پرش به محتوا

استدراج در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'لام' به 'لام'
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف')
جز (جایگزینی متن - 'لام' به 'لام')
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
[[سنّت]] استدراج در پیوندی تنگاتنگ با مسئله [[جبر و اختیار]] بوده، [[حکمت]] آن در پرتو دیدگاه مورد نظر در این مسئله قابل تبیین است. بر همین اساس فرقه‌های مجبّره، اعم از [[اهل حدیث]] و [[اشاعره]] از یک سو و فرقه‌های [[عدلیه]]، اعم از [[معتزله]] و [[شیعه]] از سوی دیگر دو دیدگاه متفاوت در این زمینه ارائه کرده‌اند: گروه اوّل با [[تمسک]] به ظاهر [[آیات استدراج]] که معمولاً [[خداوند]] را فاعل این سنّت و غرض از آن را دچار ساختن برخی‌انسان‌ها به [[عذاب الهی]] می‌شمرد، مفاهیمی همچون "استدراج"، "املاء"، "[[کید]]" و... را مستندی بر مبنای خویش در قول به [[جبر]] پنداشته‌اند<ref>التفسیرالکبیر، ج ۱۵، ص ۷۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۴، ص ۱۸۴.</ref>؛ امّا گروه دوم با تقسیم [[آیات]] مربوط، به دو بخش [[محکم و متشابه]]، [[آیات متشابه]] را به [[آیات محکم]] ارجاع داده و در ارائه دیدگاهی معقول و در عین حال هماهنگ با مجموعه [[آیات قرآن]] کوشیده‌اند.
[[سنّت]] استدراج در پیوندی تنگاتنگ با مسئله [[جبر و اختیار]] بوده، [[حکمت]] آن در پرتو دیدگاه مورد نظر در این مسئله قابل تبیین است. بر همین اساس فرقه‌های مجبّره، اعم از [[اهل حدیث]] و [[اشاعره]] از یک سو و فرقه‌های [[عدلیه]]، اعم از [[معتزله]] و [[شیعه]] از سوی دیگر دو دیدگاه متفاوت در این زمینه ارائه کرده‌اند: گروه اوّل با [[تمسک]] به ظاهر [[آیات استدراج]] که معمولاً [[خداوند]] را فاعل این سنّت و غرض از آن را دچار ساختن برخی‌انسان‌ها به [[عذاب الهی]] می‌شمرد، مفاهیمی همچون "استدراج"، "املاء"، "[[کید]]" و... را مستندی بر مبنای خویش در قول به [[جبر]] پنداشته‌اند<ref>التفسیرالکبیر، ج ۱۵، ص ۷۴؛ تفسیر قرطبی، ج ۴، ص ۱۸۴.</ref>؛ امّا گروه دوم با تقسیم [[آیات]] مربوط، به دو بخش [[محکم و متشابه]]، [[آیات متشابه]] را به [[آیات محکم]] ارجاع داده و در ارائه دیدگاهی معقول و در عین حال هماهنگ با مجموعه [[آیات قرآن]] کوشیده‌اند.


مجبّره با [[تفسیر]] استدراج، به حرکت دادن به سوی [[کفر]] و دوری از [[خدا]] و معرفی خداوند به عنوان عامل و فاعل استدراج و بلکه همه خیرها و شرّها در [[جهان]]، چنین [[استدلال]] کرده‌اند که خداوند خود، خواهان وقوع کفر و [[طغیان]] از برخی [[بندگان]] است. مهم‌ترین آیه‌ای که در این زمینه، مستند آنان قرار گرفته [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان می‌دهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref><ref>التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۱۰۷.</ref> است. آنان [[لام]] در {{متن قرآن|لِيَزْدَادُوا}} را لام [[اراده]] شمرده‌اند<ref>تفسیر بیضاوی، ج ۱، ص ۳۰۷؛ روح‌المعانی، مج ۳، ج ۴، ص ۲۱۲.</ref>؛ امّا با این حال علّت شمردن ازدیاد [[گناهان]] برای املاء را به سبب بطلان تعلیل [[افعال]] [[خدا]] به اغراض جایز نشمرده‌اند<ref>روح البیان، ج ۲، ص ۱۲۹ ـ ۱۳۰.</ref>. [[فخر رازی]] بیان مزبور را به قالبی [[فلسفی]] در آورده است: "[[سنّت]] [[استدراج]] ضرورتا در انجام دادن و ترک فعل از سوی [[بندگان]] تأثیرگذار است و نتایجی در پی‌دارد. [[خداوند]] که عامل ایجاد این سنّت است به‌طور طبیعی نتایج آن را نیز می‌خواهد، بنابراین، خداوند خود پدید آورنده و خواهان [[کفر]] از برخی انسان‌هاست"<ref>التفسیرالکبیر، ج ۳۰، ص ۹۷.</ref>. افزون بر این، عدم وقوع کفر از این بندگان با توجّه به [[اراده خداوند]] بر کفرشان محال است، بنابراین، آنان از [[قدرت]] [[گرایش]] به [[ایمان]] برخوردار نیستند<ref>کشف‌الاسرار، ج۲، ص۳۵۳ ـ ۳۵۴؛ ج۶، ص۴۵۲؛ التفسیرالکبیر، ج ۹، ص ۱۰۷؛ ج ۱۵، ص ۷۴.</ref>.  
مجبّره با [[تفسیر]] استدراج، به حرکت دادن به سوی [[کفر]] و دوری از [[خدا]] و معرفی خداوند به عنوان عامل و فاعل استدراج و بلکه همه خیرها و شرّها در [[جهان]]، چنین [[استدلال]] کرده‌اند که خداوند خود، خواهان وقوع کفر و [[طغیان]] از برخی [[بندگان]] است. مهم‌ترین آیه‌ای که در این زمینه، مستند آنان قرار گرفته [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان می‌دهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref><ref>التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۱۰۷.</ref> است. آنان لام در {{متن قرآن|لِيَزْدَادُوا}} را لام [[اراده]] شمرده‌اند<ref>تفسیر بیضاوی، ج ۱، ص ۳۰۷؛ روح‌المعانی، مج ۳، ج ۴، ص ۲۱۲.</ref>؛ امّا با این حال علّت شمردن ازدیاد [[گناهان]] برای املاء را به سبب بطلان تعلیل [[افعال]] [[خدا]] به اغراض جایز نشمرده‌اند<ref>روح البیان، ج ۲، ص ۱۲۹ ـ ۱۳۰.</ref>. [[فخر رازی]] بیان مزبور را به قالبی [[فلسفی]] در آورده است: "[[سنّت]] [[استدراج]] ضرورتا در انجام دادن و ترک فعل از سوی [[بندگان]] تأثیرگذار است و نتایجی در پی‌دارد. [[خداوند]] که عامل ایجاد این سنّت است به‌طور طبیعی نتایج آن را نیز می‌خواهد، بنابراین، خداوند خود پدید آورنده و خواهان [[کفر]] از برخی انسان‌هاست"<ref>التفسیرالکبیر، ج ۳۰، ص ۹۷.</ref>. افزون بر این، عدم وقوع کفر از این بندگان با توجّه به [[اراده خداوند]] بر کفرشان محال است، بنابراین، آنان از [[قدرت]] [[گرایش]] به [[ایمان]] برخوردار نیستند<ref>کشف‌الاسرار، ج۲، ص۳۵۳ ـ ۳۵۴؛ ج۶، ص۴۵۲؛ التفسیرالکبیر، ج ۹، ص ۱۰۷؛ ج ۱۵، ص ۷۴.</ref>.  


بنابه این دیدگاه و با توجّه به [[انکار]] اصل علیت از سوی [[اشاعره]]، استدراج به‌صورت فعلی از افعال خدا قابل تعلیل نبوده، [[فلسفه]] و حکمتی برای آن قابل [[تصور]] نیست، جز آنکه خداوند خود خواهان و طالب آن بوده و [[افعال الهی]] نیز تعلیل‌بردار نیست: {{متن قرآن|لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ}}<ref>«او از آنچه انجام می‌دهد بازخواست نمی‌گردد ولی آنان بازخواست می‌شوند» سوره انبیاء، آیه ۲۳.</ref>، با این حال [[میبدی]]، علّت اجرای استدراج را [[علم]] [[ازلی]] خداوند به عدم ایمان آن افراد شمرده است<ref>کشف‌الاسرار، ج ۲، ص ۳۵۴.</ref>.  
بنابه این دیدگاه و با توجّه به [[انکار]] اصل علیت از سوی [[اشاعره]]، استدراج به‌صورت فعلی از افعال خدا قابل تعلیل نبوده، [[فلسفه]] و حکمتی برای آن قابل [[تصور]] نیست، جز آنکه خداوند خود خواهان و طالب آن بوده و [[افعال الهی]] نیز تعلیل‌بردار نیست: {{متن قرآن|لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَهُمْ يُسْأَلُونَ}}<ref>«او از آنچه انجام می‌دهد بازخواست نمی‌گردد ولی آنان بازخواست می‌شوند» سوره انبیاء، آیه ۲۳.</ref>، با این حال [[میبدی]]، علّت اجرای استدراج را [[علم]] [[ازلی]] خداوند به عدم ایمان آن افراد شمرده است<ref>کشف‌الاسرار، ج ۲، ص ۳۵۴.</ref>.  
خط ۱۱۷: خط ۱۱۷:
به‌طور کلی خیر و [[مصلحت]] [[انسان]] در اعطای فرصت کافی به اوست<ref>تفسیر المنار، ج ۴، ص ۲۵۰.</ref> زیرا اگر خداوند در پی هر معصیتی گنهکاران را [[مجازات]] کند، دیگر جنبنده‌ای بر [[زمین]] نخواهد ماند: {{متن قرآن|وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ مَا تَرَكَ عَلَيْهَا مِنْ دَابَّةٍ وَلَكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ}}<ref>«و اگر خداوند مردم را برای ستمشان فرو می‌گرفت جنبنده‌ای بر زمین وا نمی‌نهاد اما (فرو گرفتن) آنان را تا زمانی معیّن پس می‌افکند و چون اجل آنها در رسد نه ساعتی دیر می‌کنند و نه پیش می‌افتند» سوره نحل، آیه ۶۱.</ref><ref>راهنما، ج ۹، ص ۴۳۸.</ref>، بنابراین، میان [[سنّت]] استدراج و اصل [[عدل]] [[الهی]] تعارضی وجود ندارد: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ}}<ref>«بی‌گمان خداوند بر مردم هیچ ستم روا نمی‌دارد امّا این مردمند که به خویش ستم می‌ورزند» سوره یونس، آیه ۴۴.</ref><ref>شرح نهج‌البلاغه، ج ۱۸، ص ۲۸۲.</ref>، افزون بر این، [[کفر]] امری [[قبیح]] است و از [[خداوند حکیم]] هیچ‌گاه کار قبیح سر نمی‌زند<ref>التبیان، ج ۵، ص ۴۱؛ روض‌الجنان، ج ۵، ص ۱۷۷.</ref>.  
به‌طور کلی خیر و [[مصلحت]] [[انسان]] در اعطای فرصت کافی به اوست<ref>تفسیر المنار، ج ۴، ص ۲۵۰.</ref> زیرا اگر خداوند در پی هر معصیتی گنهکاران را [[مجازات]] کند، دیگر جنبنده‌ای بر [[زمین]] نخواهد ماند: {{متن قرآن|وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ مَا تَرَكَ عَلَيْهَا مِنْ دَابَّةٍ وَلَكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ}}<ref>«و اگر خداوند مردم را برای ستمشان فرو می‌گرفت جنبنده‌ای بر زمین وا نمی‌نهاد اما (فرو گرفتن) آنان را تا زمانی معیّن پس می‌افکند و چون اجل آنها در رسد نه ساعتی دیر می‌کنند و نه پیش می‌افتند» سوره نحل، آیه ۶۱.</ref><ref>راهنما، ج ۹، ص ۴۳۸.</ref>، بنابراین، میان [[سنّت]] استدراج و اصل [[عدل]] [[الهی]] تعارضی وجود ندارد: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ}}<ref>«بی‌گمان خداوند بر مردم هیچ ستم روا نمی‌دارد امّا این مردمند که به خویش ستم می‌ورزند» سوره یونس، آیه ۴۴.</ref><ref>شرح نهج‌البلاغه، ج ۱۸، ص ۲۸۲.</ref>، افزون بر این، [[کفر]] امری [[قبیح]] است و از [[خداوند حکیم]] هیچ‌گاه کار قبیح سر نمی‌زند<ref>التبیان، ج ۵، ص ۴۱؛ روض‌الجنان، ج ۵، ص ۱۷۷.</ref>.  


همچنین این گروه، [[لام]] را در [[آیه]] {{متن قرآن|لِيَزْدَادُوا إِثْمًا }}<ref>«بر گناه بیفزایند» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref> نه لام علّت و [[اراده]]، بلکه لام [[عاقبت]] دانسته‌اند؛ یعنی خداوند به آنان مهلت داد؛ امّا این [[نعمت]] بر اثر [[سوء]] اختیارشان به زیانشان درآمد و مهلت خداوند به آنان، سرانجام به افزایش گناهانشان انجامید<ref>تفسیر المنار، ج ۴، ص ۲۵۰.</ref>. نمونه‌های دیگری از این گونه "لام" در [[آیات قرآن]] همچون: {{متن قرآن|فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا كَانُوا خَاطِئِينَ}}<ref>«آنگاه فرعونیان او را (از آب) گرفتند تا به فرجام، دشمن آنان و مایه اندوهشان گردد؛ بی‌گمان فرعون و هامان و سپاه آن دو لغزشکار بودند» سوره قصص، آیه ۸.</ref> به کار رفته است<ref>مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۸۹۳.</ref>. در عین حال [[زمخشری]] از اَعلام [[معتزله]] با پذیرش علیت در [[آیه]] مزبور چنین به حل مشکل پرداخته است که هر علتی لزوما غرض فاعل نیست؛ بدین معنا که علّت املاء همان ازدیاد [[گناهان]] [[کافران]] است؛ امّا این امر از جانب [[خداوند]] [[اراده]] نشده است؛ همچون: {{عربی|"قعدت عن الحرب‌ للعجز"}}<ref>الکشاف، ج ۱، ص ۴۴۴.</ref>. در واقع مهلت خداوند به این افراد با توجّه به [[علم]] او به افزایش گناهانشان بر اثر این [[فرصت]] جدید، به‌گونه‌ای مجازی او را خواهان این نتیجه نامطلوب می‌گرداند<ref> روض الجنان، ج ۵، ص ۱۷۶؛ روح المعانی، مج ۳، ج ۴، ص ۲۱۲.</ref>؛ همچنین برخی برای پاسخ به [[تمسک]] مجبّره به آیه مزبور کوشیده‌اند از آن، قرائت دیگری ارائه دهند. از اخفش و [[اسکافی]] نقل شده که در آیه مزبور نوعی تقدیم و تأخیر صورت گرفته و جمله {{متن قرآن|أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ}}<ref>«مهلتشان می‌دهیم برای آنها نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref> معترضه است. در این صورت آیه مزبور بدون تقدیم و تأخیر به این گونه خواهد بود: {{متن قرآن|وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان می‌دهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref> و روشن است که معنای آیه در این صورت کاملاً معکوس می‌گردد. [[طبرسی]] با [[انتقاد]] از این پاسخ [[ضعیف]]، آن را در صورتی درست شمرده که {{متن قرآن|إِنَّمَا}} در بخش نخست آیه به کسر و در بخش دوم به [[فتح]] می‌بود، در صورتی که کاملاً به عکس است<ref>مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۸۹۴.</ref>. زمخشری با توجّه به اشکال مزبور احتمالاً برای توجیه این نظر، از قرائت یحیی بن وثاب یاد کرده که این دو {{متن قرآن|إِنَّمَا}} را عکس قرائت مشهور خوانده است<ref>الکشاف، ج ۱، ص ۴۴۴.</ref>.  
همچنین این گروه، لام را در [[آیه]] {{متن قرآن|لِيَزْدَادُوا إِثْمًا }}<ref>«بر گناه بیفزایند» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref> نه لام علّت و [[اراده]]، بلکه لام [[عاقبت]] دانسته‌اند؛ یعنی خداوند به آنان مهلت داد؛ امّا این [[نعمت]] بر اثر [[سوء]] اختیارشان به زیانشان درآمد و مهلت خداوند به آنان، سرانجام به افزایش گناهانشان انجامید<ref>تفسیر المنار، ج ۴، ص ۲۵۰.</ref>. نمونه‌های دیگری از این گونه "لام" در [[آیات قرآن]] همچون: {{متن قرآن|فَالْتَقَطَهُ آلُ فِرْعَوْنَ لِيَكُونَ لَهُمْ عَدُوًّا وَحَزَنًا إِنَّ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا كَانُوا خَاطِئِينَ}}<ref>«آنگاه فرعونیان او را (از آب) گرفتند تا به فرجام، دشمن آنان و مایه اندوهشان گردد؛ بی‌گمان فرعون و هامان و سپاه آن دو لغزشکار بودند» سوره قصص، آیه ۸.</ref> به کار رفته است<ref>مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۸۹۳.</ref>. در عین حال [[زمخشری]] از اَعلام [[معتزله]] با پذیرش علیت در [[آیه]] مزبور چنین به حل مشکل پرداخته است که هر علتی لزوما غرض فاعل نیست؛ بدین معنا که علّت املاء همان ازدیاد [[گناهان]] [[کافران]] است؛ امّا این امر از جانب [[خداوند]] [[اراده]] نشده است؛ همچون: {{عربی|"قعدت عن الحرب‌ للعجز"}}<ref>الکشاف، ج ۱، ص ۴۴۴.</ref>. در واقع مهلت خداوند به این افراد با توجّه به [[علم]] او به افزایش گناهانشان بر اثر این [[فرصت]] جدید، به‌گونه‌ای مجازی او را خواهان این نتیجه نامطلوب می‌گرداند<ref> روض الجنان، ج ۵، ص ۱۷۶؛ روح المعانی، مج ۳، ج ۴، ص ۲۱۲.</ref>؛ همچنین برخی برای پاسخ به [[تمسک]] مجبّره به آیه مزبور کوشیده‌اند از آن، قرائت دیگری ارائه دهند. از اخفش و [[اسکافی]] نقل شده که در آیه مزبور نوعی تقدیم و تأخیر صورت گرفته و جمله {{متن قرآن|أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ}}<ref>«مهلتشان می‌دهیم برای آنها نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref> معترضه است. در این صورت آیه مزبور بدون تقدیم و تأخیر به این گونه خواهد بود: {{متن قرآن|وَلَا يَحْسَبَنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ خَيْرٌ لِأَنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُوا إِثْمًا وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ}}<ref>«کافران هیچ مپندارند اینکه مهلتشان می‌دهیم برای آنها نیکوست؛ جز این نیست که مهلتشان می‌دهیم تا بر گناه بیفزایند و آنان را عذابی خوارساز خواهد بود» سوره آل عمران، آیه ۱۷۸.</ref> و روشن است که معنای آیه در این صورت کاملاً معکوس می‌گردد. [[طبرسی]] با [[انتقاد]] از این پاسخ [[ضعیف]]، آن را در صورتی درست شمرده که {{متن قرآن|إِنَّمَا}} در بخش نخست آیه به کسر و در بخش دوم به [[فتح]] می‌بود، در صورتی که کاملاً به عکس است<ref>مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۸۹۴.</ref>. زمخشری با توجّه به اشکال مزبور احتمالاً برای توجیه این نظر، از قرائت یحیی بن وثاب یاد کرده که این دو {{متن قرآن|إِنَّمَا}} را عکس قرائت مشهور خوانده است<ref>الکشاف، ج ۱، ص ۴۴۴.</ref>.  


نکته دیگر آنکه اگر "[[لام]]" در این آیه به معنای [[اراده خداوند]] به [[کفر]] آن افراد و [[صدور گناه]] از آنان باشد در این صورت آیه مزبور با آیاتی دیگر مانند: {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ}}<ref>«و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ}}<ref>«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref> و {{متن قرآن|مَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ}}<ref>«و فرمانی نیافته بودند جز این که خدا را بپرستند» سوره بینه، آیه ۵.</ref> [[تعارض]] خواهد داشت، زیرا این [[آیات]] به [[صراحت]] از خواسته [[خداوند]] مبنی بر [[ایمان]] همه [[مردمان]] پرده برمی‌دارد<ref>مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۸۹۳.</ref>، بنابراین، چون [[آیات قرآن]] هر یک دیگری را [[تفسیر]] و [[تأیید]] می‌کند، [[آیه]] مورد بحث را باید به قرینه آیات مذکور [[تأویل]] برد. [[فخر رازی]] در مقام پاسخ به این استدلال‌ها، از یک سو به تخصیص آیات مورد استناد به وسیله آیه مورد بحث معتقد شده و از سوی دیگر تفسیر لام را به [[عاقبت]] بر خلاف ظاهر و محال شمرده است، زیرا تفسیر مذکور با این [[برهان عقلی]] [[مخالف]] است که [[علم]] [[ازلی]] خداوند به [[گمراهی]] آن اشخاص تعلق یافته و [[اراده]] همزمان ایمان و [[کفر]] ممکن نبوده، [[نادرست]] درآمدن [[علم خدا]] نیز محال است<ref> التفسیرالکبیر، ج ۹، ص ۱۰۸ ـ ۱۰۹.</ref>. این درحالی است که [[علم خداوند]] به [[جبر]] اشخاص نمی‌انجامد، بلکه همچون معلمی که از آغاز سال تحصیلی کاملاً [[قادر]] به [[پیش‌بینی]] حال [[شاگردان]] خویش در پایان سال است او نیز نسبت به [[انتخاب]] آزادانه و سرانجام [[بندگان]] در [[زندگی]] [[آگاه]] است. در واقع فخررازی میان علم و [[اراده الهی]] خلط کرده و به تفاوت [[اراده تکوینی]] و [[تشریعی]] [[الهی]] توجّه نکرده است.
نکته دیگر آنکه اگر "لام" در این آیه به معنای [[اراده خداوند]] به [[کفر]] آن افراد و [[صدور گناه]] از آنان باشد در این صورت آیه مزبور با آیاتی دیگر مانند: {{متن قرآن|وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ}}<ref>«و پریان و آدمیان را نیافریدم جز برای آنکه مرا بپرستند» سوره ذاریات، آیه ۵۶.</ref>، {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ}}<ref>«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref> و {{متن قرآن|مَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ}}<ref>«و فرمانی نیافته بودند جز این که خدا را بپرستند» سوره بینه، آیه ۵.</ref> [[تعارض]] خواهد داشت، زیرا این [[آیات]] به [[صراحت]] از خواسته [[خداوند]] مبنی بر [[ایمان]] همه [[مردمان]] پرده برمی‌دارد<ref>مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۸۹۳.</ref>، بنابراین، چون [[آیات قرآن]] هر یک دیگری را [[تفسیر]] و [[تأیید]] می‌کند، [[آیه]] مورد بحث را باید به قرینه آیات مذکور [[تأویل]] برد. [[فخر رازی]] در مقام پاسخ به این استدلال‌ها، از یک سو به تخصیص آیات مورد استناد به وسیله آیه مورد بحث معتقد شده و از سوی دیگر تفسیر لام را به [[عاقبت]] بر خلاف ظاهر و محال شمرده است، زیرا تفسیر مذکور با این [[برهان عقلی]] [[مخالف]] است که [[علم]] [[ازلی]] خداوند به [[گمراهی]] آن اشخاص تعلق یافته و [[اراده]] همزمان ایمان و [[کفر]] ممکن نبوده، [[نادرست]] درآمدن [[علم خدا]] نیز محال است<ref> التفسیرالکبیر، ج ۹، ص ۱۰۸ ـ ۱۰۹.</ref>. این درحالی است که [[علم خداوند]] به [[جبر]] اشخاص نمی‌انجامد، بلکه همچون معلمی که از آغاز سال تحصیلی کاملاً [[قادر]] به [[پیش‌بینی]] حال [[شاگردان]] خویش در پایان سال است او نیز نسبت به [[انتخاب]] آزادانه و سرانجام [[بندگان]] در [[زندگی]] [[آگاه]] است. در واقع فخررازی میان علم و [[اراده الهی]] خلط کرده و به تفاوت [[اراده تکوینی]] و [[تشریعی]] [[الهی]] توجّه نکرده است.


[[مفسران]] و حکیمان [[شیعه]] با [[تمسک]] به مبنای {{عربی|"لاجبر و لاتفویض بل امر بین الامرین"}} میان دو نوع اراده تکوینی و تشریعی تفاوت قائل شده‌اند: خداوند با اعطای مستمر نیروی اختیاری به اشخاص در همه [[افعال]] آنها نقش فاعل [[حقیقی]] را دارد، زیرا او خود خواسته است آنان آزادانه به [[گزینش]] پرداخته و به [[یاری]] [[قدرت]] او کارهای مورد نظرشان را انجام دهند؛ امّا در عین حال آنان را از گزینش افعال [[ناشایست]] [[نهی]] کرده است<ref>المیزان، ج ۱، ص۹۳ ـ ۹۶.</ref>، بنابراین، [[اراده انسان]] و [[مشیت الهی]] در مسیر حرکت [[انسان]] و [[تاریخ]] در تعامل با یکدیگر بوده<ref>فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۳۳۶.</ref>، همگان در قالب [[اراده تکوینی]] و [[تشریعی]] [[خداوند]] به سرانجام مورد نظر خویش خواهند رسید؛ [[کافران]] با [[سوء]] استفاده از نیروی [[خدادادی]] [[اختیار]] و [[نعمت‌های الهی]] به سوی [[گمراهی]] روی می‌آورند و [[مؤمنان]] در فرایند [[آزمایش]] به محک گذاشته می‌شوند، تا آنکه سرانجام یا [[شرک]] و [[پلیدی]] به کلی از وجودشان تهی گشته، [[ایمانی]] [[خالص]] بیابند یا در میان [[راه]] به [[جبهه]] کافران لغزند<ref>المیزان، ج ۴، ص ۷۸.</ref>. آنچه مهم است آنکه فرایند [[استدراج]] هیچ‌گاه به [[جبر]] نمی‌گراید<ref>مبانی انسان‌شناسی، ص ۴۴۴.</ref>.  
[[مفسران]] و حکیمان [[شیعه]] با [[تمسک]] به مبنای {{عربی|"لاجبر و لاتفویض بل امر بین الامرین"}} میان دو نوع اراده تکوینی و تشریعی تفاوت قائل شده‌اند: خداوند با اعطای مستمر نیروی اختیاری به اشخاص در همه [[افعال]] آنها نقش فاعل [[حقیقی]] را دارد، زیرا او خود خواسته است آنان آزادانه به [[گزینش]] پرداخته و به [[یاری]] [[قدرت]] او کارهای مورد نظرشان را انجام دهند؛ امّا در عین حال آنان را از گزینش افعال [[ناشایست]] [[نهی]] کرده است<ref>المیزان، ج ۱، ص۹۳ ـ ۹۶.</ref>، بنابراین، [[اراده انسان]] و [[مشیت الهی]] در مسیر حرکت [[انسان]] و [[تاریخ]] در تعامل با یکدیگر بوده<ref>فی ظلال القرآن، ج ۳، ص ۱۳۳۶.</ref>، همگان در قالب [[اراده تکوینی]] و [[تشریعی]] [[خداوند]] به سرانجام مورد نظر خویش خواهند رسید؛ [[کافران]] با [[سوء]] استفاده از نیروی [[خدادادی]] [[اختیار]] و [[نعمت‌های الهی]] به سوی [[گمراهی]] روی می‌آورند و [[مؤمنان]] در فرایند [[آزمایش]] به محک گذاشته می‌شوند، تا آنکه سرانجام یا [[شرک]] و [[پلیدی]] به کلی از وجودشان تهی گشته، [[ایمانی]] [[خالص]] بیابند یا در میان [[راه]] به [[جبهه]] کافران لغزند<ref>المیزان، ج ۴، ص ۷۸.</ref>. آنچه مهم است آنکه فرایند [[استدراج]] هیچ‌گاه به [[جبر]] نمی‌گراید<ref>مبانی انسان‌شناسی، ص ۴۴۴.</ref>.  
۲۱۸٬۲۱۵

ویرایش