اسلام در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جز (جایگزینی متن - 'سری' به 'سری')
خط ۶: خط ۶:
}}
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[اسلام]]: [[تسلیم]] و [[انقیاد]] بر [[طاعت]] و قبول [[اوامر الهی]]<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۷، ص۲۶۶.</ref>، اظهار [[خضوع]] و [[التزام]] به آنچه [[نبی اکرم]]{{صل}} آورده است<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۹۳.</ref>. اصل آن "[[سلم]]" به معنای صحت و [[عافیت]]<ref>ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۹۰.</ref>، موافقت شدید در مقابل [[خصومت]]<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۵، ص۱۸۸.</ref>. [[اسلام]] مترادف "[[تسلیم]]" است و "مُسلِم" دو معنا دارد: یکی اینکه شخص [[تسلیم]] [[امر]] [[خداوند]] است و دوم اینکه [[عبادت]] را خالصاً برای [[خدا]] به جای می‌آورد.  
[[اسلام]]: [[تسلیم]] و [[انقیاد]] بر [[طاعت]] و قبول [[اوامر الهی]]<ref>خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۷، ص۲۶۶.</ref>، اظهار [[خضوع]] و [[التزام]] به آنچه [[نبی اکرم]] {{صل}} آورده است<ref>ابن‌منظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۲۹۳.</ref>. اصل آن "[[سلم]]" به معنای صحت و [[عافیت]]<ref>ابن‌فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۳، ص۹۰.</ref>، موافقت شدید در مقابل [[خصومت]]<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۵، ص۱۸۸.</ref>. [[اسلام]] مترادف "[[تسلیم]]" است و "مُسلِم" دو معنا دارد: یکی اینکه شخص [[تسلیم]] [[امر]] [[خداوند]] است و دوم اینکه [[عبادت]] را خالصاً برای [[خدا]] به جای می‌آورد.  


{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ}}<ref>«بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>.
{{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ}}<ref>«بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>.
خط ۱۷: خط ۱۷:
# [[فروع دین]] یا برنامه‌های عملی که همه ابعاد فردی و [[اجتماعی]] [[انسان]] را در بر می‌گیرد.
# [[فروع دین]] یا برنامه‌های عملی که همه ابعاد فردی و [[اجتماعی]] [[انسان]] را در بر می‌گیرد.


[[اسلام]] به تصریح [[قرآن کریم]] [[ناسخ]] [[ادیان الهی]] گذشته است: {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ}}<ref>«بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref> و {{متن قرآن|وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره آل عمران، آیه ۸۵.</ref><ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص:۹۲.</ref>.
[[اسلام]] به تصریح [[قرآن کریم]] [[ناسخ]] [[ادیان الهی]] گذشته است: {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ}}<ref>«بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref> و {{متن قرآن|وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِينَ}}<ref>«و هر کس جز اسلام دینی گزیند هرگز از او پذیرفته نمی‌شود و او در جهان واپسین از زیانکاران است» سوره آل عمران، آیه ۸۵.</ref><ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص:۹۲.</ref>.


==اسلام دین برتر==
== اسلام دین برتر ==
[[اندیشمندان مسلمان]] و غیر مسلمان فراوانی در اقصی نقاط [[جهان]] بوده و هستند که اسلام را دین [[برگزیده]] دانسته و آن را [[انتخاب]] کردند. بی‌شک، اگر مطالعه در [[ادیان]] به صورت ناقص، و با [[خودخواهی]] یا برخی [[تمایلات]] و [[احساسات]] جهت‌دار، همراه باشد، [[انسان]] را به مسیر اصلی رهنمون نخواهد کرد. باید، به‌طور کامل زلال بود و بی‌طرفانه به مطالعه و [[قضاوت]] در مورد آن پرداخت.
[[اندیشمندان مسلمان]] و غیر مسلمان فراوانی در اقصی نقاط [[جهان]] بوده و هستند که اسلام را دین [[برگزیده]] دانسته و آن را [[انتخاب]] کردند. بی‌شک، اگر مطالعه در [[ادیان]] به صورت ناقص، و با [[خودخواهی]] یا برخی [[تمایلات]] و [[احساسات]] جهت‌دار، همراه باشد، [[انسان]] را به مسیر اصلی رهنمون نخواهد کرد. باید، به‌طور کامل زلال بود و بی‌طرفانه به مطالعه و [[قضاوت]] در مورد آن پرداخت.


خط ۲۸: خط ۲۸:
در مرحلۀ بعد، با توجه به [[شناخت اسلام]]، به عنوان [[دین]] [[برگزیده]]، باید سراغ آن رفته، نظرش را پیرامون [[آزادی]] جویا شد.
در مرحلۀ بعد، با توجه به [[شناخت اسلام]]، به عنوان [[دین]] [[برگزیده]]، باید سراغ آن رفته، نظرش را پیرامون [[آزادی]] جویا شد.


اسلام در اصلی‌ترین مرحله که مرحلۀ [[انتخاب]] دین است [[انسان]] را در انتخاب مختار می‌کند. اما پس از انتخاب دین، او را موظف به [[تبعیت]] و [[اطاعت]] می‌نماید. به [[پیامبر]]{{صل}} امر می‌شود تا با [[ملایمت]] و [[نرمی]] به [[تبلیغ دین]] بپردازد، بدون [[اصرار]] و خشونتی، این [[منطق]] اسلام و قوت [[ادله]] و [[براهین]] آن بود که سبب گسترش آن شد. به‌طور مسلم، به [[زور]] [[شمشیر]] نمی‌توان اندیشه‌ای را قلب‌ها [[رسوخ]] داد و [[حمایت]] و [[دفاع]] آنها را از دین [[مشاهده]] کرد. این ماهیت عالمانه و جامع و [[ارزشمند]] اسلام است که به تمامی ابعاد [[زندگی]] بشر توجه داشته و در هیچ ساحتی کوتاهی نکرده. همین امر عامل مهمی در برخورد مناسب و منطقی [[انسان‌ها]] با آن است.
اسلام در اصلی‌ترین مرحله که مرحلۀ [[انتخاب]] دین است [[انسان]] را در انتخاب مختار می‌کند. اما پس از انتخاب دین، او را موظف به [[تبعیت]] و [[اطاعت]] می‌نماید. به [[پیامبر]] {{صل}} امر می‌شود تا با [[ملایمت]] و [[نرمی]] به [[تبلیغ دین]] بپردازد، بدون [[اصرار]] و خشونتی، این [[منطق]] اسلام و قوت [[ادله]] و [[براهین]] آن بود که سبب گسترش آن شد. به‌طور مسلم، به [[زور]] [[شمشیر]] نمی‌توان اندیشه‌ای را قلب‌ها [[رسوخ]] داد و [[حمایت]] و [[دفاع]] آنها را از دین [[مشاهده]] کرد. این ماهیت عالمانه و جامع و [[ارزشمند]] اسلام است که به تمامی ابعاد [[زندگی]] بشر توجه داشته و در هیچ ساحتی کوتاهی نکرده. همین امر عامل مهمی در برخورد مناسب و منطقی [[انسان‌ها]] با آن است.


انسان وقتی، پس از [[رشد]] جسمی و [[عقلی]] به مرحلۀ انتخاب دین می‌رسد، نسبت به آن [[احساس نیاز]] کرده و انتخاب می‌کند. در این مرحله هیچ اصرار و فشاری بر او وجود ندارد<ref>{{متن قرآن|وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكُوا وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ}} «و اگر خداوند می‌خواست شرک نمی‌ورزیدند و ما تو را بر آنان نگهبان نگمارده‌ایم و تو گمارده بر آنها نیستی» سوره انعام، آیه ۱۰۷.</ref>. اما مرحلۀ بعد انتخاب دین است که مسیری بدون بازگشت است. وقتی آزادانه پذیرفته شد، مرحلۀ [[عمل به احکام]] آن می‌رسد. هیچ‌کس [[حق]] ندارد از زیر بار مسئولیت‌های [[دینی]] شانه خالی کند و بی‌دلیل [[دین]] انتخاب‌شده‌اش را ترک کند. در این صورت، مجازاتی برای او در نظر گرفته می‌شود، که در همۀ [[ادیان الهی]] وجود دارد<ref>آزادی از دیدگاه اسلام، ص۶۳.</ref>.
انسان وقتی، پس از [[رشد]] جسمی و [[عقلی]] به مرحلۀ انتخاب دین می‌رسد، نسبت به آن [[احساس نیاز]] کرده و انتخاب می‌کند. در این مرحله هیچ اصرار و فشاری بر او وجود ندارد<ref>{{متن قرآن|وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكُوا وَمَا جَعَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا وَمَا أَنْتَ عَلَيْهِمْ بِوَكِيلٍ}} «و اگر خداوند می‌خواست شرک نمی‌ورزیدند و ما تو را بر آنان نگهبان نگمارده‌ایم و تو گمارده بر آنها نیستی» سوره انعام، آیه ۱۰۷.</ref>. اما مرحلۀ بعد انتخاب دین است که مسیری بدون بازگشت است. وقتی آزادانه پذیرفته شد، مرحلۀ [[عمل به احکام]] آن می‌رسد. هیچ‌کس [[حق]] ندارد از زیر بار مسئولیت‌های [[دینی]] شانه خالی کند و بی‌دلیل [[دین]] انتخاب‌شده‌اش را ترک کند. در این صورت، مجازاتی برای او در نظر گرفته می‌شود، که در همۀ [[ادیان الهی]] وجود دارد<ref>آزادی از دیدگاه اسلام، ص۶۳.</ref>.
خط ۴۰: خط ۴۰:
هیچ‌کس حق دقت در [[اسرار]] [[مردم]] را ندارد و نباید در امور آنها [[تجسس]] کند. به عنوان مثال، اگر کسی در [[خلوت]] روزه‌اش را بخورد، [[مجازات]] قانونی ندارد، اما همین حرکت در [[اجتماع]] [[مردم]] با مجازات [[سختی]] رو به رو است؛ زیرا اجتماع باید کنترل کنندۀ [[رفتار]] افراد و نمونه و [[الگو]] باشد. [[قبح]] [[گناهان]] در آن ریخته نشود تا جنبۀ [[سازندگی]] آن، [[حفظ]] شود.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۳۱.</ref>
هیچ‌کس حق دقت در [[اسرار]] [[مردم]] را ندارد و نباید در امور آنها [[تجسس]] کند. به عنوان مثال، اگر کسی در [[خلوت]] روزه‌اش را بخورد، [[مجازات]] قانونی ندارد، اما همین حرکت در [[اجتماع]] [[مردم]] با مجازات [[سختی]] رو به رو است؛ زیرا اجتماع باید کنترل کنندۀ [[رفتار]] افراد و نمونه و [[الگو]] باشد. [[قبح]] [[گناهان]] در آن ریخته نشود تا جنبۀ [[سازندگی]] آن، [[حفظ]] شود.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۳۱.</ref>


==[[اسلام]]==
== [[اسلام]] ==
اسلام گرویدن به این آسمانی نازل شده بر [[حضرت محمد]]{{صل}}.
اسلام گرویدن به این آسمانی نازل شده بر [[حضرت محمد]] {{صل}}.
واژه اسلام افزون بر معنای یاد شده بر خود [[آیین]] و [[شریعت آسمانی]] آن [[حضرت]] نیز اطلاق شده است.
واژه اسلام افزون بر معنای یاد شده بر خود [[آیین]] و [[شریعت آسمانی]] آن [[حضرت]] نیز اطلاق شده است.
تفاوت اسلام به مفهوم نخست با [[ایمان]]، در آن است که اسلام به مجرد [[اقرار زبانی]]، به [[آیین آسمانی]] تحقق می‌یابد؛ اما در تحقق ایمان علاوه بر آن، [[اعتقاد قلبی]] و عمل به آیین آسمانی لازم است. البته برای ایمان دو معنای دیگر نیز ذکر شده است؛ یکی عام که هم معنای اسلام است و دیگری خاص که عبارت است از [[شیعه دوازده امامی]] بودن<ref>جواهر الکلام، ج۶، ص۵۹؛ ج۳۳، ص۱۹۷.</ref>.
تفاوت اسلام به مفهوم نخست با [[ایمان]]، در آن است که اسلام به مجرد [[اقرار زبانی]]، به [[آیین آسمانی]] تحقق می‌یابد؛ اما در تحقق ایمان علاوه بر آن، [[اعتقاد قلبی]] و عمل به آیین آسمانی لازم است. البته برای ایمان دو معنای دیگر نیز ذکر شده است؛ یکی عام که هم معنای اسلام است و دیگری خاص که عبارت است از [[شیعه دوازده امامی]] بودن<ref>جواهر الکلام، ج۶، ص۵۹؛ ج۳۳، ص۱۹۷.</ref>.
خط ۴۸: خط ۴۸:


راه ثبوت: برای ثابت شدن اسلام فرد سه راه ذکر شده است:
راه ثبوت: برای ثابت شدن اسلام فرد سه راه ذکر شده است:
*'''گفتار''': کسی که [[شهادتین]] {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ‌- وَ أَشْهَدُ أَنَ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ‌}} یا ترجمه آن دو را به هر لغتی بر زبان آورد، به اسلام او [[حکم]] می‌شود<ref>جواهر الکلام، ج۴۱، ص۶۳۰.</ref> در صورت لال بودن، اشاره بیانگر آن، کفایت می‌کند<ref>جواهر الکلام، ج۳۸، ص۱۸۱.</ref>.
* '''گفتار''': کسی که [[شهادتین]] {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ‌- وَ أَشْهَدُ أَنَ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ‌}} یا ترجمه آن دو را به هر لغتی بر زبان آورد، به اسلام او [[حکم]] می‌شود<ref>جواهر الکلام، ج۴۱، ص۶۳۰.</ref> در صورت لال بودن، اشاره بیانگر آن، کفایت می‌کند<ref>جواهر الکلام، ج۳۸، ص۱۸۱.</ref>.
حکم یادشده، اختصاص به [[کافر]] اصلی دارد؛ اما کیفیت تحقق اسلام در مرند به نوع [[ارتداد]] و منشأ آن بستگی دارد. اگر منشأ ارتداد، [[انکار]] [[توحید]] و [[رسالت]] بوده، گفتن شهادتین کفایت می‌کند و اگر انکار برخی ضروریات، مانند [[وجوب]] [[نماز]] و [[حرمت]] [[زنا]] بوده است، علاوه بر شهادتین، [[اقرار]] به آنچه انکار کرده نیز لازم است؛ بلکه به تصریح برخی، گفتن شهادتین در این فرض لازم نیست<ref>جواهر الکلام، ج۴۱، ص۶۳۱-۶۳۰.</ref>؛
حکم یادشده، اختصاص به [[کافر]] اصلی دارد؛ اما کیفیت تحقق اسلام در مرند به نوع [[ارتداد]] و منشأ آن بستگی دارد. اگر منشأ ارتداد، [[انکار]] [[توحید]] و [[رسالت]] بوده، گفتن شهادتین کفایت می‌کند و اگر انکار برخی ضروریات، مانند [[وجوب]] [[نماز]] و [[حرمت]] [[زنا]] بوده است، علاوه بر شهادتین، [[اقرار]] به آنچه انکار کرده نیز لازم است؛ بلکه به تصریح برخی، گفتن شهادتین در این فرض لازم نیست<ref>جواهر الکلام، ج۴۱، ص۶۳۱-۶۳۰.</ref>؛
*'''[[کردار]]''': به جا آوردن اعمالی مانند نمازهای یومیه، [[روزه]] [[ماه رمضان]] و [[حج]] که ویژه [[مسلمانان]] است، بر [[مسلمان]] بودن انجام دهنده آنها دلالت می‌کند؛ البته به شرطی که پیشینه [[کفر]] نداشته باشد. در صورت داشتن پیشینه، در دلالت انجام دادن [[اعمال]] یاد شده بر اسلام وی [[اختلاف]] است. قول به عدم دلالت، به مشهور نسبت داده شده است<ref>مسالک الافهام، ج۱۵، ص۳۲؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص۶۲۴-۶۲۳.</ref>.
* '''[[کردار]]''': به جا آوردن اعمالی مانند نمازهای یومیه، [[روزه]] [[ماه رمضان]] و [[حج]] که ویژه [[مسلمانان]] است، بر [[مسلمان]] بودن انجام دهنده آنها دلالت می‌کند؛ البته به شرطی که پیشینه [[کفر]] نداشته باشد. در صورت داشتن پیشینه، در دلالت انجام دادن [[اعمال]] یاد شده بر اسلام وی [[اختلاف]] است. قول به عدم دلالت، به مشهور نسبت داده شده است<ref>مسالک الافهام، ج۱۵، ص۳۲؛ جواهر الکلام، ج۴۱، ص۶۲۴-۶۲۳.</ref>.
*'''[[تبعیت]]''': تبعیت بر سه گونه است:
* '''[[تبعیت]]''': تبعیت بر سه گونه است:
# تبعیت از [[پدر]] و [[مادر]]: فرزند نابالغ، تابع پدر و مادر خویش است. بنابراین، اگر [[والدین]] یا یکی از آنان [[مسلمان]] باشند، [[فرزندان]] نابالغ ایشان نیز محکوم به اسلام‌اند<ref>جواهر الکلام، ج۳۸، ص۱۸۳؛ ج۳۹، ص۲۵.</ref>؛
# تبعیت از [[پدر]] و [[مادر]]: فرزند نابالغ، تابع پدر و مادر خویش است. بنابراین، اگر [[والدین]] یا یکی از آنان [[مسلمان]] باشند، [[فرزندان]] نابالغ ایشان نیز محکوم به اسلام‌اند<ref>جواهر الکلام، ج۳۸، ص۱۸۳؛ ج۳۹، ص۲۵.</ref>؛
# تبعیت از [[اسیر]] کننده: [[کودکی]] که جدای از پدر و مادر [[کافر]] خود به اسیری [[مسلمانی]] در آمده است، در اینکه به تبع [[اسلام]] اسیرکننده‌اش محکوم به اسلام است یا نه و یا تنها در [[طهارت]] [[بدن]] تابع او است، نه سایر [[احکام]]، [[اختلاف]] است<ref>جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۳۶؛ ج۳۳، ص۲۰۲؛ ج۳۸، ص۱۸۴.</ref>؛
# تبعیت از [[اسیر]] کننده: [[کودکی]] که جدای از پدر و مادر [[کافر]] خود به اسیری [[مسلمانی]] در آمده است، در اینکه به تبع [[اسلام]] اسیرکننده‌اش محکوم به اسلام است یا نه و یا تنها در [[طهارت]] [[بدن]] تابع او است، نه سایر [[احکام]]، [[اختلاف]] است<ref>جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۳۶؛ ج۳۳، ص۲۰۲؛ ج۳۸، ص۱۸۴.</ref>؛
خط ۶۲: خط ۶۲:
'''آثار اسلام''':
'''آثار اسلام''':
در [[شریعت]] [[مقدس]] بر [[پذیرش اسلام]] آثاری بار شده است که مهم‌ترین آنها عبارت است از:
در [[شریعت]] [[مقدس]] بر [[پذیرش اسلام]] آثاری بار شده است که مهم‌ترین آنها عبارت است از:
#ساقط شدن [[حقوق الهی]] - اعم از [[حقوق مالی]]، مانند [[زکات]]، [[خمس]] و کفارات و [[حقوق]] غیر [[مالی]]، مانند [[نماز]]، [[روزه]] و [[حج]] - که قبل از اسلام از کافر فوت شده است. البته [[حق الناس]]، از قبیل بدهی ساقط نمی‌شود و باید ادا شود؛
# ساقط شدن [[حقوق الهی]] - اعم از [[حقوق مالی]]، مانند [[زکات]]، [[خمس]] و کفارات و [[حقوق]] غیر [[مالی]]، مانند [[نماز]]، [[روزه]] و [[حج]] - که قبل از اسلام از کافر فوت شده است. البته [[حق الناس]]، از قبیل بدهی ساقط نمی‌شود و باید ادا شود؛
# [[پاک]] گردیدن بدن و رطوبت‌های آن؛
# [[پاک]] گردیدن بدن و رطوبت‌های آن؛
#محترم بودن [[خون]]، [[مال]] و فرزندان نابالغ وی. بنا بر این، کشتن مسلمان و گرفتن مال وی به [[زور]] و نیز تعرض به فرزندان کوچک او از قبیل به اسیری گرفتن آنان، جایز نیست. البته دارایی‌های غیرمنقول کافر حربی‌ای که در [[دارالکفر]] قبل از اسیر شدن، به اسلام گردیده است - مانند [[زمین]] و باغ و بوستان - [[غنیمت]] [[مسلمانان]] است و اگر پس از [[اسارت]] [[مسلمان]] شود، همه [[اموال]] او غنیمت به شمار می‌رود و تنها [[خون]] وی و [[فرزندان]] نابالغش محترم است<ref>جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۲۴ و ۱۴۳.</ref>؛
# محترم بودن [[خون]]، [[مال]] و فرزندان نابالغ وی. بنا بر این، کشتن مسلمان و گرفتن مال وی به [[زور]] و نیز تعرض به فرزندان کوچک او از قبیل به اسیری گرفتن آنان، جایز نیست. البته دارایی‌های غیرمنقول کافر حربی‌ای که در [[دارالکفر]] قبل از اسیر شدن، به اسلام گردیده است - مانند [[زمین]] و باغ و بوستان - [[غنیمت]] [[مسلمانان]] است و اگر پس از [[اسارت]] [[مسلمان]] شود، همه [[اموال]] او غنیمت به شمار می‌رود و تنها [[خون]] وی و [[فرزندان]] نابالغش محترم است<ref>جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۲۴ و ۱۴۳.</ref>؛
#جریان [[احکام اسلام]] نسبت به فرزندان نابالغ او از جهت [[تبعیت]]؛
# جریان [[احکام اسلام]] نسبت به فرزندان نابالغ او از جهت [[تبعیت]]؛
#محدود شدن [[همسران]]: کافری که بیش از چهار [[زن]] دارد، پس از [[پذیرش اسلام]]، افزون بر چهارزن را باید رها کند<ref>جواهر الکلام، ج۳۰، ص۵۶.</ref>؛
# محدود شدن [[همسران]]: کافری که بیش از چهار [[زن]] دارد، پس از [[پذیرش اسلام]]، افزون بر چهارزن را باید رها کند<ref>جواهر الکلام، ج۳۰، ص۵۶.</ref>؛
# [[وجوب]] [[ختنه]]: بر [[کافر]] مسلمان شده، ختنه [[واجب]] است؛ هر چند [[کهنسال]] باشد<ref>جواهر الکلام، ج۳۱، ص۲۶۳.</ref>.
# [[وجوب]] [[ختنه]]: بر [[کافر]] مسلمان شده، ختنه [[واجب]] است؛ هر چند [[کهنسال]] باشد<ref>جواهر الکلام، ج۳۱، ص۲۶۳.</ref>.
شرطیت [[اسلام]] در [[تکلیف]]: در اینکه توجه تکلیف به [[انسان]] مشروط به مسلمان بودن او است یا نه؛ به تعبیر دیگر، در اینکه اسلام شرط تکلیف است تا کافر، [[مکلف]] به [[فروع]] نباشد، یا تنها [[صحت]] انجام دادن تکلیف، [[اختلاف]] است. نظر مشهور، قول دوم است<ref>الحدائق الناضره، ج۳، ص۳۹؛ جواهر الکلام، ج۱۶، ص۳۲۷.</ref>.
شرطیت [[اسلام]] در [[تکلیف]]: در اینکه توجه تکلیف به [[انسان]] مشروط به مسلمان بودن او است یا نه؛ به تعبیر دیگر، در اینکه اسلام شرط تکلیف است تا کافر، [[مکلف]] به [[فروع]] نباشد، یا تنها [[صحت]] انجام دادن تکلیف، [[اختلاف]] است. نظر مشهور، قول دوم است<ref>الحدائق الناضره، ج۳، ص۳۹؛ جواهر الکلام، ج۱۶، ص۳۲۷.</ref>.
خط ۷۲: خط ۷۲:
شرط بودن اسلام در صحت عمل:
شرط بودن اسلام در صحت عمل:
صحت امور بسیاری مشروط به اسلام است. مهم‌ترین آنها عبارت است از:
صحت امور بسیاری مشروط به اسلام است. مهم‌ترین آنها عبارت است از:
#بادات: اعمالی که صحت آنها منوط به [[قصد قربت]] است، مانند [[نماز]]، [[روزه]] و [[حج]] که از کافر صحیح نیست<ref>جواهر الکلام، ج۱۶، ص۳۲۷؛ ج۱۷، ص۱۶۱.</ref>؛ صحت [[نیابت]] در [[عبادات]] نیز مشروط به اسلام است بنابراین، نیابت کافر از مسلمان و عکس آن، صحیح نیست<ref>جواهر الکلام، ج۱۷، ص۳۵۶ و ۳۵۷؛ مستمسک العروه، ج۱۱، ص۱۱-۷.</ref>؛
# بادات: اعمالی که صحت آنها منوط به [[قصد قربت]] است، مانند [[نماز]]، [[روزه]] و [[حج]] که از کافر صحیح نیست<ref>جواهر الکلام، ج۱۶، ص۳۲۷؛ ج۱۷، ص۱۶۱.</ref>؛ صحت [[نیابت]] در [[عبادات]] نیز مشروط به اسلام است بنابراین، نیابت کافر از مسلمان و عکس آن، صحیح نیست<ref>جواهر الکلام، ج۱۷، ص۳۵۶ و ۳۵۷؛ مستمسک العروه، ج۱۱، ص۱۱-۷.</ref>؛
# [[تجارت]]: در کسی که می‌خواهد مالک برده مسلمان شود؛ خواه با خریدن یا غیر آن، اسلام شرط است<ref>جواهر الکلام، ج۲۲، ص۳۳۴.</ref>؛
# [[تجارت]]: در کسی که می‌خواهد مالک برده مسلمان شود؛ خواه با خریدن یا غیر آن، اسلام شرط است<ref>جواهر الکلام، ج۲۲، ص۳۳۴.</ref>؛
# [[نکاح]]: کفو بودن زن و مرد در [[دین]]، از شرایط صحت نکاح است. بنابراین، [[ازدواج]] مسلمان با کافر غیر کتابی و نیز زن مسلمان، حتی با [[کافر کتابی]] صحیح نیست<ref>جواهر الکلام، ج۳۰، ص۹۲.</ref> در صحت ازدواج [[مرد]] مسلمان با زن کتابی اختلاف است. مشهور میان متأخران [[حرمت]] ازدواج دائم با آنان است<ref>جواهر الکلام، ج۳۰، ص۱۵۵.</ref>؛
# [[نکاح]]: کفو بودن زن و مرد در [[دین]]، از شرایط صحت نکاح است. بنابراین، [[ازدواج]] مسلمان با کافر غیر کتابی و نیز زن مسلمان، حتی با [[کافر کتابی]] صحیح نیست<ref>جواهر الکلام، ج۳۰، ص۹۲.</ref> در صحت ازدواج [[مرد]] مسلمان با زن کتابی اختلاف است. مشهور میان متأخران [[حرمت]] ازدواج دائم با آنان است<ref>جواهر الکلام، ج۳۰، ص۱۵۵.</ref>؛
# [[ولایت]]: کافر بر مسلمان ولایت ندارد. بنابراین، اگر [[مولی علیه]] مسلمان باشد، ولی او نیز باید [[مسلمان]] باشد<ref>جواهر الکلام، ج۲۹، ص۲۰۶.</ref> در [[وصی]] شخص مسلمان، [[اسلام]] شرط است<ref>جواهر الکلام، ج۲۸، ص۴۰ و ۴۰۵.</ref> [[کافر]] بر مسلمان [[حق]] شفعه پیدا نمی‌کند؛
# [[ولایت]]: کافر بر مسلمان ولایت ندارد. بنابراین، اگر [[مولی علیه]] مسلمان باشد، ولی او نیز باید [[مسلمان]] باشد<ref>جواهر الکلام، ج۲۹، ص۲۰۶.</ref> در [[وصی]] شخص مسلمان، [[اسلام]] شرط است<ref>جواهر الکلام، ج۲۸، ص۴۰ و ۴۰۵.</ref> [[کافر]] بر مسلمان [[حق]] شفعه پیدا نمی‌کند؛
# [[احیای موات]]: در اینکه [[صحت]] تملک [[زمین]] موات به [[احیا]] مشروط به اسلام احیا‌کننده است، [[اختلاف]] وجود دارد<ref>جواهر الکلام، ج۳۸، ص۱۵-۱۱.</ref>؛
# [[احیای موات]]: در اینکه [[صحت]] تملک [[زمین]] موات به [[احیا]] مشروط به اسلام احیا‌کننده است، [[اختلاف]] وجود دارد<ref>جواهر الکلام، ج۳۸، ص۱۵-۱۱.</ref>؛
#لقطه: بنابر قول مشهور، در کسی که [[کودک]] سر راهی مسلمان یا محکوم به اسلام را برمی‌دارد، اسلام شرط است<ref>جواهر الکلام، ج۳۸، ص۱۶۰ و ۱۶۱.</ref>؛
# لقطه: بنابر قول مشهور، در کسی که [[کودک]] سر راهی مسلمان یا محکوم به اسلام را برمی‌دارد، اسلام شرط است<ref>جواهر الکلام، ج۳۸، ص۱۶۰ و ۱۶۱.</ref>؛
# [[عتق]]: اسلام در برده‌ای که به عنوان [[کفاره]] [[آزاد]] می‌شود، شرط است<ref>جواهر الکلام، ج۳۳، ص۱۹۵ و ۱۹۸.</ref>؛
# [[عتق]]: اسلام در برده‌ای که به عنوان [[کفاره]] [[آزاد]] می‌شود، شرط است<ref>جواهر الکلام، ج۳۳، ص۱۹۵ و ۱۹۸.</ref>؛
#مستحق کفاره: [[فقیری]] که کفاره به او داده می‌شود، باید مسلمان باشد<ref>جواهر الکلام، ج۳۵، ص۳۵۶ و ۳۵۷.</ref>؛
# مستحق کفاره: [[فقیری]] که کفاره به او داده می‌شود، باید مسلمان باشد<ref>جواهر الکلام، ج۳۵، ص۳۵۶ و ۳۵۷.</ref>؛
# [[تذکیه]]: از شرایط صحت [[ذبح]]، نحر و شکار، مسلمان بودن ذابح، نحرکننده و شکارچی است<ref>جواهر الکلام، ج۴۱، ص۴۱۷ و ۴۱۸.</ref>؛
# [[تذکیه]]: از شرایط صحت [[ذبح]]، نحر و شکار، مسلمان بودن ذابح، نحرکننده و شکارچی است<ref>جواهر الکلام، ج۴۱، ص۴۱۷ و ۴۱۸.</ref>؛
# [[نذر]]: به قول مشهور، در صحت نذر، مسلمان بودن نذرکننده، شرط است<ref>جواهر الکلام، ج۴۲، ص۱۵۰؛ فرهنگ فقه، ج۱، ص۵۱۴-۵۱۱.</ref>؛
# [[نذر]]: به قول مشهور، در صحت نذر، مسلمان بودن نذرکننده، شرط است<ref>جواهر الکلام، ج۴۲، ص۱۵۰؛ فرهنگ فقه، ج۱، ص۵۱۴-۵۱۱.</ref>؛
خط ۸۵: خط ۸۵:
# [[قصاص]]: از شرایط قصاص، همکیش بودن فرد کشته شده و قصاص‌شونده است. بنابراین، مسلمان در برابر کافر قصاص نمی‌شود و تنها دیه او در صورت [[ذمی]] بودن پرداخت می‌شود<ref>جواهر الکلام، ج۳۶، ص۲۶ و ۷۹.</ref><ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۶۶.</ref>.
# [[قصاص]]: از شرایط قصاص، همکیش بودن فرد کشته شده و قصاص‌شونده است. بنابراین، مسلمان در برابر کافر قصاص نمی‌شود و تنها دیه او در صورت [[ذمی]] بودن پرداخت می‌شود<ref>جواهر الکلام، ج۳۶، ص۲۶ و ۷۹.</ref><ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۶۶.</ref>.


==اسلام و [[آرمان]] [[جهان‌شمول]]==
== اسلام و [[آرمان]] [[جهان‌شمول]] ==
از واقعیت‌های عینی و آنچه هست، تا آرمان و آنچه که باید باشد، همواره راهی طولانی و [[مشکلات]] و موانع بسیار وجود دارد.
از واقعیت‌های عینی و آنچه هست، تا آرمان و آنچه که باید باشد، همواره راهی طولانی و [[مشکلات]] و موانع بسیار وجود دارد.
[[آرمان نهایی اسلام]] در مورد رابطه و مناسبات [[انسانی]]، رسیدن به [[امت واحد]] بشری است و نیز در مورد زمین، از میان رفتن مرزهای جغرافیایی و قید و بندهای مرزی و به وجود آمدن [[کشور]] واحد جهانی، تحت [[حاکمیت قانون]] واحد [[الهی]] است.
[[آرمان نهایی اسلام]] در مورد رابطه و مناسبات [[انسانی]]، رسیدن به [[امت واحد]] بشری است و نیز در مورد زمین، از میان رفتن مرزهای جغرافیایی و قید و بندهای مرزی و به وجود آمدن [[کشور]] واحد جهانی، تحت [[حاکمیت قانون]] واحد [[الهی]] است.
خط ۹۲: خط ۹۲:


[[قرآن]] از زبان خود [[پیامبر]] نیز بر این [[حقیقت]] تأکید می‌کند: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا}}<ref>«بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.</ref>.
[[قرآن]] از زبان خود [[پیامبر]] نیز بر این [[حقیقت]] تأکید می‌کند: {{متن قرآن|قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعًا}}<ref>«بگو: ای مردم! به راستی من فرستاده خداوند به سوی همه شمایم» سوره اعراف، آیه ۱۵۸.</ref>.
و نیز [[پیامبر اکرم]] در نامه‌ای که به [[کسری]] [[پادشاه ایران]] می‌فرستد، خود و رسالتش را چنین معرفی می‌کند: {{متن حدیث|... فَإِنِّي أَنَا رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} إِلَى النَّاسِ كَافَّةً لِأُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا}}<ref>مکاتیب الرسول، ج۱، ص۲۷۵.</ref> من پیامبر خدایم که به سوی همه [[مردم]] [[جهان]] فرستاده شده‌ام تا هر کسی را که زنده است، هشدار دهم.
و نیز [[پیامبر اکرم]] در نامه‌ای که به [[کسری]] [[پادشاه ایران]] می‌فرستد، خود و رسالتش را چنین معرفی می‌کند: {{متن حدیث|... فَإِنِّي أَنَا رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} إِلَى النَّاسِ كَافَّةً لِأُنْذِرَ مَنْ كانَ حَيًّا}}<ref>مکاتیب الرسول، ج۱، ص۲۷۵.</ref> من پیامبر خدایم که به سوی همه [[مردم]] [[جهان]] فرستاده شده‌ام تا هر کسی را که زنده است، هشدار دهم.
آرمانی که این [[پیام]] [[جهان‌شمول]] و دیدگاه جهانی آن دنبال می‌کند، چیزی جز رسیدن به [[امت واحد]] و متشکل در سراسر [[زمین]] نیست.
آرمانی که این [[پیام]] [[جهان‌شمول]] و دیدگاه جهانی آن دنبال می‌کند، چیزی جز رسیدن به [[امت واحد]] و متشکل در سراسر [[زمین]] نیست.


خط ۱۰۰: خط ۱۰۰:
از اینجاست که در [[حقوق اسلامی]] نیز مسائلی چون [[کشور]]، میهن، [[ملت]]، [[دولت]]، قلمروی ارضی دولتها، [[شناسایی]] کشورها، خطوط [[سیاست خارجی]]، [[روابط]] بین‌المللی، [[دیپلماسی]] و نظایر آن مطرح می‌شود و برای هر کدام می‌توان پاسخ و تبیین مشروحی در [[فقه اسلامی]] یافت<ref>فقه سیاسی، ج۳، ص۱۳۲-۱۳۱.</ref><ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۶۹.</ref>.
از اینجاست که در [[حقوق اسلامی]] نیز مسائلی چون [[کشور]]، میهن، [[ملت]]، [[دولت]]، قلمروی ارضی دولتها، [[شناسایی]] کشورها، خطوط [[سیاست خارجی]]، [[روابط]] بین‌المللی، [[دیپلماسی]] و نظایر آن مطرح می‌شود و برای هر کدام می‌توان پاسخ و تبیین مشروحی در [[فقه اسلامی]] یافت<ref>فقه سیاسی، ج۳، ص۱۳۲-۱۳۱.</ref><ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۶۹.</ref>.


==[[اسلام انقلابی]]==
== [[اسلام انقلابی]] ==
اسلام انقلابی، وسیله قرار دادن [[اسلام]] برای [[انقلاب]] است. بر اساس این دیدگاه، انقلاب اصل و [[هدف]] است و اسلام وسیله و ابزاری است برای انقلاب و [[مبارزه]]. نگاه تک بُعدی به اسلام و اسلام را تنها از دریچه انقلاب و مبارزه نگریستن، ویژگی اساسی این دیدگاه است.
اسلام انقلابی، وسیله قرار دادن [[اسلام]] برای [[انقلاب]] است. بر اساس این دیدگاه، انقلاب اصل و [[هدف]] است و اسلام وسیله و ابزاری است برای انقلاب و [[مبارزه]]. نگاه تک بُعدی به اسلام و اسلام را تنها از دریچه انقلاب و مبارزه نگریستن، ویژگی اساسی این دیدگاه است.
امروز واژه اسلام [[تروریست]] جای اسلام انقلابی را گرفته و دنیای [[غرب]] به ویژه [[آمریکا]] سعی دارند به تصریح و تلویح اسلام انقلابی را که راه [[نجات]] [[جهان اسلام]] از تهاجم [[استعماری]] غرب است، [[تروریسم]] بنامند و کانون‌های اسلام انقلابی را محورهای تروریستی معرفی کنند.
امروز واژه اسلام [[تروریست]] جای اسلام انقلابی را گرفته و دنیای [[غرب]] به ویژه [[آمریکا]] سعی دارند به تصریح و تلویح اسلام انقلابی را که راه [[نجات]] [[جهان اسلام]] از تهاجم [[استعماری]] غرب است، [[تروریسم]] بنامند و کانون‌های اسلام انقلابی را محورهای تروریستی معرفی کنند.
خط ۱۱۰: خط ۱۱۰:
بی‌گمان اسلام انقلابی پس از [[سرکوب]] ناجوانمردانه توسط قدرت‌های بزرگ راه دیگری را برای بقای خود یافته است اما این راه تروریسم نبود، و در [[حقیقت]] راهی جز [[مقابله به مثل]] نیست قاعده کلی: {{متن قرآن|وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا}}<ref>«و کیفر هر بدی بدی‌یی، مانند آن است» سوره شوری، آیه ۴۰.</ref> به آغازگران [[ستم]]، [[تجاوز]] و [[جنایت]] هشدار می‌دهد که از مشابه آنچه که عمل می‌کنند در [[امان]] نیستند و این نوع مقابله به مثل اگر تروریسم نامیده شود بی‌شک آغازگران نیز خود نخستین تروریست‌ها هستند<ref>فقه سیاسی، ج۱۰، ص۴۰۶-۴۰۴.</ref><ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۷۰.</ref>.
بی‌گمان اسلام انقلابی پس از [[سرکوب]] ناجوانمردانه توسط قدرت‌های بزرگ راه دیگری را برای بقای خود یافته است اما این راه تروریسم نبود، و در [[حقیقت]] راهی جز [[مقابله به مثل]] نیست قاعده کلی: {{متن قرآن|وَجَزَاءُ سَيِّئَةٍ سَيِّئَةٌ مِثْلُهَا}}<ref>«و کیفر هر بدی بدی‌یی، مانند آن است» سوره شوری، آیه ۴۰.</ref> به آغازگران [[ستم]]، [[تجاوز]] و [[جنایت]] هشدار می‌دهد که از مشابه آنچه که عمل می‌کنند در [[امان]] نیستند و این نوع مقابله به مثل اگر تروریسم نامیده شود بی‌شک آغازگران نیز خود نخستین تروریست‌ها هستند<ref>فقه سیاسی، ج۱۰، ص۴۰۶-۴۰۴.</ref><ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۷۰.</ref>.


==[[اسلام]] فراتر از [[زمان]]==
== [[اسلام]] فراتر از [[زمان]] ==
بیش از هر الگوی موجود در [[تاریخ]]، الگوی اسلام با [[جهان شمولی]] در آمیخته و بر مبنای جهان شمولی پایه‌ریزی شده است. چهارده سده قبل، ادوار طولانی پیش از اینکه اصطلاح امروزی [[جهانی‌سازی]]، [[جهانی شدن]] و جهانی کردن متداول و سخن [[روز]] شود، اسلام برای اولین‌بار در تاریخ نه تنها چارچوب و نظریات و بنیاد جامع جهان شمولی را به [[جامعه بشری]] عرضه کرد، بلکه در مدت بسیار کوتاهی توانست این جهان شمولی را بر مبنای [[عقیده]] و [[ایمان]] در بستر و عرصه [[اجتماعی]]، [[سیاسی]]، [[اقتصادی]] و عملی و [[فرهنگی]] پیاده کند. [[دستورهای اسلام]] [[جهان‌شمول]] است: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستاده‌ایم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.</ref>.
بیش از هر الگوی موجود در [[تاریخ]]، الگوی اسلام با [[جهان شمولی]] در آمیخته و بر مبنای جهان شمولی پایه‌ریزی شده است. چهارده سده قبل، ادوار طولانی پیش از اینکه اصطلاح امروزی [[جهانی‌سازی]]، [[جهانی شدن]] و جهانی کردن متداول و سخن [[روز]] شود، اسلام برای اولین‌بار در تاریخ نه تنها چارچوب و نظریات و بنیاد جامع جهان شمولی را به [[جامعه بشری]] عرضه کرد، بلکه در مدت بسیار کوتاهی توانست این جهان شمولی را بر مبنای [[عقیده]] و [[ایمان]] در بستر و عرصه [[اجتماعی]]، [[سیاسی]]، [[اقتصادی]] و عملی و [[فرهنگی]] پیاده کند. [[دستورهای اسلام]] [[جهان‌شمول]] است: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا رَحْمَةً لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«و تو را جز رحمتی برای جهانیان، نفرستاده‌ایم» سوره انبیاء، آیه ۱۰۷.</ref>.
[[مخالفان]] [[ناسیونالیزم عربی]] برای زدودن عنصر [[عربی]] از [[اسلام ناب]]، صیغه ایدئولوژیک اسلام را به گونه شفاف مورد تأکید قرار می‌دهند که می‌تواند در قالب هر نوع زبان قرار گیرد، همچنانکه هر نژاد و قومی ممکن است آن را پذیرا باشد.
[[مخالفان]] [[ناسیونالیزم عربی]] برای زدودن عنصر [[عربی]] از [[اسلام ناب]]، صیغه ایدئولوژیک اسلام را به گونه شفاف مورد تأکید قرار می‌دهند که می‌تواند در قالب هر نوع زبان قرار گیرد، همچنانکه هر نژاد و قومی ممکن است آن را پذیرا باشد.
خط ۱۱۶: خط ۱۱۶:
اسلام در قالب [[وحی]] ([[قرآن]]) و [[سنت]] و [[پیروان]] اولیه هرچند با [[زبان عربی]] آمیخته بود، اما از همان ابتدا ماهیتی جداگانه و فرا زبانی داشت. در تاریخ ملت‌هایی به اسلام گرویدند که هیچ‌گاه زبان عربی را فرا نگرفتند و با وجود اشباع از [[تعالیم اسلامی]]، با زبان عربی فقط به مقدار [[قرائت قرآن]] و ادای فرایضی که می‌باید به زبان عربی به جا آورده شود، آشنا شدند<ref>فقه سیاسی، ج۱۰، ص۸۷.</ref><ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۷۰.</ref>.
اسلام در قالب [[وحی]] ([[قرآن]]) و [[سنت]] و [[پیروان]] اولیه هرچند با [[زبان عربی]] آمیخته بود، اما از همان ابتدا ماهیتی جداگانه و فرا زبانی داشت. در تاریخ ملت‌هایی به اسلام گرویدند که هیچ‌گاه زبان عربی را فرا نگرفتند و با وجود اشباع از [[تعالیم اسلامی]]، با زبان عربی فقط به مقدار [[قرائت قرآن]] و ادای فرایضی که می‌باید به زبان عربی به جا آورده شود، آشنا شدند<ref>فقه سیاسی، ج۱۰، ص۸۷.</ref><ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۷۰.</ref>.


==[[اسلام پیشرو]] در [[اندیشه]] [[دینی]]==
== [[اسلام پیشرو]] در [[اندیشه]] [[دینی]] ==
در بطن [[جامعه اسلامی]] گروهی هستند که نوسازی و نواندیشی را نه تنها مخالف اسلام نمی‌انگارند، بلکه آن را از هر ضرورتی حیاتی‌تر و لازم‌تر می‌شمارند.
در بطن [[جامعه اسلامی]] گروهی هستند که نوسازی و نواندیشی را نه تنها مخالف اسلام نمی‌انگارند، بلکه آن را از هر ضرورتی حیاتی‌تر و لازم‌تر می‌شمارند.
گروهی دیگر اسلام را در چارچوب تعالیمی چند در زمینه [[اخلاق]] و [[عبادات]] محصور دانسته و [[دنیاگرایی]] را خارج از [[تعالیم اسلام]] و محول به [[انسان]] شمرده‌اند.
گروهی دیگر اسلام را در چارچوب تعالیمی چند در زمینه [[اخلاق]] و [[عبادات]] محصور دانسته و [[دنیاگرایی]] را خارج از [[تعالیم اسلام]] و محول به [[انسان]] شمرده‌اند.
خط ۱۲۹: خط ۱۲۹:
در این نگاه [[اجتهاد]] و [[فقاهت]] در [[حقیقت]] در [[شناخت]] مبانی، اصول و ابزارهای جدید [[زندگی]] متمرکز می‌شود که باید به جریان بسط [[دین]] کمک کرده و [[شریعت]] را قابل انطباق با شرایط [[زمان]] کند.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۷۱.</ref>.
در این نگاه [[اجتهاد]] و [[فقاهت]] در [[حقیقت]] در [[شناخت]] مبانی، اصول و ابزارهای جدید [[زندگی]] متمرکز می‌شود که باید به جریان بسط [[دین]] کمک کرده و [[شریعت]] را قابل انطباق با شرایط [[زمان]] کند.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۷۱.</ref>.


==[[اسلام]] و [[زبان عربی]]==
== [[اسلام]] و [[زبان عربی]] ==
نکته‌ای که موافقان و [[مخالفان]] [[ناسیونالیزم عرب]] درباره آن بحث کرده‌اند، رابطه اسلام و زبان عربی است که گروهی از این رابطه دلیلی بر [[اندیشه سیاسی]] [[ناسیونالیزم]] و گروه دیگری از آن دلیلی بر تئوریزه شدن [[نصوص]] [[عربی]] و [[اسلامی]] شدن به معنای تحت تأثیر اسلام قرار گرفتن، برداشت کرده‌اند.
نکته‌ای که موافقان و [[مخالفان]] [[ناسیونالیزم عرب]] درباره آن بحث کرده‌اند، رابطه اسلام و زبان عربی است که گروهی از این رابطه دلیلی بر [[اندیشه سیاسی]] [[ناسیونالیزم]] و گروه دیگری از آن دلیلی بر تئوریزه شدن [[نصوص]] [[عربی]] و [[اسلامی]] شدن به معنای تحت تأثیر اسلام قرار گرفتن، برداشت کرده‌اند.
از یک سو اسلام با زبان عربی [[ابلاغ]]<ref>{{متن قرآن|كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}} «کتابی است که آیات آن آشکار شده است، به گونه قرآنی عربی، برای گروهی که می‌دانند،» سوره فصلت، آیه ۳؛ {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}} «به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید» سوره زخرف، آیه ۳.</ref> و سپس در سراسر [[جهان]] انتشار یافت و بیشتر [[ملت‌های مسلمان]] شده به جز بخشی از [[دار الاسلام]] بزرگ مانند [[ایران]] و شبه [[جزیره]] [[هندوستان]] که به زبان و [[فرهنگ]] بومی خود باقی ماندند، زبان و فرهنگ عربی را به عنوان زبان ملی پذیرفتند و به تدریج دارالعرب به موازات [[دارالاسلام]] از شبه جزیرةالعرب پا فراتر نهاده و بخش عظیمی از [[آسیا]] و [[آفریقا]] را فرا گرفت.
از یک سو اسلام با زبان عربی [[ابلاغ]]<ref>{{متن قرآن|كِتَابٌ فُصِّلَتْ آيَاتُهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لِقَوْمٍ يَعْلَمُونَ}} «کتابی است که آیات آن آشکار شده است، به گونه قرآنی عربی، برای گروهی که می‌دانند،» سوره فصلت، آیه ۳؛ {{متن قرآن|إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}} «به راستی ما آن را قرآنی عربی قرار دادیم باشد که خرد ورزید» سوره زخرف، آیه ۳.</ref> و سپس در سراسر [[جهان]] انتشار یافت و بیشتر [[ملت‌های مسلمان]] شده به جز بخشی از [[دار الاسلام]] بزرگ مانند [[ایران]] و شبه [[جزیره]] [[هندوستان]] که به زبان و [[فرهنگ]] بومی خود باقی ماندند، زبان و فرهنگ عربی را به عنوان زبان ملی پذیرفتند و به تدریج دارالعرب به موازات [[دارالاسلام]] از شبه جزیرةالعرب پا فراتر نهاده و بخش عظیمی از [[آسیا]] و [[آفریقا]] را فرا گرفت.
خط ۱۳۹: خط ۱۳۹:
از دید [[مخالفان]] [[ناسیونالیزم عربی]] بررسی رابطه اسلام با زبان و [[اقوام عرب]]، خود دلیل بر [[نفی]] ناسیونالیزم از دیدگاه اسلام است؛ زیرا اسلام [[اندیشه]] و هویتی را مطرح کرده بود که هر [[انسانی]] با هر خصوصیت نژادی و ویژگی زبانی و [[فرهنگی]] می‌توانست خود را در قلمروی آن قرار دهد و هرگز اختصاص به زبان خاص نداشت و استعراب [[اقوام]] [[غیر عرب]] بیش از آنکه به ناسیونالیزم عربی [[ارتباط]] داشته باشد، به [[قدرت سیاسی]] و [[نظام حاکم]] مربوط می‌شد<ref>فقه سیاسی۱۰، ص۸۵-۸۴.</ref><ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۷۲.</ref>.
از دید [[مخالفان]] [[ناسیونالیزم عربی]] بررسی رابطه اسلام با زبان و [[اقوام عرب]]، خود دلیل بر [[نفی]] ناسیونالیزم از دیدگاه اسلام است؛ زیرا اسلام [[اندیشه]] و هویتی را مطرح کرده بود که هر [[انسانی]] با هر خصوصیت نژادی و ویژگی زبانی و [[فرهنگی]] می‌توانست خود را در قلمروی آن قرار دهد و هرگز اختصاص به زبان خاص نداشت و استعراب [[اقوام]] [[غیر عرب]] بیش از آنکه به ناسیونالیزم عربی [[ارتباط]] داشته باشد، به [[قدرت سیاسی]] و [[نظام حاکم]] مربوط می‌شد<ref>فقه سیاسی۱۰، ص۸۵-۸۴.</ref><ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۷۲.</ref>.


==اسلام و [[سیاست]]==
== اسلام و [[سیاست]] ==
دو دیدگاه درباره رابطه اسلام و سیاست وجود دارد: ١- تفکیک [[دین]] از سیاست؛ ۲- [[وحدت دین]] و سیاست.
دو دیدگاه درباره رابطه اسلام و سیاست وجود دارد: ١- تفکیک [[دین]] از سیاست؛ ۲- [[وحدت دین]] و سیاست.
در دیدگاه اول، [[هدف]] اسلام تأمین [[آخرت]] [[مسلمانان]] است و اسلام هیچ ارتباطی با کارهای [[سیاسی]]، [[اقتصادی]] و [[اجتماعی]] مسلمانان ندارد. [[امام خمینی]] در آثار گفتاری و نوشتاری خویش، به [[نقد]] این دیدگاه پرداخته و قائل است که دو گروه قائل به این دیدگاه هستند: ۱- [[دشمنان]] [[آگاه]]؛ ۲- [[دوستان]] [[جاهل]].
در دیدگاه اول، [[هدف]] اسلام تأمین [[آخرت]] [[مسلمانان]] است و اسلام هیچ ارتباطی با کارهای [[سیاسی]]، [[اقتصادی]] و [[اجتماعی]] مسلمانان ندارد. [[امام خمینی]] در آثار گفتاری و نوشتاری خویش، به [[نقد]] این دیدگاه پرداخته و قائل است که دو گروه قائل به این دیدگاه هستند: ۱- [[دشمنان]] [[آگاه]]؛ ۲- [[دوستان]] [[جاهل]].
خط ۱۶۳: خط ۱۶۳:


حکومت اسلامی که یکی از اساسی‌ترین دستاوردهای [[انقلاب اسلامی]] است، بر اساس همین دیدگاه شکل گرفت. معمار انقلاب و موسس حکومت اسلامی، [[امام خمینی]] در این باره می‌گوید:
حکومت اسلامی که یکی از اساسی‌ترین دستاوردهای [[انقلاب اسلامی]] است، بر اساس همین دیدگاه شکل گرفت. معمار انقلاب و موسس حکومت اسلامی، [[امام خمینی]] در این باره می‌گوید:
آن [[روز]] که در [[غرب]] هیچ خبری نبود و ساکنانش در [[توحش]] به سر می‌بردند و [[آمریکا]] [[سرزمین]] سرخپوستان نیمه [[وحشی]] بود، دو مملکت پهناور [[ایران]] و [[روم]] محکوم [[استبداد]] و اشرافیت و [[تبعیض]] و [[تسلط]] [[قدرتمندان]] بودند و اثری از [[حکومت مردم]] و [[قانون]] در آنها نبود [[خدای تبارک و تعالی]] به وسیله [[رسول]] [[اسلام]]{{صل}} قوانینی فرستاد که [[انسان]] از [[عظمت]] آنها به شگفت می‌آید. برای همه امور [[قوانین]] و [[آداب]] آورده است. برای انسان پیش از آنکه نطفه‌اش منقعد شود تا پس از آنکه به [[گور]] می‌رود، قانون وضع کرده است. همانطوری که برای [[وظایف]] [[عبادی]] قانون دارد، برای [[امور اجتماعی]] و [[حکومتی]] قانون و [[راه و رسم]] دارد. [[حقوق]] اسلام یک حقوق مترقی و متکامل و جامع است. کتاب‌های قطوری که از دیر [[زمان]] در زمینه‌های مختلف [[حقوقی]] تدوین شده از [[احکام]] [[قضا]] و [[معاملات]] و حدود و [[قصاص]] گرفته تا [[روابط]] بین [[ملت‌ها]] و مقررات [[صلح و جنگ]] و [[حقوق بین‌الملل]] عمومی و مصنوعی، شمه‌ای از احکام و [[نظامات]] اسلام است. هیچ موضوع حیاتی نیست که اسلام تکلیفی برای آن مقرر نداشته و حکمی درباره آن نداده باشد. دست‌های [[اجانب]] برای اینکه [[مسلمین]] و روشنفکران [[مسلمان]] را که [[نسل جوان]] ما باشند از اسلام [[منحرف]] کنند [[وسوسه]] کرده‌اند که اسلام چیزی ندارد... <ref>ولایت فقیه، ص۶.</ref>.
آن [[روز]] که در [[غرب]] هیچ خبری نبود و ساکنانش در [[توحش]] به سر می‌بردند و [[آمریکا]] [[سرزمین]] سرخپوستان نیمه [[وحشی]] بود، دو مملکت پهناور [[ایران]] و [[روم]] محکوم [[استبداد]] و اشرافیت و [[تبعیض]] و [[تسلط]] [[قدرتمندان]] بودند و اثری از [[حکومت مردم]] و [[قانون]] در آنها نبود [[خدای تبارک و تعالی]] به وسیله [[رسول]] [[اسلام]] {{صل}} قوانینی فرستاد که [[انسان]] از [[عظمت]] آنها به شگفت می‌آید. برای همه امور [[قوانین]] و [[آداب]] آورده است. برای انسان پیش از آنکه نطفه‌اش منقعد شود تا پس از آنکه به [[گور]] می‌رود، قانون وضع کرده است. همانطوری که برای [[وظایف]] [[عبادی]] قانون دارد، برای [[امور اجتماعی]] و [[حکومتی]] قانون و [[راه و رسم]] دارد. [[حقوق]] اسلام یک حقوق مترقی و متکامل و جامع است. کتاب‌های قطوری که از دیر [[زمان]] در زمینه‌های مختلف [[حقوقی]] تدوین شده از [[احکام]] [[قضا]] و [[معاملات]] و حدود و [[قصاص]] گرفته تا [[روابط]] بین [[ملت‌ها]] و مقررات [[صلح و جنگ]] و [[حقوق بین‌الملل]] عمومی و مصنوعی، شمه‌ای از احکام و [[نظامات]] اسلام است. هیچ موضوع حیاتی نیست که اسلام تکلیفی برای آن مقرر نداشته و حکمی درباره آن نداده باشد. دست‌های [[اجانب]] برای اینکه [[مسلمین]] و روشنفکران [[مسلمان]] را که [[نسل جوان]] ما باشند از اسلام [[منحرف]] کنند [[وسوسه]] کرده‌اند که اسلام چیزی ندارد... <ref>ولایت فقیه، ص۶.</ref>.


این دیدگاه قائل است که [[دین اسلام]]، [[دینی]] جامع است و در همه زمینه‌ها، احکام و قانون دارد، برای [[اجرای شریعت]] و قوانین نیاز به [[حکومت]] است، چون مجموعه قانون برای [[اصلاح جامعه]] کافی نیست. برای این که قانون مایه [[اصلاح]] و [[سعادت بشر]] شود، به [[قوه]] اجرائیه نیاز دارد. [[رسول اکرم]]{{صل}} و [[اولی الامر]] مجریان احکام و [[شریعت اسلام]] هستند. این [[ضرورت استمرار اجرای احکام]]، در [[عصر غیبت]] هم کاملا وجود دارد. [[امام خمینی]] می‌فرماید:
این دیدگاه قائل است که [[دین اسلام]]، [[دینی]] جامع است و در همه زمینه‌ها، احکام و قانون دارد، برای [[اجرای شریعت]] و قوانین نیاز به [[حکومت]] است، چون مجموعه قانون برای [[اصلاح جامعه]] کافی نیست. برای این که قانون مایه [[اصلاح]] و [[سعادت بشر]] شود، به [[قوه]] اجرائیه نیاز دارد. [[رسول اکرم]] {{صل}} و [[اولی الامر]] مجریان احکام و [[شریعت اسلام]] هستند. این [[ضرورت استمرار اجرای احکام]]، در [[عصر غیبت]] هم کاملا وجود دارد. [[امام خمینی]] می‌فرماید:
[[بدیهی]] است [[ضرورت]] اجرای احکامی که [[تشکیل حکومت]] رسول اکرم{{صل}} را لازم آورده، منحصر و محدود به زمان آن [[حضرت]] نیست و پس از [[رحلت رسول اکرم]] نیز ادامه دارد.
[[بدیهی]] است [[ضرورت]] اجرای احکامی که [[تشکیل حکومت]] رسول اکرم {{صل}} را لازم آورده، منحصر و محدود به زمان آن [[حضرت]] نیست و پس از [[رحلت رسول اکرم]] نیز ادامه دارد.


طبق [[آیه شریفه]] [[احکام اسلام]] محدود به زمان و مکانی نیست و تا ابد باقی و لازم الاجرا است... این حرف که [[قوانین اسلام]] تعطیل پذیر یا منحصر و محدود به [[زمان]] با مکانی است بر خلاف ضروریات [[اعتقادی]] [[اسلام]] است. بنابراین چون [[اجرای احکام]] پس از [[رسول اکرم]]{{صل}} و تا ابد [[ضرورت]] دارد، [[تشکیل حکومت]] و برقراری دستگاه [[اجرا]] و اداره ضرورت می‌یابد... هر که اظهار کند [[تشکیل حکومت اسلامی]] ضرورت ندارد، منکر ضرورت [[اجرای احکام اسلام]] شده و [[جامعیت]] [[احکام]] و [[جاودانگی]] [[دین مبین اسلام]] را [[انکار]] کرده است... <ref>ولایت فقیه، ص۱۸ و ۱۹.</ref>.
طبق [[آیه شریفه]] [[احکام اسلام]] محدود به زمان و مکانی نیست و تا ابد باقی و لازم الاجرا است... این حرف که [[قوانین اسلام]] تعطیل پذیر یا منحصر و محدود به [[زمان]] با مکانی است بر خلاف ضروریات [[اعتقادی]] [[اسلام]] است. بنابراین چون [[اجرای احکام]] پس از [[رسول اکرم]] {{صل}} و تا ابد [[ضرورت]] دارد، [[تشکیل حکومت]] و برقراری دستگاه [[اجرا]] و اداره ضرورت می‌یابد... هر که اظهار کند [[تشکیل حکومت اسلامی]] ضرورت ندارد، منکر ضرورت [[اجرای احکام اسلام]] شده و [[جامعیت]] [[احکام]] و [[جاودانگی]] [[دین مبین اسلام]] را [[انکار]] کرده است... <ref>ولایت فقیه، ص۱۸ و ۱۹.</ref>.


و در جای دیگر می‌فرماید:
و در جای دیگر می‌فرماید:
دلیل دیگر بر [[لزوم تشکیل حکومت]]، ماهیت و کیفیت [[قوانین اسلام]] ([[احکام شرع]]) است. ماهیت و کیفیت این [[قوانین]] می‌رساند که برای [[تکوین]] یک [[دولت]] و برای اداره [[سیاسی]] و [[اقتصادی]] و [[فرهنگی]] [[جامعه]] تشریح گشته است<ref>ولایت فقیه، ص۳۰.</ref>.
دلیل دیگر بر [[لزوم تشکیل حکومت]]، ماهیت و کیفیت [[قوانین اسلام]] ([[احکام شرع]]) است. ماهیت و کیفیت این [[قوانین]] می‌رساند که برای [[تکوین]] یک [[دولت]] و برای اداره [[سیاسی]] و [[اقتصادی]] و [[فرهنگی]] [[جامعه]] تشریح گشته است<ref>ولایت فقیه، ص۳۰.</ref>.


[[امام رضا]]{{ع}} در [[روایت]] [[فضل بن شاذان نیشابوری]]، [[فلسفه]] [[حکومت اسلامی]] را اجرای احکام و [[شریعت اسلام]] مطرح می‌کند.
[[امام رضا]] {{ع}} در [[روایت]] [[فضل بن شاذان نیشابوری]]، [[فلسفه]] [[حکومت اسلامی]] را اجرای احکام و [[شریعت اسلام]] مطرح می‌کند.
خلاصه اینکه یکی از اهداف و [[وظایف]] حکومت اسلامی، [[اجرای شریعت]] و احکام [[نورانی]] اسلام است. این [[حقیقت]] هم در [[قرآن کریم]] آماده و هم در [[نهج البلاغه]] علی{{ع}} ذکر شده است، که به شرح آن می‌پردازیم.
خلاصه اینکه یکی از اهداف و [[وظایف]] حکومت اسلامی، [[اجرای شریعت]] و احکام [[نورانی]] اسلام است. این [[حقیقت]] هم در [[قرآن کریم]] آماده و هم در [[نهج البلاغه]] علی {{ع}} ذکر شده است، که به شرح آن می‌پردازیم.


[[حکومت]] و [[نماز]]:
[[حکومت]] و [[نماز]]:
خط ۱۸۳: خط ۱۸۳:
بر اساس این [[آیه]]، از [[وظایف حکومت]]، اجرای احکام و [[شریعت اسلامی]] است.
بر اساس این [[آیه]]، از [[وظایف حکومت]]، اجرای احکام و [[شریعت اسلامی]] است.
نماز، [[زکات]]، [[امر به معروف و نهی از منکر]] از احکامی هستند که باید حکومت اسلامی آنها را اجرا کند.
نماز، [[زکات]]، [[امر به معروف و نهی از منکر]] از احکامی هستند که باید حکومت اسلامی آنها را اجرا کند.
[[پیامبر اسلام]]{{صل}} در اولین جمعه‌ای که به [[مدینه]] [[مهاجرت]] کرد، [[نماز جمعه]] را اقامه کرد و پس از آن [[حضرت]] نیز کسانی که [[زعامت]] [[امت]] و [[تدبیر امور]] آنها را به عهده داشتند، همواره نماز جمعه را اقامه کردند. پس [[نماز جمعه]] سنگ بنای [[تشکیلات حکومت اسلامی]] است. [[اقامه نماز]] [[جمعه]] از [[شؤون]] [[سیاسی]] [[حکومت]] است.
[[پیامبر اسلام]] {{صل}} در اولین جمعه‌ای که به [[مدینه]] [[مهاجرت]] کرد، [[نماز جمعه]] را اقامه کرد و پس از آن [[حضرت]] نیز کسانی که [[زعامت]] [[امت]] و [[تدبیر امور]] آنها را به عهده داشتند، همواره نماز جمعه را اقامه کردند. پس [[نماز جمعه]] سنگ بنای [[تشکیلات حکومت اسلامی]] است. [[اقامه نماز]] [[جمعه]] از [[شؤون]] [[سیاسی]] [[حکومت]] است.
علی{{ع}} در [[نامه]] ۵۲، ضمن بیان معنای اوقات [[نماز]] یومیه، به [[فرمانداران]] [[شهرها]] امر می‌کند که نمازشان را با [[مردم]] اقامه می‌کند؛ یعنی اقامه نماز یک دستور [[حکومتی]] است. [[حضرت]] به فرمانداران خود بخشنامه می‌کند.
علی {{ع}} در [[نامه]] ۵۲، ضمن بیان معنای اوقات [[نماز]] یومیه، به [[فرمانداران]] [[شهرها]] امر می‌کند که نمازشان را با [[مردم]] اقامه می‌کند؛ یعنی اقامه نماز یک دستور [[حکومتی]] است. [[حضرت]] به فرمانداران خود بخشنامه می‌کند.


[[حضرت علی]]{{ع}} در دستورالعمل حکومتی که به [[مالک اشتر]] می‌دهد، به اقامه نماز [[جماعت]] تاکید می‌کند:
[[حضرت علی]] {{ع}} در دستورالعمل حکومتی که به [[مالک اشتر]] می‌دهد، به اقامه نماز [[جماعت]] تاکید می‌کند:
{{متن حدیث|وَ لْيَكُنْ فِي خَاصَّةِ مَا تُخْلِصُ بِهِ لِلَّهِ دِينَكَ إِقَامَةُ فَرَائِضِهِ الَّتِي هِيَ لَهُ خَاصَّةً فَأَعْطِ اللَّهَ مِنْ بَدَنِكَ فِي لَيْلِكَ وَ نَهَارِكَ وَ وَفِّ مَا تَقَرَّبْتَ بِهِ إِلَى اللَّهِ [سُبْحَانَهُ‌] مِنْ ذَلِكَ كَامِلًا غَيْرَ مَثْلُومٍ وَ لَا مَنْقُوصٍ بَالِغاً مِنْ بَدَنِكَ مَا بَلَغَ وَ إِذَا قُمْتَ فِي صَلَاتِكَ لِلنَّاسِ فَلَا تَكُونَنَّ مُنَفِّراً وَ لَا مُضَيِّعاً فَإِنَّ فِي النَّاسِ مَنْ بِهِ الْعِلَّةُ وَ لَهُ الْحَاجَةُ وَ قَدْ سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ{{صل}} حِينَ وَجَّهَنِي إِلَى الْيَمَنِ كَيْفَ أُصَلِّي بِهِمْ فَقَالَ: صَلِّ بِهِمْ كَصَلَاةِ أَضْعَفِهِمْ وَ كُنْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>.
{{متن حدیث|وَ لْيَكُنْ فِي خَاصَّةِ مَا تُخْلِصُ بِهِ لِلَّهِ دِينَكَ إِقَامَةُ فَرَائِضِهِ الَّتِي هِيَ لَهُ خَاصَّةً فَأَعْطِ اللَّهَ مِنْ بَدَنِكَ فِي لَيْلِكَ وَ نَهَارِكَ وَ وَفِّ مَا تَقَرَّبْتَ بِهِ إِلَى اللَّهِ [سُبْحَانَهُ‌] مِنْ ذَلِكَ كَامِلًا غَيْرَ مَثْلُومٍ وَ لَا مَنْقُوصٍ بَالِغاً مِنْ بَدَنِكَ مَا بَلَغَ وَ إِذَا قُمْتَ فِي صَلَاتِكَ لِلنَّاسِ فَلَا تَكُونَنَّ مُنَفِّراً وَ لَا مُضَيِّعاً فَإِنَّ فِي النَّاسِ مَنْ بِهِ الْعِلَّةُ وَ لَهُ الْحَاجَةُ وَ قَدْ سَأَلْتُ رَسُولَ اللَّهِ {{صل}} حِينَ وَجَّهَنِي إِلَى الْيَمَنِ كَيْفَ أُصَلِّي بِهِمْ فَقَالَ: صَلِّ بِهِمْ كَصَلَاةِ أَضْعَفِهِمْ وَ كُنْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيماً}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>.
[[نیکوترین]] وقت‌ها و [[بهترین]] ساعات شب و روزت را برای خود و خدای خود [[انتخاب]] کن، اگر چه همه وقت برای خداست، آنگاه که [[نیت]] درست و [[رعیت]] در [[آسایش]] قرار داشته باشد.
[[نیکوترین]] وقت‌ها و [[بهترین]] ساعات شب و روزت را برای خود و خدای خود [[انتخاب]] کن، اگر چه همه وقت برای خداست، آنگاه که [[نیت]] درست و [[رعیت]] در [[آسایش]] قرار داشته باشد.
از کارهایی که به [[خدا]] اختصاص دارد و باید با [[اخلاص]] انجام دهی، انجام واجباتی است که ویژه [[پروردگار]] است، پس در بخشی از شب و [[روز]]، تن را به [[پرستش خدا]] اختصاص ده، و آن چه تو را به خدا نزدیک می‌کند، بی‌عیب و نقصانی انجام ده، اگر چه دچار خستگی [[جسم]] شوی.
از کارهایی که به [[خدا]] اختصاص دارد و باید با [[اخلاص]] انجام دهی، انجام واجباتی است که ویژه [[پروردگار]] است، پس در بخشی از شب و [[روز]]، تن را به [[پرستش خدا]] اختصاص ده، و آن چه تو را به خدا نزدیک می‌کند، بی‌عیب و نقصانی انجام ده، اگر چه دچار خستگی [[جسم]] شوی.


هنگامی که نماز به جماعت می‌خوانی، نه با طولانی کردن نماز مردم را بپراکنی و نه آنکه آن را تباه سازی؛ زیرا در میان مردم، [[بیمار]] یا صاحب حاجتی وجود دارد، آنگاه که [[پیامبر]]{{صل}} مرا به [[یمن]] می‌فرستاد، از او پرسیدم، با مردم چگونه نماز بخوانم؟ فرمود: در حد توان [[ناتوانان]] نماز بگذار و بر [[مؤمنان]] [[مهربان]] باش علی{{ع}} یکی از [[اهداف حکومت]] خود را برگرداندن نشانه‌های [[دین]] می‌داند؛
هنگامی که نماز به جماعت می‌خوانی، نه با طولانی کردن نماز مردم را بپراکنی و نه آنکه آن را تباه سازی؛ زیرا در میان مردم، [[بیمار]] یا صاحب حاجتی وجود دارد، آنگاه که [[پیامبر]] {{صل}} مرا به [[یمن]] می‌فرستاد، از او پرسیدم، با مردم چگونه نماز بخوانم؟ فرمود: در حد توان [[ناتوانان]] نماز بگذار و بر [[مؤمنان]] [[مهربان]] باش علی {{ع}} یکی از [[اهداف حکومت]] خود را برگرداندن نشانه‌های [[دین]] می‌داند؛
{{متن حدیث|لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ‌}}
{{متن حدیث|لِنَرِدَ الْمَعَالِمَ مِنْ دِينِكَ‌}}


خط ۱۹۹: خط ۱۹۹:
همچنین [[زکات]] یکی از مالیات‌های حکومت‌های [[اسلامی]] است. [[حاکم]] [[جامعه اسلامی]] و ماموران وی متصدی جمع‌آوری و تقسیم آن هستند. زکات برای [[تزکیه]] [[اموال مسلمانان]] و برای رفع نیازمندی‌های افراد و جامعه اسلامی [[تشریع]] گشته است و [[حاکم اسلامی]] باید آن را به مصارف مورد [[لزوم]] بپردازد.
همچنین [[زکات]] یکی از مالیات‌های حکومت‌های [[اسلامی]] است. [[حاکم]] [[جامعه اسلامی]] و ماموران وی متصدی جمع‌آوری و تقسیم آن هستند. زکات برای [[تزکیه]] [[اموال مسلمانان]] و برای رفع نیازمندی‌های افراد و جامعه اسلامی [[تشریع]] گشته است و [[حاکم اسلامی]] باید آن را به مصارف مورد [[لزوم]] بپردازد.


[[پیامبر اکرم]]{{صل}} برای [[گردآوری زکات]]، مامور ویژه اعزام می‌داشت. [[خلفا]] نیز پس از وی چنین کردند.
[[پیامبر اکرم]] {{صل}} برای [[گردآوری زکات]]، مامور ویژه اعزام می‌داشت. [[خلفا]] نیز پس از وی چنین کردند.
[[سیره]] علی{{ع}} هم در دوران [[خلافت]] چنین بود: {{متن قرآن|خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ}}<ref>«از دارایی‌های آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک می‌داری و پاکیزه می‌گردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است» سوره توبه، آیه ۱۰۳.</ref>.
[[سیره]] علی {{ع}} هم در دوران [[خلافت]] چنین بود: {{متن قرآن|خُذْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَتُزَكِّيهِمْ بِهَا وَصَلِّ عَلَيْهِمْ إِنَّ صَلَاتَكَ سَكَنٌ لَهُمْ}}<ref>«از دارایی‌های آنان زکاتی بردار که با آن آنها را پاک می‌داری و پاکیزه می‌گردانی و برای آنها (به نیکی) دعا کن که دعای تو (مایه) آرامش آنان است» سوره توبه، آیه ۱۰۳.</ref>.


[[روایات]] صحیحه‌ای از [[زراره]] و [[محمد بن مسلم]] نقل شده که از [[تفسیر]] آیۀ: {{متن قرآن|إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجویی‌شدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راه‌ماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.</ref> از [[امام صادق]]{{ع}} [[پرسش]] شد: آیا به [[مسلمانان]] [[فقیر]] که [[شیعه]] نیستند، زکات داده می‌شود؟ آن [[حضرت]] فرمود: [[امام]] به همه آنها زکات می‌دهد، برای این که همه [[اطاعت]] و [[پیروی]] او را پذیرفته‌اند.
[[روایات]] صحیحه‌ای از [[زراره]] و [[محمد بن مسلم]] نقل شده که از [[تفسیر]] آیۀ: {{متن قرآن|إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«زکات، تنها از آن تهیدستان و بیچارگان و مأموران (دریافت) آنها و دلجویی‌شدگان و در راه (آزادی) بردگان و از آن وامداران و (هزینه) در راه خداوند و از آن در راه‌ماندگان است که از سوی خداوند واجب گردیده است و خداوند دانایی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۶۰.</ref> از [[امام صادق]] {{ع}} [[پرسش]] شد: آیا به [[مسلمانان]] [[فقیر]] که [[شیعه]] نیستند، زکات داده می‌شود؟ آن [[حضرت]] فرمود: [[امام]] به همه آنها زکات می‌دهد، برای این که همه [[اطاعت]] و [[پیروی]] او را پذیرفته‌اند.
زراره می‌گوید: به آن حضرت عرض کردم: اگر چه آنان [[عارف]] به [[حق]] (شیعه) نباشند؟
زراره می‌گوید: به آن حضرت عرض کردم: اگر چه آنان [[عارف]] به [[حق]] (شیعه) نباشند؟


خط ۲۱۰: خط ۲۱۰:
[[خمس]] و [[انفاق]] نیز [[مال امام]] و در [[اختیار]] [[امام]] است؛ البته به عنوان [[مقام امامت]] و [[رهبری جامعه اسلامی]].
[[خمس]] و [[انفاق]] نیز [[مال امام]] و در [[اختیار]] [[امام]] است؛ البته به عنوان [[مقام امامت]] و [[رهبری جامعه اسلامی]].


[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} هنگامی که مسائل [[اقتصادی]] [[جامعه]] را بر اساس [[آیات قرآن]] به پنج دسته تقسیم کرد: [[اماره]]، عمارت، اجاره، [[تجارت]] و [[صدقات]]، فرمود:
[[امیرالمؤمنین]] {{ع}} هنگامی که مسائل [[اقتصادی]] [[جامعه]] را بر اساس [[آیات قرآن]] به پنج دسته تقسیم کرد: [[اماره]]، عمارت، اجاره، [[تجارت]] و [[صدقات]]، فرمود:
{{متن حدیث|فَأَمَّا وَجْهُ الْإِمَارَةِ فَقَوْلُهُ تَعَالَی: {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ}}<ref>«بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref>}}؛
{{متن حدیث|فَأَمَّا وَجْهُ الْإِمَارَةِ فَقَوْلُهُ تَعَالَی: {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيْءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ}}<ref>«بدانید که آنچه غنیمت گرفته‌اید از هرچه باشد یک پنجم آن از آن خداوند و فرستاده او و خویشاوند (وی) و یتیمان و بینوایان و ماندگان در راه (از خاندان او) است» سوره انفال، آیه ۴۱.</ref>}}؛
و اما آنچه مربوط به [[حکومت]] است، بر اساس گفتار [[خداوند تعالی]] است، که می‌فرماید: بدانید آنچه درآمد به دست آوردید، خمس آن برای خداست<ref>وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۴.</ref>.
و اما آنچه مربوط به [[حکومت]] است، بر اساس گفتار [[خداوند تعالی]] است، که می‌فرماید: بدانید آنچه درآمد به دست آوردید، خمس آن برای خداست<ref>وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۴.</ref>.
خط ۲۲۱: خط ۲۲۱:


از [[وظایف]] [[حکومت اسلامی]]، جمع‌آوری [[مالیات‌های اسلامی]] و توزیع عادلانه آنها بین [[نیازمندان]] [[جامعه]] است.
از [[وظایف]] [[حکومت اسلامی]]، جمع‌آوری [[مالیات‌های اسلامی]] و توزیع عادلانه آنها بین [[نیازمندان]] [[جامعه]] است.
یکی دیگر از وظایف حکومت اسلامی در [[اجرای شریعت]]، اقامه [[مناسک حج]] است، اگر [[مسلمانان]] در این امر مهم کوتاهی کنند، [[حاکم اسلامی]] موظف است مسلمانان را به [[شرکت در مراسم]] [[حج]] وادار کند. [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|لَوْ عَطَّلَ النَّاسُ الْحَجَّ، لَوَجَبَ عَلَى الْإِمَامِ أَنْ يُجْبِرَهُمْ عَلَى الْحَجِّ}}<ref>وسائل الشیعه، ج۸، ص۱۵.</ref>. یعنی: اگر [[مردم]] حج را فرو گذاشتند، بر [[امام]] [[واجب]] است آنان را به شرکت در مراسم حج مجبور کند.
یکی دیگر از وظایف حکومت اسلامی در [[اجرای شریعت]]، اقامه [[مناسک حج]] است، اگر [[مسلمانان]] در این امر مهم کوتاهی کنند، [[حاکم اسلامی]] موظف است مسلمانان را به [[شرکت در مراسم]] [[حج]] وادار کند. [[امام صادق]] {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|لَوْ عَطَّلَ النَّاسُ الْحَجَّ، لَوَجَبَ عَلَى الْإِمَامِ أَنْ يُجْبِرَهُمْ عَلَى الْحَجِّ}}<ref>وسائل الشیعه، ج۸، ص۱۵.</ref>. یعنی: اگر [[مردم]] حج را فرو گذاشتند، بر [[امام]] [[واجب]] است آنان را به شرکت در مراسم حج مجبور کند.


بر اساس این [[روایت]]، [[حاکم]] موظف است مسلمانان را در شرایط ویژه‌ای، مجبور به شرکت در مراسم حج کند.
بر اساس این [[روایت]]، [[حاکم]] موظف است مسلمانان را در شرایط ویژه‌ای، مجبور به شرکت در مراسم حج کند.
علی{{ع}} در اهمیت و جایگاه اقامه این [[فریضه الهی]] می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ فَرَضَ عَلَيْكُمْ حَجَّ بَيْتِهِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلْأَنَامِ يَرِدُونَهُ وُرُودَ الْأَنْعَامِ وَ [يَوْلَهُونَ‌] يَأْلَهُونَ إِلَيْهِ [وَلَهَ‌] وُلُوهَ الْحَمَامِ وَ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلَامَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَ إِذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ وَ اخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعاً أَجَابُوا إِلَيْهِ دَعْوَتَهُ وَ صَدَّقُوا كَلِمَتَهُ وَ وَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِيَائِهِ وَ تَشَبَّهُوا بِمَلَائِكَتِهِ الْمُطِيفِينَ بِعَرْشِهِ يُحْرِزُونَ الْأَرْبَاحَ فِي مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ وَ يَتَبَادَرُونَ عِنْدَهُ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لِلْإِسْلَامِ عَلَماً وَ لِلْعَائِذِينَ حَرَماً [وَ] فَرَضَ حَقَّهُ وَ أَوْجَبَ حَجَّهُ وَ كَتَبَ [عَلَيْهِ‌] عَلَيْكُمْ وِفَادَتَهُ فَقَالَ سُبْحَانَهُ {{متن قرآن|وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ}}<ref>«در آن نشانه‌هایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بی‌گمان خداوند از جهانیان بی‌نیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.</ref>}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱.</ref>.
علی {{ع}} در اهمیت و جایگاه اقامه این [[فریضه الهی]] می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ فَرَضَ عَلَيْكُمْ حَجَّ بَيْتِهِ الْحَرَامِ الَّذِي جَعَلَهُ قِبْلَةً لِلْأَنَامِ يَرِدُونَهُ وُرُودَ الْأَنْعَامِ وَ [يَوْلَهُونَ‌] يَأْلَهُونَ إِلَيْهِ [وَلَهَ‌] وُلُوهَ الْحَمَامِ وَ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ عَلَامَةً لِتَوَاضُعِهِمْ لِعَظَمَتِهِ وَ إِذْعَانِهِمْ لِعِزَّتِهِ وَ اخْتَارَ مِنْ خَلْقِهِ سُمَّاعاً أَجَابُوا إِلَيْهِ دَعْوَتَهُ وَ صَدَّقُوا كَلِمَتَهُ وَ وَقَفُوا مَوَاقِفَ أَنْبِيَائِهِ وَ تَشَبَّهُوا بِمَلَائِكَتِهِ الْمُطِيفِينَ بِعَرْشِهِ يُحْرِزُونَ الْأَرْبَاحَ فِي مَتْجَرِ عِبَادَتِهِ وَ يَتَبَادَرُونَ عِنْدَهُ مَوْعِدَ مَغْفِرَتِهِ جَعَلَهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى لِلْإِسْلَامِ عَلَماً وَ لِلْعَائِذِينَ حَرَماً [وَ] فَرَضَ حَقَّهُ وَ أَوْجَبَ حَجَّهُ وَ كَتَبَ [عَلَيْهِ‌] عَلَيْكُمْ وِفَادَتَهُ فَقَالَ سُبْحَانَهُ {{متن قرآن|وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ}}<ref>«در آن نشانه‌هایی روشن (چون) مقام ابراهیم وجود دارد و هر که در آن در آید در امان است و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بی‌گمان خداوند از جهانیان بی‌نیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.</ref>}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱.</ref>.


یعنی: و واجب کرد بر شما حج [[خانه]] محترمش را، همان خانه‌ای که آن را قبله‌گاه [[انسان‌ها]] قرار داده که چونان تشنگان، به سوی آن روی می‌آورند، و همانند کبوتران به آن [[پناه]] می‌برند. [[خدای سبحان]]، [[کعبه]] را [[مظهر]] [[تواضع]] [[بندگان]] برابر [[عظمت]] خویش، و نشانه اعتراف آنان به بزرگی و [[قدرت]] خود قرار داد، و در میان [[انسان‌ها]]، شنوندگانی را برگزید، که [[دعوت]] او را برای [[حج]]، [[اجابت]] کنند، و سخن او را [[تصدیق]] نمایند، و پای بر جایگاه [[پیامبران الهی]] نهند، همانند فرشتگانی که بر گرد [[عرش الهی]] [[طواف]] می‌کنند، و سودهای فراوان، در این عبادتگاه و محل [[تجارت]] [[زائران]]، به دست آورند، و به سوی وعده‌گاه [[آمرزش الهی]] بشتابند. خدای سبحان، کعبه را برای [[اسلام]]، نشانه گویا، و برای پناهندگان [[خانه]] [[امن]] و [[امان]] قرار داد، [[ادای حق]] آن را [[واجب]] کرد و حج [[بیت الله]] را واجب شمرد، و بر همه شما انسان‌ها مقرر داشت، که به [[زیارت]] آن بروید، و فرمود: {{متن قرآن|وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بی‌گمان خداوند از جهانیان بی‌نیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.</ref>.
یعنی: و واجب کرد بر شما حج [[خانه]] محترمش را، همان خانه‌ای که آن را قبله‌گاه [[انسان‌ها]] قرار داده که چونان تشنگان، به سوی آن روی می‌آورند، و همانند کبوتران به آن [[پناه]] می‌برند. [[خدای سبحان]]، [[کعبه]] را [[مظهر]] [[تواضع]] [[بندگان]] برابر [[عظمت]] خویش، و نشانه اعتراف آنان به بزرگی و [[قدرت]] خود قرار داد، و در میان [[انسان‌ها]]، شنوندگانی را برگزید، که [[دعوت]] او را برای [[حج]]، [[اجابت]] کنند، و سخن او را [[تصدیق]] نمایند، و پای بر جایگاه [[پیامبران الهی]] نهند، همانند فرشتگانی که بر گرد [[عرش الهی]] [[طواف]] می‌کنند، و سودهای فراوان، در این عبادتگاه و محل [[تجارت]] [[زائران]]، به دست آورند، و به سوی وعده‌گاه [[آمرزش الهی]] بشتابند. خدای سبحان، کعبه را برای [[اسلام]]، نشانه گویا، و برای پناهندگان [[خانه]] [[امن]] و [[امان]] قرار داد، [[ادای حق]] آن را [[واجب]] کرد و حج [[بیت الله]] را واجب شمرد، و بر همه شما انسان‌ها مقرر داشت، که به [[زیارت]] آن بروید، و فرمود: {{متن قرآن|وَلِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَيْتِ مَنِ اسْتَطَاعَ إِلَيْهِ سَبِيلًا وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنِ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و حجّ این خانه برای خداوند بر عهده مردمی است که بدان راهی توانند جست؛ و هر که انکار کند (بداند که) بی‌گمان خداوند از جهانیان بی‌نیاز است» سوره آل عمران، آیه ۹۷.</ref>.


[[حضرت علی]]{{ع}} به [[قثم بن عباس]]، [[فرماندار مکه]] می‌فرماید: {{متن حدیث|فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْحَجَّ وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ‌...}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۶۷.</ref>.
[[حضرت علی]] {{ع}} به [[قثم بن عباس]]، [[فرماندار مکه]] می‌فرماید: {{متن حدیث|فَأَقِمْ لِلنَّاسِ الْحَجَّ وَ ذَكِّرْهُمْ بِأَيَّامِ اللَّهِ‌...}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۶۷.</ref>.
در اقامه حج، [[راهنمای مردم]] باش و روزهای [[خدا]] را به یاد آنها بیاور.
در اقامه حج، [[راهنمای مردم]] باش و روزهای [[خدا]] را به یاد آنها بیاور.
یکی دیگر از [[احکام شریعت]] که [[حکومت]] در صورت [[لزوم]] موظف به اجرای آن است، [[جهاد]] است که [[آیات]] بسیار و [[روایات]] متواتری در [[وجوب]]، [[فضیلت]] و حدود و شرایط آن ذکر شده است، مانند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ}}<ref>«ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر» سوره توبه، آیه ۷۳.</ref>.
یکی دیگر از [[احکام شریعت]] که [[حکومت]] در صورت [[لزوم]] موظف به اجرای آن است، [[جهاد]] است که [[آیات]] بسیار و [[روایات]] متواتری در [[وجوب]]، [[فضیلت]] و حدود و شرایط آن ذکر شده است، مانند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ}}<ref>«ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر» سوره توبه، آیه ۷۳.</ref>.
خط ۲۳۷: خط ۲۳۷:
خدا شما را بکشد که [[دل]] من از دست شما پرخون، و سینه‌ام از [[خشم]] شما مالامال است، کاسه‌های [[غم]] و [[اندوه]] را جرعه جرعه به من نوشاندید، و با [[نافرمانی]] و ذلت‌پذیری، رای و [[تدبیر]] مرا تباه کردید، تا آنجا که [[قریش]] در [[حق]] من گفت: بی‌تردید [[پسر ابی‌طالب]] مردی دلیر است، ولی [[دانش]] نظامی ندارد. خدا پدرانشان را مزد دهد، آیا یکی از آنها تجربه‌های [[جنگی]] سخت و دشوار مرا دارد؟ یا در [[پیکار]] توانست از من پیشی گیرد؟ هنوز بیست ساله نشده، که در میدان [[نبرد]] حاضر بودم، هم اکنون که از شصت سال گذشته‌ام. اما دریغ، آن کس که فرمانش را [[اجرا]] نکنند، رایی نخواهد داشت.
خدا شما را بکشد که [[دل]] من از دست شما پرخون، و سینه‌ام از [[خشم]] شما مالامال است، کاسه‌های [[غم]] و [[اندوه]] را جرعه جرعه به من نوشاندید، و با [[نافرمانی]] و ذلت‌پذیری، رای و [[تدبیر]] مرا تباه کردید، تا آنجا که [[قریش]] در [[حق]] من گفت: بی‌تردید [[پسر ابی‌طالب]] مردی دلیر است، ولی [[دانش]] نظامی ندارد. خدا پدرانشان را مزد دهد، آیا یکی از آنها تجربه‌های [[جنگی]] سخت و دشوار مرا دارد؟ یا در [[پیکار]] توانست از من پیشی گیرد؟ هنوز بیست ساله نشده، که در میدان [[نبرد]] حاضر بودم، هم اکنون که از شصت سال گذشته‌ام. اما دریغ، آن کس که فرمانش را [[اجرا]] نکنند، رایی نخواهد داشت.


[[حضرت علی]]{{ع}} یکی از [[وظایف]] [[حکومت‌ها]] را جهاد با [[دشمنان]] می‌داند. [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ}}<ref>«و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید» سوره انفال، آیه ۶۰.</ref>.
[[حضرت علی]] {{ع}} یکی از [[وظایف]] [[حکومت‌ها]] را جهاد با [[دشمنان]] می‌داند. [[قرآن]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ}}<ref>«و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید» سوره انفال، آیه ۶۰.</ref>.


جهاد بر دو قسم است: ۱- ابتدایی؛ ۲- [[دفاعی]].
جهاد بر دو قسم است: ۱- ابتدایی؛ ۲- [[دفاعی]].
خط ۲۴۵: خط ۲۴۵:
نیز آمده است: جهاد ابتدایی، [[وجوب]] آن، بنا بر آنچه گفته‌اند، مشروط به [[وجود امام]] است اما علی الأقوی، امام منحصر به امام معصوم نیست و امام عادل کافی است که طبعا شامل [[فقیه جامع الشرایط]] نیز می‌شود<ref>مبانی فقهی حکومت اسلامی، ص۲۳۸.</ref>.
نیز آمده است: جهاد ابتدایی، [[وجوب]] آن، بنا بر آنچه گفته‌اند، مشروط به [[وجود امام]] است اما علی الأقوی، امام منحصر به امام معصوم نیست و امام عادل کافی است که طبعا شامل [[فقیه جامع الشرایط]] نیز می‌شود<ref>مبانی فقهی حکومت اسلامی، ص۲۳۸.</ref>.


نیز آمده است: البته مصداق امام عادل در [[زمان ظهور]] و حضور [[ائمه]]{{عم}} همانان و کسانی هستند که از جانب آنان به این [[مقام]] منصوبند اما آنچه به عنوان شرط در مورد جهاد ابتدایی در روایات و کلمات [[اصحاب]] آمده، همان عنوان امام عادل در مقابل [[امام جائر]] است، نه امام معصوم در مقام غیر معصوم<ref>مبانی فقهی حکومت اسلامی، ص۲۱۸.</ref>.
نیز آمده است: البته مصداق امام عادل در [[زمان ظهور]] و حضور [[ائمه]] {{عم}} همانان و کسانی هستند که از جانب آنان به این [[مقام]] منصوبند اما آنچه به عنوان شرط در مورد جهاد ابتدایی در روایات و کلمات [[اصحاب]] آمده، همان عنوان امام عادل در مقابل [[امام جائر]] است، نه امام معصوم در مقام غیر معصوم<ref>مبانی فقهی حکومت اسلامی، ص۲۱۸.</ref>.
وجوب [[جهاد دفاعی]]، در تمام اشکال آن (دفاع از [[جان]] و [[مال]] و بی‌آبرو و حیثیت [[اجتماعی]] [[مسلمانان]]) بدون تردید از [[واجبات]] و [[وظایف]] حکومت اسلامی و [[جامعه اسلامی]] است.
وجوب [[جهاد دفاعی]]، در تمام اشکال آن (دفاع از [[جان]] و [[مال]] و بی‌آبرو و حیثیت [[اجتماعی]] [[مسلمانان]]) بدون تردید از [[واجبات]] و [[وظایف]] حکومت اسلامی و [[جامعه اسلامی]] است.
علی{{ع}} یکی از وظایف [[مالک اشتر]] را جهاد با [[دشمنان]] بیان می‌کند: {{متن حدیث|جِبَايَةَ خَرَاجِهَا وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا وَ اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا وَ عِمَارَةَ بِلَادِهَا}}؛<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۵۳.</ref> یعنی: دریافت [[مالیات]] و جهاد با دشمنان و [[اصلاح]] [[اهل]] آنجا و [[آبادانی]] [[سرزمین]].
علی {{ع}} یکی از وظایف [[مالک اشتر]] را جهاد با [[دشمنان]] بیان می‌کند: {{متن حدیث|جِبَايَةَ خَرَاجِهَا وَ جِهَادَ عَدُوِّهَا وَ اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا وَ عِمَارَةَ بِلَادِهَا}}؛<ref>نهج‌البلاغه، نامه ۵۳.</ref> یعنی: دریافت [[مالیات]] و جهاد با دشمنان و [[اصلاح]] [[اهل]] آنجا و [[آبادانی]] [[سرزمین]].


خلاصه اینکه جهاد یکی از [[فرائض]] مهم [[الهی]] است که باید حکومت اسلامی همواره [[آمادگی]] داشته باشد تا در صورت [[لزوم]] این [[امر الهی]] را اقامه کند.
خلاصه اینکه جهاد یکی از [[فرائض]] مهم [[الهی]] است که باید حکومت اسلامی همواره [[آمادگی]] داشته باشد تا در صورت [[لزوم]] این [[امر الهی]] را اقامه کند.
یکی دیگر از [[احکام شریعت]]، [[امر به معروف و نهی از منکر]] است که [[حکومت]] [[وظیفه]] اجرای آن را دارد. البته این یک فریضه عمومی است، اما بعضی از مراحلش، [[وظیفه]] [[حکومت]] است و دیگران جز با اجازه و [[اذن]] [[حاکم]] و [[دولت]]، نمی‌توانند متصدی آن شوند.
یکی دیگر از [[احکام شریعت]]، [[امر به معروف و نهی از منکر]] است که [[حکومت]] [[وظیفه]] اجرای آن را دارد. البته این یک فریضه عمومی است، اما بعضی از مراحلش، [[وظیفه]] [[حکومت]] است و دیگران جز با اجازه و [[اذن]] [[حاکم]] و [[دولت]]، نمی‌توانند متصدی آن شوند.


[[حضرت علی]]{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ الْجِهَادُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الصِّدْقِ فِي الْمَوَاطِنِ وَ شَنَآنِ الْفَاسِقِينَ}}<ref>نهج‌البلاغه، حکمت ۳۱.</ref>؛ یعنی: [[جهاد]] چهار شعبه دارد:
[[حضرت علی]] {{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ الْجِهَادُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ الصِّدْقِ فِي الْمَوَاطِنِ وَ شَنَآنِ الْفَاسِقِينَ}}<ref>نهج‌البلاغه، حکمت ۳۱.</ref>؛ یعنی: [[جهاد]] چهار شعبه دارد:
# [[امر به معروف]]؛
# [[امر به معروف]]؛
# [[نهی از منکر]]؛
# [[نهی از منکر]]؛
خط ۲۶۵: خط ۲۶۵:
همچنین در نهج البلاغه آمده است: {{متن حدیث|فَمِنْهُمُ الْمُنْكِرُ لِلْمُنْكَرِ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ فَذَلِكَ الْمُسْتَكْمِلُ لِخِصَالِ الْخَيْرِ وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ فَذَلِكَ مُتَمَسِّكٌ بِخَصْلَتَيْنِ مِنْ خِصَالِ الْخَيْرِ وَ مُضَيِّعٌ خَصْلَةً وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِقَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ- [فَذَاكَ‌] فَذَلِكَ الَّذِي ضَيَّعَ أَشْرَفَ الْخَصْلَتَيْنِ مِنَ الثَّلَاثِ وَ تَمَسَّكَ بِوَاحِدَةٍ وَ مِنْهُمْ تَارِكٌ لِإِنْكَارِ الْمُنْكَرِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ يَدِهِ فَذَلِكَ مَيِّتُ الْأَحْيَاءِ وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ كُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنْ الْمُنْكَرِ إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍ وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ لَا يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِر}}<ref>نهج‌البلاغه، حکمت ۳۷۴.</ref>؛ یعنی: گروهی، منکر را با دست و زبان و [[قلب]] [[انکار]] می‌کنند، پس آنان تمامی خصلت‌های [[نیکو]] را در خود گرد آورده‌اند. گروهی دیگر، منکر را با زبان و قلب انکار کرد، اما دست به کاری نمی‌برند، پس چنین کسی دو [[خصلت]] از خصلت‌های نیکو را گرفته و دیگری را تباه کرده است. و بعضی منکر را تنها با قلب انکار کرده و با دست و زبان خویش اقدامی ندارند، پس دو خصلت را که شریف‌تر است، تباه ساخته و یک خصلت را به دست آورده‌اند و بعضی دیگر منکر را با زبان و قلب و دست رها ساخته‌اند که چنین کسی از آنان، مرده‌ای میان زندگان است، و تمام کارهای نیکو و [[جهاد در راه خدا]]، برابر [[امر به معروف و نهی از منکر]]، چونان قطره‌ای بر دریای مواج و پهناور است و همانا امر به معروف و نهی از منکر، نه اجلی را نزدیک می‌کنند و نه از مقدار روزی می‌کاهند، و از همه اینها [[برتر]]، سخن [[حق]] در پیش روی حاکمی [[ستمکار]] است.
همچنین در نهج البلاغه آمده است: {{متن حدیث|فَمِنْهُمُ الْمُنْكِرُ لِلْمُنْكَرِ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ فَذَلِكَ الْمُسْتَكْمِلُ لِخِصَالِ الْخَيْرِ وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ فَذَلِكَ مُتَمَسِّكٌ بِخَصْلَتَيْنِ مِنْ خِصَالِ الْخَيْرِ وَ مُضَيِّعٌ خَصْلَةً وَ مِنْهُمُ الْمُنْكِرُ بِقَلْبِهِ وَ التَّارِكُ بِيَدِهِ وَ لِسَانِهِ- [فَذَاكَ‌] فَذَلِكَ الَّذِي ضَيَّعَ أَشْرَفَ الْخَصْلَتَيْنِ مِنَ الثَّلَاثِ وَ تَمَسَّكَ بِوَاحِدَةٍ وَ مِنْهُمْ تَارِكٌ لِإِنْكَارِ الْمُنْكَرِ بِلِسَانِهِ وَ قَلْبِهِ وَ يَدِهِ فَذَلِكَ مَيِّتُ الْأَحْيَاءِ وَ مَا أَعْمَالُ الْبِرِّ كُلُّهَا وَ الْجِهَادُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ عِنْدَ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيِ عَنْ الْمُنْكَرِ إِلَّا كَنَفْثَةٍ فِي بَحْرٍ لُجِّيٍ وَ إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ لَا يُقَرِّبَانِ مِنْ أَجَلٍ وَ لَا يَنْقُصَانِ مِنْ رِزْقٍ وَ أَفْضَلُ مِنْ ذَلِكَ كُلِّهِ كَلِمَةُ عَدْلٍ عِنْدَ إِمَامٍ جَائِر}}<ref>نهج‌البلاغه، حکمت ۳۷۴.</ref>؛ یعنی: گروهی، منکر را با دست و زبان و [[قلب]] [[انکار]] می‌کنند، پس آنان تمامی خصلت‌های [[نیکو]] را در خود گرد آورده‌اند. گروهی دیگر، منکر را با زبان و قلب انکار کرد، اما دست به کاری نمی‌برند، پس چنین کسی دو [[خصلت]] از خصلت‌های نیکو را گرفته و دیگری را تباه کرده است. و بعضی منکر را تنها با قلب انکار کرده و با دست و زبان خویش اقدامی ندارند، پس دو خصلت را که شریف‌تر است، تباه ساخته و یک خصلت را به دست آورده‌اند و بعضی دیگر منکر را با زبان و قلب و دست رها ساخته‌اند که چنین کسی از آنان، مرده‌ای میان زندگان است، و تمام کارهای نیکو و [[جهاد در راه خدا]]، برابر [[امر به معروف و نهی از منکر]]، چونان قطره‌ای بر دریای مواج و پهناور است و همانا امر به معروف و نهی از منکر، نه اجلی را نزدیک می‌کنند و نه از مقدار روزی می‌کاهند، و از همه اینها [[برتر]]، سخن [[حق]] در پیش روی حاکمی [[ستمکار]] است.


[[امام باقر]]{{ع}} نیز فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ سَبِيلُ الْأَنْبِيَاءِ وَ مِنْهَاجُ الصُّلَحَاءِ فَرِيضَةٌ عَظِيمَةٌ بِهَا تُقَامُ الْفَرَائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذَاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَكَاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظَالِمُ وَ تُعْمَرُ الْأَرْضُ وَ يُنْتَصَفُ مِنَ الْأَعْدَاءِ وَ يَسْتَقِيمُ الْأَمْرُ...}}<ref>تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۸۰.</ref>؛ یعنی: همانا امر به معروف و نهی از منکر، راه [[انبیاء]] و طریقه [[صالحین]] است؛ [[فریضه]] بزرگی که با آن [[فرائض]] اقامه می‌شود، و [[مذاهب]] (مشرب‌های گوناگون [[فکری]] یا راه‌ها و محل رفت و آمد [[مردم]]) [[امنیت]] می‌یابد و [[کسب و کار]] [[حلال]] می‌شود، و حق [[ستمدیدگان]] به آنان بازگردانده می‌شود، و [[زمین]] آباد می‌گردد و از [[دشمنان]] [[انتقام]] گرفته می‌شود و امور به [[صلاح]] می‌گراید....
[[امام باقر]] {{ع}} نیز فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيَ عَنِ الْمُنْكَرِ سَبِيلُ الْأَنْبِيَاءِ وَ مِنْهَاجُ الصُّلَحَاءِ فَرِيضَةٌ عَظِيمَةٌ بِهَا تُقَامُ الْفَرَائِضُ وَ تَأْمَنُ الْمَذَاهِبُ وَ تَحِلُّ الْمَكَاسِبُ وَ تُرَدُّ الْمَظَالِمُ وَ تُعْمَرُ الْأَرْضُ وَ يُنْتَصَفُ مِنَ الْأَعْدَاءِ وَ يَسْتَقِيمُ الْأَمْرُ...}}<ref>تهذیب الاحکام، ج۶، ص۱۸۰.</ref>؛ یعنی: همانا امر به معروف و نهی از منکر، راه [[انبیاء]] و طریقه [[صالحین]] است؛ [[فریضه]] بزرگی که با آن [[فرائض]] اقامه می‌شود، و [[مذاهب]] (مشرب‌های گوناگون [[فکری]] یا راه‌ها و محل رفت و آمد [[مردم]]) [[امنیت]] می‌یابد و [[کسب و کار]] [[حلال]] می‌شود، و حق [[ستمدیدگان]] به آنان بازگردانده می‌شود، و [[زمین]] آباد می‌گردد و از [[دشمنان]] [[انتقام]] گرفته می‌شود و امور به [[صلاح]] می‌گراید....


روشن است که این [[روایت]] به نتایج مهم این [[فریضه]]، که اقامه [[فرائض]] در [[جامعه]] و [[رد مظالم]] و [[امنیت راه‌ها]] و [[آبادانی زمین]] و گرفتن [[حق]] [[ستمدیدگان]] از [[ستمگران]] است، اشاره می‌کند و این گونه امور جز با [[قدرت]] گسترده و [[سلطه]] [[حکومت]] حاصل نمی‌شود و بر [[حکومت اسلامی]] است که با تشکیل و تأسیس [[سازمان]] یا نهادی، به این امر مهم بپردازد.
روشن است که این [[روایت]] به نتایج مهم این [[فریضه]]، که اقامه [[فرائض]] در [[جامعه]] و [[رد مظالم]] و [[امنیت راه‌ها]] و [[آبادانی زمین]] و گرفتن [[حق]] [[ستمدیدگان]] از [[ستمگران]] است، اشاره می‌کند و این گونه امور جز با [[قدرت]] گسترده و [[سلطه]] [[حکومت]] حاصل نمی‌شود و بر [[حکومت اسلامی]] است که با تشکیل و تأسیس [[سازمان]] یا نهادی، به این امر مهم بپردازد.


علی{{ع}} به عنوان [[حاکم اسلامی]]، هر [[روز]] به بازار می‌رفت و [[امر به معروف و نهی از منکر]] می‌کرد، [[امام باقر]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ{{صل}} عِنْدَكُمْ بِالْكُوفَةِ يَغْتَدِي فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنَ الْقَصْرِ فَيَطُوفُ فِي أَسْوَاقِ الْكُوفَةِ سُوقاً سُوقاً وَ مَعَهُ الدِّرَّةُ عَلَى عَاتِقِهِ وَ كَانَ لَهَا طَرْفَانِ وَ كَانَتْ تُسَمَّى السَّبِيبَةَ قَالَ فَيَقِفُ عَلَى أَهْلِ كُلِّ سُوقٍ فَيُنَادِي فِيهِمْ يَا مَعْشَرَ التُّجَّارِ قَدَّمُوا الِاسْتِخَارَةَ وَ تَبَرَّكُوا بِالسُّهُولَةِ وَ اقْتَرِبُوا مِنَ الْمُبْتَاعِينَ وَ تَزَيَّنُوا بِالْحِلْمِ وَ تَنَاهَوْا عَنِ الْيَمِينِ وَ جَانَبُوا الْكَذِبَ وَ تَجَافَوْا عَنِ الظُّلْمِ- وَ أَنْصِفُوا الْمَظْلُومِينَ وَ لَا تَقْرَبُوا الرِّبَا وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْمِيزانَ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ قَالَ فَيَطُوفُ فِي جَمِيعِ الْأَسْوَاقِ أَسْوَاقِ الْكُوفَةِ ثُمَّ يَرْجِعُ فَيَقْعُدُ لِلنَّاسِ}}<ref>مستدرک، ج۲، ص۴۳۲.</ref>؛ یعنی: [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[کوفه]]، پیش روی شما، هر روز صبح از مرکز [[خلافت]] خود بیرون می‌آمد و بازارهای کوفه را در حالی که تازیانه‌ای همراه داشتند - که دو سر داشت و به آن سبیبه می‌گفتند -[[بازار]] به بازار می‌گشت و در مقابل بازاریان، می‌ایستاد و خطاب به آنان می‌فرمود: ای کاسب‌ها! از [[خدا]] بترسید. تجار وقتی صدای آن [[حضرت]] را می‌شنیدند، هر چه در دست داشتند، به [[زمین]] گذاشته، از صمیم [[قلب]] متوجه فرمایشات حضرتش می‌گشتند، که می‌فرمود: [[طلب]] خیر را - بر همه چیز - مقدم دارید، با [[سهل]] المعامله بودن و آسان گرفتن - در [[خرید و فروش]] به اموالتان - [[برکت]] دهید و با خریداران با [[مهربان]] و [[شفقت]] برخورد کنید، ([[اخلاق]]) خود را با [[بردباری]] [[زینت]] دهید و از قسم خوردن دوری بجویید و از [[دروغگویی]] دور باشید، از [[ظلم]] [[کناره‌گیری]] کنید و با [[ستمدیدگان]] با [[عدل]] و [[انصاف]] برخورد کنید، دور و بر [[ربا]] نگردید و در اندازه‌گیری و وزن کردن کم نگذارید و از مقدار آن کم نکنید و اجناس [[مردم]] را بی‌ارزش و حقیر و کم مقدار نسازید و خود را از [[مفسدین]]، روی [[زمین]] قرار ندهید.
علی {{ع}} به عنوان [[حاکم اسلامی]]، هر [[روز]] به بازار می‌رفت و [[امر به معروف و نهی از منکر]] می‌کرد، [[امام باقر]] {{ع}} فرمود: {{متن حدیث|كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ {{صل}} عِنْدَكُمْ بِالْكُوفَةِ يَغْتَدِي فِي كُلِّ يَوْمٍ مِنَ الْقَصْرِ فَيَطُوفُ فِي أَسْوَاقِ الْكُوفَةِ سُوقاً سُوقاً وَ مَعَهُ الدِّرَّةُ عَلَى عَاتِقِهِ وَ كَانَ لَهَا طَرْفَانِ وَ كَانَتْ تُسَمَّى السَّبِيبَةَ قَالَ فَيَقِفُ عَلَى أَهْلِ كُلِّ سُوقٍ فَيُنَادِي فِيهِمْ يَا مَعْشَرَ التُّجَّارِ قَدَّمُوا الِاسْتِخَارَةَ وَ تَبَرَّكُوا بِالسُّهُولَةِ وَ اقْتَرِبُوا مِنَ الْمُبْتَاعِينَ وَ تَزَيَّنُوا بِالْحِلْمِ وَ تَنَاهَوْا عَنِ الْيَمِينِ وَ جَانَبُوا الْكَذِبَ وَ تَجَافَوْا عَنِ الظُّلْمِ- وَ أَنْصِفُوا الْمَظْلُومِينَ وَ لَا تَقْرَبُوا الرِّبَا وَ أَوْفُوا الْكَيْلَ وَ الْمِيزانَ وَ لا تَبْخَسُوا النَّاسَ أَشْياءَهُمْ وَ لا تَعْثَوْا فِي الْأَرْضِ مُفْسِدِينَ قَالَ فَيَطُوفُ فِي جَمِيعِ الْأَسْوَاقِ أَسْوَاقِ الْكُوفَةِ ثُمَّ يَرْجِعُ فَيَقْعُدُ لِلنَّاسِ}}<ref>مستدرک، ج۲، ص۴۳۲.</ref>؛ یعنی: [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در [[کوفه]]، پیش روی شما، هر روز صبح از مرکز [[خلافت]] خود بیرون می‌آمد و بازارهای کوفه را در حالی که تازیانه‌ای همراه داشتند - که دو سر داشت و به آن سبیبه می‌گفتند -[[بازار]] به بازار می‌گشت و در مقابل بازاریان، می‌ایستاد و خطاب به آنان می‌فرمود: ای کاسب‌ها! از [[خدا]] بترسید. تجار وقتی صدای آن [[حضرت]] را می‌شنیدند، هر چه در دست داشتند، به [[زمین]] گذاشته، از صمیم [[قلب]] متوجه فرمایشات حضرتش می‌گشتند، که می‌فرمود: [[طلب]] خیر را - بر همه چیز - مقدم دارید، با [[سهل]] المعامله بودن و آسان گرفتن - در [[خرید و فروش]] به اموالتان - [[برکت]] دهید و با خریداران با [[مهربان]] و [[شفقت]] برخورد کنید، ([[اخلاق]]) خود را با [[بردباری]] [[زینت]] دهید و از قسم خوردن دوری بجویید و از [[دروغگویی]] دور باشید، از [[ظلم]] [[کناره‌گیری]] کنید و با [[ستمدیدگان]] با [[عدل]] و [[انصاف]] برخورد کنید، دور و بر [[ربا]] نگردید و در اندازه‌گیری و وزن کردن کم نگذارید و از مقدار آن کم نکنید و اجناس [[مردم]] را بی‌ارزش و حقیر و کم مقدار نسازید و خود را از [[مفسدین]]، روی [[زمین]] قرار ندهید.


[[حضرت علی]]{{ع}} بدین نحو به تمام بازارها، یکی پس از دیگری سر می‌زدند و سپس برمی‌گشت و برای رسیدگی به مراجعات مردم، آماده شده و در جایگاه خود می‌نشست.
[[حضرت علی]] {{ع}} بدین نحو به تمام بازارها، یکی پس از دیگری سر می‌زدند و سپس برمی‌گشت و برای رسیدگی به مراجعات مردم، آماده شده و در جایگاه خود می‌نشست.
از مجموع این مباحث، نتیجه گرفته می‌شود که [[مکتب اسلام]] دارای یک سری [[قوانین]] و [[احکام]] [[سیاسی]]، [[اجتماعی]]، [[اقتصادی]]، نظامی و... است. که جز با [[تشکیل حکومت اسلامی]] قابل تحقق نیست، پس، تشکیل حکومت اسلامی منحصر به [[زمان]] و مکان خاص نیست بلکه الی الابد است و [[جامعیت]] این [[مکتب]] و [[جاودانگی]] آن بیانگر [[لزوم]] تشکیل حکومت اسلامی خواهد بود. [[حاکم اسلامی]] موظف است تمام [[دستورها]] و [[احکام اسلام]] را [[اجرا]] کند. [[اجرای شریعت]] از [[وظایف]] [[حکومت اسلامی]] می‌باشد.
از مجموع این مباحث، نتیجه گرفته می‌شود که [[مکتب اسلام]] دارای یک سری [[قوانین]] و [[احکام]] [[سیاسی]]، [[اجتماعی]]، [[اقتصادی]]، نظامی و... است. که جز با [[تشکیل حکومت اسلامی]] قابل تحقق نیست، پس، تشکیل حکومت اسلامی منحصر به [[زمان]] و مکان خاص نیست بلکه الی الابد است و [[جامعیت]] این [[مکتب]] و [[جاودانگی]] آن بیانگر [[لزوم]] تشکیل حکومت اسلامی خواهد بود. [[حاکم اسلامی]] موظف است تمام [[دستورها]] و [[احکام اسلام]] را [[اجرا]] کند. [[اجرای شریعت]] از [[وظایف]] [[حکومت اسلامی]] می‌باشد.


[[امام]] رابطه [[اسلام]] و [[سیاست]] را با تفسیرهای [[عقلانی]]، [[حکومتی]] و [[فقهی]] بیان می‌کنند و سیاست را با ماهیت اسلام مرتبط می‌کند و آن دو را غیر قابل تفکیک می‌شمارد<ref>رساله حکومت اسلامی یا ولایت فقیه، ص۱۷-۳.</ref><ref>فقه سیاسی، ج۱۰، ص۳۳۳.</ref><ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۷۳.</ref>.
[[امام]] رابطه [[اسلام]] و [[سیاست]] را با تفسیرهای [[عقلانی]]، [[حکومتی]] و [[فقهی]] بیان می‌کنند و سیاست را با ماهیت اسلام مرتبط می‌کند و آن دو را غیر قابل تفکیک می‌شمارد<ref>رساله حکومت اسلامی یا ولایت فقیه، ص۱۷-۳.</ref><ref>فقه سیاسی، ج۱۰، ص۳۳۳.</ref><ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۷۳.</ref>.


==اسلام و طرح سه مرحله‌ای==
== اسلام و طرح سه مرحله‌ای ==
اسلام در رابطه با مسائل جهانی به‌طور واقع‌گرایانه به شرایط وجود ملیت‌ها و [[دولت‌ها]] و نیاز به تمهیدات فراوان برای استقرار [[نظام]] ایده‌آل توجه کرده و طرح سه مرحله‌ای را مطرح کرده است:
اسلام در رابطه با مسائل جهانی به‌طور واقع‌گرایانه به شرایط وجود ملیت‌ها و [[دولت‌ها]] و نیاز به تمهیدات فراوان برای استقرار [[نظام]] ایده‌آل توجه کرده و طرح سه مرحله‌ای را مطرح کرده است:
#طرح نخستین همان [[ارتباطات]] بین‌المللی و بهره‌گیری از [[قواعد]] [[حقوقی]] عادلانه در [[روابط]] ملت‌هاست. اسلام در این مرحله که اغلب با شرایط استقرار ملیت‌ها و دولت‌ها همراه است، [[پیروی]] از [[نظام حقوقی]] بین‌الملل مبتنی بر عرف و [[قراردادهای بین‌المللی]] را لازم می‌شمارد و از مشارکت فعال [[ملت‌ها]] در سازمان‌های بین‌المللی براساس طرح [[برابری]] و [[حق]] و [[عدالت]] و [[احترام]] متقابل استقبال می‌کند. مفهوم این طرح، [[برتر]] از [[ارزش]] یک تاکتیک است، کما اینکه به معنای [[سازش]] و از دست دادن [[خصلت]] [[مبارزه]] نیست؛
# طرح نخستین همان [[ارتباطات]] بین‌المللی و بهره‌گیری از [[قواعد]] [[حقوقی]] عادلانه در [[روابط]] ملت‌هاست. اسلام در این مرحله که اغلب با شرایط استقرار ملیت‌ها و دولت‌ها همراه است، [[پیروی]] از [[نظام حقوقی]] بین‌الملل مبتنی بر عرف و [[قراردادهای بین‌المللی]] را لازم می‌شمارد و از مشارکت فعال [[ملت‌ها]] در سازمان‌های بین‌المللی براساس طرح [[برابری]] و [[حق]] و [[عدالت]] و [[احترام]] متقابل استقبال می‌کند. مفهوم این طرح، [[برتر]] از [[ارزش]] یک تاکتیک است، کما اینکه به معنای [[سازش]] و از دست دادن [[خصلت]] [[مبارزه]] نیست؛
# [[اسلام]] با بهره‌گیری از دو [[راهبرد]] [[دعوت]] و [[جهاد]] برای آگاه‌سازی و [[رهایی]] بخشی ملت‌ها و از میان بردن [[استکبار]] و آثار آن در مرحله دوم، از تز تشکیل [[حکومت جهانی]] واحد، و تأسیس یک نهاد [[حقوقی]] و [[حقوق اساسی]] بین‌الملل [[دفاع]] می‌کند، و این طرح به معنای رسیدن به ایستایی و یا هضم و ذوب شدن در یک [[تشکیلات سیاسی]] [[جهانی]] نیست؛
# [[اسلام]] با بهره‌گیری از دو [[راهبرد]] [[دعوت]] و [[جهاد]] برای آگاه‌سازی و [[رهایی]] بخشی ملت‌ها و از میان بردن [[استکبار]] و آثار آن در مرحله دوم، از تز تشکیل [[حکومت جهانی]] واحد، و تأسیس یک نهاد [[حقوقی]] و [[حقوق اساسی]] بین‌الملل [[دفاع]] می‌کند، و این طرح به معنای رسیدن به ایستایی و یا هضم و ذوب شدن در یک [[تشکیلات سیاسی]] [[جهانی]] نیست؛
#در مرحله سوم در روند حرکت به سوی همگونی در [[فکر و عقیده]] و [[آرمان]] با ادامه راهبرد دعوت و جهاد در نهایت زمینه برای اجرای طرح [[جامعه واحد جهانی]] و تشکیل [[امت]] همگون و [[امامت]] [[شایسته]] فراهم می‌شود، و طرح آرمانی اسلام در درازمدت [[جامه]] عمل به خود می‌پوشد.
# در مرحله سوم در روند حرکت به سوی همگونی در [[فکر و عقیده]] و [[آرمان]] با ادامه راهبرد دعوت و جهاد در نهایت زمینه برای اجرای طرح [[جامعه واحد جهانی]] و تشکیل [[امت]] همگون و [[امامت]] [[شایسته]] فراهم می‌شود، و طرح آرمانی اسلام در درازمدت [[جامه]] عمل به خود می‌پوشد.


اسلام گذار از هر سه مرحله را در نهایت امر در سه نوع شرایط متناسب با هر مرحله، و متفاوت از دید تحلیلی، شرط [[تحول]] اساسی [[جامعه اسلامی]] و [[تکامل]] حرکت جمعی [[جامعه بشری]] تلقی می‌کند.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۸۲.</ref>.
اسلام گذار از هر سه مرحله را در نهایت امر در سه نوع شرایط متناسب با هر مرحله، و متفاوت از دید تحلیلی، شرط [[تحول]] اساسی [[جامعه اسلامی]] و [[تکامل]] حرکت جمعی [[جامعه بشری]] تلقی می‌کند.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۱ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی]]، ص ۱۸۲.</ref>.
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش