|
|
خط ۹۷: |
خط ۹۷: |
| ==== ولایت تکوینی ==== | | ==== ولایت تکوینی ==== |
| {{اصلی|ولایت تکوینی}} | | {{اصلی|ولایت تکوینی}} |
| ==== [[ولایت تکوینی]] ====
| |
| واژه «تکوین» مصدر باب تفعیل از ریشه «کَوَّنَ» گرفته شده به معنای به وجود آوردن و به هستی درآوردن<ref>فرهنگ ابجدی الفبایی عربی فارسی: ترجمه کامل المنجد الابجدی، ص۲۵۳.</ref> اِحداث، گردانیدن، [[آفریدن]]، نوپدیدی، ساختن و صورت دادن است. پس [[تکوین]] شیء، عملی است که به موجب آن، شیء [[احداث]] میشود و به حالت موجود میرسد و یا به معنی مجموع صوری است که نسبت به شرایطی که برای نمود شیء لازم است، پی در پی بر شیء وارد میشود. از این قبیل است تکوین موجودات، تکوین [[وظایف]]، تکوین مؤسسات و غیره<ref>صلیبا، جمیل و صانعی دره بیدی، منوچهر، فرهنگ فلسفه، ۱۳۶۶ش، ص۲۵۲.</ref>. «ولایت تکوینی»، به معنای [[تصرف در امور]] [[تکوینی]] است به گونهای که حقیقتی را به [[حقیقت]] دیگر یا صورتی را به صورت دیگر بدون اسباب طبیعی تبدیل نماید و تفصیلا به تمام مشخصات شیء مورد [[تصرف]] و اسباب آن [[علم]] داشته باشد و از همه جهات شیء مورد تصرف در [[اختیار]] [[صاحب ولایت]] باشد<ref>{{عربی|ولایة التصرف فی الأمور التکوینیة تبدیلا من حقیقة إلی أخری، أو من صورة إلی غیرها، بغیر أسباب طبیعیة متعارفة، مع علم المتصرف بکل تفاصیل المتصرف وأسبابه، من غیر تحدی ونبوة، بحیث تکون اختیاراتها بید المتصرف فیها من هذه الجهات}}؛ سید علی عاشور، الولایة التکوینیة لآل محمد{{ع}}، ص۲۷.</ref>. چنین [[ولایتی]]، اصالتاً از آنِ خداست؛ زیرا تمام موجودات، تحت [[اراده]] و [[قدرت]] او هستند. اصل پیدایش و تغییرات و بقای همۀ موجودات به دست خداست؛ ازاینرو بر تمام موجودات عالم ولایت تکوینی دارد<ref> [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[حکیمانهترین حکومت (کتاب)|حکیمانهترین حکومت]]، ص۴۴.</ref>.
| |
| ولایت تکوینی را به لحاظ ذاتی و عرضی بودن، برای [[خداوند]] و [[انسانها]] میشود اینگونه تبیین کرد:
| |
|
| |
| ===== ولایت تکوینی خداوند =====
| |
| ولایت تکوینی به معنای [[تسلط]] بر [[جهان هستی]]<ref>همتی، ولایت تکوینی، ص۸۱.</ref>، [[سرپرستی]] موجودات جهان<ref>[[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت (کتاب)|ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت]]، ص۱۲۳.</ref> و عهده گرفتن [[تدبیر امر]] آنهاست<ref>علامه طباطبایی، تفسیر المیزان، ج۶، ص۱۵.</ref>. این ولایت زمانی محقق است که رابطه بین [[سرپرست]] و سرپرست شدهها رابطه علت و معلول باشد. این نوع ولایت که ذاتا ویژه خداست، به [[تکوین]] موجودات عینی جهان مربوط میشود و این نوع رابطه از سرپرستی حقیقی و به عبارتی ضروری است. از این رو هیچ گاه [[تخلف]] بردار نیست<ref> [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت (کتاب)|ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت]]، ص۱۳۲.</ref> که در این [[آیه]] منعکس شده است: {{متن قرآن|إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُن فَيَكُونُ}}<ref>سوره بقره، آیه ۱۱۷؛ سوره آل عمران، آیه ۴۷؛ سوره غافر، آیه ۶۸؛ سوره مریم، آیه ۲۵.</ref> یعنی: چون [[اراده]] [[آفریدن]] چیزی بفرماید، به محض اینکه بگوید موجود باش، ایجاد میشود. در [[ولایت تکوینی]]، [[اراده خداوند]]، مساوی با تحقق شیء متعلّق اراده است و تخلّف در آن راه ندارد<ref>امامت پژوهی، ص۲۳۰.</ref>.
| |
|
| |
| در [[انسان]] نیز نوعی از این ولایت تکوینی وجود دارد. مانند [[ولایت انسان]] بر قوای درونی خودش و همچنین بر اعضاء و جوارح سالم خود که به آنها [[فرمان]] میدهد و باز میدارد<ref> [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت (کتاب)|ولایت فقیه ولایت فقاهت و عدالت]]، ص۱۳۲.</ref>.
| |
|
| |
| ===== ولایت تکوینی [[پیامبر]] و [[ائمه]] ([[معجزات]] و [[کرامات]]) =====
| |
| هرچند ولایت تکوینی بالذات و استقلالاً از آن خداست، از نظر [[عقلی]] و [[شرعی]] امکان دارد [[خداوند]] به [[بندگان]] خاصش (از [[فرشته]] و انسان) جهت [[علو]] [[شأن]] و یا [[اتمام حجت]] بر دیگران، ولایت تکوینی ([[قدرت]] در [[تصرف]] عالم امکان) یا [[تدبیر]] برخی امور را به آنها اعطا نماید. به عبارت دیگر مرتبهای از این [[ولایت]] را به برخی بندگانش عطا میکند. معجزات و کرامات [[انبیاء]] و [[اولیاء]] از آثار همین ولایت تکوینی است<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[حکیمانهترین حکومت (کتاب)|حکیمانهترین حکومت]]، ص۴۴؛ امام رضا{{ع}} درباره امام واجد مقام ولایت در نظام تکوین میفرماید: "اگر زمین لحظهای و به اندازه یک چشم برهم زدن از حجت و امام خالی بماند، زمین درهم فرو ریزد و اهلش را فرود برد: {{متن حدیث|لو خلت الأرض طرفة عین من حجة لساخت باهلها}}، صفار، محمد بن الحسن، بصائر الدرجات، ص۵۰۹؛ وجود پیامبر، ولی و امام در بقای عالم و نظام آن، همان اثری را دارد که منظومه شمسی و جاذبه آن در بقای نظام منظومه و جاذبه زمین در حیات و بقای موجودات ارضی وقلب در بقای حیات انسان دارد. [[لطفالله صافی گلپایگانی|صافی گلپایگانی، لطفالله]]، [[ولایت تکوینی و ولایت تشریعی (کتاب)|ولایت تکوینی و ولایت تشریعی]]، ص۸۶.</ref>.
| |
|
| |
| ====== [[ادله]] ولایت تکوینی پیامبر و ائمه{{ع}} ======
| |
| # ادله ولایت تکوینی [[پیامبر خاتم]]{{صل}}: [[رسول خدا]]{{صل}} به خاطر ولایتی که خداوند برایش قرار داده، درکائنات و عالم [[خلقت]] و نیز شأنی از [[شؤون]] [[بندگان]] [[تصرف]] میکند. این مطلب در [[آیات]] متعدد بیان شده جهت رعایت اختصار، به ذکر چند نمونه اکتفا میشود:
| |
| ## [[آیه]] اول: {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ}}<ref>سوره احزاب، آیه۶؛ پیامبر نسبت به مؤمنان از خودشان سزاواتر است.</ref>؛ این جمله مطلق است و شامل تمام امور [[دین]] و [[دنیا]] میشود<ref>{{عربی|و قال فی الکشاف: النبی أولی بالمؤمنین فی کل شیء من أمور الدین و الدنیا من أنفسهم، و لهذا أطلق و لم یقید، فیجب علیهم أن یکون أحب إلیهم من أنفسهم و حکمه أنفذ علیهم من حکمها، و حقه آثر لدیهم من حقوقها، و شفقتهم علیه أقدم من شفقتهم علیها، و أن یبذلوها دونه، و یجعلوها فداءه، اذا أعضل خطب و وقاءه}}، موسوی شفتی، اسد الله، الامامة، ص۴۱۶.</ref>. پس او میتواند در تمام امور [[زندگی]] [[مؤمنان]] تصرف نماید. برخی تصریح کردهاند که ممکن است مقصود از [[اولویت]]، اولویت [[عامه]] [[الهی]] بر تمام [[بشر]] باشد؛ چون [[پیامبر]] [[خلیفة الله]] در روی [[زمین]] است و همان [[ولایت الهی]] به ایشان [[تفویض]] شده است، واژه «[[مؤمنین]]» در آیه که ذکر شده به خاطر شرافتشان است<ref>{{عربی|یحتمل أن یکون المراد بالأولویّة فی الکریمة هو الأولویّة العامّة الإلهیّة علی جمیع البشر، لأنّ النبیّ{{صل}} خلیفة اللّه فی الأرض ففوّض ما کان له تعالی من الولایة علی جمیع البشر إلیه صلوات اللّه علیه. و المؤمنون خصّوا بالذکر لفضلهم و شرافتهم علی غیرهم. و کذلک فهذه الولایة عامّة لجمیع الأمور الدّینیة و الدنیویّة، و قد انتقلت الأولویة بعد النبیّ لخلفائه المکرمین و أوصیائه المعصومین صلوات اللّه علیهم}}، سبزواری، محمد، الجدید فی تفسیر القرآن المجید، ج۵، ص۴۲۱.</ref>.
| |
| ## آیه دوم: {{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلا مُؤْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن يَكُونَ لَهُمُ الْخِيَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ}}<ref>سوره احزاب، آیه۳۶؛ هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامیکه خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند، اختیاری از خود داشته باشد و هرکس نافرمانی خدا و رسولش را کند، به گمراهی آشکاری گرفتار شده است.</ref>. [[سیاق]] جمله {{متن قرآن|إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًاً}} [[شهادت]] میدهد که مقصود از «[[قضاء]]»، [[تصرف در شؤون مردم]] است که [[خداوند]] برایش [[جعل]] کرده است نه [[جعل تشریعی]] ویژه خداوند؛ چون امر واحدی را متعلق قضاء [[خدا]] و رسولش قرار داده است<ref>{{عربی|ویشهد سیاق قوله: {{متن قرآن|إذا قضی الله ورسوله أمرا}} حیث جعل الامر الواحد متعلقا لقضاء الله ورسوله معا، علی أن المراد بالقضاء التصرف فی شؤون الناس دون الجعل التشریعی المختص بالله}}، طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القران، ج ۱۶، ص۳۲۱.</ref>.
| |
| # [[ادله]] [[ولایت تکوینی]] [[ائمه]]{{ع}}: ولایت تکوینی [[ائمه طاهرین]]{{ع}}، از [[آیات]] زیادی قابل [[اثبات]] است. برای نمونه دو [[آیه]] را ذکر میکنیم:
| |
| ## آیه اول: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>سوره مائده، آیه۵۵، فقط خدا و پیامبر او وکسانی که ایمان آورده و نماز به پا داشته و زکات (صدقه) را در حال رکوع میدهند، ولی و سرپرست شما هستند.</ref>. در این آیه، اولاً: کلمه {{متن قرآن|إِنَّمَا}} از ادات [[حصر]] است و [[ولایت]] را منحصر به خدا، [[رسول]] و الذین آمنوا کرده است. ثانیاً: کلمه {{متن قرآن|وَالَّذِينَ}} بر {{متن قرآن|وَرَسُولُهُ}} عطف شده و نشان میدهد {{متن قرآن|وَلِيُّكُمُ}} بر سر او نیز میآید و در نتیجه ثابت میشود که ولایت در هر سه مورد، یک نوع ولایت میّباشد. ثالثاً: مراد از [[ولایت خدا]] و رسول، همان [[تصرف]] در [[شؤون]] [[مسلمانان]] است و صرفا ولایت در [[محبت]] و [[نصرت]] مراد نیست. آیه {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ}} ولایت آیه مورد بحث را [[تفسیر]] میکند. پس معنای جمله {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}} این میشود، همان ولایتیکه برای خدا و رسول ثابت است، برای کسی که بین [[زکات]] و [[نماز]] جمع کرده، نیز ثابت خواهد بود<ref>{{عربی|و لا یختلف اثنان فی المراد بولایة اللّه و الرسول و انها التصرف فی شئون المسلمین، و لیس مجرد المحبة و النصرة، قال تعالی: {{متن قرآن|النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنفُسِهِمْ}}، و الولایة فی هذه الآیة تفسیر و بیان للولایة فی الآیة التی نحن بصددها. {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}. أی ان الولایة التی للّه و الرسول ثابتة أیضاً لمن جمع بین الزکاة و الرکوع}}، مغنیه، محمد جواد، التفسیر الکاشف، ج۳، ص۸۲.</ref>.
| |
| ## [[آیه]] دوم: {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ}}<ref>«و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بیگمان حزب خداوند پیروز است» سوره مائده، آیه ۵۶.</ref>. پیش از ذکر [[استدلال]] توجه به این نکته ضروری است که مصداق {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا}}، همه افراد با [[ایمان]] نیستند بلکه شخصی است که در آیه قبل با اوصاف معینی به او اشاره شد<ref>مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۳۳.</ref> و او وجود [[مبارک]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} است. از اینجا ثابت میشود که این آیه مربوط به [[امامت]] نیز هست. اما برای [[اثبات]] [[ولایت تکوینی]] [[ائمه]] باید گفت: از آنجاییکه این آیه بلافاصله پس از [[آیه ولایت]] ذکر شده، [[ولایتی]] که درباره آن سخن گفته شده، از جهت معنی و مقصود مرتبط با آیه قبل است. بدین جهت برخی [[مفسران]] گفتهاند، این آیه به دور از هر گونه [[تأویل]]، [[نص صریح]] است بر اینکه مقصود از [[ولایت خدا]]، [[رسول]] و [[مؤمنین]] {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}}، یکی است. بنابراین، هر کسیکه بین ولایت خدا، رسول و [[امام]] تفاوت قائل نشده، از جمله [[حزب الله]] است<ref>{{عربی|هذه الآیة نص صریح لا یقبل التأویل بحال علی أن المعنی المراد من ولایة اللَّه والرسول والمؤمنین واحد لا اختلاف فیه، وان من حافظ علی هذه الولایة، ولم یفرق بین اللَّه ورسوله ومن جمع بین الزکاة والرکوع فهو من حزب اللَّه الغالب بمنطق الحق وحجته}}، مغنیه، محمد جواد، التفسیر الکاشف، ج۳، ص۸۲؛ التفسیر المبین، ص۱۴۸.</ref> و در آیه ولایت که ولایت خدا، [[رسول]] و مصداق {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا}} یعنی [[امام]] ذکر شده، [[ولایت]] در هر سه مورد به معنای [[تصرف در امور]] است<ref>{{عربی|وقال الشیعة: إن لفظ الجلالة والرسول ومن جمع بین الزکاة والرکوع جاء فی آیة واحدة، وولایة اللَّه والرسول معناها التصرف فیجب أیضاً أن یکون هذا المعنی بالذات مرادا من ولایة من جمع بین الوصفین، وإلا لزم أن یکون لفظ الولایة مستعملا فی معنیین مختلفین فی آن واحد، وهو غیر جائز}}، مغنیة، محمد جواد، التفسیر الکاشف، ج ۳، ص۸۲.</ref>. بنابراین، [[آیه]] محل بحث نیز بر [[ولایت تکوینی]] [[ائمه]]{{ع}} نیز دلالت دارد.
| |
|
| |
| ==== [[ولایت تشریعی]] ==== | | ==== [[ولایت تشریعی]] ==== |
| واژۀ «تشریع» مصدر باب {{عربی|شَرَّعَ یشَرِّعُ}} است. ثلاثی مجرد آن «شَرَعَ» و کلمه «شَرْع» مصدر اوست که به معنای راه آشکار میآید<ref>{{عربی|الشَّرْعُ: نهج الطّریق الواضح}}؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۵۰.</ref>. برای واژه «[[شریعت]]» دو معنا ذکر کردهاند: یکی راه رسیدن به آب (آبشخور). دوم به معنای [[امور دینی]] ([[احکام]] [[حلال و حرام]]، [[واجبات]] و [[مستحبات]] و...) است که [[خداوند]] برای [[بندگان]] تشریع کرده است<ref>{{عربی|و الشَّرِیْعَةُ و الشِّراعُ و المَشْرَعَةُ و المَشْرُعَةُ: مَوْضِعٌ یُهَیَّأُ للشُّرْب...و الشَّرِیْعَةُ و الشِّرْعَةُ: ما شَرَعَ اللَّهُ لِعبادِه من أمْر الدِّین}}؛ صاحب بن عباد، اسماعیل، المحیط فی اللغة، ج۱، ص۲۸۶.</ref>. برخی میگویند: علت اینکه [[احکام دینی]] شریعت نامیده میشود به جهت [[تشبیه]] به آبشخور است؛ چون [[دستورات الهی]] آبشخور [[حیات]] انساناند هرکس به آن دست پیدا کند، [[سیراب]] و [[پاکیزه]] میشود<ref>{{عربی|قال بعضهم: سمّیت الشَّرِیعَةُ شَرِیعَةً تشبیها بشریعة الماء من حیث إنّ من شرع فیها علی الحقیقة المصدوقة روی و تطهّر}}؛ راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۵۰.</ref>. برخی [[مفسران]] احتمال دادهاند معنای دوم از معنای اول گرفته شده باشد؛ زیرا راه آب در اثر زیادی رفت و آمد روشن و معلوم است<ref>{{عربی|و لعل الشریعة بالمعنی الثانی مأخوذ من المعنی الأول لوضوح طریق الماء عندهم بکثرة الورود و الصدور}}؛ طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۵۰.</ref>. واژه «تشریع» نیز در اصل به معنای «خیلی بالا بردن» چیزی است<ref>{{عربی|[التشریع]: شَرَّع الشیءَ: إِذا رفعه جدّاً}}؛ حمیری، نشوان بن سعید، شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، ج۶، ص۳۴۴۶.</ref> و در جایی که آب نهر بسیار بالا آمده باشد که حیوانات به [[راحتی]] از آن آب بخورند، به کار میرود و به صورت ضرب المثل میگویند: {{عربی|اهون السقی التشریع}}؛ راحتترین آب دادن [[تشریع]] است<ref>{{عربی|التَّشریع: إیرادُ الإبلِ شَریعَةً لا یُحتاجُ معها، أی مع ظهورِ مائِها إلی نَزْعٍ بالعَلَقِ، ولا سَقْیٍ فی الحَوضِ، وفی المثَل: أَهْوَنُ السَّقْیِ التَّشْریعُ، وذلک لأنّ مُورِدَ الإبلِ إذا وَرَدَ بها الشَّریعَةَ لم یَتْعَبْ فی إسْقاءِ الماءِ لها، کما یتعبُ إذا کان الماءُ بعیداً}}؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۱، ص۲۴۱.</ref>. اما این کلمه امروزه به معنای [[قانونگذاری]] است<ref>{{عربی|التَّشْرِیع ـ [شرع]}}: قانون گذاری؛ {{عربی|سُلْطَةُ التَّشْریع}}: هیأت قانون گذاری. فرهنگ ابجدی الفبایی عربی فارسی، ص۲۳۱.</ref> و بیشتر در مورد قانونگذاری در حوزه [[دین]] به کار میرود. «ولایت تشریعی»، آن است که شخصی زمام [[امور شرعی]] را در دست داشته و هرگونه که بخواهد در آن تصرف نماید. [[اطاعت]] چنین شخصی به عنوان [[صاحب اختیار]] [[واجب]] و فرمانبردای از [[دستورات]] او در [[امور دینی]]، [[سیاسی]]، [[اجتماعی]] و [[اداری]] و همه اموری که پیرامون [[حیات انسان]] پدید میآید، لازم است. چنین [[ولایتی]]، ذاتاً ویژه [[خداوند]] است<ref>{{عربی|الولایة التشریعیة تعریفها: هی کون زمام الأمور الشرعیة بید شخص یمکنه التصرف به متی أراد وشاء، فیکون الولی مالکا ومتسلطا علی الغیر فی نفسه وماله. وینتج عن ذلک وجوب طاعة الولی، وامتثال أوامره فی الحیاة الدینیة، الإداریة والسیاسیة والاجتماعیة، بل وکل الأشیاء والأمور التی تحصل فی محیط حیاة الانسان بشکل لو لم یکن الانسان لما طرحت هذه الأمور أصلا.... والولایة التشریعیة فی الواقع منحصرة بالله تعالی}}؛ سید علی عاشور، الولایة التکوینیة لآل محمد{{ع}}، ص۲۷۹.</ref>، ولی از آنجاییکه عالم، عالم واسطه است، خداوند این نوع از ولایتش را نیز برای برخی [[اولیاء]] شایستهاش [[افاضه]] مینماید و [[ولایت تشریعی]] او از این طریق [[اثبات]] میشود<ref> [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[ادب فنای مقربان ج۷ (کتاب)|ادب فنای مقربان ج۷]]، ص۳۱-۳۲، (نقل مضمون کلام ایشان).</ref>. برخی [[مفسران]] «[[هدایت]] و [[ارشاد]] و [[توفیق]]» را نیز از مصادیق ولایت تشریعی گرفتهاند که بر همه [[بشر]] عرضه میشود ولی تنها [[مؤمنان]] آن را میپذیرند؛ از این جهت خداوند فرموده: خداوند ولی مؤمنان و [[متقیان]] است<ref>{{عربی|و ذکر تعالی أیضاً لنفسه الولایة علی المؤمنین فیما یرجع إلی أمر دینهم من تشریع الشریعة و الهدایة و الإرشاد و التوفیق و نحو ذلک کقوله تعالی: {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}}}، سوره بقره، آیه ۲۵۷؛ طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج۶، ص۱۳.</ref>. | | واژۀ «تشریع» مصدر باب {{عربی|شَرَّعَ یشَرِّعُ}} است. ثلاثی مجرد آن «شَرَعَ» و کلمه «شَرْع» مصدر اوست که به معنای راه آشکار میآید<ref>{{عربی|الشَّرْعُ: نهج الطّریق الواضح}}؛ مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۵۰.</ref>. برای واژه «[[شریعت]]» دو معنا ذکر کردهاند: یکی راه رسیدن به آب (آبشخور). دوم به معنای [[امور دینی]] ([[احکام]] [[حلال و حرام]]، [[واجبات]] و [[مستحبات]] و...) است که [[خداوند]] برای [[بندگان]] تشریع کرده است<ref>{{عربی|و الشَّرِیْعَةُ و الشِّراعُ و المَشْرَعَةُ و المَشْرُعَةُ: مَوْضِعٌ یُهَیَّأُ للشُّرْب...و الشَّرِیْعَةُ و الشِّرْعَةُ: ما شَرَعَ اللَّهُ لِعبادِه من أمْر الدِّین}}؛ صاحب بن عباد، اسماعیل، المحیط فی اللغة، ج۱، ص۲۸۶.</ref>. برخی میگویند: علت اینکه [[احکام دینی]] شریعت نامیده میشود به جهت [[تشبیه]] به آبشخور است؛ چون [[دستورات الهی]] آبشخور [[حیات]] انساناند هرکس به آن دست پیدا کند، [[سیراب]] و [[پاکیزه]] میشود<ref>{{عربی|قال بعضهم: سمّیت الشَّرِیعَةُ شَرِیعَةً تشبیها بشریعة الماء من حیث إنّ من شرع فیها علی الحقیقة المصدوقة روی و تطهّر}}؛ راغب اصفهانی، مفردات ألفاظ القرآن، ص۴۵۰.</ref>. برخی [[مفسران]] احتمال دادهاند معنای دوم از معنای اول گرفته شده باشد؛ زیرا راه آب در اثر زیادی رفت و آمد روشن و معلوم است<ref>{{عربی|و لعل الشریعة بالمعنی الثانی مأخوذ من المعنی الأول لوضوح طریق الماء عندهم بکثرة الورود و الصدور}}؛ طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۵۰.</ref>. واژه «تشریع» نیز در اصل به معنای «خیلی بالا بردن» چیزی است<ref>{{عربی|[التشریع]: شَرَّع الشیءَ: إِذا رفعه جدّاً}}؛ حمیری، نشوان بن سعید، شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، ج۶، ص۳۴۴۶.</ref> و در جایی که آب نهر بسیار بالا آمده باشد که حیوانات به [[راحتی]] از آن آب بخورند، به کار میرود و به صورت ضرب المثل میگویند: {{عربی|اهون السقی التشریع}}؛ راحتترین آب دادن [[تشریع]] است<ref>{{عربی|التَّشریع: إیرادُ الإبلِ شَریعَةً لا یُحتاجُ معها، أی مع ظهورِ مائِها إلی نَزْعٍ بالعَلَقِ، ولا سَقْیٍ فی الحَوضِ، وفی المثَل: أَهْوَنُ السَّقْیِ التَّشْریعُ، وذلک لأنّ مُورِدَ الإبلِ إذا وَرَدَ بها الشَّریعَةَ لم یَتْعَبْ فی إسْقاءِ الماءِ لها، کما یتعبُ إذا کان الماءُ بعیداً}}؛ زبیدی، تاج العروس، ج۱۱، ص۲۴۱.</ref>. اما این کلمه امروزه به معنای [[قانونگذاری]] است<ref>{{عربی|التَّشْرِیع ـ [شرع]}}: قانون گذاری؛ {{عربی|سُلْطَةُ التَّشْریع}}: هیأت قانون گذاری. فرهنگ ابجدی الفبایی عربی فارسی، ص۲۳۱.</ref> و بیشتر در مورد قانونگذاری در حوزه [[دین]] به کار میرود. «ولایت تشریعی»، آن است که شخصی زمام [[امور شرعی]] را در دست داشته و هرگونه که بخواهد در آن تصرف نماید. [[اطاعت]] چنین شخصی به عنوان [[صاحب اختیار]] [[واجب]] و فرمانبردای از [[دستورات]] او در [[امور دینی]]، [[سیاسی]]، [[اجتماعی]] و [[اداری]] و همه اموری که پیرامون [[حیات انسان]] پدید میآید، لازم است. چنین [[ولایتی]]، ذاتاً ویژه [[خداوند]] است<ref>{{عربی|الولایة التشریعیة تعریفها: هی کون زمام الأمور الشرعیة بید شخص یمکنه التصرف به متی أراد وشاء، فیکون الولی مالکا ومتسلطا علی الغیر فی نفسه وماله. وینتج عن ذلک وجوب طاعة الولی، وامتثال أوامره فی الحیاة الدینیة، الإداریة والسیاسیة والاجتماعیة، بل وکل الأشیاء والأمور التی تحصل فی محیط حیاة الانسان بشکل لو لم یکن الانسان لما طرحت هذه الأمور أصلا.... والولایة التشریعیة فی الواقع منحصرة بالله تعالی}}؛ سید علی عاشور، الولایة التکوینیة لآل محمد{{ع}}، ص۲۷۹.</ref>، ولی از آنجاییکه عالم، عالم واسطه است، خداوند این نوع از ولایتش را نیز برای برخی [[اولیاء]] شایستهاش [[افاضه]] مینماید و [[ولایت تشریعی]] او از این طریق [[اثبات]] میشود<ref> [[عبدالله جوادی آملی|جوادی آملی، عبدالله]]، [[ادب فنای مقربان ج۷ (کتاب)|ادب فنای مقربان ج۷]]، ص۳۱-۳۲، (نقل مضمون کلام ایشان).</ref>. برخی [[مفسران]] «[[هدایت]] و [[ارشاد]] و [[توفیق]]» را نیز از مصادیق ولایت تشریعی گرفتهاند که بر همه [[بشر]] عرضه میشود ولی تنها [[مؤمنان]] آن را میپذیرند؛ از این جهت خداوند فرموده: خداوند ولی مؤمنان و [[متقیان]] است<ref>{{عربی|و ذکر تعالی أیضاً لنفسه الولایة علی المؤمنین فیما یرجع إلی أمر دینهم من تشریع الشریعة و الهدایة و الإرشاد و التوفیق و نحو ذلک کقوله تعالی: {{متن قرآن|اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ}}}}، سوره بقره، آیه ۲۵۷؛ طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج۶، ص۱۳.</ref>. |