سریه عیینه بن حصن الفزاری در تاریخ اسلامی

مقدمه

هنگامی که رسول خدا (ص) هلال محرم سال نهم را دید، کارگزاران خود مانند بُسر بن سفیان[۱] را برای جمع زکات اعزام فرمود [۲]. ابن سفیان پس از اعزام از بنی خزاعه خواست تا زکات اموال و چهارپایانشان را به وی تحویل دهند. هنگامی که بنی خزاعه دارایی‌های خود را برای پرداخت زکات کردند جمع کردند، بنی‌العنبر [۳] به بنی‌خزاعه برای شما پرداخت زکات به مسلمانان اعتراض کردند و گفتند:" چرا مسلمانان، اموال شما را به اجبار می‌گیرند؟!" از این رو برای مقابله با مسلمانان شمشیرهای خود را کشیدند و آماده جنگ شدند[۴][۵].

دخالتی بی‌مورد

بنی خزاعه در پاسخ به بنی‌تمیم گفتند: "ما مردمی مسلمانیم و زکات دادن جزء واجبات دین ماست؛ اما بنی‌تمیم توجهی نکردند و آماده جنگ شدند و قسم خوردند که نگذارند بنی‌خزاعه حتی یک شتر به مسلمانان تحویل دهند.

نماینده پیامبر (ص) با دیدن آمادگی جنگی بنی‌تمیم، ترسید و فرار کرد؛ زیرا اسلام تا آن زمان به این اندازه در میان اعراب گسترش نیافته بود و هنوز برخی قبیله‌ها دین اسلام را نپذیرفته بودند. فرستادگان پیامبر (ص) نیز می‌ترسیدند، مشرکان از آنان به سبب فتح مکه و حنین انتقام بگیرند[۶]؛ از این رو رسول خدا (ص) دستور فرموده بود:" نمایندگان دریافت زکات، مردم را در انتخاب اموال زکات، آزاد بگذارند و با آنان مدارا کنند"[۷][۸].

دفاع از آئین

در پی این ماجرا، بنی‌خزاعه با حمله به بنی‌تمیم، آنان را از منطقه سکونت خود خارج کردند و به آنها گفتند: "اکنون به علت دشمنی شما با محمد و رفتارتان با نمایندگان دریافت زکات، بر ما و شما بلایی نازل خواهد شد". بدین ترتیب بنی‌تمیم را از منطقه خود خارج کردند؛ اما به علت خویشاوندی به آنها آسیبی نرساندند[۹][۱۰].

سردار داوطلب

هنگامی که رسول خدا (ص) از این حادثه اطلاع یافت، فرمود: "یکی از اصحاب، داوطلبانه برای سرکوبی و دستگیری بنی‌تمیم راهی شود". در این میان عیینة بن حصن فزاری به پا خاست و قسم یاد کرد که آنان را دستگیر کند؛ حتی اگر به یَبرِین [۱۱] رفته باشند. او گفت بنی‌تمیم را نزد پیامبر (ص) خواهد آورد تا ایشان، خود درباره آنان تصمیم بگیرد[۱۲][۱۳].

اعزام عیینة بن حصن فزاری

رسول خدا (ص) عیینه بن حصن فزاری و پنجاه سوار از اعراب قبایل را اعزام فرمود. وی برای پنهان کردن حرکت سپاه از دید دشمن، شب‌ها حرکت کرده، روزها به استراحت می‌پرداخت[۱۴]. او و سپاهش با عبور از منطقه رَکُوبَه [۱۵] و رسیدن به سرزمین عرج، با اطلاع از مسیر حرکت بنی‌تمیم به سوی سرزمین‌های قبیله بنی‌سلیم حرکت کردند. آنان زمانی به بنی‌تمیم رسیدند که از سمت منطقه سُقیَا [۱۶] به سوی صحرای بنی‌سلیم در حال حرکت رها بودند آنان در آن منطقه توقف کرده و چهارپایان خود را به منظور چرا در بیابان رها کرده بودند[۱۷][۱۸].

فرار بنی‌تمیم

مردان و بزرگان بنی تمیم با دیدن سپاه مسلمانان، از ترس فرار کردند. مسلمانان در پی حمله به آنان تعدادی از مردان، زنان و کودکانشان را اسیر کردند و همراه خود به مدینه آوردند. رسول خدا (ص) نیز با ورود آنان به مدینه دستور داد تا آنان را در خانه رمله بنت حارث، نگهداری کنند[۱۹][۲۰].

نمایندگان بنی‌تمیم در مدینه‌

در این حادثه، تعداد ده نفر از بزرگان و سران قبیله بنی‌تمیم به منظور آزادسازی اسیران خود به مدینه آمدند. آنان پیش از ظهر، وارد مدینه شدند و سراغ پیامبر (ص) را گرفتند. رسول خدا (ص) پس از اقامه نماز وارد مسجد شدند و در صحن آن نشستند. در ابتدا عطارد بن حاجب تمیمی به نمایندگی از بنی‌تمیم و پس از او ثابت بن قیس به دستور پیامبر در پاسخ آنان، خطبه‌ای، ایراد کرد. پس از بیان خطبه‌ها زبرقان بن بدر از قبیله بنی‌تمیم، با سرودن اشعاری، از قبیله‌اش تعریف و تمجید کرد. در پاسخ او حسان بن ثابت، اشعاری سرود و در آن به دفاع از آیین اسلام پرداخت [۲۱].

پیامبر (ص) در ادامه می‌فرمود: "تا زمانی که حسان بن ثابت، از رسول خدا (ص) حمایت می‌کند، روح‌القدس، وی را تأیید می‌کند"[۲۲].

بنی‌تمیم نیز با دیدن برتری مسلمانان و شخص پیامبر (ص) از مجادله با مسلمانان دست کشیدند. بنی تمیم با خود گفتند: "خداوند، رهبر مسلمانان را تأیید می‌کند و امورش پیش می‌رود. سخنران آنان از سخنران ما سخنورتر و شاعر آنان از شاعر ما تواناتر است. در کل، آنان برتر و بهتر از ما هستند"[۲۳]. سرانجام اسیران بنی‌تمیم مشمول لطف رسول خدا (ص) قرار گرفتند و آزاد شدند[۲۴][۲۵].

کلام وحی

هنگامی که بنی‌تمیم به مدینه آمدند و به خانه رسول خدا (ص) رسیدند، ایشان را با صدای بلند فراخواندند. خداوند با نزول آیه‌ای درباره بنی‌تمیم و ثابت بن قیس که صدایی بلند داشت، آنان را از این کار نهی کرد و فرمود: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِيِّ وَلَا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُكُمْ وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ[۲۶].

همچنین خداوند در آیه‌ای دیگر، عمل بنی‌تمیم را که از پشت خانه و اتاق پیامبر (ص)، ایشان را صدا زدند، نهی کرد و فرمود: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُنَادُونَكَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْقِلُونَ[۲۷][۲۸].

منابع

پانویس

  1. گفته شده است، نعیم بن عبد الله نحّام عدویّ مأمور این کار بود.
  2. محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۲۱۲؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۴.
  3. بنی العنبر طایفه‌ای از بنی تمیم بودند.
  4. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۷۴؛ الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۴.
  5. اکبری، هادی، مقالقه «سریه عیینه بن حصن الفزاری»، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۸۸.
  6. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۷۴؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۲۱۲.
  7. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۷۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۲۱.
  8. اکبری، هادی، مقالقه «سریه عیینه بن حصن الفزاری»، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۸۸-۴۸۹.
  9. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۷۴؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۲۱۲.
  10. اکبری، هادی، مقالقه «سریه عیینه بن حصن الفزاری»، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۸۹.
  11. (نام ریگزاری است در سرزمین بنی سعد)؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۴۲۷.
  12. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۷۴-۹۷۵؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۲۱۲.
  13. اکبری، هادی، مقالقه «سریه عیینه بن حصن الفزاری»، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۸۹.
  14. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۷۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۲۲؛ ابن سید الناس، عیون الأثر، ج۲، ص۲۵۳؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۲۱۲.
  15. (نام تپه‌ای است میان مکه و مدینه و در نزدیکی منطقه عَرج)؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۶۴.
  16. (نام مکانی است در منطقه فُرع که میان مکه و مدینه واقع شده است)؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۳، ص۲۲۸؛ محمد حسن شراب، المعالم الأثیرة فی السنة و السیرة، ص۱۴۱.
  17. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۷۵.
  18. اکبری، هادی، مقالقه «سریه عیینه بن حصن الفزاری»، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۸۹-۴۹۰.
  19. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۷۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۲۲؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۲۵۳؛ احمد بن علی مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۲، ص۳۷-۳۸؛ محمد بن یوسف صالحی، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۶، ص۲۱۲.
  20. اکبری، هادی، مقالقه «سریه عیینه بن حصن الفزاری»، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۹۰.
  21. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۷۷-۹۷۸؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۶۳؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۴؛ محمد بن جری طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۱۸-۱۱۹ و مقریزی، احمد بن علی؛ إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع، ج۲، ص۴۰.
  22. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۷۹.
  23. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۷۹؛ ابن هشام، السیرة النبویة، ج۲، ص۵۶۷؛ محمد بن جری طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۱۹
  24. محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۷۹.
  25. اکبری، هادی، مقالقه «سریه عیینه بن حصن الفزاری»، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۹۰-۴۹۱.
  26. «ای مؤمنان! صدایتان را از صدای پیامبر فراتر نبرید و در گفتار با او بلند سخن مگویید چنان که با یکدیگر بلند سخن می‌گویید؛ مبادا کردارهایتان بی‌آنکه خود دریابید تباه گردد» سوره حجرات، آیه ۲.
  27. «به راستی آنان که تو را از پشت (در) اتاق‌ها صدا می‌زنند، بیشترشان خرد نمی‌ورزند» سوره حجرات، آیه ۴.
  28. اکبری، هادی، مقالقه «سریه عیینه بن حصن الفزاری»، فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۱، ص۴۹۱-۴۹۲.