بنیثقیف در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←پیشینه در تاریخ جاهلی
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
انحصار [[قدرت]] در [[طائف]] به دست [[بنی عوف]] که چندی پس از ۵۵۰ میلادی تحقق یافته بود، برای قریشیانِ سرمایهگذار در طائف، به معنای گسترش [[نفوذ]] [[بنی عبدشمس]] و به خطر افتادن [[منافع]] [[بنی هاشم]] نیز میتوانست باشد. به هر روی میدانیم که فارغ از اینکه طیف وسیعی از ثقفیان از نفوذ [[قریشیان]] در طائف به طور کلی ناخشنود بودهاند، منافع [[هاشمیان]] با بیشترین خطر مواجه شده بود؛ چنانکه [[چاه]] "ذوالهرم" که توسط [[عبدالمطلب]] در طائف خریداری شده بود، برای مدتی مدید مورد استفاده و [[تصرف]] قهری ثقفیان بود، تا این که در اواخر [[عمر]] عبدالمطلب با [[حکمیت]] کاهنی از [[قضاعه]]، به عبدالمطلب بازگردانده شد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۸۳؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۴۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۱.</ref> به هر حال شواهد، حکایت از آن دارد که طی این سالها، ثقفیان نه تنها نسبت به بنی هاشم، که نسبت به کل [[قریش]]، نوعی [[احساس]] [[رقابت]] و معارضه یافته، [[نگرانی]] از سلطهجویی قریشیان، دلهای آنان را از قریش دور ساخته بود. چندان که با [[لشکرکشی]] [[ابرهه]] به [[حجاز]] در سال ۵۷۰ میلادی -که مقارن با واپسین ایام [[ریاست]] [[مسعود بن ثقیف]] بود-، بر اساس برخی [[روایات]]، آنگاه که ابرهه به [[شهر]] طائف رسید و ثقیف از مقصود او نسبت به [[مکه]] مطلع شد، مسعود نسبت به وی اعلام [[صلح]] و [[همکاری]] کرد و [[راهنمایی]] را به نام "ابورغال" همراه ایشان گماشت. <ref>ابن اسحاق، السیر و المغازی، ص۶۲؛ طبری، جامع البیان، ج۳۰، ص۳۰۰-۳۰۱.</ref> بر اساس روایتی، ثقفیان حتی او را برای [[حمله]] به [[قریش]] [[تشویق]] کردند.<ref>ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۱۰، ص۳۴۶۴؛ نیز ابن اثیر، الکامل، ج۱، ص۴۴۳.</ref> | انحصار [[قدرت]] در [[طائف]] به دست [[بنی عوف]] که چندی پس از ۵۵۰ میلادی تحقق یافته بود، برای قریشیانِ سرمایهگذار در طائف، به معنای گسترش [[نفوذ]] [[بنی عبدشمس]] و به خطر افتادن [[منافع]] [[بنی هاشم]] نیز میتوانست باشد. به هر روی میدانیم که فارغ از اینکه طیف وسیعی از ثقفیان از نفوذ [[قریشیان]] در طائف به طور کلی ناخشنود بودهاند، منافع [[هاشمیان]] با بیشترین خطر مواجه شده بود؛ چنانکه [[چاه]] "ذوالهرم" که توسط [[عبدالمطلب]] در طائف خریداری شده بود، برای مدتی مدید مورد استفاده و [[تصرف]] قهری ثقفیان بود، تا این که در اواخر [[عمر]] عبدالمطلب با [[حکمیت]] کاهنی از [[قضاعه]]، به عبدالمطلب بازگردانده شد.<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۸۳؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۴۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۱.</ref> به هر حال شواهد، حکایت از آن دارد که طی این سالها، ثقفیان نه تنها نسبت به بنی هاشم، که نسبت به کل [[قریش]]، نوعی [[احساس]] [[رقابت]] و معارضه یافته، [[نگرانی]] از سلطهجویی قریشیان، دلهای آنان را از قریش دور ساخته بود. چندان که با [[لشکرکشی]] [[ابرهه]] به [[حجاز]] در سال ۵۷۰ میلادی -که مقارن با واپسین ایام [[ریاست]] [[مسعود بن ثقیف]] بود-، بر اساس برخی [[روایات]]، آنگاه که ابرهه به [[شهر]] طائف رسید و ثقیف از مقصود او نسبت به [[مکه]] مطلع شد، مسعود نسبت به وی اعلام [[صلح]] و [[همکاری]] کرد و [[راهنمایی]] را به نام "ابورغال" همراه ایشان گماشت. <ref>ابن اسحاق، السیر و المغازی، ص۶۲؛ طبری، جامع البیان، ج۳۰، ص۳۰۰-۳۰۱.</ref> بر اساس روایتی، ثقفیان حتی او را برای [[حمله]] به [[قریش]] [[تشویق]] کردند.<ref>ابن ابی حاتم، تفسیر القرآن العظیم، ج۱۰، ص۳۴۶۴؛ نیز ابن اثیر، الکامل، ج۱، ص۴۴۳.</ref> | ||
در این حین، تحولات [[اقتصادی]] رخ داده در منطقۀ [[حجاز]] طی دهۀ ۵۷۰ میلادی و فعال شدن ثقیف در [[تجارت]]،<ref>سالمی، قبیلة ثقیف: حیاتها و فنونها و العابها الشعبیه، ص۲۰؛ دلو، جزیرة العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۱۳۵.</ref> که بر [[اقتدار]] بیش از پیش این [[قبیله]] افزود، [[رقابت]] آنان با [[قریشیان]] را معنایی نو بخشید و زمینۀ روی آوردن ثقیف به [[اتحاد]] درونی را فراهم آورد. مسعود بن ثقیف در حدود سال ۵۸۴ میلادی<ref>ابوعبیده، ایام العرب، ج۲، ص۵۰۶.</ref> در حالی که بسیار سالخورده، و ریاستش بیشتر نمادین بود، [[جنگهای فجار]] را [[رهبری]] نمود. این [[جنگ]]، از یک سو، اوج [[دشمنی]] [[ثقیف]] با قریش بود و ثقیف بدون آنکه تمییزی در شعبههایش باشد، در مقابل تمام تیرههای قریش از [[بنی هاشم]] و [[بنی عبدشمس]] گرفته تا تیرههایی مانند [[بنی زهره]] و [[بنی حارث بن فهر]] که متحدان دیرین آنان بودند، قرار گرفت و از سوی دیگر، اوج اتحاد ثقیف با [[هوازن]] و [[طوایف]] [[قیس عیلان]] بود.<ref>ابوعبیده، ایام العرب، ج۲، ص۵۰۳ بب؛ بکری، معجم ما استعجم، ج۳، ص۹۶۰؛ ابن اثیر، الکامل، ج۱، ص۵۹۳؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مقاله ثقیف، احمد پاکتچی، ج۴، ص۱۶۲۷.</ref> | در این حین، تحولات [[اقتصادی]] رخ داده در منطقۀ [[حجاز]] طی دهۀ ۵۷۰ میلادی و فعال شدن ثقیف در [[تجارت]]،<ref>سالمی، قبیلة ثقیف: حیاتها و فنونها و العابها الشعبیه، ص۲۰؛ دلو، جزیرة العرب قبل الاسلام، ج۱، ص۱۳۵.</ref> که بر [[اقتدار]] بیش از پیش این [[قبیله]] افزود، [[رقابت]] آنان با [[قریشیان]] را معنایی نو بخشید و زمینۀ روی آوردن ثقیف به [[اتحاد]] درونی را فراهم آورد. | ||
مسعود بن ثقیف در حدود سال ۵۸۴ میلادی<ref>ابوعبیده، ایام العرب، ج۲، ص۵۰۶.</ref> در حالی که بسیار سالخورده، و ریاستش بیشتر نمادین بود، [[جنگهای فجار]] را [[رهبری]] نمود. این [[جنگ]]، از یک سو، اوج [[دشمنی]] [[ثقیف]] با قریش بود و ثقیف بدون آنکه تمییزی در شعبههایش باشد، در مقابل تمام تیرههای قریش از [[بنی هاشم]] و [[بنی عبدشمس]] گرفته تا تیرههایی مانند [[بنی زهره]] و [[بنی حارث بن فهر]] که متحدان دیرین آنان بودند، قرار گرفت و از سوی دیگر، اوج اتحاد ثقیف با [[هوازن]] و [[طوایف]] [[قیس عیلان]] بود.<ref>ابوعبیده، ایام العرب، ج۲، ص۵۰۳ بب؛ بکری، معجم ما استعجم، ج۳، ص۹۶۰؛ ابن اثیر، الکامل، ج۱، ص۵۹۳؛ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، مقاله ثقیف، احمد پاکتچی، ج۴، ص۱۶۲۷.</ref> | |||
=== [[جایگاه اجتماعی]] در دوران [[جاهلی]]=== | === [[جایگاه اجتماعی]] در دوران [[جاهلی]]=== |