توان رزق غاصب به شمار آورد[۱۸].

۲) اگر مال حرام برای غاصب رزق باشد، پس نباید بر آن عقاب و مترتب باشد، در حالی که در آیات متعدد از جمله سوره نساء:۱۰ و سوره مائده:۳۸ به مجازات و حد غاصب در دنیا و آخرت اشاره شده است[۱۹].

۳) در آیات: ﴿وَأَنْفِقُوا مِنْ مَا رَزَقْنَاكُمْ[۲۰]؛ ﴿وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ[۲۱]امر به انفاق بخشی از رزق شده است، در حالی که در موارد متعددی نیز از انفاق حرام نهی شده است، بنابراین، رزق نمی‌تواند حرام باشد[۲۲].

۴) امام محمد باقر (ع) فرمود: رسول خدا (ص) فرمود: آگاه باشید روح الأمین به قلبم القا کرد که: هیچ کس تا رزق و روزی‌اش تمام نشود، نخواهد مرد، پس، از خدا بپرهیزید و در طلب رزق، معتدل باشید، دیر رسیدن روزی، شما را وادار نکند که آن را از راه معصیت طلب کنید، خداوند رزق حلال را میان بندگان خود تقسیم کرده است، نه رزق حرام را، کسی که تقوای خدا را پیشه کند و شکیبایی ورزد، روزیش از راه حلال خواهد رسید، اما کسی که آن را از راه حرام طلب کند، روزی حلالش نیز قطع شده و بر او حساب خواهد شد[۲۳].

در داوری میان دو دیدگاه مزبور می‌‌توان گفت: رزق دو قسم است:

  1. رزق تکوینی و یا رزق به معنای عام که شامل تمام آنچه به موجود می‌‌رسد به هر صورتی که باشد می‌‌شود؛ چنان که عمومات رزق در قرآن کریم ناظر به این معناست[۲۴].
  2. رزق تشریعی و یا رزق به معنای خاص که فقط شامل حلال و مباح از ارزاقی است که در طول زندگی به انسان می‌‌رسد و حرام، به لحاظ تشریعی رزق از جانب خدا نیست. بدین ترتیب نزاع میان دو گروه لفظی خواهد بود[۲۵].

رازق حقیقی و بالذات خداوند است و اسباب و وسائط تفضلاً رازق خوانده شده و به نوعی مجازگویی است و لذا رزق فعل الهی است[۲۶].

البته از آیاتی مثل: ﴿وَاللَّهُ خَيْرُ الرَّازِقِينَ[۲۷] که خداوند را بهترین رازق معرفی کرده می‌‌توان تصدیق کرد که رازق‌های دیگری وجود دارد، اما در واقع رازق بودن مخصوص خداست و دیگران به واسطه اعطای خداوندی از آن نصیبی گرفته‌اند[۲۸]، از این رو این فعل الهی، لطف و تفضل از جانب خداوند است[۲۹].

تمام رزق‌هایی که به انسان می‌‌رسد بدون عوض از جانب خداوند است؛ یعنی حق مسلمی است که خداوند بر عهده خود نهاده است، با این وصف در واقع بخشش و عطایی است بدون استحقاقِ مرزوق که از خداوند عطا شده است. از این رو، رزق را به غیر حساب شمرده‌اند؛ یعنی در عوض عطیه الهی چیزی نبوده و برایش حساب و نیست، اما این که نفی حساب راجع به تقدیر رزق باشد و رزق نامحدود شمرده شود، با آیات قدر ناسازگار است ﴿إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ[۳۰]؛ ﴿وَيَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا[۳۱] که آیات مذکور رزق را محدود و مقدر می‌‌دانند[۳۲].

بعضی از صوفیه گفته‌اند طلب و اکتساب رزق با توکل منافات دارد و حتی طلب رزق جایز نیست. دلایل آنان عبارت است از:

  1. اموال حلال و حرام به هم آمیخته است؛ لذا تصرف در آن جز به مقدار ضروری جایز نیست.
  2. موجب مساعدت ظالم می‌‌شود، چون ممکن است در غصب مالی غیر مستقیم شرکت کنیم، که حرام است.
  3. در روایت آمده که: اگر بر خدا توکل کنید و حقیقت توکل را به جای آورید، خداوند شما را روزی می‌‌دهد؛ همان طور که پرندگان را روزی می‌‌دهد[۳۳].

اشکالات دلایل فوق:

  1. همه حلال‌ها به حرام آمیخته نیست، بلکه بعضی از حلال‌ها با حرام مختلط است و راه تشخیص حلال از حرام گشوده است؛ زیرا شارع یَد را اماره مالکیت قرار داده است. علاوه بر این، اگر به خاطر آمیزش حلال به حرام کسب مال جایز نیست، خوردن آن هم جایز نخواهد بود و صوفیه به این لازم، ملتزم نیستند.
  2. مساعدت ظالم مقصود نیست، بلکه گاهی قهری است.
  3. توکل با طلب منافات ندارد و روایت مذکور توصیه به توکل می‌‌کند و نه نهی از طلب[۳۴].

در واقع نه تنها طلب رزق جایز است بلکه در آیاتی از قـرآن ﴿فَإِذَا قُضِيَتِ الصَّلَاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ[۳۵]؛ ﴿إِنَّمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْثَانًا وَتَخْلُقُونَ إِفْكًا إِنَّ الَّذِينَ تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ لَا يَمْلِكُونَ لَكُمْ رِزْقًا فَابْتَغُوا عِنْدَ اللَّهِ الرِّزْقَ وَاعْبُدُوهُ وَاشْكُرُوا لَهُ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ[۳۶]؛ ﴿ثُمَّ أَفِيضُوا مِنْ حَيْثُ أَفَاضَ النَّاسُ وَاسْتَغْفِرُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ[۳۷] بـدان امـر شـده است، و در روایـات متعـددی نیز توصیه به طلب رزق دارد[۳۸].

تلاش در طلب رزق هنگام نیاز برای دفع ضرر از نفس، واجب است و برای توسعه رزق جهت خانواده و زندگی مستحب. در هنگام بی‌نیازی و برای توسعه بیشتر آن، مباح، و اگر موجب ترک واجب و یا انجام محرّمی شود، حرام است[۳۹].

وسعت و ضیق رزق غیر از کثرت و قلت مال است؛ یعنی رزق بودن چیزی منوط به میزان انتفاع از آن است، از این رو کسی که به او مال فراوان عطا شده باشد و مقدار اندکی از آن را مصرف کند، تمام مالش رزق او نیست[۴۰]. بعضی ارزاق تنها در دنیاست و به همه داده می‌‌شود و با فنای دنیا، فانی خواهد شد و بعضی دیگر مخصوص مؤمنان بوده و در آخرت عطا می‌‌شود و آن، پایدارترین و بهترین ارزاق است[۴۱].[۴۲]

منابع

پانویس

  1. لسان العرب، ج۱۰،ص ۱۱۵؛ کتاب العین، ج۵، ص۸۵
  2. همان؛ مفردات، ص۱۹۴
  3. شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱۸
  4. شرح الاصول الخمسه، ص۷۸۴؛ الذخیره، ص۲۶۷؛ تقریب المعارف، ص۹۳؛ الاقتصاد، ص۱۰۴؛ المنقذ من التقلید، ج۱، ص۳۶۱؛ کشف المراد، ص۳۴۱؛ نور البراهین، ص۳۲۳
  5. کشف المراد، ص۱۴۴ و ایضاح المراد، ص۳۲۴
  6. العقیدة النظامیه، ص۲۵۵
  7. اصول الدین، ص۱۷۷
  8. المیزان، ج۳، ص۱۳۸
  9. ما مِنْ دابّة إِلاّ عَلَی اللّه رِزْقُها
  10. تمهید الأوائل وتلخیص الأوائل، ص۳۷۰؛ اصول الدین بغدادی، ص۱۴۴ـ ۱۴۵؛ شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱۸ـ ۳۱۹؛ شرح المواقف، ج۸، ص۱۷۲
  11. کنزالفوائد، ج۷۲ ص۱۹۶ـ ۱۹۷؛ الاقتصاد، ص۱۰۵؛ تقریب المعارف، ص۹۴؛ کشف المراد، ص۳۴۱؛ ارشاد الطالبین، ص۲۸۷
  12. کنزالفوائد، ج۷۲ ص۱۹۶؛ المنقذ من التقلید، ج۱، ص۳۶۳
  13. المیزان، ج۳، ص۱۴۰
  14. رسائل العدل والتوحید، ج۲، ص۱۶۹؛ المیزان، ج۳، ص۱۳۸
  15. المیزان، ج۳، ص۱۳۸
  16. رسائل العدل والتوحید، ج۲، ص۱۶۹ـ ۱۷۰؛ الذخیره، ص۲۶۹ـ ۲۷۰؛ تقریب المعارف، ص۹۳ـ ۹۴؛ کنزالفوائد، ج۲، ص۱۹۶؛ الاقتصاد، ص۱۰۵؛ المنقذ من التقلید، ج۱، ص۳۶۱ـ ۳۶۲؛ کشف المراد، ص۳۴۱؛ ارشاد الطالبین، ص۲۸۷ـ ۲۸۸
  17. رسائل العدل والتوحید، ج۲، ص۱۷۲
  18. الذخیره، ص۲۶۹؛ تقریب المعارف، ص۹۴؛ کنزالفوائد، ج۲، ص۱۹۵؛ المنقذ من التقلید، ج۱، ص۳۶۲
  19. کنزالفوائد، ج۲، ص۱۹۶ـ ۱۹۷
  20. «و از آنچه روزیتان کرده‌ایم (در راه خداوند) انفاق کنید» سوره منافقون، آیه ۱۰.
  21. «آنچه به آنان روزی داده‌ایم می‌بخشند» سوره بقره، آیه ۳.
  22. المنقذ من التقلید، ج۱، ص۳۶۲ـ ۳۶۳؛ کشف المراد، ص۳۴۱
  23. بحارالأنوار، ج۵، ص۱۴۸ـ ۱۴۹
  24. المیزان، ج۳، ص۱۴۰
  25. بحارالأنوار، ج۵، ص۱۵۱؛ ایضاح المراد، ص۳۲۳
  26. تقریب المعارف، ص۹۴؛ المنقذ من التقلید، ج۱، ص۳۶۴؛ کشف المراد، ص۳۴۱؛ ارشاد الطالبین، ص۲۸۸؛ شرح الاصول الخمسه، ص۷۸۴؛ الذخیره، ص۲۶۷
  27. سوره جمعه، آیه ۱۱.
  28. المیزان، ج۳، ص۱۳۸
  29. ارشاد الطالبین، ص۲۸۸؛ کشف المراد، ص۳۴۱؛ المیزان، ج۱۱، ص۱۴۹
  30. «ما هر چیزی را به اندازه‌ای آفریده‌ایم» سوره قمر، آیه ۴۹.
  31. «و به او از جایی که گمان نمی‌برد روزی می‌دهد و هر که بر خدا توکل کند همو وی را بسنده است؛ به راستی خداوند به خواست خویش، رسنده است و بی‌گمان خداوند برای هر چیز، اندازه‌ای نهاده است» سوره طلاق، آیه ۳.
  32. المیزان، ج۳، ص۱۴۰ـ ۱۴۱
  33. المنقذ من التقلید، ج۱، ص۳۶۴ـ ۳۶۷؛ ارشاد الطالبین، ص۲۸۸ـ ۲۹۰؛ بحارالانوار، ج۷۱، ص۱۵۱
  34. ارشاد الطالبین، ص۲۸۹؛ کشف المراد، ص۳۴۲؛ شرح الاصول الخمسه، ص۷۸۷؛ الذخیره، ص۲۷۱ـ ۲۷۳؛ کنزالفوائد، ج۲، ص۱۹۶؛ المنقذ من التقلید، ج۱، ص۳۶۴ـ ۳۶۷
  35. «و چون نماز گزارده شد در زمین پراکنده شوید و (روزی خود را) از بخشش خداوند فرا جویید و خداوند را بسیار یاد کنید باشد که رستگار گردید» سوره جمعه، آیه ۱۰.
  36. «تنها بت‌هایی را به جای خداوند می‌پرستید و دروغی فرا می‌بافید؛ بی‌گمان کسانی که به جای خداوند می‌پرستید اختیار روزی شما را ندارند، روزی را نزد خداوند بجویید و او را بپرستید و او را سپاس گزارید که به سوی او باز گردانده می‌شوید» سوره عنکبوت، آیه ۱۷.
  37. «سپس از همان‌جا که مردم رهسپار می‌شوند رهسپار شوید و از خداوند آمرزش بخواهید، به راستی خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۹۹.
  38. کنزالفوائد، ج۲، ص۱۹۶ـ ۱۹۷؛ ارشاد الطالبین، ص۲۸۸ـ ۲۸۹
  39. کشف المراد، ص۳۴۲؛ شرح المقاصد، ج۴، ص۳۱۹؛ ارشاد الطالبین، ص۲۸۸
  40. المیزان، ج۳، ص۱۴۱
  41. المیزان، ج۱۸، ص۵۵ـ۵۶
  42. مخدوم، علی، مقاله «ارزاق»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص ۲۲۲.