سیره پیامبر خاتم در یتیم نوازی چه بوده است؟ (پرسش)
سیره پیامبر خاتم در یتیم نوازی چه بوده است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ سیره خانوادگی معصومان |
مدخل اصلی | یتیم |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
سیره پیامبر خاتم در یتیم نوازی چه بوده است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث سیره خانوادگی معصومان است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره خانوادگی معصومان مراجعه شود.
پاسخ نخست
آقای دکتر سید حسین اسحاقی در کتاب «کانون محبت» در اینباره گفته است:
«ماه مبارک رمضان به پایان رسیده بود و مراسم جشن روز عید فطر، به شکل مخصوصی برگزار میشد. مردم به فقیران و بینوایان انفاق میکردند و صدقه و فطریه بین آنان تقسیم میگشت. نماز عید و دعا و خطبه نماز عید نیز مثل همیشه برگزار شد. جشن روز عید فرا رسید و خوراکیها و شیرینیها را میان مسلمانان پخش کردند. اسباببازیهایی در دسترس بچهها گذاشته شده بود و کوچک و بزرگ سرگرم تفریح بودند. کودکان، در اطراف میدان به بازی و جستوخیز مشغول بودند. آنها لباسهای نو بر تن داشتند و همراه پدر و مادرشان، در گردش و حرکت بودند. همه جا صدای خنده و شادی به گوش میرسید.
در چنین هنگامهای، چشم کنجکاو و پرمهر رسول خدا (ص) به کودکی افتاد که جامه کهنه و پارهای پوشیده و با قیافهای اندوهگین و دلی پر از آرزو ایستاده بود و به بچههایی که به مجلس جشن آمده بودند، نگاه میکرد. همین که پیامبر او را دید، دانست که کودکی یتیم است. رسول اکرم (ص) به طرف آن کودک رفت و با لبخند شیرینی فرمود: امروز من میخواهم پدر شما باشم! پس کودک را از زمین بلند کرد و در آغوش گرفت و او را بسیار نوازش کرد. کودک از این محبت پدرانه خوشحال شد، تبسمی بر لبانش نقش بست و همراه پیامبر، وارد میدان جشن عمومی شد[۱].
همچنین آوردهاند: زمانی که خبر شهادت جعفر بن ابی طالب به مدینه رسید، رسول اکرم (ص) به خانه جعفر آمد و به همسر او اسماء بنت عمیس فرمود: کودکان جعفر را بیاور. وقتی اسماء کودکان یتیم جعفر را نزد پیامبر آورد، حضرت آنان را در آغوش گرفت و به آنها بسیار محبت کرد. عبدالله پسر جعفر میگوید: خوب به خاطر دارم روزی را که پیامبر نزد مادر آمد و خبر مرگ پدرم را به او داد و دست محبت بر سر من و برادرم کشید[۲].
در خبر دیگری نیز آمده است: کودک یتیمی نزد رسول اکرم (ص) آمد و عرض کرد: پدرم از دنیا رفته و مادرم تنگ دست و فقیر است. خواهرم شوهر و سرپرستی ندارد. از چیزهایی که خدا به شما عنایت فرموده است، به من اطعام کن تا خدای تعالی خشنود گردد. پیامبر تحت تأثیر سخنان کودک قرار گرفت و به او فرمود: چقدر نیکو سخن میگویی! پس به بلال حبشی فرمود: با شتاب به حجرههای همسران من برو و ببین اگر غذایی هست، با خود بیاور. بلال رفت و به جست وجو پرداخت و ۲۱ دانه خرما یافت و به خدمت پیامبر آورد. حضرت خرماها را به سه قسمت تقسیم کرد. هفت عدد آن را به کودک یتیم داد و فرمود: بقیه را بگیر. نصف آن را به مادرت بده و نصف دیگر را به خواهرت. کودک یتیم درحالی که خوشحال و خندان بود، به طرف خانه خود حرکت کرد.
در این هنگام، یکی از یاران پیامبر به نام معاذ از جا برخاست و دست نوازش و محبت بر سر آن کودک یتیم کشید و با سخنان مهرانگیز، وی را تسلی خاطر داد و گفت: خداوند یتیمی تو را جبران کند و تو را جانشین پدرت قرار دهد.
پیامبر به معاذ فرمود: ای معاذ! کار تو را دیدم. بدان که هرکس یتیمی را سرپرستی کند و دست نوازش بر سر او بکشد، خداوند به هر تار مویی که از زیر دستش میگذرد، پاداش نیکویی به او میدهد و گناهی از گناهان او را محو میکند و بر درجه و مقام او میافزاید[۳].
ایشان در سخنی دیگر میفرماید: آیا دوست داری دلت نرم شود و به حاجت خود برسی؟ به یتیم مهرورزی کن، او را نوازش کن و از غذای خویش به او بخوران تا دلت نرم شود و به حاجت خود برسی[۴].
همچنین فرمود: محبوبترین خانههای شما در نظر خداوند، خانهای است که در آن به یتیمی احترام نهاده شود[۵].
حضرت در روایت دیگری میفرماید: در بهشت خانهای به نام خانه شادمانی هست. تنها و تنها کسی به این خانه میرود که یتیمان دینباور را شاد سازد[۶]»[۷]
منبعشناسی جامع سیره خانوادگی معصومان
پانویس
- ↑ سعیدی، داستانهایی از زندگی پیغمبر، ص۱۲۳.
- ↑ بحارالانوار، ج۱۸، ص۲۱۲.
- ↑ ترجمه تفسیر مجمع البیان، ج۲۷، ص۱۴۷.
- ↑ جامع الصغیر، ج۱، ص۳۹.
- ↑ جامع الصغیر، ج۱، ص۳۹.
- ↑ جامع الصغیر، ج۲، ص۴۳۳.
- ↑ اسحاقی، سید حسین، کانون محبت ص ۵۵.