عمرو بن عاص در معارف و سیره نبوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

عمروعاص و آزار پیامبر خاتم (ص)

یکی از کسانی که قبل از به ظاهر اسلام آوردنش پیامبر گرامی را زیاد اذیت کرد و رسول خدا از ناحیه او شکنجه و آزار فراوان دید، عمروعاص بود. او با تمام قوا می‌کوشید تا پیامبر (ص) را نابود کند و یا حداقل عملیات او را خنثی کرده و آثارش را از بین ببرد. عمروعاص با اشعارش پیامبر (ص) را هجو می‌کرد و آنها را به کودکان مکه می‌آموخت تا در کوچه و بازار بخوانند.

اطفال نیز وقتی پیامبر (ص) را می‌دیدند برای رنجش بیشتر او با صدای بلندتری می‌خواندند و از این راه پیامبر (ص) را شکنجه می‌دادند. تا آنکه رسول خدا (ص) به تنگ آمده و در حجر اسماعیل پس از اداء فریضه الهی دست به دعا برداشت و عرض کرد: پروردگارا، عمروعاص با اشعارش مرا هجو کرده، من شاعر نیستم! خدایا به شماره هر حرف از حروفی که در اشعارش به کار برده او را لعنت کن. او یکی از کسانی است که علناً پیامبر (ص) را ناسزا می‌گفت و در سر راه آن حضرت سنگ می‌ریخت تا نیمه‌های شب که برای طواف خانه خدا به مسجد می‌روند سنگ‌ها او را بلغزاند و زمین بخورد و او همان است که برای برگردانیدن مهاجرین مسلمان به حبشه رفت و نزد نجاشی پادشاه حبشه از پیامبر (ص) و مسلمین بدگویی کرد و از کسانی است که هنگام مهاجرت زینب دختر پیامبر (ص) به سوی مدینه در تعقیبش برآمد و با نیزه به هودجش حمله کردند و زینب از ترس بچه‌اش را سقط کرد. این عمل به اندازه‌ای بر پیامبر (ص) سخت آمد که بر ایشان نفرین کرد.

دو ماه پس از وفات ابوطالب، عمروعاص و عقبه بن ابی معیط و نضربن حارث به کمک هم شکمبه شتری را برداشتند و وارد مسجد شدند، در حالی‌که رسول خدا (ص) در سجده نماز بود، آن را بر پشت حضرت نهادند و چون رها کردند پوست آن پاره شد و کثافاتش اطراف حضرت ریخت.

پیامبر (ص) سر بلند نکرد و در حال سجده ماند گریه می‌کرد و بر آنها نفرین می‌نمود تا آنکه دخترش فاطمه باخبر شد، به مسجد آمد و به آرامی آن پوست را برداشت و بر مظلومیت پدر گریه می‌کرد. حضرت سر برداشت و سه بار فرمود: «اللَّهُمَّ عَلَيْكَ بِقُرَيْشٍ‌» پروردگارا تو قریش را کیفر بده و نیز سه بار فرمود: «رَبِّ إِنِّى مَغْلُوبٌ فَانْتَصِرْ» خدایا من مغلوبم یاریم کن. ابن مسعود می‌گوید: همان جمع را دیدم که در جنگ بدر کشته شدند و در چاه بدر انداخته شدند[۱].[۲]

منابع

پانویس

  1. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۱۶۲؛ سمیح عاطف، زندگانی پیامبر در قرآن، ج۵، ص۵۶.
  2. راجی، علی، مظلومیت پیامبر ص ۴۷.