پرش به محتوا

سید حسنی که قیامش از نشانه‌های غیرحتمی ظهور است کیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '.↵:::::' به '. '
جز (جایگزینی متن - '.↵:::::' به '. ')
خط ۱۲۴: خط ۱۲۴:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر [[حبیب‌الله طاهری]] در کتاب ''«[[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]»'' در این‌باره گفته‌است:
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر [[حبیب‌الله طاهری]] در کتاب ''«[[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]»'' در این‌باره گفته‌است:
*«بر اساس روایات وارده، [[سید حسنی]] مردی خوش‌سیما و از بزرگان [[شیعه]] است که در ایران و از ناحیه دیلم و قزوین (کوهستانهای شمالی قزوین که یک قسمت آن دیلمان نام دارد) خروج و قیام می‌کند. مردی خداجو و بزرگوار است که ادعای [[امامت]] و [[مهدویت]] ندارد و فقط مردم را به [[اسلام]] و روش [[ائمه]] [[معصومین]]{{عم}} دعوت می‌نماید. کارش بالا می‌گیرد و پیروان بسیار پیدا می‌کند و از محل خود تا [[کوفه]] را از ظلم و جور و فسق و فجور پاک می‌سازد. مطاع و رئیس است و مانند سلطان عادلی [[حکومت]] می‌کند. هنگامی که با سپاهیان و یاران خود در [[کوفه]] است به او خبر می‌دهند که [[امام]] [[قائم]]{{ع}} با یاران و پیروان خود به نواحی کوفه آمده است، سید حسنی با لشکریان خود با [[امام]]{{ع}} ملاقات می‌کند [[امام صادق]]{{ع}} فرمود که [[سید حسنی]] [[امام]] را می‌شناسد، اما برای آنکه به یاران و پیروان خود [[امامت]] و فضایل [[امام]] را ثابت کند، آشنایی خود را آشکار نمی‌سازد و از [[امام]] می‌خواهد که دلایل [[امامت]] و مواریثی که از پیامبران نزد اوست ارائه دهد. [[امام]]{{ع}} آنها را ارائه داده و معجزاتی آشکار می‌فرمایند. [[سید حسنی]] با [[امام]] بیعت می‌کند و پیروان او نیز بیعت می‌کنند، به جز گروهی حدود چهار هزار نفر که نمی‌پذیرند به [[امام]] نسبت سحر و جادوگری می‌دهند. پس از سه روز موعظه و نصیحت، چون نمی‌پذیرند و [[ایمان]] نمی‌آورند، [[امام]] دستور قتل آنها را صادر می‌فرمایند و همه آنان به فرمان [[امام]] کشته می‌شوند»<ref>[[حبیب‌الله طاهری|طاهری؛حبیب‌الله]]، [[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]، ص۲۷۸.</ref>.
*«بر اساس روایات وارده، [[سید حسنی]] مردی خوش‌سیما و از بزرگان [[شیعه]] است که در ایران و از ناحیه دیلم و قزوین (کوهستانهای شمالی قزوین که یک قسمت آن دیلمان نام دارد) خروج و قیام می‌کند. مردی خداجو و بزرگوار است که ادعای [[امامت]] و [[مهدویت]] ندارد و فقط مردم را به [[اسلام]] و روش [[ائمه]] [[معصومین]]{{عم}} دعوت می‌نماید. کارش بالا می‌گیرد و پیروان بسیار پیدا می‌کند و از محل خود تا [[کوفه]] را از ظلم و جور و فسق و فجور پاک می‌سازد. مطاع و رئیس است و مانند سلطان عادلی [[حکومت]] می‌کند. هنگامی که با سپاهیان و یاران خود در [[کوفه]] است به او خبر می‌دهند که [[امام]] [[قائم]]{{ع}} با یاران و پیروان خود به نواحی کوفه آمده است، سید حسنی با لشکریان خود با [[امام]]{{ع}} ملاقات می‌کند [[امام صادق]]{{ع}} فرمود که [[سید حسنی]] [[امام]] را می‌شناسد، اما برای آنکه به یاران و پیروان خود [[امامت]] و فضایل [[امام]] را ثابت کند، آشنایی خود را آشکار نمی‌سازد و از [[امام]] می‌خواهد که دلایل [[امامت]] و مواریثی که از پیامبران نزد اوست ارائه دهد. [[امام]]{{ع}} آنها را ارائه داده و معجزاتی آشکار می‌فرمایند. [[سید حسنی]] با [[امام]] بیعت می‌کند و پیروان او نیز بیعت می‌کنند، به جز گروهی حدود چهار هزار نفر که نمی‌پذیرند به [[امام]] نسبت سحر و جادوگری می‌دهند. پس از سه روز موعظه و نصیحت، چون نمی‌پذیرند و [[ایمان]] نمی‌آورند، [[امام]] دستور قتل آنها را صادر می‌فرمایند و همه آنان به فرمان [[امام]] کشته می‌شوند»<ref>[[حبیب‌الله طاهری|طاهری؛حبیب‌الله]]، [[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]، ص۲۷۸.</ref>.
:::::با مراجعه به روایات وارده و مکتب مربوطه اجمالاً آنچه در مورد [[سید حسنی]] می‌توان گفت این است که از جمله [[علائم ظهور]] [[حضرت مهدی]] [[خروج سید حسنی]] با یارانش برای یاری آن حضرت است. [[سید حسنی]] طبق فرموده [[امام صادق]]{{ع}} در حدیث مفضل، جوانی خوشیماست که از سرزمین دیلم<ref> یکی از بلادهای گیلان است. </ref> و قزوین قیام می‌نماید و با صدای بلند فریاد می‌کند که به فریاد [[آل محمد]] برسید که از شما یاری می‌طلبد. او دعوی باطل ندارد و ادعای [[مهدویت]]یا نیابت [[امام زمان]] بودن را ندارد و مردم را به نفس خود دعوت نمی‌کند و از [[شیعیان]] خلص [[ائم]] و تابع دین حق است و در بین مردم مطاع و بزرگ و رئیس است و در گفتار و کردار موافق با شریعت حقه خاتم الانبیا [[محمد]]{{صل}} است، در زمان او کفر و ظلم عالم را فرا گرفته و مردم از دست ستمگران و فاسقان در اذیت و آزار به سر می‌برند. در چنین شرایطی [[سید حسنی]] برای نصرت دین استغاثه می‌کند، پس مردم او را اجابت نمایند. خصوصاً گنجهای طالقان که از طلا و نقره نباشند، بلکه مردان شجاع و قویدل و مسلح و مکمل که بر سواریها سوارند، در اطراف او جمع می‌شوند و جمعیت او روز به روز زیاد می‌شود. او مانند سلطان عادل در میان‌‌شان حکم و رفتار نماید و بتدریج بر اهل ظلم و طغیان غالب آید و از دیلم تا [[کوفه]] را از لوث وجود ستمگران و کافران پاک نماید و در بین راه خود در قم توقف چهل روزه دارد و جنگ سختی بینشان در می‌گیرد و کثیری از مردم قم کشته می‌شوند و سرانجام [[سید حسنی]] بر آنها غالب می‌شود. چون با اصحاب خود وارد [[کوفه]] شود و آن منطقه را تحت [[حکومت]] و سیطره خود در آورد به او خبر دهند که حضرت [[بقیة الله الاعظم]] [[ظهور]] کرده و از [[مدینه]] به [[کوفه]] تشریف آورده است، پس [[سید حسنی]] با اصحاب خود به محضر آن حضرت مشرف می‌شوند و از آن حضرت مطالبه دلایل امامت و مواریث [[انبیا]]{{ع}} را می‌نماید، [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: به خدا سوگند که آن جوان آن حضرت را می‌شناسد و می‌داند که او بر حق است، لکن مقصودش این است که حقیقت او را بر مردم و اصحاب ظاهر کند، پس آن حضرت دلایل امامت و مواریث [[انبیا]] را برای او ظاهر نماید و معجزاتی از او صادر شود. در آن هنگام، سید حسنی و اصاحبش با آن حضرت بیعت خواهند کرد، مگر عده‌ای از طرفداران که زیدی مذهبند که همه دلایل و معجزات را حمل برسحر نمایند، اما آنها را نصیحت می‌کند و تا سه روز مهلت می‌دهد، چون موعظه در آنها اثر نمی‌کند، امر می‌فرماید که همه آنها را گردن بزنند، حال آنان شبیه حال خوارج نهروان است که قبلاً در صفین جزء لشکر [[امام علی|علی بن ابی طالب]] بودند و سپس مخالفت کردند. در پایان [[سید حسنی]] به طرف [[مکه]] می‌رود و مردم [[مکه]] او را می‌کشند و سرش را به شام می‌فرستند<ref> شرح حال سید حسنی حاصل مطالبی است که در کتب ذیل مشاهده شد: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۱، ج ۵۳، ص ۱۵؛ جهان در آینده از ص ۱۴۶ به بعد؛ منتهی الآمال، ص ۳۳۷؛ [[مهدی]] موعود، ص ۱۱۶۳ و کتب دیگر. </ref>»<ref>[[حبیب‌الله طاهری|طاهری؛حبیب‌الله]]، [[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]، ص۳۸۸-۳۸۹.</ref>.
 
با مراجعه به روایات وارده و مکتب مربوطه اجمالاً آنچه در مورد [[سید حسنی]] می‌توان گفت این است که از جمله [[علائم ظهور]] [[حضرت مهدی]] [[خروج سید حسنی]] با یارانش برای یاری آن حضرت است. [[سید حسنی]] طبق فرموده [[امام صادق]]{{ع}} در حدیث مفضل، جوانی خوشیماست که از سرزمین دیلم<ref> یکی از بلادهای گیلان است. </ref> و قزوین قیام می‌نماید و با صدای بلند فریاد می‌کند که به فریاد [[آل محمد]] برسید که از شما یاری می‌طلبد. او دعوی باطل ندارد و ادعای [[مهدویت]]یا نیابت [[امام زمان]] بودن را ندارد و مردم را به نفس خود دعوت نمی‌کند و از [[شیعیان]] خلص [[ائم]] و تابع دین حق است و در بین مردم مطاع و بزرگ و رئیس است و در گفتار و کردار موافق با شریعت حقه خاتم الانبیا [[محمد]]{{صل}} است، در زمان او کفر و ظلم عالم را فرا گرفته و مردم از دست ستمگران و فاسقان در اذیت و آزار به سر می‌برند. در چنین شرایطی [[سید حسنی]] برای نصرت دین استغاثه می‌کند، پس مردم او را اجابت نمایند. خصوصاً گنجهای طالقان که از طلا و نقره نباشند، بلکه مردان شجاع و قویدل و مسلح و مکمل که بر سواریها سوارند، در اطراف او جمع می‌شوند و جمعیت او روز به روز زیاد می‌شود. او مانند سلطان عادل در میان‌‌شان حکم و رفتار نماید و بتدریج بر اهل ظلم و طغیان غالب آید و از دیلم تا [[کوفه]] را از لوث وجود ستمگران و کافران پاک نماید و در بین راه خود در قم توقف چهل روزه دارد و جنگ سختی بینشان در می‌گیرد و کثیری از مردم قم کشته می‌شوند و سرانجام [[سید حسنی]] بر آنها غالب می‌شود. چون با اصحاب خود وارد [[کوفه]] شود و آن منطقه را تحت [[حکومت]] و سیطره خود در آورد به او خبر دهند که حضرت [[بقیة الله الاعظم]] [[ظهور]] کرده و از [[مدینه]] به [[کوفه]] تشریف آورده است، پس [[سید حسنی]] با اصحاب خود به محضر آن حضرت مشرف می‌شوند و از آن حضرت مطالبه دلایل امامت و مواریث [[انبیا]]{{ع}} را می‌نماید، [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرماید: به خدا سوگند که آن جوان آن حضرت را می‌شناسد و می‌داند که او بر حق است، لکن مقصودش این است که حقیقت او را بر مردم و اصحاب ظاهر کند، پس آن حضرت دلایل امامت و مواریث [[انبیا]] را برای او ظاهر نماید و معجزاتی از او صادر شود. در آن هنگام، سید حسنی و اصاحبش با آن حضرت بیعت خواهند کرد، مگر عده‌ای از طرفداران که زیدی مذهبند که همه دلایل و معجزات را حمل برسحر نمایند، اما آنها را نصیحت می‌کند و تا سه روز مهلت می‌دهد، چون موعظه در آنها اثر نمی‌کند، امر می‌فرماید که همه آنها را گردن بزنند، حال آنان شبیه حال خوارج نهروان است که قبلاً در صفین جزء لشکر [[امام علی|علی بن ابی طالب]] بودند و سپس مخالفت کردند. در پایان [[سید حسنی]] به طرف [[مکه]] می‌رود و مردم [[مکه]] او را می‌کشند و سرش را به شام می‌فرستند<ref> شرح حال سید حسنی حاصل مطالبی است که در کتب ذیل مشاهده شد: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۳۰۱، ج ۵۳، ص ۱۵؛ جهان در آینده از ص ۱۴۶ به بعد؛ منتهی الآمال، ص ۳۳۷؛ [[مهدی]] موعود، ص ۱۱۶۳ و کتب دیگر. </ref>»<ref>[[حبیب‌الله طاهری|طاهری؛حبیب‌الله]]، [[سیمای آفتاب (کتاب)|سیمای آفتاب]]، ص۳۸۸-۳۸۹.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش