صدفین

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

...حَتَّى إِذَا سَاوَى بَيْنَ الصَّدَفَيْنِ[۱]. برخی از نویسندگان در سخن پر ارجی صدف را این گونه توصیف می‌کنند: الصدف: سمت و سو، کنار، جانب، ناحیه، بریدگی یا کناره کوه... الصدفین: دو بریدگی کوه که میانشان باز است[۲]. برخی بزرگان و علما صدفین را این‌گونه وصف کرده‌اند: صدفین تثنیه صدف است که به معنای یک طرف کوه است و بعضی گفته‌اند این کلمه جز در کوهی که در برابرش کوه دیگری باشد استعمال نمی‌گردد[۳]. مخلص کلام آنکه از تعبیر صدفین میانه دو کوه مستفاد می‌شود که شکافته و قوم یاجوج و مأجوج از آنجا نفوذ کرده و قتل و غارت می‌کرده‌اند و ذوالقرنین سدی از آهن در آنجا بنا کرد.[۴]

محل صدفین

بریدگی دو کوهی که میانه شکاف دار آنها، توسط کوروش هخامنشی پر شده است مورد بحث مورخان و مفسران نامی قرار گرفته است. ابن خردادبه متوفی ۳۰۰ قمری در توصیف سد یاجوج و مأجوج ضمن نقل تعریف‌های سلام ترجمان و حرکت آنها به سوی ارمنستان به دستور الواثق بالله، و گزارش مبسوط نامه نگاری به شاه لان و طرخان شاه خزر و رسیدن به شهرهای ویران یاجوج و مأجوج و دژها و شهر ایکه می‌نویسد: سدی که ذوالقرنین در گودالی میان دو کوه بنا کرده بود به پهنایش دویست ذراع و بر سر راهی قرار داشت که از خارج به اطراف زمین متفرق می‌شوند؛ لذا بن آن را به اندازه سی ذراع به پایین حفر کرده و آن را با آهن برنز پر کرده بودند تا به سطح زمین برسند آنگاه دو بازو به موازات کوه از دو سوی گودال کشانده بودند که هر بازو بیست و پنج زراع و ضخامتی معادل پنجاه ذراع داشت، ظاهراً از زیر آن ده ذراع خارج از در و تمام آن از خشت‌های آهنین با پوششی از برنز ساخته شده بود. اندازه هر خشت یک ذراع و نیم در ضخامت چهار انگشت و چنگک آهنین در دو طرف بازوان به طول صد و بیست ذراع که بر دو بازو قرار داشت هر کدام به اندازه ده ذراع و در عرض پنج ذراع و بالای چنگک در حدود شصت ذراع بوده و بر سر سد، کنگره‌های آهنینی تعبیه شده بود که در اطراف هر کنگره دو شاخ قرار داشت و هر کدام به سوی دیگر متمایل بود، طول هر کنگره پنچ ذراع در عرض چهار ذراع و بر آن دیوار هفتاد و سه کنگره وجود داشت[۵]. این بود مندرجات ابن خردادبه در مسالک و ممالک که از کتاب نوشته شده سلام ترجمان به واثق بالله دیکته شده است و از محتویات آن بر می‌آید که صدفین در «سلسله کوه‌های قفقاز» میان دریای خزر و دریای سیاه قرار داشته است.[۶]

منابع

پانویس

  1. «پاره‌های (بزرگ) آهن برایم بیاورید؛ تا هنگامی که میان دو کوه را (پر و) برابر کرد، گفت اکنون (در کوره‌های آتش) بدمید؛ تا هنگامی که آن (پاره‌های آهن) را آتش (گون) کرد، گفت: (اینک) برای من مس گداخته بیاورید تا روی آن بریزم» سوره کهف، آیه ۹۶.
  2. لویس معلوف، المنجد، ص۹۱۹.
  3. علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۱۳، ص۶۱۸.
  4. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۵۶۵.
  5. ر.ک: مسالک و ممالک، ص۱۵۲-۱۵۷.
  6. فرزانه، محرم، اماکن جغرافیایی در قرآن، ص ۵۶۶.