ریاست در فقه اسلامی
مقدمه
ریاست عبارت است از شرف، بزرگی و سروری بر مردم. به بزرگ و سرور قوم یا ملّتی که در امور خود به وی رجوع و از او اطاعت میکنند "رئیس" گویند. از آن به مناسبت در باب صلات و جهاد نام بردهاند.
اقسام
ریاست یا دنیوی است؛ بدین معنا که فردی با قهر و غلبه یا فریب دادن مردمی، آنان را به فرمانبرداری از خود وامیدارد، و یا الهی؛ بدین معنا که در پرتو اعطای ولایت از جانب خداوند متعال، بر مردم ریاست پیدا میکند. نوع دوم یا عام است که همه امور دنیایی و دینی مردم را دربرمیگیرد، که از آن به مقام امامت تعبیر میشود و خداوند متعال آن را به پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) عطا کرده است[۱] و یا خاص که قلمرو آن برخی امور، همچون قضاوت است.
حکم تکلیفی
ریاست اعطایی از سوی خداوند به خاصان و مقربان درگاه خویش، همچون انبیا و اوصیا (ع) برای هدایت و ارشاد خلق، مشروع و اطاعت همگان از آنان واجب است. همچنین است ریاستهای خاص، همچون منصب قضاوت و یا امامت جمعه، در صورتی که شخصِ عهده دار آن از دیدگاه شرع مقدس، اهلیّت و شایستگی آن را داشته باشد. در غیر این صورت، باطل و تصدی آن بر فرد حرام است. [۲]
حبّ و طلب ریاست
در روایات متعدد از حبّ ریاست و ریاستطلبی نکوهش شده است. در حدیثی، موسی بن جعفر (ع)، حبّ ریاست را برای دین مسلمان زیان بارتر از گرگ درنده برای گوسفند میداند. [۳].
امام صادق (ع) نیز میفرماید: "کسی که در پی ریاست باشد هلاک میشود" و در سخنی دیگر میفرماید: "کسی که بدون شایستگی ادعای ریاست کند و کسی که قصدش چنین باشد و (حتی) کسی که آن را حدیث نفس کند، ملعون (و مطرود از رحمت خدا) است". [۴]
البته مراد از ریاستطلبی ای که از آن نکوهش شده، مطلوب بودن خود ریاست و دوست داشتن آن به جهت برتری جویی بر دیگران و دستیابی به اغراض دنیوی چون ثروت اندوزی نامشروع و مانند آن است؛ از این رو، کسی که برای احقاق حق و ستیز با باطل در پی ریاست باشد و شایستگی آن را نیز داشته باشد، مشمول نکوهش نمیشود. [۵].[۶]
منابع
پانویس
- ↑ تذکرة الفقهاء، ج۴، ص:۳۰۵؛ مشرق الشمسین، ص۴۶۱
- ↑ مرآة العقول، ج۱۰، ص:۱۱۸ ـ ۱۲۰
- ↑ هدایة الأمّة، ج۵، ص:۵۵۱
- ↑ وسائل الشیعة، ج۱۵، ص:۳۵۰ ـ ۳۵۱
- ↑ مرآة العقول، ج۱۰، ص: ۱۱۸ ـ۱۱۹؛ النورالساطع، ج۲، ص: ۵۳۰ ـ ۵۳۱.
- ↑ هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۴، صفحه ۲۱۱-۲۱۲.