پرش به محتوا

عصمت در لغت: تفاوت میان نسخه‌ها

۲٬۷۳۵ بایت حذف‌شده ،  ‏۲۳ ژوئیهٔ ۲۰۲۲
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶: خط ۶:
| پرسش مرتبط  = عصمت (پرسش)
| پرسش مرتبط  = عصمت (پرسش)
}}
}}
'''[[عصمت]]''' دارای دو معنای لغوی است: یکی [[حفظ]] و نگهداری و دیگری به معنای مانع شدن؛ هرچند معنای اول مناسب‌تر از اولی است و بیشتر لغویین آن را [[انتخاب]] کرده‌اند.
'''[[عصمت]]''' دارای دو معنای لغوی است: یکی به معنای [[حفظ]] و نگهداری و دیگری به معنای مانع شدن؛ هرچند، معنای اول مناسب‌تر از اولی است و بیشتر لغویین آن را [[انتخاب]] کرده‌اند. برخی عصمت را به «وسیله باز داشتن» و «ابزار مصونیت» نیز معنا کرده‌اند.


== مقدمه ==
== مقدمه ==
خط ۱۲: خط ۱۲:


=== حفظ و نگهداری ===
=== حفظ و نگهداری ===
استعمال واژه عصمت در این معنا به ویژه هنگامی که این کلمه و مشتقات آن به خداوند اسناد داده شود [[مورد اتفاق]] لغت‌نویسان معروف [[زبان عربی]] است. [[خلیل بن احمد فراهیدی]] در کتاب«العین» می‌گوید: «عصمت، یعنی اینکه خداوند تو را از [[بدی]] حفظ کند»<ref>العین، ج۱، ص۳۱۳.</ref>. بر این اساس، عَصَمَهُ، یعنی او را حفظ و نگه‌داری کرد<ref>مصباح المنیر، جزء ۲، ص۷۴. </ref>.
استعمال واژه عصمت در این معنا به ویژه هنگامی که این کلمه و مشتقات آن به خداوند اسناد داده شود [[مورد اتفاق]] لغت‌نویسان معروف زبان عربی است. [[خلیل بن احمد فراهیدی]] در کتاب«العین» می‌گوید: «عصمت، یعنی اینکه خداوند تو را از [[بدی]] حفظ کند»<ref>العین، ج۱، ص۳۱۳.</ref>. بر این اساس، عَصَمَهُ، یعنی او را حفظ و نگه‌داری کرد<ref>مصباح المنیر، جزء ۲، ص۷۴. </ref>.


[[راغب اصفهانی]] نیز با استناد به [[آیه]] {{متن قرآن|لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ}}<ref>«امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد» سوره هود، آیه ۴۳.</ref> می‌گوید: «امروز، نگه‌دارنده و حافظی از امر [[خدا]] نیست»<ref>المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۷.</ref>.
[[راغب اصفهانی]] نیز با استناد به [[آیه]] {{متن قرآن|لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِلَّا مَنْ رَحِمَ}}<ref>«امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود جز (برای) آن کس که (خداوند بر او) بخشایش آورده باشد» سوره هود، آیه ۴۳.</ref> می‌گوید: «امروز، نگه‌دارنده و حافظی از امر [[خدا]] نیست»<ref>المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۷.</ref>. [[خدای تعالی]] به گفته [[فرزند نوح]] به [[حضرت نوح]] اشاره کرده و می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ}}<ref>«او گفت: آنک به کوهی پناه می‌جویم که مرا از آب نگاه می‌دارد» سوره هود، آیه ۴۳.</ref>. حضرت نوح در پاسخ می‌گوید: {{متن قرآن|لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ}}<ref>«امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود» سوره هود، آیه ۴۳.</ref>.


=== منع و [[امتناع]] ===
در این [[آیه]]، معنای «مسک» به معنای [[پیش‌گیری]] و نگهداری به وضوح [[مشاهده]] می‌شود؛ زیرا سخن فرزند نوح در پس این [[گمان]] است که [[کوه]] می‌تواند او را از [[غرق]] شدن حفظ کند؛ از این‌رو با [[اطمینان]] کوه را وسیله حفظ و نگهداری خود برمی‌شمارد.
ابن‌فارس می‌گوید: «عصم» ثلاثی مجرد و صحیح است که دلالت بر امساک و منع و ملازمت دارد و از همین باب است عصمت که دلالت بر [[معصوم]] بودن از [[گناه]] دارد<ref>معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۳۳۱.</ref>. ابن‌منظور نیز گفته است: «عصمت» در [[کلام عرب]] به معنی منع است و عصمت خداوند نسبت به [[بنده]] خود به این معنی است که او را از آنچه موجب [[هلاکت]] او است باز می‌دارد<ref>لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۴.</ref>. زبیدی می‌گوید: «[[عصمت]] به معنای منع و بازداشتن (از چیزی) است کار و این سخن [[خداوند]] که {{متن قرآن|لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ}}<ref>«امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود» سوره هود، آیه ۴۳.</ref> هیچ بازدارنده‌ای از کار خداوند نیست»<ref>زبیدی، تاج العروس، ج۸، ص۳۹۹؛ ابراهیم انیس و دیگران، معجم الوسیط، ص۶۰۵.</ref>. طریحی هم گفته است: {{عربی|عصمة الله للعبد}} یعنی منع کردن [[عبد]] از [[معصیت]] و {{عربی|عصمة الله من المکروه}} یعنی خداوند او را از [[ناگواری‌ها]] [[حفظ]] کرد<ref>مجمع البحرین، ج۶، ص۱۱۶.</ref>.<ref>[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[مقامات امامان (کتاب)|مقامات امامان]]، ص۲۰۷-۲۱۰؛ [[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص۲۳.</ref>
 
در آیه‌ای دیگر آمده است: {{متن قرآن|وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا}}<ref>«و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.</ref>. [[ظهور]] آیه در این معناست که اگر [[امّت]] به حبل‌الله متمسّک شوند، ریسمان [[خداوند]] آنان را از [[گمراهی]] مصون خواهد داشت.
 
این واژه در «مسک» و «تمسّک» [[ظهور]] دارد؛ از این‌رو برخی از [[تفاسیر]] در ذیل [[آیه]]، به نقل [[حدیث شریف ثقلین]] مبادرت کرده‌اند.
در [[تفسیر مجمع البیان]] آمده است:
{{عربی|{{متن قرآن|وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ}} أي: تمسكوا به...}}. آن‌گاه [[شیخ طبرسی]] می‌نویسد: [[پیامبر خدا]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمْ حَبْلَيْنِ إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ الْآخَرِ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي أَلَا وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}}<ref>تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۳۵۶.</ref>. ای [[مردم]]! همانا من در میان شما دو ریسمان باقی گذاردم که اگر به آن دو [[تمسک]] کنید، هرگز پس از من [[گمراه]] نخواهید شد که یکی از آن دو از دیگری بزرگ‌تر است: یکی کتاب خداست که به مانند ریسمانی است که از [[آسمان]] به سوی [[زمین]] آویخته شده است و دومی [[خاندان]] و [[اهل‌بیت]] من هستند. [[آگاه]] باشید که آن دو هرگز از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا اینکه در کنار [[حوض کوثر]] بر من وارد شوند.
 
در [[روایت]] دیگری [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|نَحْنُ حَبْلُ اللَّهِ الَّذِي قَالَ {{متن قرآن|وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا}}<ref>«و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپراکنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.</ref> وَ وَلَايَةُ عَلِيٍّ الْبَرُّ فَمَنِ اسْتَمْسَكَ بِهِ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ تَرَكَهُ خَرَجَ مِنَ الْإِيمَانِ}}<ref>تفسیر فرات الکوفی، ص۹۱.</ref>؛ ما همان ریسمان الاهی هستیم که [[خدای تعالی]] در قرآنش فرموده است: «همگی به رشته الاهی تمسک نمایید و متفرق نشوید» و [[ولایت علی]]{{ع}} همان [[نیکی]] است. پس هر کس به آن تمسک جوید، [[مؤمن]] است و آن کس که آن را ترک گوید از [[ایمان]] خارج است.
 
افزون بر این، در خود [[حدیث ثقلین]] نیز واژه «عصم» آمده است. آنجا که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|تَرَكْتُ فِيكُمْ مَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي إِنِ اعْتَصَمْتُمْ بِهِ: كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي}}<ref>کنز العمال، ج۱، ص۱۸۷، ح۹۵۱، به نقل از ابن ابی‌شیبه و خطیب بغدادی.</ref>. همانا من در میان شما چیزی را قرار داده‌ام که اگر پس از من به آن تمسّک جویید هرگز [[گمراه]] نمی‌شوید و آن [[کتاب خدا]] و عترتم [[اهل]] بیتم هستند<ref>[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[مقامات امامان (کتاب)|مقامات امامان]]، ص۲۰۷-۲۱۰؛ [[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص۲۳؛ [[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۱۴.</ref>
 
=== منع و امتناع ===
ابن‌فارس می‌گوید: «عصم» ثلاثی مجرد و صحیح است که دلالت بر امساک و منع و ملازمت دارد و از همین باب است عصمت که دلالت بر [[معصوم]] بودن از [[گناه]] دارد<ref>معجم مقاییس اللغه، ج۴، ص۳۳۱.</ref>. ابن‌منظور نیز گفته است: «عصمت» در [[کلام عرب]] به معنی منع است و عصمت خداوند نسبت به [[بنده]] خود به این معنی است که او را از آنچه موجب [[هلاکت]] او است باز می‌دارد<ref>لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۴.</ref>. زبیدی می‌گوید: «[[عصمت]] به معنای منع و بازداشتن (از چیزی) است کار و این سخن [[خداوند]] که {{متن قرآن|لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ}}<ref>«امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود» سوره هود، آیه ۴۳.</ref> هیچ بازدارنده‌ای از کار خداوند نیست»<ref>زبیدی، تاج العروس، ج۸، ص۳۹۹؛ ابراهیم انیس و دیگران، معجم الوسیط، ص۶۰۵.</ref>. طریحی هم گفته است: {{عربی|عصمة الله للعبد}} یعنی منع کردن [[عبد]] از [[معصیت]] و {{عربی|عصمة الله من المکروه}} یعنی خداوند او را از [[ناگواری‌ها]] [[حفظ]] کرد<ref>مجمع البحرین، ج۶، ص۱۱۶. </ref>.<ref>[[مصطفی سلیمانیان|سلیمانیان، م‍ص‍طف‍ی‌]]، [[مقامات امامان (کتاب)|مقامات امامان]]، ص۲۰۷-۲۱۰؛ [[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص۲۳.</ref>


منع کردن می‌تواند به دو صورت انجام گیرد:
منع کردن می‌تواند به دو صورت انجام گیرد:
خط ۲۴: خط ۳۶:


=== وسیله باز داشتن ===
=== وسیله باز داشتن ===
برخی عصمت را به معنای «وسیله باز داشتن» و «ابزار مصونیت» گرفته‌اند؛ نه عمل بازداری. به عنوان مثال: اگر برای [[نجات]] شخص غریق، طنابی را به درون آب بیفکنیم، اگر طناب را گرفته [[نجات]] یابد، گفته می‌شود که این طناب برای او «[[عصمت]]» بود. و به همین معنا، [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا}}<ref>«و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.</ref> را [[تفسیر]] کرده‌اند؛ یعنی [[ریسمان الهی]] را «عصمت» خویش قرار دهید<ref>اوائل المقالات، ص۶۶-۶۷.</ref>. ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}<ref>لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵.</ref>؛ یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص۲۱.</ref>.
برخی عصمت را به معنای «وسیله باز داشتن» و «ابزار مصونیت» گرفته‌اند؛ نه عمل بازداری. به عنوان مثال: اگر برای [[نجات]] شخص غریق، طنابی را به درون آب بیفکنیم، اگر طناب را گرفته [[نجات]] یابد، گفته می‌شود که این طناب برای او «[[عصمت]]» بود و به همین معنا، [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا}}<ref>«و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.</ref> را [[تفسیر]] کرده‌اند؛ یعنی [[ریسمان الهی]] را «عصمت» خویش قرار دهید<ref>اوائل المقالات، ص۶۶-۶۷.</ref>. ابن‌منظور، از زجاج نقل می‌کند: {{عربی|أَصْلُ العِصْمَةِ الحبْلُ. و كلُّ ما أَمْسَكَ شَيئاً فقد عَصَمَهُ}}<ref>لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۵.</ref>؛ یعنی، لغت عصمت در اصل به معنای طناب و ریسمان وضع شده است، ولی سپس از این معنا توسعه یافته و برای هر چیزی که موجب امساک و [[حفظ]] چیز دیگری شود، به کار می‌رود<ref>[[احمد حسین شریفی|شریفی، احمد حسین]]، [[حسن یوسفیان|یوسفیان، حسن]]، [[پژوهشی در عصمت معصومان (کتاب)|پژوهشی در عصمت معصومان]] ص۲۱.</ref>.


=== نتیجه ===
=== نتیجه ===
واژه «عصمت»، معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از «مانع شدن» است. به همین جهت برخی لغویون «اعصم» را به معنای «مَسْک» دانسته و «اعتصام» را به «استمساک» معنا کرده است<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷. </ref>. تفاوت این دو معنا نیز آشکار است؛ چراکه «مَسْک» - یعنی گرفتن و نگهداری - اخص از «منع» است. گرفتن و نگهداری شخصی که بالای [[کوه]] است، هنگامی معنا پیدا می‌کند که حرکت او را از سوی پرتگاه باز دارند. اما «منع» هنگامی صادق است که شخص در معرض [[سقوط]] قرار گرفته باشد؛ ولی به جهتی راه او سد گردیده و از سقوط وی جلوگیری شود. با توجه به همین تفاوت معنایی است که می‌‌توان «عصمت» را نیرویی دانست که [[انسان]] را از حرکت به سوی [[خطا]] باز می‌‌دارد، نه آنکه فقط به هنگام [[لغزش]] مانع تحقق آن شود.
واژه «[[عصمت]]»، به معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از «مانع شدن» است. به همین جهت برخی لغویون «اعصم» را به معنای «مَسْک» دانسته و «[[اعتصام]]» را به «استمساک» معنا کرده است<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ ـ ۳۳۷. </ref>. تفاوت این دو معنا نیز آشکار است؛ چراکه «مَسْک» - یعنی گرفتن و نگهداری - اخص از «منع» است. گرفتن و نگهداری شخصی که بالای [[کوه]] است، هنگامی معنا پیدا می‌کند که حرکت او را از سوی پرتگاه باز دارند. اما «منع» هنگامی صادق است که شخص در معرض [[سقوط]] قرار گرفته باشد؛ ولی به جهتی راه او سد گردیده و از سقوط وی جلوگیری شود.
 
با توجه به همین تفاوت معنایی است که می‌توان «عصمت» را نیرویی دانست که [[انسان]] را از حرکت به سوی [[خطا]] باز می‌دارد، نه آنکه فقط به هنگام [[لغزش]] مانع تحقق آن شود<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۱۴.</ref>.


== واژه‌های همسو با عصمت ==
== واژه‌های همسو با عصمت ==
*'''[[تنزیه]]''': این کلمه در عبارت‌های زیادی از [[دانشمندان اسلامی]]، برای بیان مفهوم [[عصمت]] یا رفع اشکالات پیرامون آن، وجود دارد و بسیاری از کتاب‌ها با همین عنوان نام گذاری شده‌اند؛ مثلاً: [[تنزیه الانبیاء و الائمة (کتاب)|تنزیه الانبیاء و الائمة]] از [[سید مرتضی]]، «تنزیه الانبیاء» از شیخ [[محمد باقر استرآبادی]]، «تنزیه الانبیاء و الائمه» از [[نجاشی]]، «تنزیه انبیاء» از شیخ [[مصطفی بغدادی]]، «تنزیه انبیاء از آدم تا خاتم» از [[محمد هادی معرفت]]، «تنزیه الانبیاء» از [[ابن علاء قشیری]]، «تنزیه الانبیاء» از [[جعفر ثقفی]] ([[ابومحمد البغدادی]])، «تنزیه الانبیاء» از [[ابی‌حمیر]]، «تنزیه الانبیاء» از [[فیض‌الله ابن جعفر بغدادی]]، «تنزیه الانبیاء» از [[جلال الدین سیوطی]]، «تنزیه الانبیاء» از [[عبدالوهاب حسینی استرآبادی]] و «تنزیه الانبیاء» از [[محمد رضا غراوی نجفی]].
=== تنزیه ===
این کلمه در عبارت‌های زیادی از [[دانشمندان اسلامی]]، برای بیان مفهوم [[عصمت]] یا رفع اشکالات پیرامون آن، وجود دارد و بسیاری از کتاب‌ها با همین عنوان نام گذاری شده‌اند؛ مثلاً: [[تنزیه الانبیاء و الائمة (کتاب)|تنزیه الانبیاء و الائمة]] از [[سید مرتضی]]، «تنزیه الانبیاء» از شیخ [[محمد باقر استرآبادی]]، «تنزیه الانبیاء و الائمه» از [[نجاشی]]، «تنزیه انبیاء» از شیخ [[مصطفی بغدادی]]، «تنزیه انبیاء از آدم تا خاتم» از [[محمد هادی معرفت]]، «تنزیه الانبیاء» از [[ابن علاء قشیری]]، «تنزیه الانبیاء» از [[جعفر ثقفی]] ([[ابومحمد البغدادی]])، «تنزیه الانبیاء» از [[ابی‌حمیر]]، «تنزیه الانبیاء» از [[فیض‌الله ابن جعفر بغدادی]]، «تنزیه الانبیاء» از [[جلال الدین سیوطی]]، «تنزیه الانبیاء» از [[عبدالوهاب حسینی استرآبادی]] و «تنزیه الانبیاء» از [[محمد رضا غراوی نجفی]].


بسیاری از کتاب‌های [[شیعه]] و [[سنی]] با این اسم مشهورند یا در آنها از کلمه تنزیه استفاده شده است که از حد شمارش خارج است.
بسیاری از کتاب‌های [[شیعه]] و [[سنی]] با این اسم مشهورند یا در آنها از کلمه تنزیه استفاده شده است که از حد شمارش خارج است.
خط ۳۶: خط ۵۱:
واژه تنزیه که در عبارت‌های [[دانشمندان]]، زیاد به کار گرفته شده، برای رساندن معنای عصمت و تأکید بر آن است. این واژه نام بسیاری از کتاب‌ها را به خود اختصاص داده، برای [[دفاع]] از [[عصمت انبیا]] و [[ائمه]] و تنزیه آنان از [[قبایح]] و [[منکرات]] به کار گرفته می‌شود. بنابراین اگر به جای مفهوم عصمت و [[معصوم]]، کلمه منزه به کار گرفته شود، همان معنا را بدون [[کاستی]] ارائه می‌کند؛ مثلاً اگر در عبارت ذیل دو کلمه معصوم و منزه را جایگزین کنیم و به جای "[[انبیا]] و [[ائمه اطهار]] از [[گناه]] و [[سهو]] و [[نسیان]] معصوم هستند" بگوییم که "انبیا و ائمه اطهار از گناه و سهو و نسیان منزه‌اند" می‌بینیم هیچ خللی در معنا ایجاد نشده است، لذا می‌توانیم واژه تنزیه و مشتقات آن را بیانگر مفهوم عصمت بشماریم.
واژه تنزیه که در عبارت‌های [[دانشمندان]]، زیاد به کار گرفته شده، برای رساندن معنای عصمت و تأکید بر آن است. این واژه نام بسیاری از کتاب‌ها را به خود اختصاص داده، برای [[دفاع]] از [[عصمت انبیا]] و [[ائمه]] و تنزیه آنان از [[قبایح]] و [[منکرات]] به کار گرفته می‌شود. بنابراین اگر به جای مفهوم عصمت و [[معصوم]]، کلمه منزه به کار گرفته شود، همان معنا را بدون [[کاستی]] ارائه می‌کند؛ مثلاً اگر در عبارت ذیل دو کلمه معصوم و منزه را جایگزین کنیم و به جای "[[انبیا]] و [[ائمه اطهار]] از [[گناه]] و [[سهو]] و [[نسیان]] معصوم هستند" بگوییم که "انبیا و ائمه اطهار از گناه و سهو و نسیان منزه‌اند" می‌بینیم هیچ خللی در معنا ایجاد نشده است، لذا می‌توانیم واژه تنزیه و مشتقات آن را بیانگر مفهوم عصمت بشماریم.


* '''[[توفیق]]''': واژه توفیق در بعضی از عبارت‌های [[علما]] به عنوان مصداق عصمت یا مبین [[ماهیت عصمت]] به کار گرفته شده است؛ مثلاً جناب [[شیخ مفید]] می‌فرماید: "عصمت از جانب [[خداوند تعالی]] برای [[حجت‌های الهی]]، توفیق و [[لطف]] است"<ref>تصحیح اعتقادات الامامیه، ص۱۲۸.</ref>.
=== [[توفیق]] ===
 
واژه توفیق در بعضی از عبارت‌های [[علما]] به عنوان مصداق عصمت یا مبیّن [[ماهیت عصمت]] به کار گرفته شده است؛ مثلاً جناب [[شیخ مفید]] می‌فرماید: "عصمت از جانب [[خداوند تعالی]] برای [[حجت‌های الهی]]، توفیق و [[لطف]] است"<ref>تصحیح اعتقادات الامامیه، ص۱۲۸.</ref>. [[تفتازانی]] هم می‌گوید: "همانا [[لطف]]، اگر انجام [[طاعات]] و [[عبادات]] باشد توفیق نامیده می‌شود"<ref>شرح مقاصد، ج۴، ص۳۱۲؛ ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، ص۲۷۷.</ref>.
[[تفتازانی]] هم می‌گوید: "همانا [[لطف]]، اگر انجام [[طاعات]] و [[عبادات]] باشد توفیق نامیده می‌شود"<ref>شرح مقاصد، ج۴، ص۳۱۲؛ ارشاد الطالبین الی نهج المسترشدین، ص۲۷۷.</ref>.


نقد: کلمه [[توفیق]] که در عبارت‌های برخی از [[متکلمان شیعه]] و [[اهل سنت]] در بیان مصداق یا [[حقیقت عصمت]] به کار گرفته شده به [[تنهایی]] گویای بخشی از معنای [[عصمت]] است؛ مثلاً کسی که موفق به انجام عبادات گردد یا از [[گناهان]] اجتناب ورزد او را صاحب توفیق می‌دانند. البته کلمه توفیق، غالباً در موارد انجام طاعات و عبادات به کار گرفته می‌شود، لذا به‌کارگیری واژه توفیق به جای عصمت فقط در [[عصمت عملی]] (انجام طاعات و اجتناب از [[معاصی]]) امکان‌پذیر است. از این‌رو نمی‌توانیم واژه توفیق را معادل کلمه عصمت بدانیم.
نقد: کلمه [[توفیق]] که در عبارت‌های برخی از [[متکلمان شیعه]] و [[اهل سنت]] در بیان مصداق یا [[حقیقت عصمت]] به کار گرفته شده به [[تنهایی]] گویای بخشی از معنای [[عصمت]] است؛ مثلاً کسی که موفق به انجام عبادات گردد یا از [[گناهان]] اجتناب ورزد او را صاحب توفیق می‌دانند. البته کلمه توفیق، غالباً در موارد انجام طاعات و عبادات به کار گرفته می‌شود، لذا به‌کارگیری واژه توفیق به جای عصمت فقط در [[عصمت عملی]] (انجام طاعات و اجتناب از [[معاصی]]) امکان‌پذیر است. از این‌رو نمی‌توانیم واژه توفیق را معادل کلمه عصمت بدانیم.


* '''دارا بودن [[صدق]]، [[امانت]]، تبلیغ و [[فطانت]]''': بعضی از [[دانشمندان]] اهل سنت، این چهار [[وصف]] را در توصیف [[عصمت انبیا]] ذکر می‌کنند و در مقابل، چهار وصف دیگر را از [[انبیا]] [[تنزیه]] می‌کنند، مثل کذب، [[عصیان]]، [[کتمان]] و [[غفلت]]. آنان در این باره می‌گویند: صدق، آن است که خبر [[پیامبران]] [[مطابق با واقع]] و نفس الامر باشد و هیچ دروغی از آنان صادر نشود. امانت، آن است که [[خداوند]] ظاهر و [[باطن]] آنان را از آنچه که او [[راضی]] نیست [[حفظ]] کند. [[تبلیغ]]، آن است که پیامبران تمام آنچه را که خداوند به آن [[فرمان]] داده بدون کتمان به [[مردم]] برسانند. فطانت، آن است که [[قدرت]] [[فهم]] پیامبران از همه مردم کامل‌تر باشد<ref>طاهر الجزائری، الجواهر الکلامیة فی العقیدة الأسلامیه، ص۵۶-۵۷.</ref>.
=== دارا بودن [[صدق]]، [[امانت]]، تبلیغ و فطانت ===
بعضی از [[دانشمندان]] اهل سنت، این چهار [[وصف]] را در توصیف [[عصمت انبیا]] ذکر می‌کنند و در مقابل، چهار وصف دیگر را از [[انبیا]] [[تنزیه]] می‌کنند، مثل کذب، [[عصیان]]، [[کتمان]] و [[غفلت]]. آنان در این باره می‌گویند: صدق، آن است که خبر [[پیامبران]] [[مطابق با واقع]] و نفس‌الامر باشد و هیچ دروغی از آنان صادر نشود. امانت، آن است که [[خداوند]] ظاهر و [[باطن]] آنان را از آنچه که او [[راضی]] نیست [[حفظ]] کند. [[تبلیغ]]، آن است که پیامبران تمام آنچه را که خداوند به آن [[فرمان]] داده بدون کتمان به [[مردم]] برسانند. فطانت، آن است که [[قدرت]] [[فهم]] پیامبران از همه مردم کامل‌تر باشد<ref>طاهر الجزائری، الجواهر الکلامیة فی العقیدة الأسلامیه، ص۵۶-۵۷.</ref>.


نقد: چهار واژه‌ای که بعضی از اهل سنت در وصف عصمت انبیا به‌کار گرفته‌اند تنها بیانگر عصمت انبیا در عصمت عملی و [[ابلاغ وحی]] و [[شریعت]] است، چون کلماتی مثل صدق در خبر و [[ابلاغ]] بدون کتمان و فطانت در فهم، مربوط به [[عصمت در تبلیغ]] شریعت است و امانت در عدم عصیان مربوط به عصمت عملی است که بخشی از عصمت را تشکیل می‌دهند. پس این چهار واژه، هرگز بیانگر [[عصمت]] از [[سهو]] و [[نسیان]] و [[عصمت علمی]] در بیان حوادث و قضایای خارجی نیست، لذا نمی‌توانیم این واژه‌ها را نه به [[تنهایی]] و نه به صورت جمعی (چهار واژه) معادل کلمه عصمت بشماریم.
نقد: چهار واژه‌ای که بعضی از اهل سنت در وصف عصمت انبیا به‌کار گرفته‌اند تنها بیانگر عصمت انبیا در عصمت عملی و [[ابلاغ وحی]] و [[شریعت]] است، چون کلماتی مثل صدق در خبر و [[ابلاغ]] بدون کتمان و فطانت در فهم، مربوط به [[عصمت در تبلیغ]] شریعت است و امانت در عدم عصیان مربوط به عصمت عملی است که بخشی از عصمت را تشکیل می‌دهند. پس این چهار واژه، هرگز بیانگر [[عصمت]] از [[سهو]] و [[نسیان]] و [[عصمت علمی]] در بیان حوادث و قضایای خارجی نیست، لذا نمی‌توانیم این واژه‌ها را نه به [[تنهایی]] و نه به صورت جمعی (چهار واژه) معادل کلمه عصمت بشماریم.


* '''تقوای مطلق، [[عدالت مطلق]]''': دو اصطلاح فوق در برخی از عبارت‌های [[علما]]، مثل [[سید مرتضی]] و [[محقق لاهیجی]] و بعضی از معاصرین مثل [[آیت‌الله]] [[جعفر سبحانی]] در [[کتاب]]"[[عصمة الانبیاء (کتاب)|عصمة الانبیاء]]" آمده است؛ مثلاً سید مرتضی می‌فرماید: "عصمت از [[گناه]]، مرتبه عالی از [[مراتب گناه]] است و لذا [[تقوا]] [[عصمت نسبی]] است و عصمت، تقوای مطلق"<ref>رسائل المرتضی، ج۳، ص۳۲۶.</ref>.
=== تقوای مطلق، عدالت مطلق ===
دو اصطلاح فوق در برخی از عبارت‌های [[علما]]، مثل [[سید مرتضی]] و [[محقق لاهیجی]] و بعضی از معاصرین مثل [[آیت‌الله]] [[جعفر سبحانی]] در [[کتاب]]"[[عصمة الانبیاء (کتاب)|عصمة الانبیاء]]" آمده است؛ مثلاً سید مرتضی می‌فرماید: "عصمت از [[گناه]]، مرتبه عالی از [[مراتب گناه]] است و لذا [[تقوا]] [[عصمت نسبی]] است و عصمت، تقوای مطلق"<ref>رسائل المرتضی، ج۳، ص۳۲۶.</ref>.


محقق لاهیجی می‌فرماید: [[عدالت]] می‌تواند مثل تقوا و عصمت دارای دو رتبه باشد؛ یکی عدالت مطلق که گناه، مطلقاً در آن مرتبه ممتنع است و دیگری عدالت نسبی که با آن، [[صدور گناه]] ممتنع نیست، لذا مراد ما از عصمت نیست مگر تأکید عدالت و [[وجوب]] بقای بر آن<ref>گوهر مراد، ص۴۶۴.</ref>.
محقق لاهیجی می‌فرماید: [[عدالت]] می‌تواند مثل تقوا و عصمت دارای دو رتبه باشد؛ یکی عدالت مطلق که گناه، مطلقاً در آن مرتبه ممتنع است و دیگری عدالت نسبی که با آن، [[صدور گناه]] ممتنع نیست، لذا مراد ما از عصمت نیست مگر تأکید عدالت و [[وجوب]] بقای بر آن<ref>گوهر مراد، ص۴۶۴.</ref>.


دو مفهوم فوق که به عنوان بیانگر عصمت در عبارت‌های [[متکلمین]] آمده است بسیار عالی و رساننده معنای عصمت در بعد [[عصمت عملی]] می‌باشد، چون تقوای مطلق همان انجام [[طاعات]] در تمام لحظه‌های [[زندگی]] و اجتناب از [[معاصی]] است که به سر حد [[امتناع]] وقوعی می‌رسد، ولی عصمت علمی و عصمت از سهو و نسیان را که غیر اختیاری است شامل نمی‌شود، زیرا تقوا در موارد اختیاری آن اطلاق می‌شود، ولی در موارد غیر اختیاری مثل موارد نسیان و عدم [[اشتباه]] در [[علوم]] و وقایع خارجی استعمال نگردیده است، و اگر عصمت در نسیان و سهو و [[خطا]] و علوم (عصمت علمی) اطلاق می‌شود از باب این است که دارای پشتوانه [[قرآنی]] و [[روایی]] است نه به سبب استعمال لغوی آن. لذا استعمال واژه تقوای مطلق و عدالت مطلق به عنوان معادل واژه عصمت در عصمت عملی بدون اشکال است، ولی تمام [[حقیقت عصمت]] را بیان نمی‌کند، از این رو در اصطلاحات علما از دو واژه تقوای مطلق و [[عدالت مطلق]] برای [[تبیین]] [[عصمت علمی]] استفاده نشده است.
دو مفهوم فوق که به عنوان بیانگر عصمت در عبارت‌های [[متکلمین]] آمده است بسیار عالی و رساننده معنای عصمت در بعد [[عصمت عملی]] می‌باشد، چون تقوای مطلق همان انجام [[طاعات]] در تمام لحظه‌های [[زندگی]] و اجتناب از [[معاصی]] است که به سر حد [[امتناع]] وقوعی می‌رسد، ولی عصمت علمی و عصمت از سهو و نسیان را که غیر اختیاری است شامل نمی‌شود، زیرا تقوا در موارد اختیاری آن اطلاق می‌شود، ولی در موارد غیر اختیاری مثل موارد نسیان و عدم [[اشتباه]] در [[علوم]] و وقایع خارجی استعمال نگردیده است و اگر عصمت در نسیان و سهو و [[خطا]] و علوم (عصمت علمی) اطلاق می‌شود از باب این است که دارای پشتوانه [[قرآنی]] و [[روایی]] است نه به سبب استعمال لغوی آن. لذا استعمال واژه تقوای مطلق و عدالت مطلق به عنوان معادل واژه عصمت در عصمت عملی بدون اشکال است، ولی تمام [[حقیقت عصمت]] را بیان نمی‌کند، از این رو در اصطلاحات علما از دو واژه تقوای مطلق و [[عدالت مطلق]] برای [[تبیین]] [[عصمت علمی]] استفاده نشده است.


* '''[[اصطفاء]]، [[اجتباء]] و [[اختیار]]''': سه واژه فوق آن در [[قرآن]] و [[روایات]] و لغت و [[ادعیه]] دارای معنایی نزدیک به هم یعنی [[برگزیدن]] و [[انتخاب]]، استعمال گردیده است. اینک هر یک از این واژه‌ها را جداگانه بررسی می‌کنیم.
=== [[اصطفاء]]، [[اجتباء]] و [[اختیار]] ===
سه واژه فوق در [[قرآن]] و [[روایات]] و لغت و [[ادعیه]] دارای معنایی نزدیک به هم یعنی [[برگزیدن]] و [[انتخاب]]، استعمال گردیده است. اینک هر یک از این واژه‌ها را جداگانه بررسی می‌کنیم.


'''اصطفاء''': این کلمه در [[فرهنگ]] لغت عموماً به معنای اختیار آمده است. [[خلیل بن احمد فراهیدی]] در کتاب العین می‌گوید: {{عربی|الاصْطِفاء: الاختيار... و منه النبي المُصْطَفى، و الأنبياء المُصْطَفُونَ: إذا اختاروا}}<ref>العین، ج۷، ص۱۶۳؛ لسان العرب، ج۱۴، ص۴۶۳.</ref>. این واژه در قرآن به صورت مکرر به معنای اختیار و برگزیدن آمده است؛ مانند: {{متن قرآن|وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا...}}<ref>«و چه کس جز آنکه سبک مغز است از آیین ابراهیم روی می‌گرداند؟ در حالی که ما او را در این جهان برگزیده‌ایم و بی‌گمان او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره بقره، آیه ۱۳۰.</ref>. در [[روایت]] هم به معنای [[برگزیده]] و اختیار آمده است<ref>بحار الأنوار، ج۲۵، ص۱۹۹؛ شیخ صدوق، عیون الأخبار، ص۲۶۷-۲۶۸.</ref>.
'''اصطفاء''': این کلمه در [[فرهنگ]] لغت عموماً به معنای اختیار آمده است. [[خلیل بن احمد فراهیدی]] در کتاب العین می‌گوید: {{عربی|الاصْطِفاء: الاختيار... و منه النبي المُصْطَفى، و الأنبياء المُصْطَفُونَ: إذا اختاروا}}<ref>العین، ج۷، ص۱۶۳؛ لسان العرب، ج۱۴، ص۴۶۳.</ref>. این واژه در قرآن به صورت مکرر به معنای اختیار و برگزیدن آمده است؛ مانند: {{متن قرآن|وَلَقَدِ اصْطَفَيْنَاهُ فِي الدُّنْيَا...}}<ref>«و چه کس جز آنکه سبک مغز است از آیین ابراهیم روی می‌گرداند؟ در حالی که ما او را در این جهان برگزیده‌ایم و بی‌گمان او در جهان واپسین از شایستگان است» سوره بقره، آیه ۱۳۰.</ref>. در [[روایت]] هم به معنای [[برگزیده]] و اختیار آمده است<ref>بحار الأنوار، ج۲۵، ص۱۹۹؛ شیخ صدوق، عیون الأخبار، ص۲۶۷-۲۶۸.</ref>.
خط ۵۸: خط ۷۵:
'''اجتباء''': این واژه هم در قرآن و روایات به صورت مکرر استعمال گردیده و در تمام موارد به معنای برگزیده، انتخاب و اختیار آمده است. هرآنچه در مورد کلمه اصطفاء گفتیم، در مورد کلمه اجتباء هم [[صدق]] می‌کند. در [[قرآن کریم]] آمده است که {{متن قرآن|وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى * ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى}}<ref>«و آدم با پروردگارش نافرمانی کرد و بیراه شد * سپس پروردگارش او را برگزید و او را بخشود و راهنمایی کرد» سوره طه، آیه ۱۲۱-۱۲۲.</ref>.
'''اجتباء''': این واژه هم در قرآن و روایات به صورت مکرر استعمال گردیده و در تمام موارد به معنای برگزیده، انتخاب و اختیار آمده است. هرآنچه در مورد کلمه اصطفاء گفتیم، در مورد کلمه اجتباء هم [[صدق]] می‌کند. در [[قرآن کریم]] آمده است که {{متن قرآن|وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى * ثُمَّ اجْتَبَاهُ رَبُّهُ فَتَابَ عَلَيْهِ وَهَدَى}}<ref>«و آدم با پروردگارش نافرمانی کرد و بیراه شد * سپس پروردگارش او را برگزید و او را بخشود و راهنمایی کرد» سوره طه، آیه ۱۲۱-۱۲۲.</ref>.


'''اختیار''': کلمه اختیار هم در لغت و هم در اصطلاح قرآن و روایات به معنای برگزیدن و انتخاب آمده است و در بسیاری از مراتب به جهت [[قرابت]] معنایی به جای اصطفاء استفاده می‌شود.
'''اختیار''': کلمه اختیار هم در لغت و هم در اصطلاح قرآن و روایات به معنای برگزیدن و انتخاب آمده است و در بسیاری از مراتب به جهت [[قرابت]] معنایی به جای اصطفاء استفاده می‌شود. [[جوهری]] در کتاب [[قیم]] [[صحاح]] می‌گوید: {{عربی|الاختِيَارُ: الاصْطِفاءُ. و كذلك التَخَيُّرُ}}<ref>الصحاح، ج۲، ص۶۵۱.</ref>.
 
[[جوهری]] در کتاب [[قیم]] [[صحاح]] می‌گوید: {{عربی|الاختِيَارُ: الاصْطِفاءُ. و كذلك التَخَيُّرُ}}<ref>الصحاح، ج۲، ص۶۵۱.</ref>.


این واژه در قرآن هم در موارد استعمال آن به معنای برگزیدن و انتخاب آمده است؛ مثلاً {{متن قرآن|وَلَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ عَلَى عِلْمٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«و به یقین آنان را با دانایی بر جهانیان برگزیدیم» سوره دخان، آیه ۳۲.</ref>.
این واژه در قرآن هم در موارد استعمال آن به معنای برگزیدن و انتخاب آمده است؛ مثلاً {{متن قرآن|وَلَقَدِ اخْتَرْنَاهُمْ عَلَى عِلْمٍ عَلَى الْعَالَمِينَ}}<ref>«و به یقین آنان را با دانایی بر جهانیان برگزیدیم» سوره دخان، آیه ۳۲.</ref>.
خط ۷۸: خط ۹۳:
البته این واژه‌ها در هر کجای قرآن و روایات که استفاده شده بر نوعی [[تفضیل]] و تقدم برای صاحبان این واژه‌ها چه [[انبیا]] و [[امامان]] و چه غیر [[معصومین]] دلالت دارد.
البته این واژه‌ها در هر کجای قرآن و روایات که استفاده شده بر نوعی [[تفضیل]] و تقدم برای صاحبان این واژه‌ها چه [[انبیا]] و [[امامان]] و چه غیر [[معصومین]] دلالت دارد.


* '''[[اخیار]]، [[صالح]]، [[محسن]]''': سه مفهوم فوق از اصطلاحات [[قرآن]] و [[ادعیه]] و [[روایات]] است که غالباً درباره انبیا و امامان استعمال گردیده است.
=== [[اخیار]]، صالح، [[محسن]] ===
سه مفهوم فوق از اصطلاحات [[قرآن]] و [[ادعیه]] و [[روایات]] است که غالباً درباره انبیا و امامان استعمال گردیده است.


'''اخیار''': اکثر واژه‌شناسان، اخیار را به [[نیکی]] و ضد [[شر]] معنا کرده‌اند. این کلمه در قرآن هم به معنای [[نیک]] و خوب آمده است؛ مثل: {{متن قرآن|وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ * وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الْأَخْيَارِ}}<ref>«و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند * و از اسماعیل و الیسع و ذو الکفل یاد کن و همه از نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۷-۴۸.</ref>. در روایات هم این کلمه به معنای نیک و خوب آمده است؛ چنان‌که [[نبی مکرم اسلام]]{{صل}} می‌فرماید: "[[علی]] و اولادش از [[ائمه]] را [[دوست]] بدارید، چون آنها برگزیدگان و [[نیکان]]، و [[معصوم]] از هر گناه‌اند"<ref>بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۹۳.</ref>.
'''اخیار''': اکثر واژه‌شناسان، اخیار را به [[نیکی]] و ضد [[شر]] معنا کرده‌اند. این کلمه در قرآن هم به معنای [[نیک]] و خوب آمده است؛ مثل: {{متن قرآن|وَإِنَّهُمْ عِنْدَنَا لَمِنَ الْمُصْطَفَيْنَ الْأَخْيَارِ * وَاذْكُرْ إِسْمَاعِيلَ وَالْيَسَعَ وَذَا الْكِفْلِ وَكُلٌّ مِنَ الْأَخْيَارِ}}<ref>«و آنان نزد ما از گزیدگان نیکان بودند * و از اسماعیل و الیسع و ذو الکفل یاد کن و همه از نیکان بودند» سوره ص، آیه ۴۷-۴۸.</ref>. در روایات هم این کلمه به معنای نیک و خوب آمده است؛ چنان‌که [[نبی مکرم اسلام]]{{صل}} می‌فرماید: "[[علی]] و اولادش از [[ائمه]] را [[دوست]] بدارید، چون آنها برگزیدگان و [[نیکان]]، و [[معصوم]] از هر گناه‌اند"<ref>بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۹۳.</ref>.
خط ۹۲: خط ۱۰۸:
با توجه به این [[آیه]] می‌بینیم که کلمه [[صالح]] یا دو واژه دیگر که در مورد غیر انبیا و [[معصومین]] زیاد اطلاق می‌شود، هیچ دلالتی بر [[عصمت انبیا]] یا معصومین دیگر ندارد، بلکه فقط معنای لغوی آن، یعنی [[نیکوکاری]] را می‌شود از آن فهمید، لذا این سه واژه قابلیت [[تعادل]] با کلمه عصمت در هیچ بعد عملی و [[علمی]] ندارند.
با توجه به این [[آیه]] می‌بینیم که کلمه [[صالح]] یا دو واژه دیگر که در مورد غیر انبیا و [[معصومین]] زیاد اطلاق می‌شود، هیچ دلالتی بر [[عصمت انبیا]] یا معصومین دیگر ندارد، بلکه فقط معنای لغوی آن، یعنی [[نیکوکاری]] را می‌شود از آن فهمید، لذا این سه واژه قابلیت [[تعادل]] با کلمه عصمت در هیچ بعد عملی و [[علمی]] ندارند.


* '''[[صدق]]، [[مرتضی]]، [[هدی]]''': این سه کلمه در قرآن کریم، و [[روایات]] و [[ادعیه]] درباره انبیای عظام و [[امامان معصوم]] به صورت مکرر آمده است که در ذیل از دیدگاه [[اهل]] لغت و اصطلاحات [[قرآن]] به صورت خلاصه بررسی می‌شود.
=== [[صدق]]، [[مرتضی]]، [[هدی]] ===
این سه کلمه در قرآن کریم، و [[روایات]] و [[ادعیه]] درباره انبیای عظام و [[امامان معصوم]] به صورت مکرر آمده است که در ذیل از دیدگاه [[اهل]] لغت و اصطلاحات [[قرآن]] به صورت خلاصه بررسی می‌شود.


'''صدق''': این کلمه و مشتقات آن، مثل صادق و [[صدیق]]، هم برای انبیا و امامان و هم برای افرادی که [[تالی]] تلو آنها بوده‌اند مثل [[حضرت مریم]] [[عذرا]] در قرآن کریم آمده است. این واژه در قرآن در هر مورد که استعمال شده به معنای [[راستگو]] و کسی است که عمل و گفتاری درست دارد، آمده است. اینک به دو نمونه از [[آیات قرآن]] اشاره می‌شود: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درست‌پیمان و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۴.</ref>. {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref>.
'''صدق''': این کلمه و مشتقات آن، مثل صادق و [[صدیق]]، هم برای انبیا و امامان و هم برای افرادی که [[تالی]] تلو آنها بوده‌اند مثل [[حضرت مریم]] [[عذرا]] در قرآن کریم آمده است. این واژه در قرآن در هر مورد که استعمال شده به معنای [[راستگو]] و کسی است که عمل و گفتاری درست دارد، آمده است. اینک به دو نمونه از [[آیات قرآن]] اشاره می‌شود: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درست‌پیمان و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۴.</ref>. {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref>.
خط ۱۰۲: خط ۱۱۹:
'''[[هدی]]''': این واژه از اسماء و صفاتی است که [[خداوند]] در [[آیات قرآن]]، آنها را به خود نسبت داده است. در استعمالات قرآن نیز به هر کسی که [[وصف]] [[هدایت]] [[عطا]] می‌شود، از [[مردم]] خواسته شده تا از آنان [[پیروی]] کنند، لذا این واژه در استعمالات قرآن و روایات به معنای هدایت ترجمه شده است؛ از جمله: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ...}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref>. و نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ}}<ref>«این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون می‌شود» سوره انعام، آیه ۸۸.</ref>.
'''[[هدی]]''': این واژه از اسماء و صفاتی است که [[خداوند]] در [[آیات قرآن]]، آنها را به خود نسبت داده است. در استعمالات قرآن نیز به هر کسی که [[وصف]] [[هدایت]] [[عطا]] می‌شود، از [[مردم]] خواسته شده تا از آنان [[پیروی]] کنند، لذا این واژه در استعمالات قرآن و روایات به معنای هدایت ترجمه شده است؛ از جمله: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ...}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref>. و نیز می‌فرماید: {{متن قرآن|ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ}}<ref>«این رهنمود خداوند است که هر یک از بندگان خود را بخواهد با آن رهنمون می‌شود» سوره انعام، آیه ۸۸.</ref>.


این سه واژه که در روایات و آیات قرآن هم آمده به نوعی دلالت بر [[شرافت]] و کمال دارد. ولی اینکه آیا می‌توانند بیانگر مفهوم [[عصمت]] باشند و معنای آن را برسانند؟ [[نیازمند]] بررسی است:
این سه واژه که در روایات و آیات قرآن هم آمده به نوعی دلالت بر [[شرافت]] و کمال دارد. ولی اینکه آیا می‌توانند بیانگر مفهوم [[عصمت]] باشند و معنای آن را برسانند؟ [[نیازمند]] بررسی است: واژه [[هدی]] و مشتقات آن بر [[هدایت]] یافتن [[انبیا]] و [[امامان]] دلالت می‌کند، اما این واژه، عام است و در موارد زیاد به همه [[مردم]] خطاب می‌شود. بنابراین همان‌طور که اگر مردم موصوف، به صفت هدایت گردند، معنایش عصمت از [[گناه]] نیست، به همین تناسب اگر به انبیا [[وصف]] هدایت داده شد، دلالت ندارد که آنان در تمام ابعاد وجود، معصوم‌اند.
 
واژه [[هدی]] و مشتقات آن بر [[هدایت]] یافتن [[انبیا]] و [[امامان]] دلالت می‌کند، اما این واژه، عام است و در موارد زیاد به همه [[مردم]] خطاب می‌شود. بنابراین همان‌طور که اگر مردم موصوف، به صفت هدایت گردند، معنایش عصمت از [[گناه]] نیست، به همین تناسب اگر به انبیا [[وصف]] هدایت داده شد، دلالت ندارد که آنان در تمام ابعاد وجود، معصوم‌اند.


اگر مردم [[مأمور]] [[اطاعت]] از انبیا هستند به علت [[اثبات عصمت]] آنان از [[راه]] [[معجزه‌ها]] و [[دلایل عقلی]] و [[نقلی]] متقن است که ثابت کننده تمام ابعاد وجودی عصمت در آنان است، لذا واژه هدی در بیان هر دو بعد از عصمت، واژه‌ای نارساست.
اگر مردم [[مأمور]] [[اطاعت]] از انبیا هستند به علت [[اثبات عصمت]] آنان از [[راه]] [[معجزه‌ها]] و [[دلایل عقلی]] و [[نقلی]] متقن است که ثابت کننده تمام ابعاد وجودی عصمت در آنان است، لذا واژه هدی در بیان هر دو بعد از عصمت، واژه‌ای نارساست.


واژه {{متن قرآن|ارْتَضَى}} و مشتقات آن نیز همان‌طور که [[علامه طباطبایی]] فرموده‌اند در هر کجا که استفاده شود، به این معناست که آن شخص، [[برگزیده]] و [[پسندیده]] خداست، اما اینکه بر عصمت شخص دلالت کند، ظاهراً [[نادرست]] است. چون کلمه {{متن قرآن|ارْتَضَى}} نه بر [[عصمت عملی]] شخص دلالت می‌کند و نه بر عدم [[اشتباه]] و [[نسیان]]، لذا تنها موردی که از این کلمه برداشت می‌شود این است که این واژه در هر کجا که استعمال گردد، می‌رساند که آن شخص صاحب [[فضیلت]] و کمال است و برگزیده و پسندیده [[خداوند]] است، نه چیز دیگر.
واژه {{متن قرآن|ارْتَضَى}} و مشتقات آن نیز همان‌طور که [[علامه طباطبایی]] فرموده‌اند در هر کجا که استفاده شود، به این معناست که آن شخص، [[برگزیده]] و [[پسندیده]] خداست، اما اینکه بر عصمت شخص دلالت کند، ظاهراً [[نادرست]] است. چون کلمه {{متن قرآن|ارْتَضَى}} نه بر [[عصمت عملی]] شخص دلالت می‌کند و نه بر عدم [[اشتباه]] و [[نسیان]]، لذا تنها موردی که از این کلمه برداشت می‌شود این است که این واژه در هر کجا که استعمال گردد، می‌رساند که آن شخص صاحب [[فضیلت]] و کمال است و برگزیده و پسندیده [[خداوند]] است، نه چیز دیگر.
واژه [[صدق]] و مشتقات آن نیز که هم درباره انبیا و امامان و هم درباره [[حضرت مریم]] [[عذرا]] آمده، به صورت مطلق به معنای [[راستگو]] و مطابقت عمل با گفتار با هم است<ref>مجمع البحرین، ج۲، ص۵۹۵.</ref>. اگرچه رایحه عصمت عملی از این کلمه استشمام می‌شود، لکن اگر در یک عبارت به جای واژه عصمت، کلمه صادق یا [[صدیق]] را بگذاریم آنچه که از این کلمه می‌فهمیم همان معنای [[راستگویی]] است. پس این معنای عدم [[کذب]]، [[دلیل]] بر عدم گناه در هیچ لحظه نیست. اگر کلمه صدق را بر عصمت عملی در اجتناب مطلق از [[گناه]] حمل کنیم، یقیناً این واژه بر عدم [[سهو]] و نیسان دلالت نمی‌کند. شیخ طریحی در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref> می‌فرماید: {{عربی|الذين صدقوا في دين الله نية و قولا و عملا}}<ref>مجمع البحرین، ج۲، ص۵۹۵.</ref>. این معنا با توجه به تمام قرائن [[آیه]] و [[شأن نزول]] و [[روایات]] استفاده می‌شود، وگرنه خود کلمه صادق فقط به معنای [[راستگو]] بودن است و "[[صدیق]]" هم که در مورد [[حضرت]] [[ادریس]] و [[حضرت مریم]]{{عم}} آمده است، دال بر [[راستگویی]] در تمام عمرشان است، نه عدم گناه و [[نسیان]]. در نهایت این واژگان در دو بعد [[عصمت عملی]] و [[علمی]] نارسا و ناتمام‌اند.
واژه [[صدق]] و مشتقات آن نیز که هم درباره انبیا و امامان و هم درباره [[حضرت مریم]] [[عذرا]] آمده، به صورت مطلق به معنای [[راستگو]] و مطابقت عمل با گفتار با هم است<ref>مجمع البحرین، ج۲، ص۵۹۵.</ref>. اگرچه رایحه عصمت عملی از این کلمه استشمام می‌شود، لکن اگر در یک عبارت به جای واژه عصمت، کلمه صادق یا [[صدیق]] را بگذاریم آنچه که از این کلمه می‌فهمیم همان معنای [[راستگویی]] است. پس این معنای عدم [[کذب]]، [[دلیل]] بر عدم گناه در هیچ لحظه نیست. اگر کلمه صدق را بر عصمت عملی در اجتناب مطلق از [[گناه]] حمل کنیم، یقیناً این واژه بر عدم [[سهو]] و نیسان دلالت نمی‌کند. شیخ طریحی در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|كُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ}}<ref>«با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.</ref> می‌فرماید: {{عربی|الذين صدقوا في دين الله نية و قولا و عملا}}<ref>مجمع البحرین، ج۲، ص۵۹۵.</ref>. این معنا با توجه به تمام قرائن [[آیه]] و [[شأن نزول]] و [[روایات]] استفاده می‌شود، وگرنه خود کلمه صادق فقط به معنای [[راستگو]] بودن است و "[[صدیق]]" هم که در مورد [[حضرت]] [[ادریس]] و [[حضرت مریم]]{{عم}} آمده است، دال بر [[راستگویی]] در تمام عمرشان است، نه عدم گناه و [[نسیان]]. در نهایت این واژگان در دو بعد [[عصمت عملی]] و [[علمی]] نارسا و ناتمام‌اند.


* '''[[مخلص]]، [[مطهر]]''': دو واژه فوق و مشتقات آن دو در اصطلاحات [[قرآن]] و روایات در موارد مختلفی آمده که به بررسی آن در لغت و قرآن می‌پردازیم:
=== مخلص، [[مطهر]] ===
دو واژه فوق و مشتقات آن دو در اصطلاحات [[قرآن]] و روایات در موارد مختلفی آمده که به بررسی آن در لغت و قرآن می‌پردازیم:


'''[[خالص]]''': طریحی می‌گوید: {{عربی|كلُّ ما صفي و تَخَلَّصَ و لم يمتزج بغيره... و هذا يسمى إِخْلَاصاً}}<ref>مجمع البحرین، ج۱، ص۶۸۰-۶۸۱.</ref>. برخی نیز گفته‌اند: {{عربی|خَلَصَ الشّيْ‌ءُ يَخْلُصُ، خُلُوصاً، أَي خالِصاً}}<ref>صحاح، ج۳، ص۱۰۳۷؛ لسان العرب، ج۷، ص۲۶؛ مختار الصحاح، ص۱۰۳.</ref>. همچنین درباره مفهوم مخلص گفته شده: {{عربی|الْمُخْلِصِينَ: الذين أَخْلَصُوا الطاعة لله، الْمُخْلَصِينَ الذين أَخْلَصَهُمُ الله لرسالته، خالصاً من الدنس}}<ref>مجمع البحرین، ج۱، ص۶۸۰-۶۸۱.</ref>. این واژه و مشتقات آن در [[قرآن کریم]] استفاده شده و به معنای خالص و [[پاک]] آمده است؛ مثلاً: {{متن قرآن|إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ}}<ref>«و ما آنان را به ویژگی‌یی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم» سوره ص، آیه ۴۶.</ref>.
'''[[خالص]]''': طریحی می‌گوید: {{عربی|كلُّ ما صفي و تَخَلَّصَ و لم يمتزج بغيره... و هذا يسمى إِخْلَاصاً}}<ref>مجمع البحرین، ج۱، ص۶۸۰-۶۸۱.</ref>. برخی نیز گفته‌اند: {{عربی|خَلَصَ الشّيْ‌ءُ يَخْلُصُ، خُلُوصاً، أَي خالِصاً}}<ref>صحاح، ج۳، ص۱۰۳۷؛ لسان العرب، ج۷، ص۲۶؛ مختار الصحاح، ص۱۰۳.</ref>. همچنین درباره مفهوم مخلص گفته شده: {{عربی|الْمُخْلِصِينَ: الذين أَخْلَصُوا الطاعة لله، الْمُخْلَصِينَ الذين أَخْلَصَهُمُ الله لرسالته، خالصاً من الدنس}}<ref>مجمع البحرین، ج۱، ص۶۸۰-۶۸۱.</ref>. این واژه و مشتقات آن در [[قرآن کریم]] استفاده شده و به معنای خالص و [[پاک]] آمده است؛ مثلاً: {{متن قرآن|إِنَّا أَخْلَصْنَاهُمْ بِخَالِصَةٍ ذِكْرَى الدَّارِ}}<ref>«و ما آنان را به ویژگی‌یی که یادکرد رستخیز است، ویژه ساختیم» سوره ص، آیه ۴۶.</ref>.
خط ۱۱۹: خط ۱۳۴:


'''[[طاهر]]''': لغت‌شناسان در معنای آن گفته‌اند: {{عربی| الطهارة مصدر طهر و طهر بمعنی النزاهة، و طهر نقيض النجاسة و الحيض و التطهير التنزه و الكف عن الاثم}}<ref>العین، ج۴، ص۱۹؛ صحاح، ج۲، ص۷۲۷؛ لسان العرب، ج۴، ص۵۰۴؛ مجمع البحرین، ج۳، ص۶۶.</ref>. این واژه و مشتقات آن در [[قرآن کریم]] به عنوان اسم یا [[وصف]] برای اشیاء و [[انسان]] قرار گرفته و در تمام موارد معنای نزاهت و [[پاکی]] از آن استفاده می‌شود؛ مثلاً: {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا}}<ref>«و از آسمان، آبی پاک فرو فرستادیم» سوره فرقان، آیه ۴۸.</ref>.
'''[[طاهر]]''': لغت‌شناسان در معنای آن گفته‌اند: {{عربی| الطهارة مصدر طهر و طهر بمعنی النزاهة، و طهر نقيض النجاسة و الحيض و التطهير التنزه و الكف عن الاثم}}<ref>العین، ج۴، ص۱۹؛ صحاح، ج۲، ص۷۲۷؛ لسان العرب، ج۴، ص۵۰۴؛ مجمع البحرین، ج۳، ص۶۶.</ref>. این واژه و مشتقات آن در [[قرآن کریم]] به عنوان اسم یا [[وصف]] برای اشیاء و [[انسان]] قرار گرفته و در تمام موارد معنای نزاهت و [[پاکی]] از آن استفاده می‌شود؛ مثلاً: {{متن قرآن|وَأَنْزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً طَهُورًا}}<ref>«و از آسمان، آبی پاک فرو فرستادیم» سوره فرقان، آیه ۴۸.</ref>.
یا این [[آیه]] که فرموده: {{متن قرآن|رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُو صُحُفًا مُطَهَّرَةً}}<ref>«(یعنی) پیامبری از سوی خداوند [فرستاده شد] تا کتب آسمانی پاک و منزه را بر آنان تلاوت کند» سوره بینه، آیه ۲.</ref>.
یا این [[آیه]] که فرموده: {{متن قرآن|رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ يَتْلُو صُحُفًا مُطَهَّرَةً}}<ref>«(یعنی) پیامبری از سوی خداوند [فرستاده شد] تا کتب آسمانی پاک و منزه را بر آنان تلاوت کند» سوره بینه، آیه ۲.</ref>.


خط ۱۲۶: خط ۱۴۰:
این واژه در [[روایات]] هم بارها به عنوان وصف [[انبیا]] و [[امامان]] آمده و به معنای نزاهت و پاکی آنان است؛ از جمله این [[حدیث]]: [[ابن عباس]] می‌گوید از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که فرمود: "من و [[علی]] و [[حسن]] و [[حسین]] و نه تن از [[فرزندان حسین]] از [[پاکان]] و [[معصومان]] هستیم"<ref>بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۰۱.</ref>.
این واژه در [[روایات]] هم بارها به عنوان وصف [[انبیا]] و [[امامان]] آمده و به معنای نزاهت و پاکی آنان است؛ از جمله این [[حدیث]]: [[ابن عباس]] می‌گوید از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که فرمود: "من و [[علی]] و [[حسن]] و [[حسین]] و نه تن از [[فرزندان حسین]] از [[پاکان]] و [[معصومان]] هستیم"<ref>بحارالانوار، ج۲۵، ص۲۰۱.</ref>.


دو واژه "مخلَصون و مُطهَّرون" که از نگاه [[اهل]] لغت و در اصطلاح [[قرآن]] به [[اجمال]] بررسی شد، از واژه‌هایی است که قابلیت [[جانشینی]] برای کلمه [[عصمت]] را دارند. کلمه "[[اخلاص]]" به صیغه اسم مفعولی (مخلصون و مخلصین) به معنای این است که [[خداوند]] این [[انسان‌ها]] را (انبیا و امامان) با [[هدایت‌ها]] و نشان دادن [[آیات]] و نشانه‌های خاص خود و [[برهان]] و [[علم]]، [[خالص]] کرده است و آنان به درجه‌ای از اخلاص و [[معرفت]] رسیده‌اند که لحظه‌ای به [[هوای نفس]] و اغوائات [[شیطانی]] توجهی ندارند و [[گناه]] و [[خطا]] در قاموس وجودشان نمی‌گنجد و [[شیطان]] را به درون آنان راهی نیست.
دو واژه "مخلَصون و مُطهَّرون" که از نگاه [[اهل]] لغت و در اصطلاح [[قرآن]] به [[اجمال]] بررسی شد، از واژه‌هایی است که قابلیت [[جانشینی]] برای کلمه [[عصمت]] را دارند. کلمه "[[اخلاص]]" به صیغه اسم مفعولی (مخلصون و مخلصین) به معنای این است که [[خداوند]] این [[انسان‌ها]] را (انبیا و امامان) با [[هدایت‌ها]] و نشان دادن [[آیات]] و نشانه‌های خاص خود و [[برهان]] و [[علم]]، [[خالص]] کرده است و آنان به درجه‌ای از اخلاص و [[معرفت]] رسیده‌اند که لحظه‌ای به [[هوای نفس]] و اغوائات [[شیطانی]] توجهی ندارند و [[گناه]] و [[خطا]] در قاموس وجودشان نمی‌گنجد و [[شیطان]] را به درون آنان راهی نیست. همان‌طور که [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|...وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و همگان را از راه به در خواهم برد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۳۹-۴۰.</ref>.
 
همان‌طور که [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|...وَلَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلَّا عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و همگان را از راه به در خواهم برد * بجز از میان آنان بندگان نابت را» سوره حجر، آیه ۳۹-۴۰.</ref>.


[[علامه طباطبایی]] درباره مخلصین می‌فرماید: از [[شأن]] مخلصین این است که [[خداوند تعالی]] هرگونه [[فحشا]] و [[بدی]] را از آنان دور می‌کند که نه به گرد [[گناه]] می‌گردند و نه همّ به گناه دارند - و اینان را [[خداوند]] برای خود [[خالص]] کرده است و در وجود آنان تسویلات شیطان و نفس [[راه]] ندارد - و غیر از [[خدا]] به هیچ چیز، توجه نمی‌کنند. (و این همان [[عصمت]] است)<ref>المیزان، ج۱۱، ص۱۳۰ و ج۱۴، ص۶۳.</ref>.
[[علامه طباطبایی]] درباره مخلصین می‌فرماید: از [[شأن]] مخلصین این است که [[خداوند تعالی]] هرگونه [[فحشا]] و [[بدی]] را از آنان دور می‌کند که نه به گرد [[گناه]] می‌گردند و نه همّ به گناه دارند - و اینان را [[خداوند]] برای خود [[خالص]] کرده است و در وجود آنان تسویلات شیطان و نفس [[راه]] ندارد - و غیر از [[خدا]] به هیچ چیز، توجه نمی‌کنند. (و این همان [[عصمت]] است)<ref>المیزان، ج۱۱، ص۱۳۰ و ج۱۴، ص۶۳.</ref>.
خط ۱۳۷: خط ۱۴۹:


در نتیجه این مباحث می‌توان گفت که واژه [[طاهر]] و مشتقات آن می‌توانند به عنوان معادل عصمت در عبارات قرار گیرند و تمام معنای عصمت را هم حمل می‌کنند، اما چهارده واژه دیگر یا اصلاً قابلیت تعادل با کلمه عصمت را ندارند یا مثل کلمات [[تقوا]]، [[عدالت]] و مخلصون، فقط عصمت عملی را در بر می‌گیرند»<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۵۸-۷۳.</ref>.
در نتیجه این مباحث می‌توان گفت که واژه [[طاهر]] و مشتقات آن می‌توانند به عنوان معادل عصمت در عبارات قرار گیرند و تمام معنای عصمت را هم حمل می‌کنند، اما چهارده واژه دیگر یا اصلاً قابلیت تعادل با کلمه عصمت را ندارند یا مثل کلمات [[تقوا]]، [[عدالت]] و مخلصون، فقط عصمت عملی را در بر می‌گیرند»<ref>[[ابراهیم صفرزاده|صفرزاده، ابراهیم]]، [[عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی (کتاب)|عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی]] ص ۵۸-۷۳.</ref>.
==[[عصمت]] در لغت==
واژه عصم در لغت در دو معنا به کار برده شده است. نخست معنای «منع» است. [[عالمان]] لغوی همچون ابن‌منظور، زبیدی، جوهری و دیگران این معنا را به دست داده‌اند<ref>ر.ک: لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳؛ تاج العروس، ج۱۷، ص۴۸۲؛ القاموس المحیط، ج۴، ص۱۵۱؛ الصحاح، ج۵، ص۱۹۸۶.</ref>.
ابن‌منظور در لسان‌العرب می‌نویسد:
{{عربی|عصم: العِصْمة في كلام العرب: المَنْعُ. و عِصْمةُ الله عَبْدَه: أن يَعْصِمَه مما يُوبِقُه. عَصَمه يَعْصِمُه عَصْماً: منَعَه و وَقَاه}}<ref>لسان العرب، ج۱۲، ص۴۰۳.</ref>.
اما معنای دیگری که برای این واژه در نظر گرفته شده است، معنای «مسک» است. از جمله کسانی که این معنا را برای واژه عصم به دست داده راغب اصفهانی است. وی در [[المفردات فی غریب القرآن (کتاب)|المفردات فی غریب القرآن]] می‌نویسد:
{{عربی|الْعَصْمُ: الإمساكُ، و الِاعْتِصَامُ: الاستمساك‌... و قوله: {{متن قرآن|وَلَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ}}<ref>«و به پیوند (پیشین خود با) زنان کافر پایبند نباشید» سوره ممتحنه، آیه ۱۰.</ref>، و الْعِصَامُ: ما يُعْصَمُ به. أي: يشدّ، و عِصْمَةُ الأنبياءِ: حِفْظُهُ إيّاهم}}<ref>المفردات فی غریب القرآن، ص۵۶۹ - ۵۷۰.</ref>.
«مسک» به معنای [[حفظ]] کردن و نگهداری است. [[خدای تعالی]] به گفته [[فرزند نوح]] به [[حضرت نوح]] اشاره کرده و می‌فرماید:
{{متن قرآن|قَالَ سَآوِي إِلَى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْمَاءِ}}<ref>«او گفت: آنک به کوهی پناه می‌جویم که مرا از آب نگاه می‌دارد» سوره هود، آیه ۴۳.</ref>.
حضرت نوح در پاسخ می‌گوید:
{{متن قرآن|لَا عَاصِمَ الْيَوْمَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ}}<ref>«امروز هیچ پناهی از «امر» خداوند نخواهد بود» سوره هود، آیه ۴۳.</ref>.
در این [[آیه]]، معنای «مسک» به معنای [[پیش‌گیری]] و نگهداری به وضوح [[مشاهده]] می‌شود؛ زیرا سخن فرزند نوح در پس این [[گمان]] است که [[کوه]] می‌تواند او را از [[غرق]] شدن حفظ کند؛ از این‌رو با [[اطمینان]] کوه را وسیله حفظ و نگهداری خود برمی‌شمارد.
در آیه‌ای دیگر آمده است:
{{متن قرآن|وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا}}<ref>«و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپرا کنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.</ref>.
[[ظهور]] این آیه در این معناست که اگر [[امّت]] به حبل‌الله متمسّک شوند، ریسمان [[خداوند]] آنان را از [[گمراهی]] مصون خواهد داشت.
این واژه در «مسک» و «تمسّک» [[ظهور]] دارد؛ از این‌رو برخی از [[تفاسیر]] در ذیل این [[آیه]]، به نقل [[حدیث شریف ثقلین]] مبادرت کرده‌اند.
در [[تفسیر مجمع البیان]] آمده است:
{{عربی|{{متن قرآن|وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ}} أي: تمسكوا به...}}.
آن‌گاه [[شیخ طبرسی]] می‌نویسد: [[پیامبر خدا]]{{صل}} فرمود:
{{متن حدیث|أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي قَدْ تَرَكْتُ فِيكُمْ حَبْلَيْنِ إِنْ أَخَذْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي أَحَدُهُمَا أَكْبَرُ مِنَ الْآخَرِ كِتَابُ اللَّهِ حَبْلٌ مَمْدُودٌ مِنَ السَّمَاءِ إِلَى الْأَرْضِ وَ عِتْرَتِي أَهْلُ بَيْتِي أَلَا وَ إِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ}}<ref>تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۳۵۶.</ref>.
ای [[مردم]]! همانا من در میان شما دو ریسمان باقی گذاردم که اگر به آن دو [[تمسک]] کنید، هرگز پس از من [[گمراه]] نخواهید شد که یکی از آن دو از دیگری بزرگ‌تر است: یکی کتاب خداست که به مانند ریسمانی است که از [[آسمان]] به سوی [[زمین]] آویخته شده است و دومی [[خاندان]] و [[اهل‌بیت]] من هستند. [[آگاه]] باشید که آن دو هرگز از یکدیگر جدا نمی‌شوند تا اینکه در کنار [[حوض کوثر]] بر من وارد شوند.
در [[روایت]] دیگری [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید:
{{متن حدیث|نَحْنُ حَبْلُ اللَّهِ الَّذِي قَالَ {{متن قرآن|وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَمِيعًا وَلَا تَفَرَّقُوا}}<ref>«و همگان به ریسمان خداوند بیاویزید و مپراکنید» سوره آل عمران، آیه ۱۰۳.</ref> وَ وَلَايَةُ عَلِيٍّ الْبَرُّ فَمَنِ اسْتَمْسَكَ بِهِ كَانَ مُؤْمِناً وَ مَنْ تَرَكَهُ خَرَجَ مِنَ الْإِيمَانِ}}<ref>تفسیر فرات الکوفی، ص۹۱.</ref>؛
ما همان ریسمان الاهی هستیم که [[خدای تعالی]] در قرآنش فرموده است: «همگی به رشته الاهی تمسک نمایید و متفرق نشوید» و [[ولایت علی]]{{ع}} همان [[نیکی]] است. پس هر کس به آن تمسک جوید، [[مؤمن]] است و آن کس که آن را ترک گوید از [[ایمان]] خارج است.
افزون بر این، در خود [[حدیث ثقلین]] نیز واژه «عصم» آمده است. آنجا که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمود:
{{متن حدیث|تَرَكْتُ فِيكُمْ مَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي إِنِ اعْتَصَمْتُمْ بِهِ: كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي}}<ref>کنز العمال، ج۱، ص۱۸۷، ح۹۵۱، به نقل از ابن ابی‌شیبه و خطیب بغدادی.</ref>.
همانا من در میان شما چیزی را قرار داده‌ام که اگر پس از من به آن تمسّک جویید هرگز [[گمراه]] نمی‌شوید و آن [[کتاب خدا]] و عترتم [[اهل]] بیتم هستند.
به همین روی برای واژه «[[عصمت]]»، معنای «گرفتن» و «نگهداری» مناسب‌تر از «مانع شدن» است. به همین جهت راغب اصفهانی در مفردات، «عصم» را به معنای «مسک» دانسته و «الإعتصام» را به «الإستمساک» معنا کرده است<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ - ۳۳۷.</ref>. تفاوت این دو «مسک» دانسته و «الإعتصام» را به «الإستمساک» معنا کرده است<ref>ر.ک: المفردات فی غریب القرآن، ص۳۳۶ - ۳۳۷.</ref>. تفاوت این دو معنا نیز آشکار است؛ چراکه «مسک» - یعنی گرفتن و نگهداری – أخصّ از «منع» است. گرفتن و نگهداری شخصی که بالای [[کوه]] است، هنگامی معنا پیدا می‌کند که حرکت او را از سوی پرتگاه باز دارند. اما «منع» هنگامی صادق است که شخص در معرض [[سقوط]] قرار گرفته باشد؛ ولی به جهتی راه او [[سدّ]] گردیده و از سقوط وی جلوگیری شود.
با توجه به همین تفاوت معنایی است که می‌توان «عصمت» را نیرویی دانست که [[انسان]] را از حرکت به سوی [[خطا]] باز می‌دارد، نه آنکه فقط به هنگام [[لغزش]] مانع تحقق آن شود.<ref>[[سید علی حسینی میلانی|حسینی میلانی، سید علی]]، [[عصمت از منظر فریقین (کتاب)|عصمت از منظر فریقین]]، ص ۱۴.</ref>


== پرسش مستقیم ==
== پرسش مستقیم ==
۱۱۳٬۰۷۵

ویرایش