جنگ صفین در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
'''[[جنگ صفین]]''' نبرد [[امام علی]]{{ع}} با [[معاویة بن ابی سفیان]] در محلی به نام [[صفین]] است. بعد از آنکه [[معاویه]] از [[بیعت با امام]] [[امتناع]] کرده و راه [[سرکشی]] در پیش گرفت. این [[جنگ]] کشتهها و پیامدهای ناگوار زیادی داشت و در پایان هم با [[حیله]] [[قرآن]] بر نیزه کار به [[حکمیت]] کشید. | '''[[جنگ صفین]]''' نبرد [[امام علی]] {{ع}} با [[معاویة بن ابی سفیان]] در محلی به نام [[صفین]] است. بعد از آنکه [[معاویه]] از [[بیعت با امام]] [[امتناع]] کرده و راه [[سرکشی]] در پیش گرفت. این [[جنگ]] کشتهها و پیامدهای ناگوار زیادی داشت و در پایان هم با [[حیله]] [[قرآن]] بر نیزه کار به [[حکمیت]] کشید. | ||
==علل [[جنگ]]== | == علل [[جنگ]] == | ||
با [[پیروزی]] و [[حاکمیت]] [[اسلام]]، [[امویان]] که [[دشمن]] دیرین [[اسلام]] و [[خاندان]] [[رسالت]] بودند، به [[فکر]] تسلّط بر [[قدرت]] و [[حکومت]] افتادند تا از [[اسلام]] [[انتقام]] بگیرند. در دوران [[خلافت]] [[عثمان]]، افرادی از [[بنیامیه]] در جاهای مختلف به [[حکومت]] گماشته شدند. [[معاویه]] از زمان [[عمر]] به [[ولایت]] [[شام]] گماشته شده بود و در زمان [[عثمان]] هم ادامه یافت و ۲۰ سال تسلّط بر آن مناطق داشت. وقتی [[امام علی|علی]]{{ع}} به [[خلافت]] رسید، [[اصلاحات]] را شروع کرد و نااهلان را از کار کنار گذاشت. [[معاویه]] هم یکی از آنان بود که در [[شام]] برای خود بساطی به هم زده بود. [[معاویه]] سر به [[طغیان]] گذاشت و [[فرمان]] [[امام]] را نپذیرفت و [[دشمنی]] دیرینهاش او را به [[مخالفت]] با [[امام]] و کارشکنی در [[کارها]] و ایجاد [[آشوب]] در مناطق مختلف و [[شبیخون]] به قلمرو [[حکومت]] [[امام]] واداشت. او که خود [[طمع]] در [[خلافت]] داشت، زیر بار [[خلافت]] [[امام]] نرفت، دیگران را نیز تحریک کرد و [[خونخواهی]] [[عثمان]] را بهانه قرار داد و مکاتبات متعددی بین او و [[امام علی|امیر المؤمنین]] انجام گرفت. [[امام]] پیوسته او را [[نصیحت]] میکرد و هشدار میداد، او گستاخی نشان میداد و [[تهمت]] میزد و [[تهدید]] به [[جنگ]] میکرد. [[امام]] پس از اتمام حجتهای بسیار، وقتی از به راه آمدن او [[ناامید]] شد برای فرونشاندن فتنۀ او و دفع تجاوزها و یکسره ساختن کارش مصمّم شد. [[امام]] که پس از [[جنگ جمل]] در [[کوفه]] مستقرّ شده بود، از همانجا نیرو [[بسیج]] کرد. [[عمروعاص]] هم با [[معاویه]] همدست شد. راهی جز [[جنگ]] با فتنهجویان [[یاغی]] و [[باغی]] برای [[امام علی]]{{ع}} باقی نمانده بود<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۸۶ و [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۷۷؛ دانشنامۀ امام علی، ج ۹، ص ۱۹۵؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۲۵۶-۲۵۷.</ref>. | با [[پیروزی]] و [[حاکمیت]] [[اسلام]]، [[امویان]] که [[دشمن]] دیرین [[اسلام]] و [[خاندان]] [[رسالت]] بودند، به [[فکر]] تسلّط بر [[قدرت]] و [[حکومت]] افتادند تا از [[اسلام]] [[انتقام]] بگیرند. در دوران [[خلافت]] [[عثمان]]، افرادی از [[بنیامیه]] در جاهای مختلف به [[حکومت]] گماشته شدند. [[معاویه]] از زمان [[عمر]] به [[ولایت]] [[شام]] گماشته شده بود و در زمان [[عثمان]] هم ادامه یافت و ۲۰ سال تسلّط بر آن مناطق داشت. وقتی [[امام علی|علی]] {{ع}} به [[خلافت]] رسید، [[اصلاحات]] را شروع کرد و نااهلان را از کار کنار گذاشت. [[معاویه]] هم یکی از آنان بود که در [[شام]] برای خود بساطی به هم زده بود. [[معاویه]] سر به [[طغیان]] گذاشت و [[فرمان]] [[امام]] را نپذیرفت و [[دشمنی]] دیرینهاش او را به [[مخالفت]] با [[امام]] و کارشکنی در [[کارها]] و ایجاد [[آشوب]] در مناطق مختلف و [[شبیخون]] به قلمرو [[حکومت]] [[امام]] واداشت. او که خود [[طمع]] در [[خلافت]] داشت، زیر بار [[خلافت]] [[امام]] نرفت، دیگران را نیز تحریک کرد و [[خونخواهی]] [[عثمان]] را بهانه قرار داد و مکاتبات متعددی بین او و [[امام علی|امیر المؤمنین]] انجام گرفت. [[امام]] پیوسته او را [[نصیحت]] میکرد و هشدار میداد، او گستاخی نشان میداد و [[تهمت]] میزد و [[تهدید]] به [[جنگ]] میکرد. [[امام]] پس از اتمام حجتهای بسیار، وقتی از به راه آمدن او [[ناامید]] شد برای فرونشاندن فتنۀ او و دفع تجاوزها و یکسره ساختن کارش مصمّم شد. [[امام]] که پس از [[جنگ جمل]] در [[کوفه]] مستقرّ شده بود، از همانجا نیرو [[بسیج]] کرد. [[عمروعاص]] هم با [[معاویه]] همدست شد. راهی جز [[جنگ]] با فتنهجویان [[یاغی]] و [[باغی]] برای [[امام علی]] {{ع}} باقی نمانده بود<ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۸۶ و [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۷۷؛ دانشنامۀ امام علی، ج ۹، ص ۱۹۵؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۲۵۶-۲۵۷.</ref>. | ||
==[[آمادگی]] برای [[جنگ]]== | == [[آمادگی]] برای [[جنگ]] == | ||
[[امام]]{{ع}} برای [[نبرد]] با [[معاویه]] آماده شد و برخی [[کارگزاران]] خود را به [[کوفه]] فراخواند. [[امام]] نامههایی به [[مخنف بن سلیم]]، [[کارگزار]] [[اصفهان]] و [[عبدالله بن عباس]]، [[حاکم بصره]] نوشت و از آنها خواست [[مردم]] را به [[جنگ]] [[دعوت]] کنند. [[امام]]{{ع}} برای [[نبرد صفین]] در نُخَیله اردو زد و از [[حارث اعور]] خواست [[مردم]] را به آنجا فراخواند. نیروهای [[بصره]] نیز همراه با فرماندهانشان خود را به [[نخیله]] رساندند و [[سپاه کوفه]] به [[فرماندهی]] [[امام]]{{ع}} روز چهارشنبه پنجم [[شوال]] ۳۶ ق متمرکز شد و [[امام]] برای [[سپاهیان]] خود [[سخنرانی]] کرده و به سمت [[شام]] حرکت کردند. در مسیر نامهای به [[معاویه]] نوشت تا شاید مسئله بدون درگیری حل شود و [[خون]] [[مسلمانان]] نریزد. [[معاویه]] جواب منفی به پیشنهاد [[امام]]{{ع}} داد. سرانجام دو [[سپاه]] در اوائل ذی الحجه در [[صفین]] مستقر شدند<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۸۶ و [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۷۷؛ دانشنامۀ امام علی، ج ۹، ص ۱۹۵؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۲۵۶-۲۵۷.</ref>. | [[امام]] {{ع}} برای [[نبرد]] با [[معاویه]] آماده شد و برخی [[کارگزاران]] خود را به [[کوفه]] فراخواند. [[امام]] نامههایی به [[مخنف بن سلیم]]، [[کارگزار]] [[اصفهان]] و [[عبدالله بن عباس]]، [[حاکم بصره]] نوشت و از آنها خواست [[مردم]] را به [[جنگ]] [[دعوت]] کنند. [[امام]] {{ع}} برای [[نبرد صفین]] در نُخَیله اردو زد و از [[حارث اعور]] خواست [[مردم]] را به آنجا فراخواند. نیروهای [[بصره]] نیز همراه با فرماندهانشان خود را به [[نخیله]] رساندند و [[سپاه کوفه]] به [[فرماندهی]] [[امام]] {{ع}} روز چهارشنبه پنجم [[شوال]] ۳۶ ق متمرکز شد و [[امام]] برای [[سپاهیان]] خود [[سخنرانی]] کرده و به سمت [[شام]] حرکت کردند. در مسیر نامهای به [[معاویه]] نوشت تا شاید مسئله بدون درگیری حل شود و [[خون]] [[مسلمانان]] نریزد. [[معاویه]] جواب منفی به پیشنهاد [[امام]] {{ع}} داد. سرانجام دو [[سپاه]] در اوائل ذی الحجه در [[صفین]] مستقر شدند<ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۸۶ و [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۷۷؛ دانشنامۀ امام علی، ج ۹، ص ۱۹۵؛ [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۲۵۶-۲۵۷.</ref>. | ||
==[[تصرف]] آب [[فرات]]== | == [[تصرف]] آب [[فرات]] == | ||
[[سپاه معاویه]] خود را در [[صفین]] به [[فرات]] رسانده و [[سپاه امام]]{{ع}} را از آب [[محروم]] کردند. [[امام]] با ایراد سخنانی، [[صعصعة بن صوحان]] را به سوی [[معاویه]] فرستاد که مانع استفاده از آب نشوید. [[مشاوران]] [[معاویه]] مدعی شدند که چون آب را بر [[عثمان]] بستهاند، ما هم آب را بر آنان میبندیم. [[امام]] با ارسال نیرو آب را از [[تصرف]] [[شامیان]] درآورد، اما آنها را از آب منع نکرد. پس از [[تصرف]] [[فرات]]، [[امام]]{{ع}} از آغاز [[نبرد]] سر باز زد. [[تصور]] عدهای بر این بود که [[امام]]{{ع}} [[جنگ]] را [[دوست]] ندارد. [[امام]]{{ع}} ضمن خطبهای فرمود که از [[مرگ]] [[هراس]] ندارد و در تردید نیست، بلکه [[انتظار]] [[هدایت]] آنان را دارد<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۲۵۸؛ دانشنامۀ امام علی، ج ۹، ص ۲۰۳.</ref>. | [[سپاه معاویه]] خود را در [[صفین]] به [[فرات]] رسانده و [[سپاه امام]] {{ع}} را از آب [[محروم]] کردند. [[امام]] با ایراد سخنانی، [[صعصعة بن صوحان]] را به سوی [[معاویه]] فرستاد که مانع استفاده از آب نشوید. [[مشاوران]] [[معاویه]] مدعی شدند که چون آب را بر [[عثمان]] بستهاند، ما هم آب را بر آنان میبندیم. [[امام]] با ارسال نیرو آب را از [[تصرف]] [[شامیان]] درآورد، اما آنها را از آب منع نکرد. پس از [[تصرف]] [[فرات]]، [[امام]] {{ع}} از آغاز [[نبرد]] سر باز زد. [[تصور]] عدهای بر این بود که [[امام]] {{ع}} [[جنگ]] را [[دوست]] ندارد. [[امام]] {{ع}} ضمن خطبهای فرمود که از [[مرگ]] [[هراس]] ندارد و در تردید نیست، بلکه [[انتظار]] [[هدایت]] آنان را دارد<ref>ر. ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۲۵۸؛ دانشنامۀ امام علی، ج ۹، ص ۲۰۳.</ref>. | ||
==آغاز [[جنگ]]== | == آغاز [[جنگ]] == | ||
ماه [[ذیحجه]] با درگیریهای مختلف به پایان رسید. در [[محرم]] [[نبرد]] به [[امید]] توقف [[جنگ]] متوقف شد. اما در پایان [[محرم]] [[جنگ]] بهطور رسمی اعلام شد. اول صفر سال ۳۷ ق [[نبرد]] بین دو طرف شروع شد. طرفین به [[سازماندهی]] نیروها پرداختند. [[امام]]{{ع}} [[عمار یاسر]]، [[مسئول]] سواره [[نظام]] و [[عبدالله]] بن [[بُدَیل بن وَرقاء]] خُزاعی را بر پیاده نظام گماشت و [[هاشم]] بن عُتبه را [[پرچمدار]] [[سپاه]] قرار داد. [[اشعث بن قیس]] را در سمت راست و [[عبدالله بن عباس]] را در سمت چپ [[سپاه]] گمارد و [[فرمانده]] هر یک از [[قبایل]] و جمعیتها را مشخص کرد. [[معاویه]] نیز [[عبیدالله بن عمر]] را بر سواره نظام، مُسلم بن عُقبه را بر پیاده نظام، [[عبدالله بن عمرو عاص]] را بر سمت راست و [[حبیب بن مسلمه]] را بر سمت چپ [[سپاه]] گمارد. [[پرچم]] را بهدست [[عبدالرحمان بن خالد بن ولید]] داد. هر روز جمعی از [[کوفیان]] با گروهی از [[شامیان]] میجنگیدند. روز اول [[مالک اشتر]] با [[حبیب بن مسلمه]] به [[نبرد]] پرداختند. روز دوم [[هاشم مرقال]] با ابواعور سلمی، روز سوم [[عمار یاسر]] با [[عمرو بن عاص]] و روز چهارم [[محمد بن حنفیه]] در برابر [[عبیدالله بن عمر]] قرار گرفت. در روز پنجم [[عبدالله بن عباس]] و [[ولید بن عُقبه]] درگیر شدند و بهشدت جنگیدند. در این روز جمعی از [[قاریان]] [[شام]] همراه [[شمر بن ابرهه]] به [[سپاه کوفه]] پیوستند که باعث [[سستی]] در [[سپاه شام]] شد. در روز ششم، [[قیس بن سعد]] از طرف [[لشکر]] [[کوفه]] با ابن (شُرَحبیل) ذی الکلاع شامی درگیری شدیدی داشتند و در روز هفتم، [[مالک اشتر]] با [[حبیب بن مسلمه]] درگیر شدند و هیچیک بر دیگری [[غلبه]] نکردند<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۲۵۸-۲۵۹؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۸۶؛ [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۸۲.</ref>. | ماه [[ذیحجه]] با درگیریهای مختلف به پایان رسید. در [[محرم]] [[نبرد]] به [[امید]] توقف [[جنگ]] متوقف شد. اما در پایان [[محرم]] [[جنگ]] بهطور رسمی اعلام شد. اول صفر سال ۳۷ ق [[نبرد]] بین دو طرف شروع شد. طرفین به [[سازماندهی]] نیروها پرداختند. [[امام]] {{ع}} [[عمار یاسر]]، [[مسئول]] سواره [[نظام]] و [[عبدالله]] بن [[بُدَیل بن وَرقاء]] خُزاعی را بر پیاده نظام گماشت و [[هاشم]] بن عُتبه را [[پرچمدار]] [[سپاه]] قرار داد. [[اشعث بن قیس]] را در سمت راست و [[عبدالله بن عباس]] را در سمت چپ [[سپاه]] گمارد و [[فرمانده]] هر یک از [[قبایل]] و جمعیتها را مشخص کرد. [[معاویه]] نیز [[عبیدالله بن عمر]] را بر سواره نظام، مُسلم بن عُقبه را بر پیاده نظام، [[عبدالله بن عمرو عاص]] را بر سمت راست و [[حبیب بن مسلمه]] را بر سمت چپ [[سپاه]] گمارد. [[پرچم]] را بهدست [[عبدالرحمان بن خالد بن ولید]] داد. هر روز جمعی از [[کوفیان]] با گروهی از [[شامیان]] میجنگیدند. روز اول [[مالک اشتر]] با [[حبیب بن مسلمه]] به [[نبرد]] پرداختند. روز دوم [[هاشم مرقال]] با ابواعور سلمی، روز سوم [[عمار یاسر]] با [[عمرو بن عاص]] و روز چهارم [[محمد بن حنفیه]] در برابر [[عبیدالله بن عمر]] قرار گرفت. در روز پنجم [[عبدالله بن عباس]] و [[ولید بن عُقبه]] درگیر شدند و بهشدت جنگیدند. در این روز جمعی از [[قاریان]] [[شام]] همراه [[شمر بن ابرهه]] به [[سپاه کوفه]] پیوستند که باعث [[سستی]] در [[سپاه شام]] شد. در روز ششم، [[قیس بن سعد]] از طرف [[لشکر]] [[کوفه]] با ابن (شُرَحبیل) ذی الکلاع شامی درگیری شدیدی داشتند و در روز هفتم، [[مالک اشتر]] با [[حبیب بن مسلمه]] درگیر شدند و هیچیک بر دیگری [[غلبه]] نکردند<ref>ر. ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۲۵۸-۲۵۹؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۸۶؛ [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۸۲.</ref>. | ||
==نبردهای [[امام]]== | == نبردهای [[امام]] == | ||
روز هشتم دو نیرو در برابر هم [[صفآرایی]] کردند. [[امام]]{{ع}} [[دعا]] کرد و به [[تشویق]] [[سپاه]] خود و شیوه [[نبرد]] با [[دشمن]] پرداخت. [[امام]]{{ع}} در [[قلب]] [[سپاه]] قرار گرفت. [[معاویه]] در برابرش حمله را آغاز کرد. [[امام]]{{ع}} درگیریهای زیادی در [[صفین]] داشت و تعداد زیادی از [[سپاهیان]] [[دشمن]] را کشت. سپس [[امام]]{{ع}} [[معاویه]] را به نبرد طلبید. [[عمروعاص]] گفت: "ای [[معاویه]] [[فرصت]] را [[غنیمت]] بشمار." [[معاویه]] گفت: "به [[خدا]] [[سوگند]] اگر میدانستم [[علی]] هرگز [[پیروز]] نمیشود، باز هم به [[جنگ]] او نمیرفتم تو میخواهی مرا به کشتن دهی تا [[خلافت]] بعد از من به تو برسد." [[عمرو عاص]] روزی در برابر [[امام]]{{ع}} قرار گرفت. [[امام]]{{ع}} نیزهای به او زد و به [[زمین]] افتاد. از [[ترس]] [[مرگ]]، عورت خود را هویدا ساخت و [[امام]]{{ع}} از کشتن وی صرفنظر کرد<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۲۵۹.</ref>. | روز هشتم دو نیرو در برابر هم [[صفآرایی]] کردند. [[امام]] {{ع}} [[دعا]] کرد و به [[تشویق]] [[سپاه]] خود و شیوه [[نبرد]] با [[دشمن]] پرداخت. [[امام]] {{ع}} در [[قلب]] [[سپاه]] قرار گرفت. [[معاویه]] در برابرش حمله را آغاز کرد. [[امام]] {{ع}} درگیریهای زیادی در [[صفین]] داشت و تعداد زیادی از [[سپاهیان]] [[دشمن]] را کشت. سپس [[امام]] {{ع}} [[معاویه]] را به نبرد طلبید. [[عمروعاص]] گفت: "ای [[معاویه]] [[فرصت]] را [[غنیمت]] بشمار." [[معاویه]] گفت: "به [[خدا]] [[سوگند]] اگر میدانستم [[علی]] هرگز [[پیروز]] نمیشود، باز هم به [[جنگ]] او نمیرفتم تو میخواهی مرا به کشتن دهی تا [[خلافت]] بعد از من به تو برسد." [[عمرو عاص]] روزی در برابر [[امام]] {{ع}} قرار گرفت. [[امام]] {{ع}} نیزهای به او زد و به [[زمین]] افتاد. از [[ترس]] [[مرگ]]، عورت خود را هویدا ساخت و [[امام]] {{ع}} از کشتن وی صرفنظر کرد<ref>ر. ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۲۵۹.</ref>. | ||
==لَیلة الهَریر== | == لَیلة الهَریر == | ||
یکی از شبهای سخت [[نبرد]] به نام "[[لیلة الهریر]]" معروف است. در آن [[شب]] شگفت ۳۶ هزار نفر از دو طرف کشته شدند. برخی از [[یاران]] حضرت نیز مانند [[عمّار یاسر]]، [[اویس قرنی]]، [[خزیمة بن ثابت]]، [[هاشم مرقال]]، [[عبد اللّه بن بدیل]]، [[ابو هیثم تیهان]] از شهدای آن مقطع از درگیریها بودند. درگیری در آن روز بسیار شدید بود، بهگونهای که [[نماز]] [[مغرب]] را در هنگامه [[نبرد]]، با اشاره خواندند. عده زیادی از دو طرف کشته شدند و [[نبرد]] در [[شب]] ادامه داشت. [[شب جمعه]]، [[امام]]{{ع}} [[مردم]] را به [[نبرد]] و [[صبر]] [[تشویق]] کرد. خود ایشان{{ع}} در [[قلب]] [[سپاه]] قرار داشت و [[مالک اشتر]] در سمت راست و [[عبدالله بن عباس]] در سمت چپ [[سپاه]]. یورشی سهمگین بر [[سپاه شام]] آوردند که [[سپاه شام]]، شکست را حس کرد. آنچنان سهمگین بود که [[سپاه امام]] [[نماز صبح]] را نیز با اشاره خواندند. حملات [[سپاه امام]] شدت بیشتری گرفت. [[مالک اشتر]] یورشی سخت را آغاز کرد و به نزدیک اردوگاه [[معاویه]] رسید. | یکی از شبهای سخت [[نبرد]] به نام "[[لیلة الهریر]]" معروف است. در آن [[شب]] شگفت ۳۶ هزار نفر از دو طرف کشته شدند. برخی از [[یاران]] حضرت نیز مانند [[عمّار یاسر]]، [[اویس قرنی]]، [[خزیمة بن ثابت]]، [[هاشم مرقال]]، [[عبد اللّه بن بدیل]]، [[ابو هیثم تیهان]] از شهدای آن مقطع از درگیریها بودند. درگیری در آن روز بسیار شدید بود، بهگونهای که [[نماز]] [[مغرب]] را در هنگامه [[نبرد]]، با اشاره خواندند. عده زیادی از دو طرف کشته شدند و [[نبرد]] در [[شب]] ادامه داشت. [[شب جمعه]]، [[امام]] {{ع}} [[مردم]] را به [[نبرد]] و [[صبر]] [[تشویق]] کرد. خود ایشان {{ع}} در [[قلب]] [[سپاه]] قرار داشت و [[مالک اشتر]] در سمت راست و [[عبدالله بن عباس]] در سمت چپ [[سپاه]]. یورشی سهمگین بر [[سپاه شام]] آوردند که [[سپاه شام]]، شکست را حس کرد. آنچنان سهمگین بود که [[سپاه امام]] [[نماز صبح]] را نیز با اشاره خواندند. حملات [[سپاه امام]] شدت بیشتری گرفت. [[مالک اشتر]] یورشی سخت را آغاز کرد و به نزدیک اردوگاه [[معاویه]] رسید. | ||
==[[قرآن بر سر نیزه]]== | == [[قرآن بر سر نیزه]] == | ||
[[معاویه]] که [[احساس]] خطر کرد به پیشنهاد [[عمرو عاص]]، [[نیرنگ]] "[[قرآن]] بر نیزهکردن" را به کار بست و عدهای ساده لوح در [[سپاه امام]]، [[فریب]] خوردند و دست از [[جنگ]] کشیدند. تعدادشان به ۲۰ هزار نفر میرسید و در رأس آنان [[اشعث بن قیس]] بود که [[فتنهانگیزی]] میکرد. میان [[سپاه امام]] [[اختلاف]] ایجاد شد و قُرّاء گفتند: "او ما را به [[قرآن]] میخواند و باید بپذیریم." [[امام]]{{ع}} فرمود: "این [[حیله]] است"، اما آنان نپذیرفتند. [[امام]]{{ع}} به [[مالک اشتر]] [[پیام]] داد که برگردد. او نزدیک خیمة [[معاویه]] بود، با [[تأسف]] فراوان برگشت و کار به [[حکمیّت]] و [[مصالحه]] کشیده شد، حکمیّتی که بر آن حضرت [[تحمیل]] شد<ref>ر. ک: موسوعة الإمام علی بن ابی طالب، ج ۵؛ دانشنامۀ امام علی، ج ۹؛ بحار الأنوار، ج ۳۲ ص ۳۶۵ و ۴۴۷؛ شرح ابن ابی الحدید، ج ۸، امام علی بن ابی طالب عقّاد، ج ۴؛ مروج الذهب، ج ۲ ص ۳۷۴، تاریخ طبری و کامل ابن اثیر، حوادث سال ۳۷.</ref>.<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۲۶۰؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۸۶.</ref> | [[معاویه]] که [[احساس]] خطر کرد به پیشنهاد [[عمرو عاص]]، [[نیرنگ]] "[[قرآن]] بر نیزهکردن" را به کار بست و عدهای ساده لوح در [[سپاه امام]]، [[فریب]] خوردند و دست از [[جنگ]] کشیدند. تعدادشان به ۲۰ هزار نفر میرسید و در رأس آنان [[اشعث بن قیس]] بود که [[فتنهانگیزی]] میکرد. میان [[سپاه امام]] [[اختلاف]] ایجاد شد و قُرّاء گفتند: "او ما را به [[قرآن]] میخواند و باید بپذیریم." [[امام]] {{ع}} فرمود: "این [[حیله]] است"، اما آنان نپذیرفتند. [[امام]] {{ع}} به [[مالک اشتر]] [[پیام]] داد که برگردد. او نزدیک خیمة [[معاویه]] بود، با [[تأسف]] فراوان برگشت و کار به [[حکمیّت]] و [[مصالحه]] کشیده شد، حکمیّتی که بر آن حضرت [[تحمیل]] شد<ref>ر. ک: موسوعة الإمام علی بن ابی طالب، ج ۵؛ دانشنامۀ امام علی، ج ۹؛ بحار الأنوار، ج ۳۲ ص ۳۶۵ و ۴۴۷؛ شرح ابن ابی الحدید، ج ۸، امام علی بن ابی طالب عقّاد، ج ۴؛ مروج الذهب، ج ۲ ص ۳۷۴، تاریخ طبری و کامل ابن اثیر، حوادث سال ۳۷.</ref>.<ref>ر. ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۲۶۰؛ [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۸۶.</ref> | ||
==تعداد شرکت کنندگان در [[جنگ]]== | == تعداد شرکت کنندگان در [[جنگ]] == | ||
رقمهای متفاوتی درباره [[سپاه امام علی]]{{ع}} و [[معاویه]] ذکر شده است. متون [[تاریخی]] اشاره دارند که [[سپاه امام علی]]{{ع}} به ۱۲۰ هزار یا ۱۵۰ هزار یا ۹۵ هزار یا بیش از صد هزار یا بیش از پنجاه هزار نفر میرسید، اما نظر مشهور آن است که تعداد [[سپاه امام]]{{ع}} ۹۰ هزار نفر بود. همچنین گزارشهای [[تاریخی]] دربارۀ تعداد [[لشکریان]] [[معاویه]]، میان ۶۰ هزار، ۷۰ هزار، ۸۳ هزار، ۹۰ هزار، ۱۰۰ هزار، ۱۲۰ هزار و ۱۳۰ نفر متفاوت است؛ لکن گزارشهایی که تصریح میکند تعداد آنان ۸۵ هزار تن بود، مشهورتر است. در [[نبرد صفین]]، به همراه [[امیرمؤمنان]]{{ع}}، بسیاری از [[صحابیان]] بزرگ [[پیامبر]]{{صل}} و برجستگانی دیگر شرکت داشتند؛ برخی گزارشها اشاره دارند که تعداد آنان، هفتاد تا هشتاد نفر از [[صحابیان]] بَدْری و هشتصد نفر از [[صحابیان]] حاضر در [[بیعت رضوان]] و چهارصد نفر از دیگر [[صحابیان]] بوده است. در مقابل، تعداد [[صحابیان]] شرکت کننده در [[لشکر]] [[معاویه]] از انگشتان دست، [[تجاوز]] نمیکرده و آنان کسانی بودهاند که پس از [[فتح مکه]]، [[مسلمان]] شده بودند و با [[پیامبر]]{{صل}} سالهای دراز، [[پیکار]] کرده بودند یا از کسانی بودند که [[پیامبر]]{{صل}} آنان را بیرون رانده یا [[نفرین]] نموده بود<ref>ر.ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۲۵۷؛ [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۸۲.</ref>. | رقمهای متفاوتی درباره [[سپاه امام علی]] {{ع}} و [[معاویه]] ذکر شده است. متون [[تاریخی]] اشاره دارند که [[سپاه امام علی]] {{ع}} به ۱۲۰ هزار یا ۱۵۰ هزار یا ۹۵ هزار یا بیش از صد هزار یا بیش از پنجاه هزار نفر میرسید، اما نظر مشهور آن است که تعداد [[سپاه امام]] {{ع}} ۹۰ هزار نفر بود. همچنین گزارشهای [[تاریخی]] دربارۀ تعداد [[لشکریان]] [[معاویه]]، میان ۶۰ هزار، ۷۰ هزار، ۸۳ هزار، ۹۰ هزار، ۱۰۰ هزار، ۱۲۰ هزار و ۱۳۰ نفر متفاوت است؛ لکن گزارشهایی که تصریح میکند تعداد آنان ۸۵ هزار تن بود، مشهورتر است. در [[نبرد صفین]]، به همراه [[امیرمؤمنان]] {{ع}}، بسیاری از [[صحابیان]] بزرگ [[پیامبر]] {{صل}} و برجستگانی دیگر شرکت داشتند؛ برخی گزارشها اشاره دارند که تعداد آنان، هفتاد تا هشتاد نفر از [[صحابیان]] بَدْری و هشتصد نفر از [[صحابیان]] حاضر در [[بیعت رضوان]] و چهارصد نفر از دیگر [[صحابیان]] بوده است. در مقابل، تعداد [[صحابیان]] شرکت کننده در [[لشکر]] [[معاویه]] از انگشتان دست، [[تجاوز]] نمیکرده و آنان کسانی بودهاند که پس از [[فتح مکه]]، [[مسلمان]] شده بودند و با [[پیامبر]] {{صل}} سالهای دراز، [[پیکار]] کرده بودند یا از کسانی بودند که [[پیامبر]] {{صل}} آنان را بیرون رانده یا [[نفرین]] نموده بود<ref>ر. ک: [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ص ۲۵۷؛ [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۸۲.</ref>. | ||
==تعداد کشتهها== | == تعداد کشتهها == | ||
[[جنگ صفین]]، تلفات بسیار داشت و ۲۵ هزار نفر از سربازان [[امام]] و ۴۵ هزار نفر از [[شامیان]] کشته شدند<ref>ر.ک: مروج الذهب، ج ۲، ص ۳۹۴؛ [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۸۲.</ref>. | [[جنگ صفین]]، تلفات بسیار داشت و ۲۵ هزار نفر از سربازان [[امام]] و ۴۵ هزار نفر از [[شامیان]] کشته شدند<ref>ر. ک: مروج الذهب، ج ۲، ص ۳۹۴؛ [[محمد محمدی ریشهری|محمدی ریشهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۸۲.</ref>. | ||
==پیامدهای [[جنگ صفین]]== | == پیامدهای [[جنگ صفین]] == | ||
[[جنگ صفین]] از آغاز تا پایانش ۱۸ ماه طول کشید و غیر از تلفات جانی، پیدایش گروه [[خوارج]] پس از ماجرای [[حکمیّت]]، که به نام "[[مارقین]]" شناخته میشوند و آشفتهتر شدن قلمرو [[حکومت]] [[علی]]{{ع}} به خاطر تجاوزات مکرّر نیروهای وابسته به [[معاویه]] به [[حریم]] آن و ایجاد [[رعب]] و [[ناامنی]] و [[غارت]] و [[نقض پیمان]] [[صلح]] از سوی او، از پیامدهای این [[جنگ]] بود<ref>ر.ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۸۶ و [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۷۷.</ref>. | [[جنگ صفین]] از آغاز تا پایانش ۱۸ ماه طول کشید و غیر از تلفات جانی، پیدایش گروه [[خوارج]] پس از ماجرای [[حکمیّت]]، که به نام "[[مارقین]]" شناخته میشوند و آشفتهتر شدن قلمرو [[حکومت]] [[علی]] {{ع}} به خاطر تجاوزات مکرّر نیروهای وابسته به [[معاویه]] به [[حریم]] آن و ایجاد [[رعب]] و [[ناامنی]] و [[غارت]] و [[نقض پیمان]] [[صلح]] از سوی او، از پیامدهای این [[جنگ]] بود<ref>ر. ک: [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۱۸۶ و [[فرهنگنامه دینی (کتاب)|فرهنگنامه دینی]]، ص۷۷.</ref>. | ||
==علل وقوع [[جنگ صفین]]== | == علل وقوع [[جنگ صفین]] == | ||
پس از آنکه [[امام]]{{ع}} از [[جنگ جمل]] پیروزمندانه به [[کوفه]] تشریف فرما شد و [[حکومت اسلامی]] استقرار یافت، به رتق و فتق امور پرداخت و جمعی از [[استانداران]] [[صالح]] را بر مراکز مهم [[کشور اسلامی]] [[منصوب]] کرد و ناصالحان و افراد نالایق، یا خود فرار کردند و یا امام{{ع}} آنان را [[عزل]] نمود. حال که اوضاع کاملاً آرام و امام بر کشور اسلامی مسلط شده است وقت آن رسیده به سراغ [[معاویه]] برود و ریشه [[شجره ملعونه]] [[بنی امیه]] را از [[سرزمین شام]] قطع کند. بدین منظور [[جریر بن عبدالله بجلی]] [[استاندار]] [[همدان]] را که به کوفه آمده بود تا حضوراً با امام{{ع}} [[بیعت]] کند، با نامهای به سوی [[شام]] اعزام کرد تا اگر معاویه بیعت کرد چه بهتر<ref>هدف امام{{ع}} از بیعت معاویه این بود که پس از آنکه او بیعت کرد وی را برکنار کند و دست او را از اموال و حقوق مسلمانان کوتاه نماید.</ref> و اگر [[امتناع]] ورزید فوراً او را از [[حکومت]] شام [[خلع]] کند. | پس از آنکه [[امام]] {{ع}} از [[جنگ جمل]] پیروزمندانه به [[کوفه]] تشریف فرما شد و [[حکومت اسلامی]] استقرار یافت، به رتق و فتق امور پرداخت و جمعی از [[استانداران]] [[صالح]] را بر مراکز مهم [[کشور اسلامی]] [[منصوب]] کرد و ناصالحان و افراد نالایق، یا خود فرار کردند و یا امام {{ع}} آنان را [[عزل]] نمود. حال که اوضاع کاملاً آرام و امام بر کشور اسلامی مسلط شده است وقت آن رسیده به سراغ [[معاویه]] برود و ریشه [[شجره ملعونه]] [[بنی امیه]] را از [[سرزمین شام]] قطع کند. بدین منظور [[جریر بن عبدالله بجلی]] [[استاندار]] [[همدان]] را که به کوفه آمده بود تا حضوراً با امام {{ع}} [[بیعت]] کند، با نامهای به سوی [[شام]] اعزام کرد تا اگر معاویه بیعت کرد چه بهتر<ref>هدف امام {{ع}} از بیعت معاویه این بود که پس از آنکه او بیعت کرد وی را برکنار کند و دست او را از اموال و حقوق مسلمانان کوتاه نماید.</ref> و اگر [[امتناع]] ورزید فوراً او را از [[حکومت]] شام [[خلع]] کند. | ||
[[مالک اشتر]] با اعزام «[[جریر]]» نظر موافق نداشت؛ زیرا او را متهم به [[همکاری]] با معاویه میساخت ولی امام{{ع}} برخلاف نظر او، جریر را بر این کار برگزید و فرمود: | [[مالک اشتر]] با اعزام «[[جریر]]» نظر موافق نداشت؛ زیرا او را متهم به [[همکاری]] با معاویه میساخت ولی امام {{ع}} برخلاف نظر او، جریر را بر این کار برگزید و فرمود: | ||
{{متن حدیث|دَعْهُ حَتَّى نَنْظُرَ مَا يَرْجِعُ بِهِ إِلَيْنَا}}؛ | {{متن حدیث|دَعْهُ حَتَّى نَنْظُرَ مَا يَرْجِعُ بِهِ إِلَيْنَا}}؛ | ||
«بگذار برود تا ببینیم چه میکند»<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۵۶۰؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۴۱؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۷۴.</ref>. | «بگذار برود تا ببینیم چه میکند»<ref>تاریخ طبری، ج۳، ص۵۶۰؛ تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۲؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۱۴۱؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۷۴.</ref>. | ||
جریر [[نامه امام]]{{ع}} را به شام برد و بر معاویه وارد شد ابتدا با سخنانی [[قاطع]] و کوبنده معاویه را [[ارشاد]] نمود و چنین گفت: | جریر [[نامه امام]] {{ع}} را به شام برد و بر معاویه وارد شد ابتدا با سخنانی [[قاطع]] و کوبنده معاویه را [[ارشاد]] نمود و چنین گفت: | ||
ای معاویه! بدان که [[مردم]] [[مکه]] و [[مدینه]]، کوفه و [[بصره]]، [[حجاز]] و [[یمن]]، [[مصر]] و عمان، [[بحرین]] و یمامه، همه با پسر عمویت [[علی بن ابیطالب]] بیعت کردهاند و جز همین چند قلعه که تو در آن هستی کسی باقی نمانده است، اگر سیلی از بیابانهای آنجا جاری شود همه را [[غرق]] میکند، من آمدهام که تو را به آنچه [[رستگاری]] تو در آن است [[دعوت]] کنم و به [[بیعت]] از این [[مردم]] رهنمون گردانم»<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۷۵؛ منقری، وقعة صفین، ص۲۸؛ ابن قتیبة، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۸۴۷.</ref>. | ای معاویه! بدان که [[مردم]] [[مکه]] و [[مدینه]]، کوفه و [[بصره]]، [[حجاز]] و [[یمن]]، [[مصر]] و عمان، [[بحرین]] و یمامه، همه با پسر عمویت [[علی بن ابیطالب]] بیعت کردهاند و جز همین چند قلعه که تو در آن هستی کسی باقی نمانده است، اگر سیلی از بیابانهای آنجا جاری شود همه را [[غرق]] میکند، من آمدهام که تو را به آنچه [[رستگاری]] تو در آن است [[دعوت]] کنم و به [[بیعت]] از این [[مردم]] رهنمون گردانم»<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۷۵؛ منقری، وقعة صفین، ص۲۸؛ ابن قتیبة، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۸۴۷.</ref>. | ||
آنگاه [[نامه]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} را [[تسلیم]] [[معاویه]] کرد، که خلاصهای از آن نامه این است: | آنگاه [[نامه]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} را [[تسلیم]] [[معاویه]] کرد، که خلاصهای از آن نامه این است: | ||
«ای معاویه! بیعت [[مهاجران]] و [[انصار]] با من [[حجت]] را بر تو تمام کرده و تو را ملزم به [[اطاعت]] ساخته، [[طلحه]] و [[زبیر]] با من بیعت کردند سپس بیعت خود را شکستند، شکستن بیعت مانند رد آن است تا [[حق]] فرا رسید و [[فرمان خدا]] [[پیروز]] شد. درباره [[قاتلان عثمان]] زیاد سخن گفتی تو نیز در آنچه که سایر [[مسلمانان]] وارد شدهاند وارد شو (و بیعت کن) و آنگاه حادثه را نزد من مطرح کن، به [[جان]] خودم قسم اگر به [[عقل]] خودت نه به هوای نفست باز گردی مرا [[پاکترین]] فرد نسبت به [[عثمان]] مییابی، بدان که تو از [[طلقاء]] ([[آزادشدگان]]) هستی و برای این گروه، [[خلافت]] [[حلال]] نیست و حق عضویت در [[شورا]] ندارند، من به سوی تو و کسانی که از ناحیه تو مشغول کار هستند [[جریر بن عبدالله]] را که از [[اهل]] [[ایمان]] و [[هجرت]] است اعزام کردم تا بیعت کنی و [[وفاداری]] خود را اعلام نمایی»<ref>ر.ک: نهج البلاغه، نامه ۶؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۵۶۱؛ منقری، وقعة صفین، ص۲۹ و ۳۰؛ ابن عبد ربه، عقد الفرید، ج۴، ص۳۲۲؛ سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۴۶۷.</ref>. | «ای معاویه! بیعت [[مهاجران]] و [[انصار]] با من [[حجت]] را بر تو تمام کرده و تو را ملزم به [[اطاعت]] ساخته، [[طلحه]] و [[زبیر]] با من بیعت کردند سپس بیعت خود را شکستند، شکستن بیعت مانند رد آن است تا [[حق]] فرا رسید و [[فرمان خدا]] [[پیروز]] شد. درباره [[قاتلان عثمان]] زیاد سخن گفتی تو نیز در آنچه که سایر [[مسلمانان]] وارد شدهاند وارد شو (و بیعت کن) و آنگاه حادثه را نزد من مطرح کن، به [[جان]] خودم قسم اگر به [[عقل]] خودت نه به هوای نفست باز گردی مرا [[پاکترین]] فرد نسبت به [[عثمان]] مییابی، بدان که تو از [[طلقاء]] ([[آزادشدگان]]) هستی و برای این گروه، [[خلافت]] [[حلال]] نیست و حق عضویت در [[شورا]] ندارند، من به سوی تو و کسانی که از ناحیه تو مشغول کار هستند [[جریر بن عبدالله]] را که از [[اهل]] [[ایمان]] و [[هجرت]] است اعزام کردم تا بیعت کنی و [[وفاداری]] خود را اعلام نمایی»<ref>ر. ک: نهج البلاغه، نامه ۶؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۵۶۱؛ منقری، وقعة صفین، ص۲۹ و ۳۰؛ ابن عبد ربه، عقد الفرید، ج۴، ص۳۲۲؛ سید محسن امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۴۶۷.</ref>. | ||
معاویه در پاسخ «[[جریر]]» [[نماینده]] [[امام]]{{ع}} امروز و فردا کرد و گفت: باید در این باره [[فکر]] کنم و با مردم [[شام]] [[مشورت]] نمایم. او با این وقتکشی میخواست نیروهایی برای خود جذب کند و مردم شام را برای مقابله آماده نماید تا آنکه دیرتر از موعد مقرر خبر به علی برسد و معاویه توانسته باشد در این مدت [[آمادگی]] لازم را پیدا نماید؛ | معاویه در پاسخ «[[جریر]]» [[نماینده]] [[امام]] {{ع}} امروز و فردا کرد و گفت: باید در این باره [[فکر]] کنم و با مردم [[شام]] [[مشورت]] نمایم. او با این وقتکشی میخواست نیروهایی برای خود جذب کند و مردم شام را برای مقابله آماده نماید تا آنکه دیرتر از موعد مقرر خبر به علی برسد و معاویه توانسته باشد در این مدت [[آمادگی]] لازم را پیدا نماید؛ | ||
لذا پس از چند روزی، منادی معاویه مردم [[شام]] را به [[مسجد]] [[دعوت]] کرد، خود [[معاویه]] بالای [[منبر]] رفت و پس از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] و توصیف [[سرزمین شام]] که این جا [[سرزمین]] [[پیامبران]] و [[بندگان]] [[صالح]] است و... گفت: [[مردم]]! میدانید من [[نماینده]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[عمر بن خطاب]] و [[عثمان بن عفان]] هستم من درباره کسی کاری صورت ندادهام که از او شرمنده باشم، من ولی و [[سلطان]] [[خون]] عثمانم که [[مظلوم]] کشته شده است چون [[قرآن]] فرموده است: {{متن قرآن|وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا}}<ref>«و آن کس را که خداوند (کشتن وی را) حرام کرده است جز به حقّ مکشید و آنکه به ستم کشته شود برای وارث او حقّی نهادهایم پس نباید در کشتن (به قصاص) گزافکاری کند زیرا (از سوی شرع) یاری شده است» سوره اسراء، آیه ۳۳.</ref> آن گاه افزود: من مایلم نظر شما را درباره [[قتل عثمان]] بدانم. | لذا پس از چند روزی، منادی معاویه مردم [[شام]] را به [[مسجد]] [[دعوت]] کرد، خود [[معاویه]] بالای [[منبر]] رفت و پس از [[حمد]] و [[ثنای الهی]] و توصیف [[سرزمین شام]] که این جا [[سرزمین]] [[پیامبران]] و [[بندگان]] [[صالح]] است و... گفت: [[مردم]]! میدانید من [[نماینده]] [[امیرمؤمنان]] {{ع}} [[عمر بن خطاب]] و [[عثمان بن عفان]] هستم من درباره کسی کاری صورت ندادهام که از او شرمنده باشم، من ولی و [[سلطان]] [[خون]] عثمانم که [[مظلوم]] کشته شده است چون [[قرآن]] فرموده است: {{متن قرآن|وَمَنْ قُتِلَ مَظْلُومًا فَقَدْ جَعَلْنَا لِوَلِيِّهِ سُلْطَانًا}}<ref>«و آن کس را که خداوند (کشتن وی را) حرام کرده است جز به حقّ مکشید و آنکه به ستم کشته شود برای وارث او حقّی نهادهایم پس نباید در کشتن (به قصاص) گزافکاری کند زیرا (از سوی شرع) یاری شده است» سوره اسراء، آیه ۳۳.</ref> آن گاه افزود: من مایلم نظر شما را درباره [[قتل عثمان]] بدانم. | ||
مردم شام فریاد برآوردند که: ما به [[خونخواهی عثمان]] با تو [[بیعت]] میکنیم و خون او را مطالبه مینماییم، سپس با او در این راه بیعت کردند و گفتند در این راه از [[جان]] و [[مال]] خود خواهیم گذشت<ref> شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۷۷ و ۷۸؛ وقعة صفین، ص۳۱ و ۳۲.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۴۳۸.</ref> | مردم شام فریاد برآوردند که: ما به [[خونخواهی عثمان]] با تو [[بیعت]] میکنیم و خون او را مطالبه مینماییم، سپس با او در این راه بیعت کردند و گفتند در این راه از [[جان]] و [[مال]] خود خواهیم گذشت<ref> شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۷۷ و ۷۸؛ وقعة صفین، ص۳۱ و ۳۲.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۴۳۸.</ref> | ||
===[[نامه]] معاویه به [[عمرو بن عاص]]=== | === [[نامه]] معاویه به [[عمرو بن عاص]] === | ||
معاویه برای مقابله با [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} از دغلبازان و [[سیاستمداران]] کهنهکار کمک خواست، به همین منظور نامهای به [[عمرو عاص]] نوشت و او را برای [[مشورت]] درباره [[جنگ با علی]]{{ع}} به شام دعوت کرد. و [[وعده]] [[حکومت مصر]] را پس از [[پیروزی]] به عمرو عاص داد. عمرو عاص که در [[زمان]] [[حکومت عثمان]] به عنوان عنصری نامطلوب از حکومت مصر کنار زده شده بود ودر [[فلسطین]] [[زندگی]] میکرد. به محض این که نامه معاویه به او رسید با پسرانش «عبدالله» و «محمد» به مشورت پرداخت. و سرانجام برای رسیدن به [[حکمرانی]] [[مصر]] از فلسطین به شام عزیمت نمود<ref>ر.ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۶۵.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۴۴۰.</ref> | معاویه برای مقابله با [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} از دغلبازان و [[سیاستمداران]] کهنهکار کمک خواست، به همین منظور نامهای به [[عمرو عاص]] نوشت و او را برای [[مشورت]] درباره [[جنگ با علی]] {{ع}} به شام دعوت کرد. و [[وعده]] [[حکومت مصر]] را پس از [[پیروزی]] به عمرو عاص داد. عمرو عاص که در [[زمان]] [[حکومت عثمان]] به عنوان عنصری نامطلوب از حکومت مصر کنار زده شده بود ودر [[فلسطین]] [[زندگی]] میکرد. به محض این که نامه معاویه به او رسید با پسرانش «عبدالله» و «محمد» به مشورت پرداخت. و سرانجام برای رسیدن به [[حکمرانی]] [[مصر]] از فلسطین به شام عزیمت نمود<ref>ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۲، ص۶۵.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۴۴۰.</ref> | ||
===حرکت [[سپاه امام]]{{ع}} به سوی [[صفین]]=== | === حرکت [[سپاه امام]] {{ع}} به سوی [[صفین]] === | ||
[[امام]] پس از آنکه دانست [[معاویه]] [[تسلیم]] [[حق]] نشده و حاضر به [[بیعت]] نیست بلکه سرباز جمع آوری میکند و آماده [[جنگ]] میشود در اوایل [[ماه شوال]] [[سال]] ۳۶ قمری، [[تصمیم]] به اعزام نیرو گرفت. | [[امام]] پس از آنکه دانست [[معاویه]] [[تسلیم]] [[حق]] نشده و حاضر به [[بیعت]] نیست بلکه سرباز جمع آوری میکند و آماده [[جنگ]] میشود در اوایل [[ماه شوال]] [[سال]] ۳۶ قمری، [[تصمیم]] به اعزام نیرو گرفت. | ||
به [[فرمان امام]]{{ع}} [[سپاه اسلام]] در چهارشنبه پنجم [[شوال]] ۳۶ قمری به سوی صفین حرکت کرد. [[ابن شهر آشوب]] مینویسد: نود هزار تن، [[سپاه امام]] را تشکیل میداد<ref>مسعودی مینویسد: «در تعداد سپاهیان عراق و شام اختلاف است ولی مشهور آن است که سپاهیان امام{{ع}} ۸۵ هزار نفر و سپاهیان معاویه ۹۰ هزار نفر بودهاند». (مروج الذهب، ج۲، ص۳۸۴).</ref>. که به گفته [[سعید بن جبیر]] در میان آنها [[ستارگان]] درخشانی از [[صحابی]] [[رسول الله]]{{صل}} به چشم میخوردند که تعداد آنان به ۹۰۰ نفر از [[انصار]] و ۸۰۰ نفر از [[مهاجرین]] و به گفته [[ابن ابی لیلی]] هفتاد نفر یا ۱۳۰ نفر از آن مهاجرین و انصار از جنگجویان [[بدر]] بودند، و معاویه در حالی که ۱۲۰ هزار نفر سپاهیانش را تشکیل میداد تنها دو نفر یکی [[نعمان بن بشیر]] و دیگری [[مسلمة بن مخلد]] از [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} در میانشان دیده میشد<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۶۷.</ref>. | به [[فرمان امام]] {{ع}} [[سپاه اسلام]] در چهارشنبه پنجم [[شوال]] ۳۶ قمری به سوی صفین حرکت کرد. [[ابن شهر آشوب]] مینویسد: نود هزار تن، [[سپاه امام]] را تشکیل میداد<ref>مسعودی مینویسد: «در تعداد سپاهیان عراق و شام اختلاف است ولی مشهور آن است که سپاهیان امام {{ع}} ۸۵ هزار نفر و سپاهیان معاویه ۹۰ هزار نفر بودهاند». (مروج الذهب، ج۲، ص۳۸۴).</ref>. که به گفته [[سعید بن جبیر]] در میان آنها [[ستارگان]] درخشانی از [[صحابی]] [[رسول الله]] {{صل}} به چشم میخوردند که تعداد آنان به ۹۰۰ نفر از [[انصار]] و ۸۰۰ نفر از [[مهاجرین]] و به گفته [[ابن ابی لیلی]] هفتاد نفر یا ۱۳۰ نفر از آن مهاجرین و انصار از جنگجویان [[بدر]] بودند، و معاویه در حالی که ۱۲۰ هزار نفر سپاهیانش را تشکیل میداد تنها دو نفر یکی [[نعمان بن بشیر]] و دیگری [[مسلمة بن مخلد]] از [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}} در میانشان دیده میشد<ref>ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۶۷.</ref>. | ||
امام{{ع}} که [[فرماندهی]] کل [[سپاه]] را به عهده داشت همراه سپاه آماده حرکت شد. نکته قابل توجه این جاست که کثرت [[لشکر]] و اعلام [[وفاداری]] و [[جان]] بر کفی [[سپاهیان]]، هرگز امام را از [[خدا]] [[غافل]] نمیکرد و در تمام لحظات، خدا را یاد میکرد؛ لذا موقعی که آن [[حضرت]] پا در رکاب اسب خود کرد گفت: «[[بسم الله]]» و وقتی بر روی زین قرار گرفت گفت: | امام {{ع}} که [[فرماندهی]] کل [[سپاه]] را به عهده داشت همراه سپاه آماده حرکت شد. نکته قابل توجه این جاست که کثرت [[لشکر]] و اعلام [[وفاداری]] و [[جان]] بر کفی [[سپاهیان]]، هرگز امام را از [[خدا]] [[غافل]] نمیکرد و در تمام لحظات، خدا را یاد میکرد؛ لذا موقعی که آن [[حضرت]] پا در رکاب اسب خود کرد گفت: «[[بسم الله]]» و وقتی بر روی زین قرار گرفت گفت: | ||
{{متن قرآن|سُبْحَانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ * وَإِنَّا إِلَى رَبِّنَا لَمُنْقَلِبُونَ}}<ref>«تا بر پشت آن قرار گیرید سپس نعمت پروردگارتان را هنگامی که بر آن قرار گرفتید یاد کنید و بگویید: پاکا آن (خداوند) که این را برای ما رام کرد و ما را توان آن نبود * و ما به سوی پروردگارمان برمیگردیم» سوره زخرف، آیه ۱۳-۱۴.</ref>. | {{متن قرآن|سُبْحَانَ الَّذِي سَخَّرَ لَنَا هَذَا وَمَا كُنَّا لَهُ مُقْرِنِينَ * وَإِنَّا إِلَى رَبِّنَا لَمُنْقَلِبُونَ}}<ref>«تا بر پشت آن قرار گیرید سپس نعمت پروردگارتان را هنگامی که بر آن قرار گرفتید یاد کنید و بگویید: پاکا آن (خداوند) که این را برای ما رام کرد و ما را توان آن نبود * و ما به سوی پروردگارمان برمیگردیم» سوره زخرف، آیه ۱۳-۱۴.</ref>. | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
«پروردگارا! من از [[مشقت]] [[سفر]] و از [[اندوه]] بازگشت و از [[سرگردانی]] پس از [[یقین]] و از چشم انداز بد در [[اهل]] و [[مال]] به تو [[پناه]] میبرم، پروردگارا! تو همراه و مصاحب در سفر و [[جانشین]] در خانوادهای و این دو، جز در تو جمع نمیشود؛ زیرا کسی که جانشین است همراه نمیشود و کسی که همراه گشت جانشین نمیشود». | «پروردگارا! من از [[مشقت]] [[سفر]] و از [[اندوه]] بازگشت و از [[سرگردانی]] پس از [[یقین]] و از چشم انداز بد در [[اهل]] و [[مال]] به تو [[پناه]] میبرم، پروردگارا! تو همراه و مصاحب در سفر و [[جانشین]] در خانوادهای و این دو، جز در تو جمع نمیشود؛ زیرا کسی که جانشین است همراه نمیشود و کسی که همراه گشت جانشین نمیشود». | ||
سپس مرکب خود را حرکت داد و در حالی که [[حر بن سهم ربعی]] در پیشاپیش او حرکت میکرد و [[رجز]] میخواند به مسیر ادامه داد<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۶۶.</ref>. | سپس مرکب خود را حرکت داد و در حالی که [[حر بن سهم ربعی]] در پیشاپیش او حرکت میکرد و [[رجز]] میخواند به مسیر ادامه داد<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۶۶.</ref>. | ||
[[امام]]{{ع}} با [[سربازان]] خود [[کوفه]] را به جانب [[صفین]] ترک گفتند و چون از پل کوفه عبور کردند به سربازان فرمود: [[نماز]] را شکسته بخوانید زیرا ما مسافریم و [[روزه]] [[واجب]] نگیرید، آن گاه خود امام دو رکعت [[نماز ظهر]] به جای آورد و به سفر ادامه دادند<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۶۷.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۴۴۰.</ref> | [[امام]] {{ع}} با [[سربازان]] خود [[کوفه]] را به جانب [[صفین]] ترک گفتند و چون از پل کوفه عبور کردند به سربازان فرمود: [[نماز]] را شکسته بخوانید زیرا ما مسافریم و [[روزه]] [[واجب]] نگیرید، آن گاه خود امام دو رکعت [[نماز ظهر]] به جای آورد و به سفر ادامه دادند<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۱۶۷.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۴۴۰.</ref> | ||
===ورود امام{{ع}} به صفین و محاصره [[فرات]]=== | === ورود امام {{ع}} به صفین و محاصره [[فرات]] === | ||
سرانجام [[سپاه]] [[عظیم]] امام{{ع}} وارد صفین شد و به طلیعه سپاه خود که به [[فرماندهی]] [[مالک اشتر]] بود پیوست. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} موقعی به صفین رسید که [[معاویه]] میان سربازان او و [[آب فرات]] [[لشکر]] عظیمی مستقر ساخته بود و امکان استفاده از آب برای [[سپاهیان]] علی{{ع}} نبود. کم آبی و [[عطش]]، [[سپاه امام]] را [[تهدید]] میکرد، به نقل [[نصر بن مزاحم]]، هالهای از [[غم]] و اندوه چهره امام{{ع}} را فرا گرفته بود<ref>وقعة صفین، ص۱۶۶.</ref>. [[مسعودی]] مینویسد: یک شب علی{{ع}} خوابید در حالی که سپاهیانش در [[تشنگی]] شدید به سر بردند، [[عمروعاص]] به معاویه گفت: آب را به روی سپاهیان علی باز بگذار؛ زیرا نود هزار سرباز، آن هم از میان [[مردم]] [[عراق]]، در رکاب علی هستند و شمشیرهایشان به گردنشان است، مانع را بردار هم آنان آب بخورند و هم ما، ولی معاویه گفت: به [[خدا]] قسم! این کار را نخواهم کرد تا آنان از [[تشنگی]] بمیرند همانگونه که [[عثمان]] مرد<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۳۸۵؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۳۲۱.</ref>. | سرانجام [[سپاه]] [[عظیم]] امام {{ع}} وارد صفین شد و به طلیعه سپاه خود که به [[فرماندهی]] [[مالک اشتر]] بود پیوست. [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} موقعی به صفین رسید که [[معاویه]] میان سربازان او و [[آب فرات]] [[لشکر]] عظیمی مستقر ساخته بود و امکان استفاده از آب برای [[سپاهیان]] علی {{ع}} نبود. کم آبی و [[عطش]]، [[سپاه امام]] را [[تهدید]] میکرد، به نقل [[نصر بن مزاحم]]، هالهای از [[غم]] و اندوه چهره امام {{ع}} را فرا گرفته بود<ref>وقعة صفین، ص۱۶۶.</ref>. [[مسعودی]] مینویسد: یک شب علی {{ع}} خوابید در حالی که سپاهیانش در [[تشنگی]] شدید به سر بردند، [[عمروعاص]] به معاویه گفت: آب را به روی سپاهیان علی باز بگذار؛ زیرا نود هزار سرباز، آن هم از میان [[مردم]] [[عراق]]، در رکاب علی هستند و شمشیرهایشان به گردنشان است، مانع را بردار هم آنان آب بخورند و هم ما، ولی معاویه گفت: به [[خدا]] قسم! این کار را نخواهم کرد تا آنان از [[تشنگی]] بمیرند همانگونه که [[عثمان]] مرد<ref>مروج الذهب، ج۲، ص۳۸۵؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۳۲۱.</ref>. | ||
[[امام]]{{ع}} آخرین شبی که در محاصره آب بود برای [[آگاهی]] از [[روحیه]] سربازانش در اطراف خیمهها قدم میزد و به سوی پرچمهای [[قبیله]] «[[مذحج]]» آمد، فریاد [[سربازی]] را شنید که در ضمن قصیدهای چنین میگفت: | [[امام]] {{ع}} آخرین شبی که در محاصره آب بود برای [[آگاهی]] از [[روحیه]] سربازانش در اطراف خیمهها قدم میزد و به سوی پرچمهای [[قبیله]] «[[مذحج]]» آمد، فریاد [[سربازی]] را شنید که در ضمن قصیدهای چنین میگفت: | ||
{{متن حدیث|أَ يَمْنَعُنَا الْقَوْمُ مَاءَ الْفُرَاتِ وَ فِينَا الرِّمَاحُ وَ فِينَا الْحَجَفُ | {{متن حدیث|أَ يَمْنَعُنَا الْقَوْمُ مَاءَ الْفُرَاتِ وَ فِينَا الرِّمَاحُ وَ فِينَا الْحَجَفُ | ||
و فینا الصلاة و فینا الصیام و فینا المناجون تحت الدجی}} | و فینا الصلاة و فینا الصیام و فینا المناجون تحت الدجی}} | ||
خط ۸۸: | خط ۸۸: | ||
ما با [[شمشیر]] او از آب فرات مینوشیم؛ چه بهتر کهای اشعث چنین افرادی را در [[اختیار]] ما قرار دهی که قبلاً بودند و اکنون دارند میمیرند. | ما با [[شمشیر]] او از آب فرات مینوشیم؛ چه بهتر کهای اشعث چنین افرادی را در [[اختیار]] ما قرار دهی که قبلاً بودند و اکنون دارند میمیرند. | ||
امام{{ع}} با شنیدن اشعار حماسهای این دو سرباز، به خیمه بازگشت. اشعث هم که اشعار حماسهای را شنید به خیمه امام{{ع}} آمد و گفت: آیا صحیح است که [[مردم]] [[شام]] ما را از آب فرات [[محروم]] سازند در حالی که تو در میان ما هستی و شمشیرهایمان با ماست! به [[خدا]] [[سوگند]]! اگر به ما اجازه دهی یا راه [[فرات]] را باز میکنیم و یا در این راه میمیریم، به [[مالک اشتر]] [[فرمان]] بده که با [[سربازان]] خود در هر کجا دستور میدهی بایستد. | امام {{ع}} با شنیدن اشعار حماسهای این دو سرباز، به خیمه بازگشت. اشعث هم که اشعار حماسهای را شنید به خیمه امام {{ع}} آمد و گفت: آیا صحیح است که [[مردم]] [[شام]] ما را از آب فرات [[محروم]] سازند در حالی که تو در میان ما هستی و شمشیرهایمان با ماست! به [[خدا]] [[سوگند]]! اگر به ما اجازه دهی یا راه [[فرات]] را باز میکنیم و یا در این راه میمیریم، به [[مالک اشتر]] [[فرمان]] بده که با [[سربازان]] خود در هر کجا دستور میدهی بایستد. | ||
امام فرمود: {{متن حدیث|ذَلِكَ إِلَيْكُمْ}}؛ «[[اختیار]] با شماست» بعد [[اشعث]] در همان شب در میان [[سربازان]] خود ندا داد: هر کس آب میخواهد یا [[مرگ]]، میعاد ما با او هنگام صبح است. | امام فرمود: {{متن حدیث|ذَلِكَ إِلَيْكُمْ}}؛ «[[اختیار]] با شماست» بعد [[اشعث]] در همان شب در میان [[سربازان]] خود ندا داد: هر کس آب میخواهد یا [[مرگ]]، میعاد ما با او هنگام صبح است. | ||
[[امام]]{{ع}} نقطهای را که باید [[مالک اشتر]] با نیروی خود موضع بگیرد معین کرد و سپس در میان انبوه [[لشکریان]] خود خطبهای حماسهای و بسیار آتشین خواند که [[سپاه اسلام]] با یک [[حمله]] برق آسا تمام [[لشکریان معاویه]] را از اطراف [[فرات]] تار و مار کردند و [[شریعه]] را به [[تصرف]] خود درآوردند. | [[امام]] {{ع}} نقطهای را که باید [[مالک اشتر]] با نیروی خود موضع بگیرد معین کرد و سپس در میان انبوه [[لشکریان]] خود خطبهای حماسهای و بسیار آتشین خواند که [[سپاه اسلام]] با یک [[حمله]] برق آسا تمام [[لشکریان معاویه]] را از اطراف [[فرات]] تار و مار کردند و [[شریعه]] را به [[تصرف]] خود درآوردند. | ||
در این جا بود که [[معاویه]] به [[عمروعاص]] گفت: چه [[فکر]] میکنی اگر علی [[مقابله به مثل]] کند و آب را به روی ما ببندد؟ عمروعاص که از [[بزرگواری]] و [[مردانگی]] امام و [[اخلاق اسلامی]] آن [[حضرت]] [[آگاهی]] کامل داشت، گفت: فکر میکنم او آب را به روی ما نبندد زیرا او برای [[هدف]] دیگری آمده است؛ او آمده یا تو را در [[اطاعت]] خود ([[اسلام]]) در آورد و یا گردنت را بزند<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۸۶؛ در شرح ابن ابی الحدید این سؤال نسبت به عمروعاص از معاویه شده است. (ج ۳، ص۳۳۱).</ref>. | در این جا بود که [[معاویه]] به [[عمروعاص]] گفت: چه [[فکر]] میکنی اگر علی [[مقابله به مثل]] کند و آب را به روی ما ببندد؟ عمروعاص که از [[بزرگواری]] و [[مردانگی]] امام و [[اخلاق اسلامی]] آن [[حضرت]] [[آگاهی]] کامل داشت، گفت: فکر میکنم او آب را به روی ما نبندد زیرا او برای [[هدف]] دیگری آمده است؛ او آمده یا تو را در [[اطاعت]] خود ([[اسلام]]) در آورد و یا گردنت را بزند<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۸۶؛ در شرح ابن ابی الحدید این سؤال نسبت به عمروعاص از معاویه شده است. (ج ۳، ص۳۳۱).</ref>. | ||
[[امام علی]]{{ع}} هرگز راه غیر اسلام نمیرود و لذا به یارانش فرمود: | [[امام علی]] {{ع}} هرگز راه غیر اسلام نمیرود و لذا به یارانش فرمود: | ||
{{متن حدیث|لَا خَلُّوا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَهُ لَا أَفْعَلُ مَا فَعَلَهُ الْجَاهِلُونَ فَسَنَعْرِضُ عَلَيْهِمُ كِتَابَ اللَّهِ وَ نَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَى فَإِنْ أَجَابُوا وَ إِلَّا فَفِي حَدِّ السَّيْفِ مَا يُغْنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ}}؛ | {{متن حدیث|لَا خَلُّوا بَيْنَهُمْ وَ بَيْنَهُ لَا أَفْعَلُ مَا فَعَلَهُ الْجَاهِلُونَ فَسَنَعْرِضُ عَلَيْهِمُ كِتَابَ اللَّهِ وَ نَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَى فَإِنْ أَجَابُوا وَ إِلَّا فَفِي حَدِّ السَّيْفِ مَا يُغْنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ}}؛ | ||
«نه، بین آنان و شریعه را باز بگذارید تا آنان هم مثل ما آب ببرند و هرگز کاری که [[نادانان]] انجام میدهند من انجام نخواهم داد، بلکه من [[کتاب خدا]] را به آنان عرضه میکنم و آنان را به سوی [[هدایت الهی]] میخوانم اگر [[اجابت]] کردند چه بهتر و اگر سرباز زدند لبه تیز شمشیرها ما را از این کارهای [[جاهلانه]] [[بینیاز]] میکند ان شاء [[الله]] تعالی»<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۳۳۱؛ با کمی تفاوت در مروج الذهب، ج۲، ص۳۸۶.</ref>. | «نه، بین آنان و شریعه را باز بگذارید تا آنان هم مثل ما آب ببرند و هرگز کاری که [[نادانان]] انجام میدهند من انجام نخواهم داد، بلکه من [[کتاب خدا]] را به آنان عرضه میکنم و آنان را به سوی [[هدایت الهی]] میخوانم اگر [[اجابت]] کردند چه بهتر و اگر سرباز زدند لبه تیز شمشیرها ما را از این کارهای [[جاهلانه]] [[بینیاز]] میکند ان شاء [[الله]] تعالی»<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۳، ص۳۳۱؛ با کمی تفاوت در مروج الذهب، ج۲، ص۳۸۶.</ref>. | ||
این آزادسازی فرات در روزهای آخر ذی القعدة الحرام سال ۳۶ قمری<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۸۶. </ref> یا ذی [[الحجة]] الحرام همان سال بوده است<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۴۴۲.</ref> | این آزادسازی فرات در روزهای آخر ذی القعدة الحرام سال ۳۶ قمری<ref>مسعودی، مروج الذهب، ج۲، ص۳۸۶. </ref> یا ذی [[الحجة]] الحرام همان سال بوده است<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۸۸.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۴۴۲.</ref> | ||
===آخرین پیامها=== | === آخرین پیامها === | ||
اکنون پس از آزادسازی [[فرات]]، هر دو [[سپاه]] در فاصلههایی قرار گرفته و در [[انتظار]] دستور [[فرماندهان]] هستند، [[امام]]{{ع}} به روش همیشگی خود به [[پیروی]] از [[سیره]] [[رسول الله]]{{صل}} مایل به [[جنگ]] نبود و با اعزام پیک و ارسال [[پیام]] و [[نامه]] میکوشید مشکل را از طریق [[مذاکره]] حل کند لذا در همان روزهای اول [[ذی حجة]] مکرراً پیام و نامه به [[معاویه]] فرستاد و او را [[دعوت]] به [[صلح]] و [[تسلیم]] کرد، اما او از هرگونه مذاکره و [[مصالحه]] سرباز میزد تا آنکه برای هشیار کردن معاویه، سه نفر از شخصیتهای [[اسلامی]] یکی [[بشر بن عمرو انصاری]]، دیگری [[سعید بن قیس همدانی]] و سومی [[شبث بن ربعی تمیمی]] را [[مأمور]] کرد به نزد وی بروند و او را به [[فرمانبرداری]] و [[اطاعت از خدا]] و [[قانون الهی]] دعوت نمایند. آن سه نفر به نزد معاویه رفتند و هر کدام به نحوی با او از در [[موعظه]] و [[نصیحت]] درآمدند ولی در [[دل]] آن شیفته [[قدرت]] اثر نکرد و پیوسته از [[خونخواهی عثمان]] سخن میگفت و در پایان که در برابر [[استدلال]] کوبنده و صحیح آنان قرار گرفت زبان به [[تهدید]] و [[دشنام]] گشود و آن سه را از نزد خود بیرون کرد و گفت: بین من و شما جز [[شمشیر]] چیزی [[حاکم]] نخواهد بود. | اکنون پس از آزادسازی [[فرات]]، هر دو [[سپاه]] در فاصلههایی قرار گرفته و در [[انتظار]] دستور [[فرماندهان]] هستند، [[امام]] {{ع}} به روش همیشگی خود به [[پیروی]] از [[سیره]] [[رسول الله]] {{صل}} مایل به [[جنگ]] نبود و با اعزام پیک و ارسال [[پیام]] و [[نامه]] میکوشید مشکل را از طریق [[مذاکره]] حل کند لذا در همان روزهای اول [[ذی حجة]] مکرراً پیام و نامه به [[معاویه]] فرستاد و او را [[دعوت]] به [[صلح]] و [[تسلیم]] کرد، اما او از هرگونه مذاکره و [[مصالحه]] سرباز میزد تا آنکه برای هشیار کردن معاویه، سه نفر از شخصیتهای [[اسلامی]] یکی [[بشر بن عمرو انصاری]]، دیگری [[سعید بن قیس همدانی]] و سومی [[شبث بن ربعی تمیمی]] را [[مأمور]] کرد به نزد وی بروند و او را به [[فرمانبرداری]] و [[اطاعت از خدا]] و [[قانون الهی]] دعوت نمایند. آن سه نفر به نزد معاویه رفتند و هر کدام به نحوی با او از در [[موعظه]] و [[نصیحت]] درآمدند ولی در [[دل]] آن شیفته [[قدرت]] اثر نکرد و پیوسته از [[خونخواهی عثمان]] سخن میگفت و در پایان که در برابر [[استدلال]] کوبنده و صحیح آنان قرار گرفت زبان به [[تهدید]] و [[دشنام]] گشود و آن سه را از نزد خود بیرون کرد و گفت: بین من و شما جز [[شمشیر]] چیزی [[حاکم]] نخواهد بود. | ||
آن گاه آن سه [[نماینده]] به سوی امام{{ع}} بازگشتند و [[حضرت]] را از نتیجه مذاکرات [[آگاه]] ساختند<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۴۴؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۵۶۹؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۴، ص۱۴.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۴۴۴.</ref> | آن گاه آن سه [[نماینده]] به سوی امام {{ع}} بازگشتند و [[حضرت]] را از نتیجه مذاکرات [[آگاه]] ساختند<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۴۴؛ تاریخ طبری، ج۳، ص۵۶۹؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۴، ص۱۴.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۴۴۴.</ref> | ||
===[[مباحثه]] [[قاریان قرآن]] و [[حقانیت علی]]{{ع}}=== | === [[مباحثه]] [[قاریان قرآن]] و [[حقانیت علی]] {{ع}} === | ||
در میان [[سپاهیان کوفه]] و [[شام]]، جمع زیادی از قاریان قرآن بودند که تعداد آنها بالغ بر سی هزار نفر ضبط شده است، اینها هنگامی که دانستند که امیدی به صلح و توافق نیست برای وساطت و صلح بین [[سپاه امام]]{{ع}} و [[لشکر]] [[معاویه]] رفت و آمد کردند تا شاید به نتیجهای بدون [[خونریزی]] دست یابند. | در میان [[سپاهیان کوفه]] و [[شام]]، جمع زیادی از قاریان قرآن بودند که تعداد آنها بالغ بر سی هزار نفر ضبط شده است، اینها هنگامی که دانستند که امیدی به صلح و توافق نیست برای وساطت و صلح بین [[سپاه امام]] {{ع}} و [[لشکر]] [[معاویه]] رفت و آمد کردند تا شاید به نتیجهای بدون [[خونریزی]] دست یابند. | ||
این رفت و آمدها در میان دو لشکر به درازا کشید و به گفته [[نصر بن مزاحم]] به مدت سه ماه ([[ربیع الاول]] و [[جمادی الاولی]] و [[جمادی الثانی]]) این مذاکرات به طول انجامید<ref>طبق این نقل از نصر بن مزاحم، مدت جنگ صفین بیش از آن مقداری است که در صفحات قبل از مورخین دیگر نقل کردیم.</ref> و در این میان، حملات پراکندهای (طبق نقل [[مورخان]]، هشتاد نوبت) رخ داد ولی [[قاریان]] [[عراق]] و [[شام]] وساطت میکردند و نمیگذاشتند به [[نبرد]] شدید و خونریزی منجر شود و آنان را از هم جدا میساختند<ref>وقعة صفین، ص۱۹۰؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۴، ص۱۵-۱۷.</ref>. | این رفت و آمدها در میان دو لشکر به درازا کشید و به گفته [[نصر بن مزاحم]] به مدت سه ماه ([[ربیع الاول]] و [[جمادی الاولی]] و [[جمادی الثانی]]) این مذاکرات به طول انجامید<ref>طبق این نقل از نصر بن مزاحم، مدت جنگ صفین بیش از آن مقداری است که در صفحات قبل از مورخین دیگر نقل کردیم.</ref> و در این میان، حملات پراکندهای (طبق نقل [[مورخان]]، هشتاد نوبت) رخ داد ولی [[قاریان]] [[عراق]] و [[شام]] وساطت میکردند و نمیگذاشتند به [[نبرد]] شدید و خونریزی منجر شود و آنان را از هم جدا میساختند<ref>وقعة صفین، ص۱۹۰؛ شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج۴، ص۱۵-۱۷.</ref>. | ||
از [[ماه رجب]] [[سال]] ۳۶ تا ماه [[ذی حجه]]، حدود پنج ماه جنگهای پراکنده و حملههای فردی ادامه داشت و هر دو [[سپاه]] از حملههای عمومی [[امتناع]] میورزیدند که مبادا به نابودی سپاه منجر شود. | از [[ماه رجب]] [[سال]] ۳۶ تا ماه [[ذی حجه]]، حدود پنج ماه جنگهای پراکنده و حملههای فردی ادامه داشت و هر دو [[سپاه]] از حملههای عمومی [[امتناع]] میورزیدند که مبادا به نابودی سپاه منجر شود. | ||
اما در ماه ذی حجه، [[آتش]] نبرد شدت گرفت، [[امام]]{{ع}} بعضی از [[فرماندهان]] را مثل [[مالک اشتر]]، [[حجر بن عدی]]، [[شبث تمیمی]]، [[خالد دوسی]]، [[زیاد بن نضر]]، [[زیاد بن جعفر]]، [[سعید همدانی]]، [[معقل بن قیس]] و [[قیس بن سعد]] با گردانهایی که در [[اختیار]] داشتند روانه میدان کرد و جنگهای [[سختی]] میان دو سپاه رخ داد<ref>ر.ک: تاریخ طبری، ج۳، ص۵۷۰.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۳۶.</ref>۴۴۵ | اما در ماه ذی حجه، [[آتش]] نبرد شدت گرفت، [[امام]] {{ع}} بعضی از [[فرماندهان]] را مثل [[مالک اشتر]]، [[حجر بن عدی]]، [[شبث تمیمی]]، [[خالد دوسی]]، [[زیاد بن نضر]]، [[زیاد بن جعفر]]، [[سعید همدانی]]، [[معقل بن قیس]] و [[قیس بن سعد]] با گردانهایی که در [[اختیار]] داشتند روانه میدان کرد و جنگهای [[سختی]] میان دو سپاه رخ داد<ref>ر. ک: تاریخ طبری، ج۳، ص۵۷۰.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۳۶.</ref>۴۴۵ | ||
==[[محرم]] و [[آتشبس]] موقت=== | == [[محرم]] و [[آتشبس]] موقت === | ||
هلال [[ماه محرم]] سال ۳۷ قمری در افق نمایان شد و چون محرم از [[ماههای حرام]] و [[جنگ]] در آن ممنوع است طرفین توافق کردند جنگ را متوقف سازند. بعد از توقف جنگ، مجدداً باب گفت و گو با اعزام [[نمایندگان]] شروع شد تا شاید معاویه سر [[تسلیم]] فرود آورد و [[حق]] را بپذیرد. | هلال [[ماه محرم]] سال ۳۷ قمری در افق نمایان شد و چون محرم از [[ماههای حرام]] و [[جنگ]] در آن ممنوع است طرفین توافق کردند جنگ را متوقف سازند. بعد از توقف جنگ، مجدداً باب گفت و گو با اعزام [[نمایندگان]] شروع شد تا شاید معاویه سر [[تسلیم]] فرود آورد و [[حق]] را بپذیرد. | ||
اما او از همان بهانههای سابق و [[خونخواهی عثمان]] و این که علی{{ع}} بدون [[مشورت]] ما به [[خلافت]] رسیده دست بر نداشت تا این که با دفع الوقت ماه صفر فرا رسید<ref>ر.ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۴، ص۲۰؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۲.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۴۴۶.</ref> | اما او از همان بهانههای سابق و [[خونخواهی عثمان]] و این که علی {{ع}} بدون [[مشورت]] ما به [[خلافت]] رسیده دست بر نداشت تا این که با دفع الوقت ماه صفر فرا رسید<ref>ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۴، ص۲۰؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۲.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظمزاده|ناظمزاده، سید اصغر]]، [[تجلی امامت (کتاب)|تجلی امامت]] ص ۴۴۶.</ref> | ||
===پایان [[آتشبس]] و آغاز [[جنگ]]=== | === پایان [[آتشبس]] و آغاز [[جنگ]] === | ||
[[ماه محرم]] [[سال]] ۳۷ قمری به پایان رسید و هلال ماه صفر، خود را نشان داد. با سپری شدن [[محرم]] الحرام هر دو [[سپاه]]، آماده جنگ شدند. [[امام]]{{ع}} شبانه سپاه خود را آراست و [[فرماندهان]] را تعیین نمود، [[پرچم]] کل سپاه را به دست «[[هاشم بن عتبه]] داد و [[فرماندهی]] سواره [[نظام]] را به «[[عمار یاسر]]» و پیاده نظام را به «عبدالله [[بدیل]] [[خزاعی]]» سپرد و برای [[میمنه]] و [[میسره]] و [[قلب]] سپاه فرماندهانی [[منصوب]] کرد و پرچم هر [[قبیله]] را به سران آنها سپرد. | [[ماه محرم]] [[سال]] ۳۷ قمری به پایان رسید و هلال ماه صفر، خود را نشان داد. با سپری شدن [[محرم]] الحرام هر دو [[سپاه]]، آماده جنگ شدند. [[امام]] {{ع}} شبانه سپاه خود را آراست و [[فرماندهان]] را تعیین نمود، [[پرچم]] کل سپاه را به دست «[[هاشم بن عتبه]] داد و [[فرماندهی]] سواره [[نظام]] را به «[[عمار یاسر]]» و پیاده نظام را به «عبدالله [[بدیل]] [[خزاعی]]» سپرد و برای [[میمنه]] و [[میسره]] و [[قلب]] سپاه فرماندهانی [[منصوب]] کرد و پرچم هر [[قبیله]] را به سران آنها سپرد. | ||
[[معاویه]] هم به همین ترتیب به [[آرایش]] سپاه خود پرداخت و فرماندهان و پرچمداران را تعیین کرد. صبحگاهان که [[خورشید]] از افق [[روز]] اول ماه صفر سر برآورد [[نبرد]] [[سرنوشت]] ساز [[قطعی]] شد، باز امام{{ع}} در میان [[سپاهیان]] خود ایستاد و دستورهای سازنده و [[انسانی]] را برای آنان چنین بیان کرد: | [[معاویه]] هم به همین ترتیب به [[آرایش]] سپاه خود پرداخت و فرماندهان و پرچمداران را تعیین کرد. صبحگاهان که [[خورشید]] از افق [[روز]] اول ماه صفر سر برآورد [[نبرد]] [[سرنوشت]] ساز [[قطعی]] شد، باز امام {{ع}} در میان [[سپاهیان]] خود ایستاد و دستورهای سازنده و [[انسانی]] را برای آنان چنین بیان کرد: | ||
آغاز به نبرد مکنید تا با شما آغاز کنند، که شما بحمد [[الله]] در این نبرد [[حجت]] و دلیل دارید و رها گذاردن آنان تا لحظهای که به نبرد آغاز کنند حجت دیگری است در دست شما. وقتی آنان را [[شکست]] دادید آن کس را که پشت به شما کند و بگریزد نکشید. زخمیها را نکشید و عورت [[دشمن]] را آشکار نسازید و کشتهای را [[مثله]] نکنید و آنگاه که به بار انداز و اردوگاه آنان رسیدید. [[پردهدری]] ننمایید و به [[خانه]] کسی جز با اجازه من وارد نشوید و چیزی از [[اموال]] دشمن مگیرید مگر آنچه را که در میدان نبرد بر آن دست یابید. زنی را با [[ایذاء]] تحریک نکنید، هر چند شما را [[ناسزا]] گوید و بزرگان و [[نیکان]] شما را [[دشنام]] دهد؛ زیرا آنان از حیث [[عقل]] و [[قدرت]] ضعیفاند. روزی که آنان [[مشرک]] بودند ما [[مأمور]] بودیم که دست به سوی آنان دراز نکنیم و اگر در [[دوران جاهلیت]] مردی به زنی با [[عصا]] یا آهن [[حمله]] میکرد این ننگی بود که بعداً [[فرزندان]] او مورد [[نکوهش]] قرار میگرفتند»<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۴، ص۲۶؛ منقری، وقعة صفین، ص۲۰۳-۲۰۴؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۶.</ref>. | آغاز به نبرد مکنید تا با شما آغاز کنند، که شما بحمد [[الله]] در این نبرد [[حجت]] و دلیل دارید و رها گذاردن آنان تا لحظهای که به نبرد آغاز کنند حجت دیگری است در دست شما. وقتی آنان را [[شکست]] دادید آن کس را که پشت به شما کند و بگریزد نکشید. زخمیها را نکشید و عورت [[دشمن]] را آشکار نسازید و کشتهای را [[مثله]] نکنید و آنگاه که به بار انداز و اردوگاه آنان رسیدید. [[پردهدری]] ننمایید و به [[خانه]] کسی جز با اجازه من وارد نشوید و چیزی از [[اموال]] دشمن مگیرید مگر آنچه را که در میدان نبرد بر آن دست یابید. زنی را با [[ایذاء]] تحریک نکنید، هر چند شما را [[ناسزا]] گوید و بزرگان و [[نیکان]] شما را [[دشنام]] دهد؛ زیرا آنان از حیث [[عقل]] و [[قدرت]] ضعیفاند. روزی که آنان [[مشرک]] بودند ما [[مأمور]] بودیم که دست به سوی آنان دراز نکنیم و اگر در [[دوران جاهلیت]] مردی به زنی با [[عصا]] یا آهن [[حمله]] میکرد این ننگی بود که بعداً [[فرزندان]] او مورد [[نکوهش]] قرار میگرفتند»<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۴، ص۲۶؛ منقری، وقعة صفین، ص۲۰۳-۲۰۴؛ تاریخ طبری، ج۴، ص۶.</ref>. | ||
[[امیرمؤمنان]]{{ع}} برای آنکه [[سپاه اسلام]] نیرومندتر به [[لشکر]] [[دشمن]] حمله کنند و [[قدرت]] خود را هدر ندهند سفارش بسیار جالبی به آنان کرد به همان مضمونی که در [[جنگ جمل]] هم سفارش نمود: | [[امیرمؤمنان]] {{ع}} برای آنکه [[سپاه اسلام]] نیرومندتر به [[لشکر]] [[دشمن]] حمله کنند و [[قدرت]] خود را هدر ندهند سفارش بسیار جالبی به آنان کرد به همان مضمونی که در [[جنگ جمل]] هم سفارش نمود: | ||
{{متن حدیث|عِبَادَ اللَّهِ اتَّقُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ غُضُّوا الْأَبْصَارَ وَ اخْفِضُوا الْأَصْوَاتَ وَ أَقِلُّوا الْكَلَامَ... {{متن قرآن|وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۴۶.</ref>}}؛ | {{متن حدیث|عِبَادَ اللَّهِ اتَّقُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ وَ غُضُّوا الْأَبْصَارَ وَ اخْفِضُوا الْأَصْوَاتَ وَ أَقِلُّوا الْكَلَامَ... {{متن قرآن|وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و از خداوند و پیامبرش فرمانبرداری کنید و در هم نیفتید که سست شوید و شکوهتان از میان برود و شکیبا باشید که خداوند با شکیبایان است» سوره انفال، آیه ۴۶.</ref>}}؛ | ||