پرش به محتوا

آصف بن برخیا: تفاوت میان نسخه‌ها

۵۶۶ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۶ ژوئن ۲۰۱۸
خط ۸: خط ۸:


==مقصود از کتاب==
==مقصود از کتاب==
*رأی مفسّران درباره کتابی که دانشِ بخشی از آن نزد آصف بود، گوناگون است. بعضی آن را [[لوح محفوظ]] و برخی نامه سلیمان به بلقیس می‌دانند و گروهی از جنس کتاب‌هایی که بر پیامبران نازل می‌شود و نیز جمعی آن را تورات شمرده‌اند؛ هم‌‌چنین گفته شده که مقصود از کتاب، [[اسم اعظم]] پروردگار متعالی است که دانشِ بخشی از آن نزد آصف بود<ref>مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۳۴۹.</ref>. درباره اسم اعظمی که آصف، خداوند را با آن خواند، برخی بر این عقیده‌اند که «یا‌حیّ یا قیّوم» بوده که به زبان عبری «آهیا شراهیا» است. بعضی گفته‌اند: «اللّه الرّحمن» بوده و مجاهد آن را «یاذا الجلال والإکرام» دانسته و زهری از «یا إلـهنا و إلـه کلّ شیء إلـهاً وحداً لا إلـه إلاّ أنت» نام برده است<ref> المیزان، ج‌۱۵، ص‌۳۶۳.</ref>. براساس روایتی، [[امام کاظم|امام موسی کاظم]]{{ع}} سه روز پیش از شهادت، با خواندن اسم اعظمی که آصف خداوند را با آن خوانده بود، در یک چشم به هم زدن از زندان [[هارون‌ الرشید]] در بغداد به مدینه رفت تا عهد [[امامت]] و وصایت را به [[امام رضا|امام علی‌ بن موسی الرضا]]{{ع}} بسپارد<ref>عیون اخبارالرضا{{ع}}، ج‌۱، ص‌۲۰۵.</ref>. هم‌چنین از روایات استفاده می‌شود که بهره آصف از [[اسم اعظم]]، اندک بوده است. [[شیخ کلینی]] از [[امام باقر]]{{ع}} و [[امام عسکری]]{{ع}} روایت کرده که [[اسم اعظم]] از ۷۳ حرف ترکیب یافته و آصف یک حرف از آن‌ها را می‌دانست که چون به آن تکلّم کرد، در یک چشم به هم زدن تخت بلقیس در دسترس قرار گرفت و ۷۲ حرف نزد [[امامان]]{{عم}} و علم یک حرف، نزد خداوند ثابت‌ است<ref>الکافی، ج‌۱، ص‌۲۸۶.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=1 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج1، ص:۲۷۴]</ref>.
*رأی مفسّران درباره کتابی که دانشِ بخشی از آن نزد آصف بود، گوناگون است. بعضی آن را [[لوح محفوظ]] و برخی نامه سلیمان به بلقیس می‌دانند و گروهی از جنس کتاب‌هایی که بر پیامبران نازل می‌شود و نیز جمعی آن را تورات شمرده‌اند؛ هم‌‌چنین گفته شده که مقصود از کتاب، [[اسم اعظم]] پروردگار متعالی است که دانشِ بخشی از آن نزد آصف بود<ref>مجمع‌البیان، ج‌۷، ص‌۳۴۹.</ref>. درباره اسم اعظمی که آصف، خداوند را با آن خواند، برخی بر این عقیده‌اند که "{{عربی|اندازه=150%|" يَا حَيُ‏ يَا قَيُّومُ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}" بوده که به زبان عبری "آهیا شراهیا" است. بعضی گفته‌اند: "{{عربی|اندازه=150%|" اللَّهِ‏ الرَّحْمنِ‏ ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}" بوده و مجاهد آن را "{{عربی|اندازه=150%|"يَا ذَا الْجَلَالِ‏ وَالْإِكْرَام‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}" دانسته و زهری از "{{عربی|اندازه=150%|" يَا إِلَهَنَا وَ إِلَهَ كُلِّ شَيْ‏ءٍ إِلَهاً وَاحِداً لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْت‏"}}" نام برده است<ref> المیزان، ج‌۱۵، ص‌۳۶۳.</ref>. بر اساس روایتی، [[امام کاظم|امام موسی کاظم]]{{ع}} سه روز پیش از شهادت، با خواندن اسم اعظمی که آصف خداوند را با آن خوانده بود، در یک چشم به هم زدن از زندان [[هارون‌ الرشید]] در بغداد به مدینه رفت تا عهد [[امامت]] و وصایت را به [[امام رضا|امام علی‌ بن موسی الرضا]]{{ع}} بسپارد<ref>عیون اخبارالرضا{{ع}}، ج‌۱، ص‌۲۰۵.</ref>. هم‌چنین از روایات استفاده می‌شود که بهره آصف از [[اسم اعظم]]، اندک بوده است. [[شیخ کلینی]] از [[امام باقر]]{{ع}} و [[امام عسکری]]{{ع}} روایت کرده که [[اسم اعظم]] از ۷۳ حرف ترکیب یافته و آصف یک حرف از آن‌ها را می‌دانست که چون به آن تکلّم کرد، در یک چشم به هم زدن تخت بلقیس در دسترس قرار گرفت و ۷۲ حرف نزد [[امامان]]{{عم}} و علم یک حرف، نزد خداوند ثابت‌ است<ref>الکافی، ج‌۱، ص‌۲۸۶.</ref><ref>[[محمد حسن ناصحی| ناصحی، محمد حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۱، ص: ۲۷۳ - ۲۷۶.]</ref>.
*برخی مفسّران به طرح این پرسش پرداخته‌اند که آیا سلیمان برای آوردن تخت، به علم آصف‌ بن‌ برخیا نیازمند بوده است؟ طبق نقل تفسیر عیّاشی، [[امام عسکری]]{{ع}}در پاسخ به این پرسش فرمود: سلیمان از آن‌چه آصف می‌دانست، ناتوان نبود؛ امّا دوست داشت امّت او از جنّ و انس بدانند که آصف، وصیّ و جانشین او و حجّت خدا است و آن‌چه آصف می‌دانست، از علم سلیمان بود که به فرمان خدا، نزد آصف به ودیعه نهاده شده بود تا مردم در [[امامت]] و جانشینی او اختلاف نکنند؛ چنان‌که خداوند این علم را در زمان [[حضرت داود]]{{ع}}در اختیار سلیمان گذاشت تا جانشین و حجّت بعد از داود بر مردم مشخّص شود<ref>مجمع‌ البیان، ج‌۷، ص‌۳۵۱.</ref>. آلوسی می‌گوید: اقدام نکردن شخص سلیمان بر آوردن تخت، دلیل بر ناتوانی وی نبود؛ بلکه عادت پادشاهان این است که از روی مصالحی کاری را که خود قدرت دارند، به دیگری وامی‌گذارند<ref>روح‌ المعانی، مج‌۱۱، ج‌۱۹، ص‌۳۰۴.</ref>. [[محی‌الدین عربی]] آورده است: این که یکی‌ از یاران‌ سلیمان چنین‌ کار خارق‌العاده‌ای را انجام داد، برای تثبیت مقام و منزلت سلیمان نزد حاضران، بهتر بود از این‌که خود به این کار اقدام می‌کرد<ref>شرح فصوص الحکم، ص‌۹۳۲.</ref>. قیصری گفته است: سلیمان قطب و خلیفه زمان خویش بود و بسیار کم است که اقطاب به طور مستقیم برای خودشان در عالم خرق عادت و تصرّفی کنند و خداوند همراهی عالمان امین و والا مقام را به آنان مکرمت فرموده که کارها و امورشان را به وسیله آنان انجام می‌دهند<ref>شرح فصوص الحکم، ص‌۹۲۵.</ref>. به هر حال، آصف با بهره‌گیری از دانش خود، از خداوند خواست تا تخت ملکه سبا را از مأرب به شام نزد سلیمان آورد و پس از لحظه‌ای، تخت نزد وی حاضر شد؛ در حالی‌ که فاصله پیمودن دو شهر، حدود دو ماه بوده است. گفته‌اند که آصف وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند؛ آن‌گاه دعا کرد و در یک چشم بر هم زدن، تخت نزد سلیمان ظاهر شد<ref>جامع‌ البیان، مج۱۱، ج۱۹، ص۲۰۰؛ روح‌ المعانی، مج۱۱، ج۱۹، ص۳۰۶.</ref>. نیشابوری می‌گوید: خداوند سه کرامت از کرامات اولیا را در قرآن یادآور شده است: یکی کرامت مریم است که طعام بهشتی برایش می‌رسید، دیگری کرامت اصحاب کهف است که سیصد سال در غار خوابیدند و سوم، کرامت آصف است که در طرفة‌العینی تخت بلقیس را احضار‌کرد<ref>قصص قرآن، ص‌۲۹۱.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=1 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج1، ص:۲۷۵]</ref>.
*برخی مفسّران به طرح این پرسش پرداخته‌اند که آیا سلیمان برای آوردن تخت، به علم آصف‌ بن‌ برخیا نیازمند بوده است؟ طبق نقل تفسیر عیّاشی، [[امام عسکری]]{{ع}}در پاسخ به این پرسش فرمود: سلیمان از آن‌چه آصف می‌دانست، ناتوان نبود؛ امّا دوست داشت امّت او از جنّ و انس بدانند که آصف، وصیّ و جانشین او و حجّت خدا است و آن‌چه آصف می‌دانست، از علم سلیمان بود که به فرمان خدا، نزد آصف به ودیعه نهاده شده بود تا مردم در [[امامت]] و جانشینی او اختلاف نکنند؛ چنان‌که خداوند این علم را در زمان [[حضرت داود]]{{ع}}در اختیار سلیمان گذاشت تا جانشین و حجّت بعد از داود بر مردم مشخّص شود<ref>مجمع‌ البیان، ج‌۷، ص‌۳۵۱.</ref>. آلوسی می‌گوید: اقدام نکردن شخص سلیمان بر آوردن تخت، دلیل بر ناتوانی وی نبود؛ بلکه عادت پادشاهان این است که از روی مصالحی کاری را که خود قدرت دارند، به دیگری وامی‌گذارند<ref>روح‌ المعانی، مج‌۱۱، ج‌۱۹، ص‌۳۰۴.</ref>. [[محی‌الدین عربی]] آورده است: این که یکی‌ از یاران‌ سلیمان چنین‌ کار خارق‌العاده‌ای را انجام داد، برای تثبیت مقام و منزلت سلیمان نزد حاضران، بهتر بود از این‌که خود به این کار اقدام می‌کرد<ref>شرح فصوص الحکم، ص‌۹۳۲.</ref>. قیصری گفته است: سلیمان قطب و خلیفه زمان خویش بود و بسیار کم است که اقطاب به طور مستقیم برای خودشان در عالم خرق عادت و تصرّفی کنند و خداوند همراهی عالمان امین و والا مقام را به آنان مکرمت فرموده که کارها و امورشان را به وسیله آنان انجام می‌دهند<ref>شرح فصوص الحکم، ص‌۹۲۵.</ref>. به هر حال، آصف با بهره‌گیری از دانش خود، از خداوند خواست تا تخت ملکه سبا را از مأرب به شام نزد سلیمان آورد و پس از لحظه‌ای، تخت نزد وی حاضر شد؛ در حالی‌ که فاصله پیمودن دو شهر، حدود دو ماه بوده است. گفته‌اند که آصف وضو گرفت و دو رکعت نماز خواند؛ آن‌گاه دعا کرد و در یک چشم بر هم زدن، تخت نزد سلیمان ظاهر شد<ref>جامع‌ البیان، مج۱۱، ج۱۹، ص۲۰۰؛ روح‌ المعانی، مج۱۱، ج۱۹، ص۳۰۶.</ref>. نیشابوری می‌گوید: خداوند سه کرامت از کرامات اولیا را در قرآن یادآور شده است: یکی کرامت مریم است که طعام بهشتی برایش می‌رسید، دیگری کرامت اصحاب کهف است که سیصد سال در غار خوابیدند و سوم، کرامت آصف است که در طرفة‌العینی تخت بلقیس را احضار‌کرد<ref>قصص قرآن، ص‌۲۹۱.</ref><ref>[[محمد حسن ناصحی| ناصحی، محمد حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج ۱، ص: ۲۷۳ - ۲۷۶.]</ref>.
 
==آصف بن‌ برخیا در آیات دیگر==
==آصف بن‌ برخیا در آیات دیگر==
#گروهی از مفسّران مانند طبری، ابن‌کثیر و میبدی در ذیل آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَى كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ  }}﴾}} <ref> و به راستی ما سلیمان را آزمودیم و کالبدی را بر اورنگ (پادشاهی) او افکندیم سپس (به سوی ما) بازگشت؛ سوره ص، آیه: ۳۴.</ref> داستان‌هایی را نقل کرده‌اند که در ضمن آن‌ها، بارها به نام آصف‌ بن‌ برخیا اشاره شده است<ref>جامع‌ البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۳، ص‌۱۸۶؛ کشف‌ الاسرار، ج‌۸‌، ص‌۳۴۹؛ ابن‌ کثیر، ج‌۴، ص‌۳۸.</ref>. در یکی از این داستان‌ها آمده است که همسری از همسران سلیمان به نام جراده "دختر پادشاه جزیره صیدون" تندیس پدر خویش را عبادت می‌کرد<ref>کشف‌الأسرار، ج ۸، ص ۳۴۹ و ۳۵۰.</ref>. آصف از این موضوع آگاه شده، به اعتراض نزد سلیمان رفت که چهل روز است در خانه تو بت پرستیده می‌شود! سلیمان که از موضوع آگاه شد، به خانه رفت. بت را شکست و آتش زد، و‌زن را عقوبت کرد؛ پس از آن، یکی از جنّیان به نام صخر یا آصف یا خنفیق در صورت سلیمان پدیدار گشت و انگشتر سلیمان را به دست آورد و بر تخت وی نشست و به حکومت و قضاوت‌ پرداخت. پس‌ از چهل روز آصف‌ بن‌ برخیا بر نیرنگ آن جنّ سلیمان‌نما آگاه و جنّی مجبور به فرار شد و انگشتر را در دریا افکند. سلیمان که در این مدّت از قصر رانده شده بود و برای صیّادان کار می‌کرد، انگشتر خویش را در شکم ماهی یافت. آن را به دست کرد؛ پس جنّ و انس به گردش جمع شدند و به حکومتش برگشت؛ البتّه بسیاری از مفسّران، مانند [[طبرسی]]<ref>مجمع‌البیان، ج‌۸‌، ص‌۷۴۳.</ref>، [[شیخ طوسی]]<ref>التبیان، ج‌۸‌، ص‌۵۶۲‌.</ref> و [[علامه طباطبایی]]<ref>المیزان، ج ۱۷، ص ۲۰۷.</ref> این‌گونه داستان‌ها را با حکمت خداوند و مقام و منزلت انبیا{{عم}} سازگار ندانسته و نپذیرفته‌اند. در تفسیر تبیان آمده است: سخن مفسّران شیعه و هرکسی که پیامبران را منزّه از گناه و زشتی می‌داند، این است که ممکن نیست خداوند به یک جنّی این توان را بدهد که به صورت پیامبری درآید و امکان ندارد که [[نبوت]] در انگشتری باشد یا این‌که خداوند [[نبوت]] پیامبری را سلب کند<ref>التبیان، ج‌۸‌، ص‌۵۶۲‌.</ref>. به نظر می‌رسد که این‌گونه داستان‌ها، افسانه‌های دروغین و خرافه‌های اسرائیلی است که با عقل و منطق سازگاری ندارد<ref>نمونه، ج‌۱۹، ص‌۲۸۱.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=1 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج1، ص:۲۷۶]</ref>.
#گروهی از مفسّران مانند طبری، ابن‌کثیر و میبدی در ذیل آیه {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| وَلَقَدْ فَتَنَّا سُلَيْمَانَ وَأَلْقَيْنَا عَلَى كُرْسِيِّهِ جَسَدًا ثُمَّ أَنَابَ  }}﴾}} <ref> و به راستی ما سلیمان را آزمودیم و کالبدی را بر اورنگ (پادشاهی) او افکندیم سپس (به سوی ما) بازگشت؛ سوره ص، آیه: ۳۴.</ref> داستان‌هایی را نقل کرده‌اند که در ضمن آن‌ها، بارها به نام آصف‌ بن‌ برخیا اشاره شده است<ref>جامع‌ البیان، مج‌۱۲، ج‌۲۳، ص‌۱۸۶؛ کشف‌ الاسرار، ج‌۸‌، ص‌۳۴۹؛ ابن‌ کثیر، ج‌۴، ص‌۳۸.</ref>. در یکی از این داستان‌ها آمده است که همسری از همسران سلیمان به نام جراده "دختر پادشاه جزیره صیدون" تندیس پدر خویش را عبادت می‌کرد<ref>کشف‌الأسرار، ج ۸، ص ۳۴۹ و ۳۵۰.</ref>. آصف از این موضوع آگاه شده، به اعتراض نزد سلیمان رفت که چهل روز است در خانه تو بت پرستیده می‌شود! سلیمان که از موضوع آگاه شد، به خانه رفت. بت را شکست و آتش زد، و‌زن را عقوبت کرد؛ پس از آن، یکی از جنّیان به نام صخر یا آصف یا خنفیق در صورت سلیمان پدیدار گشت و انگشتر سلیمان را به دست آورد و بر تخت وی نشست و به حکومت و قضاوت‌ پرداخت. پس‌ از چهل روز آصف‌ بن‌ برخیا بر نیرنگ آن جنّ سلیمان‌نما آگاه و جنّی مجبور به فرار شد و انگشتر را در دریا افکند. سلیمان که در این مدّت از قصر رانده شده بود و برای صیّادان کار می‌کرد، انگشتر خویش را در شکم ماهی یافت. آن را به دست کرد؛ پس جنّ و انس به گردش جمع شدند و به حکومتش برگشت؛ البتّه بسیاری از مفسّران، مانند [[طبرسی]]<ref>مجمع‌البیان، ج‌۸‌، ص‌۷۴۳.</ref>، [[شیخ طوسی]]<ref>التبیان، ج‌۸‌، ص‌۵۶۲‌.</ref> و [[علامه طباطبایی]]<ref>المیزان، ج ۱۷، ص ۲۰۷.</ref> این‌گونه داستان‌ها را با حکمت خداوند و مقام و منزلت انبیا{{عم}} سازگار ندانسته و نپذیرفته‌اند. در تفسیر تبیان آمده است: سخن مفسّران شیعه و هرکسی که پیامبران را منزّه از گناه و زشتی می‌داند، این است که ممکن نیست خداوند به یک جنّی این توان را بدهد که به صورت پیامبری درآید و امکان ندارد که [[نبوت]] در انگشتری باشد یا این‌که خداوند [[نبوت]] پیامبری را سلب کند<ref>التبیان، ج‌۸‌، ص‌۵۶۲‌.</ref>. به نظر می‌رسد که این‌گونه داستان‌ها، افسانه‌های دروغین و خرافه‌های اسرائیلی است که با عقل و منطق سازگاری ندارد<ref>نمونه، ج‌۱۹، ص‌۲۸۱.</ref><ref>[http://www.maarefquran.com/Files/viewdmaarefBooks.php?bookId=1 دائرة المعارف قرآن کریم؛ ج1، ص:۲۷۶]</ref>.
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش