مرجعیت اعتقادی معصوم
مقدمه
ائمه (ع) در حوزۀ اعتقادی مرجع امت اسلامیاند، به طوری که به صورت ویژه به ضبط روایات اعتقادی امامان معصوم پرداختهاند. برای نمونه کتاب التوحید شیخ صدوق دربردارندۀ روایات اعتقادی در باب توحید است.
از طرفی دیگر در روایاتی تصریح شده است امام وظیفه دارد بر دین مردم نظارت داشته باشد تا اگر بدعتی توسط مؤمن و یا غیرمؤمن ایجاد شد بتواند دین را به حالت اول و صحیح برگرداند. چنانکه امام صادق (ع) فرمودند: «همانا زمین خالی نمیشود، مگر آنکه در آن امامی است تا هرگاه مؤمنان چیزی به دین افزودند، آن را برگرداند و اگر از آن چیزی را کم کردند، آن را تمام کند»[۱]. نظارت ائمۀ معصومین فقط برای رفع بدعتها در دین خلاصه نمیشود، بلکه در برخی از روایات آمده است، ائمۀ وظیفۀ رفع اختلافهای مردم در تفسیر دین را هم عهده دار بودند؛ چنانکه هشام (شاگرد امام صادق (ع)) در مناظرهای با عمرو بن عبید با تشبیه وظیفه قلب، نسبت به اعضای بدن با وظیفه امام نسبت به مردم؛ اینچنین بیان کردند که خداوند، اعضای بدن را رها نکرد و برای آنها امامی قرار داد تا صحیح را بیان و نسبت به آنچه در آن تردید وجود دارد، یقین ایجاد کند. حال آیا ممکن است مردم را در حیرت و تردید و اختلافشان رها کند و برای آنها امامی قرار ندهد[۲].
گاهی نیز جریانی انحرافی در جامعه پیدا میشود و امام وظیفۀ خود میبیند با روشنگری جلوی آن را بگیرد، چنانکه در عصر امام سجاد (ع) تفکرات تشبیهی و تجسیمی نسبت به خداوند رواج یافت. امام که مجال چندانی برای تبیین علنی معارف حقیقی اسلام نداشت، نزد قبر پیامبر اکرم (ص) در مسجد نبوی رفته، و چنین فریاد زد: «خدایا قدرت تو آشکار شده و هیئت جلال تو پدیدار نگشته؛ پس تو را نشناخته و تو را آنچنان که نیستی تشبیه میکنند و خدایا من از کسانی که تو را با تشبیه میخوانند بیزارم. چیزی مانند تو نیست.... آنها تو را با مخلوقاتت مساوی میدانند؛ به همین دلیل تو را نشناخته و بعضی از نشانههای تو را خدای خود میدانند و تو را بِدان توصیف میکنند. پس ای خدا، تو برتر از آن چیزی هستی که تشبیهکنندگان، تو را بِدان توصیف میکنند»[۳].
همچنین در دوران امام باقر (ع) به علت شیوع نسبی جریان تصوف جابر بن یزید جعفی به امام باقر (ع) عرض کرد فرقهای پیدا شده که هرگاه قرآن تلاوت میشود، یکی از ایشان غش میکند و چنان غش میکند که اگر دست و پای او را ببرند، نمیفهمد. امام تعجب کردند و فرمودند: «سبحان الله، این کار شیطان است و متقین به چنین چیزی وصف نمیشوند. همانا تأثر از قرآن با نرم شدن دل، رقت قلب، اشک ریختن و ترس است»[۴].[۵]
جستارهای وابسته
منابع
پانویس
- ↑ «إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو إِلَّا وَ فِیهَا إِمَامٌ کَیْمَا إِنْ زَادَ الْمُؤْمِنُونَ شَیْئاً رَدَّهُمْ وَ إِنْ نَقَصُوا شَیْئاً أَتَمَّهُ لَهُمْ»؛ کافی، ج۱، ص۱۷۸.
- ↑ کافی، ج۱، ص۱۶۹ و ۱۷۰.
- ↑ «إِلَهِی بَدَتْ قُدْرَتُکَ وَ لَمْ تَبْدُ هَیْئَةٌ فَجَهَلُوکَ وَ قَدَّرُوکَ بِالتَّقْدِیرِ عَلَی غَیْرِ مَا بِهِ أَنْتَ شَبَّهُوکَ وَ أَنَا بَرِیءٌ یَا إِلَهِی مِنَ الَّذِینَ بِالتَّشْبِیهِ طَلَبُوکَ لَیْسَ کَمِثْلِکَ شَیْءٌ إِلَهِی وَ لَمْ یُدْرِکُوکَ وَ ظَاهِرُ مَا بِهِمْ مِنْ نِعْمَةٍ دَلِیلُهُمُ عَلَیْکَ لَوْ عَرَفُوکَ وَ فِی خَلْقِکَ یَا إِلَهِی مَنْدُوحَةٌ أَنْ یُنَاوِلُوکَ بَلْ سَوَّوْکَ بِخَلْقِکَ فَمِنْ ثَمَّ لَمْ یَعْرِفُوکَ وَ اتَّخَذُوا بَعْضَ آیَاتِکَ رَبّاً فَبِذَلِکَ وَصَفُوکَ فَتَعَالَیْتَ یَا إِلَهِی عَمَّا بِهِ الْمُشَبِّهُونَ نَعَتُوک»؛ شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۱۵۳؛ علی بن عیسی اربلی، کشف الغمة، ج۲، ص۸۹.
- ↑ «عَنْ جَابِرٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع)قَالَ: قُلْتُ إِنَّ قَوْماً إِذَا ذَکَرُوا شَیْئاً مِنَ الْقُرْآنِ أَوْ حُدِّثُوا بِهِ صَعِقَ أَحَدُهُمْ حَتَّی یُرَی أَنَّ أَحَدَهُمْ لَوْ قُطِعَتْ یَدَاهُ أَوْ رِجْلَاهُ لَمْ یَشْعُرْ بِذَلِکَ فَقَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ ذَاکَ مِنَ الشَّیْطَانِ مَا بِهَذَا نُعِتُوا إِنَّمَا هُوَ اللِّینُ وَ الرِّقَّةُ وَ الدَّمْعَةُ وَ الْوَجَلُ»؛ الکافی، ج۲، ص۶۱۷.
- ↑ ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص ۲۲۲ ـ ۲۳۵.