رویکردهای غرب درباره وحی چیست؟ (پرسش)
رویکردهای غرب درباره وحی چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ وحی |
مدخل بالاتر | وحی |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
رویکردهای غرب درباره وحی چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث وحی است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی وحی مراجعه شود.
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین دکتر شریفی و آقای دکتر یوسفیان در کتاب «پژوهشی در عصمت معصومان» در اینباره گفتهاند:
«به طور کلّی، در غرب سه رویکرد مهمّ به مسأله وحی از آغاز تاکنون وجود داشته است:
- انکار وحی. برخی، تحت تأثیر عواملی - که به برخی از آنها اشاره شد - نه تنها مسأله وحی را در شمار خرافات و اساطیر پیشینیان پنداشتند، بلکه وجود خدا و روح را نیز منکر شدند[۱].
- تجلی روح به واسطه شخصیت باطنی. در قرن نوزدهم، پارهای از دانشمندان، پس از تحقیقات فراوان تجربی درباره روح و روان آدمی، به این نتیجه رسیدند که انسان علاوه بر شخصیت عادی خود، شخصیتی باطنی دارد که مدیریت تمام اعمال غیر ارادی بدن را بر عهده داشته، انسانیت انسان نیز وابسته به آن است. آنان بر این باور بودند که همین شخصیت ثانوی، انسان را از پس حجابهای جسمانی و مادی، به اندیشههای زیبا و الهامات پاک راهنمایی کرده، در بنبستها و دشواریها، او را دستگیری میکند. این، همان چیزی است که در ضمیر انبیا، اموری را ظاهر میکند که ایشان، آن را وحی الهی تلقی میکنند[۲]. هدف غربیها از این تفسیر و تحلیل وحی، حل مشکل تناقض نصوص کتاب مقدس با علوم جدید، و مسأله تحریف متون مقدس بود. به گمان آنها، تمامی معارف کتب مقدس، حاصل بروز و ظهور شخصیت باطنی پیامبر است که شکی در صحت و درستی آن نیست. امّا گاهی معارف بلند باطنی که از شخصیت ثانوی نشأت میگیرند، با معارف نادرست شخصیت معمولی و عادی انبیا آمیخته شده، باعث خلط معارف بلند وحیانی با مطالب معمولی و عرفی میشود[۳]. در این تفسیر، وحی امری ماوراءالطبیعی نخواهد بود و آنچه که پیامبر به عنوان راهنماییهای الهی میپندارد، چیزی جز تجلی حالات و خصوصیات روانی او نیست.
- وسیله انتقال معارف الهی. تفسیر رایج بین همه متدینان - اعم از مسلمانان و اهل کتاب - در همه زمانها، این بوده است که وحی وسیلهای است برای ارتباط پیامبر با عالمی فوق طبیعت و واسطهای است برای انتقال معارف دینی. دنیای مسیحیت تا پیش از رنسانس، وحی را "انتقال برخی حقایق از جانب خداوند به موجودات عاقل از طریق وسائطی که ورای جریان معمول طبیعت است"[۴] میدانست.
برداشت اولیه از چنین تفسیری آن است که هم الفاظ و هم معانی از جانب خداوند است و پیامبر، تنها واسطه ابلاغ پیام است؛ چنانکه خود دانشمندان مسیحی به این مطلب تصریح نمودهاند[۵]. اساساً تا پیش از لوتر، تلقی مسیحیت از وحی این بود که "کتاب مقدس از نظر محتوا و لفظ، وحی مستقیم خداوند است"[۶].
امّا تحولات پس از رنسانس در مغرب زمین باعث شد، وحی، تجربه دینی پیامبر، و محتاج به تعبیر قلمداد گردد؛ تا از قافله تجربه عقب نمانده قوانین علوم تجربی به پدیده وحی نیز تعمیم داده شود و هم تعارضات علوم جدید با دادههای کتاب مقدس، به خطاها و محدودیتهای مربوط به "تعبیر" پیامبر توجیه گردد.
برخی از دانشمندان مسیحی، این ویژگی را امتیازی برای وحی مسیحی تلقی کرده، میگویند: بر خلاف اسلام، در مسیحیت، شخص یک نقش ویژهای در وحی دارد و پیامبر همانند قطعه اسفنج نیست که صرفاً حامل و ناقل آب است؛ بدون اینکه در آن تأثیری بگذارد. بلکه پیامبران تجربیاتی را که به الهام دریافت میکنند، با لغات استعاری و رمزی بیان مینمایند[۷]»[۸].
پانویس
- ↑ دائرة المعارف القرن العشرین، ج۱۰، ص۷۱۲.
- ↑ دائرة المعارف القرن العشرین، ج۱۰، ص۷۱۴.
- ↑ دائرة المعارف القرن العشرین، ج۱۰، ص۷۲۰.
- ↑ جان هیک، فلسفه دین، ص۱۱۹.
- ↑ ر.ک: تحلیل وحی، ص۱۱۷ به بعد.
- ↑ کیان، ش۲۵، ص۱۶.
- ↑ معجم اللاهرت الکتابی، مقدمه، ص۱۵؛ ر.ک: تحلیل وحی، ص۱۷۳-۱۷۴.
- ↑ شریفی، احمد حسین، یوسفیان، حسن، پژوهشی در عصمت معصومان ص ۱۳۷-۱۳۹.