پرش به محتوا

اصحاب کهف در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

۲۴٬۹۸۷ بایت اضافه‌شده ،  ‏۱۶ اکتبر ۲۰۲۲
جز (جایگزینی متن - 'احداث' به 'احداث')
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۸۱: خط ۸۱:
کوتاه سخن آنکه غار رقیم [[کشور]] [[اردن]] همان غاری است که [[جوانان]] [[اهل]] [[روم]] به آنجا [[پناه]] برده‌اند.<ref>[[محرم فرزانه|فرزانه، محرم]]، [[اماکن جغرافیایی در قرآن (کتاب)|اماکن جغرافیایی در قرآن]]، ص ۱۱۶.</ref>
کوتاه سخن آنکه غار رقیم [[کشور]] [[اردن]] همان غاری است که [[جوانان]] [[اهل]] [[روم]] به آنجا [[پناه]] برده‌اند.<ref>[[محرم فرزانه|فرزانه، محرم]]، [[اماکن جغرافیایی در قرآن (کتاب)|اماکن جغرافیایی در قرآن]]، ص ۱۱۶.</ref>


== اصحاب کهف در  دانشنامه معاصر قرآن کریم ==
[[کهف]] به معنای [[غار]] وسیع در [[کوه]] و [[پناه]] ([[پناهگاه]]) آمده است. اگر جان‌پناه در کوه، کوچک باشد به آن «غار» و در صورتی که فراخ باشد «کهف» گفته می‌شود<ref>لسان العرب، ج۹، ص۳۱۰.</ref>.
در [[قرآن]]، واژه [[اصحاب کهف]] تنها در یک [[آیه]] {{متن قرآن|أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا}}<ref>«آیا پنداشته‌ای که اصحاب کهف و رقیم  از نشانه‌های ما (چیزی) شگرف بوده‌اند؟» سوره کهف، آیه ۹.</ref> آمده است و منظور از آن گروهی از [[جوانان]] و جوانمردان [[خداپرستی]] هستند که به خاطر [[حفظ ایمان]] خود در شرایط [[خفقان]] [[حاکم]] به غاری [[پناهنده]] شدند و [[خداوند]] به طور معجزه‌آسایی آنان را به [[خواب]] [[آرامش‌بخشی]] فرو برد و پس از ۳۰۹ سال آنان را بیدار فرمود تا دلیل و نشانه‌ای بر [[رستاخیز]] [[انسان‌ها]] باشند.
واژه «کهف» به صورت مفرد، سه بار در قرآن تکرار شده است {{متن قرآن|فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ عَدَدًا}}<ref>«پس آنان را در آن غار چندین سال به خواب بردیم» سوره کهف، آیه ۱۱.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذِ اعْتَزَلْتُمُوهُمْ وَمَا يَعْبُدُونَ إِلَّا اللَّهَ فَأْوُوا إِلَى الْكَهْفِ يَنْشُرْ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ وَيُهَيِّئْ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ مِرْفَقًا}}<ref>«و اکنون که از آنان و از آنچه جز خداوند می‌پرستند کناره جستید، در غار پناه گیرید تا پروردگارتان بخشایش خویش را بر شما بگسترد و از کارتان برای شما نوایی فراهم سازد» سوره کهف، آیه ۱۶.</ref> و دو بار نیز به صورت {{متن قرآن|كَهْفِهِمْ}} آمده است {{متن قرآن|وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَإِذَا غَرَبَتْ تَقْرِضُهُمْ ذَاتَ الشِّمَالِ وَهُمْ فِي فَجْوَةٍ مِنْهُ ذَلِكَ مِنْ آيَاتِ اللَّهِ مَنْ يَهْدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِ وَمَنْ يُضْلِلْ فَلَنْ تَجِدَ لَهُ وَلِيًّا مُرْشِدًا}}<ref>«و خورشید را چون بر می‌آمد می‌دیدی که از غار آنان به راست می‌گرایید و چون غروب می‌کرد در سوی چپ از آنان می‌گذشت و آنان در جای گشاده‌ای از آن (غار) بودند؛ این از نشانه‌های خداوند است؛ هر که را خداوند راه نماید، رهیافته است و هر که را بیراه نهد، هرگز برای او سروری رهنما نخواهی یافت» سوره کهف، آیه ۱۷.</ref>، {{متن قرآن|وَلَبِثُوا فِي كَهْفِهِمْ ثَلَاثَ مِائَةٍ سِنِينَ وَازْدَادُوا تِسْعًا}}<ref>«و در غار خود سیصد سال درنگ داشتند و نه سال بر آن افزودند» سوره کهف، آیه ۲۵.</ref>. واژه ترکیبی «اصحاب کهف» هم، تنها یک بار {{متن قرآن|أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَالرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَبًا}}<ref>«آیا پنداشته‌ای که اصحاب کهف و رقیم  از نشانه‌های ما (چیزی) شگرف بوده‌اند؟» سوره کهف، آیه ۹.</ref> ذکر شده است.
داستان اصحاب کهف در ۱۸ آیه از [[قرآن]] شرح داده شده است. گزارش مطالب این [[آیات]] به طور [[اجمال]] چنین است: گروهی از جوانان (جوانمردان) به غار پناه بردند و گفتند: پروردگارا، رحمتی از جانب خویش به ما ارزانی دار و کار ما را به سامان آور. آنگاه ما در همان غار بر گوش‌های آنان تا چندین سال پرده کشیدیم. پس از آن از خواب بیدارشان ساختیم... اینان جوانمردانی بودند که به پرودرگارشان [[ایمان]] آورده بودند و ما بر هدایت‌شان افزودیم و دل‌هایشان را [[استوار]] داشتیم تا به پا خواسته و گفتند: [[پروردگار]] ما، پروردگار [[آسمان‌ها]] و [[زمین]] است... و چون از [[قوم]] خود و آنچه جز [[خدا]] می‌‌پرستند کناره گرفتید در آن غار جای گیرید تا پروردگارتان [[رحمت]] خویش را بر شما بگستراند و کار شما را به سامان آورد... و به این سان بود که آنان را از خواب بیدار کردیم تا در میان خود، همه‌پرسی کنند. یکی از آنان گفت چه مدت در اینجا مانده‌اید؟ گفتند به اندازه یک [[روز]] یا بخشی از روز مانده‌ایم. حال یکی از خود را با درهم به سوی [[شهر]] بفرستید تا برایتان خوراکی بیاورد... و به این سان، دیگران را از حال ایشان باخبر گرداندیم تا بدانند [[وعده الهی]]، راست و درست است و در [[قیامت]] تردیدی نیست. هنگامی که [[مردم]] شهر در میان خویش بگو مگو کردند و گفتند: بر جایگاه آنان یادمانی بسازید، پروردگارشان به احوال آنان آگاه‌تر است. کسانی که بر کار آنها [[غلبه]] یافتند گفتند: بر جایگاه آنان [[مسجد]] و معبدی خواهیم ساخت»
داستان [[اصحاب کهف]] با گزارش‌های ناهمگون و متعددی آمده است؛ به گونه‌ای که یافتن گزارشی مستند و همگون درباره آن، بسیار سخت یا شاید ناممکن باشد. از جمله اختلافاتی که وجود دارد درباره [[پادشاهی]] است که اصحاب کهف از دست او فرار کردند. [[اختلاف]] دیگر، درباره خود این [[جوانان]] یا جوانمردان است که آیا شاهزاده بودند یا [[فرزندان]] اشراف یا از مردم عادی. مورد سوم و چهارم، اختلاف در مورد [[زمان]] و مکان وقوع حادثه است. اختلاف بعدی در مورد مکان فعلی [[غار]] اصحاب کهف می‌باشد<ref>ترجمه المیزان، ج۱۳، ص۴۰۸.</ref>.
در یکی از گزارش‌ها آمده است: هنگامی که [[مسیحیان]] گرفتار ستمگری‌های امپراطور دیکیوس (Decius) بودند هفت تن از جوانان اشراف‌زاده شهر «اِفِسوس» در غار وسیع و عمیقی در [[کوه]]، کنار شهر پنهان شدند. امپراطور برای نابودی جوانان، [[فرمان]] داد دهانه غار را با ساختن تپه مستحکمی از سنگ‌های بزرگ و ضخیم مسدود کنند. در این حال جوانان به خوابی عمیق فرو رفتند. این [[خواب]] به گونه‌ای [[معجزه‌آسا]] ۱۸۷ سال به طول انجامید؛ بدون اینکه در این مدت طولانی به قوای حیاتی آنان آسیبی برسد. پس از این مدت، بردگان «ادولیوس» (Adolius) که [[وارث]] کوه مزبور بودند برای احداث ساختمان مجلل روستایی در آن محل، سنگ‌های ضخیم درب غار را برداشتند و اشعه [[آفتاب]] به درون غار [[نفوذ]] کرد و باعث شد تا جوانان خفته در [[غار]] بیدار شوند. آنان که می‌پنداشتند ساعاتی اندک در [[خواب]] بوده‌اند [[احساس]] [[گرسنگی]] کردند. از این‌رو، بر آن شدند تا یکی از آنان به طور ناشناس و مخفیانه به [[شهر]] بازگردد و غذایی فراهم آورد. یکی از آنان که برای این کار [[مأموریت]] یافت پس از آمدن به شهر نتوانست آن را بازشناسد. [[ترس]] و [[تعجب]] او، هنگامی بیشتر شد که [[صلیب]] بزرگی را بر دروازه بزرگ شهر اِفسوس [[مشاهده]] کرد. هنگامی که [[پول]] قدیمی رایج دوران امپراطور دیکیوس را به نانوا داد، نانوا [[تصور]] کرد این [[جوان]] به گنجی دست یافته است. از این‌رو، جوان را نزد [[قاضی]] برد و در آنجا به دنبال [[پرسش]] و پاسخ‌هایی، داستان حیرت‌انگیز و درنگ دراز مدتی [[اصحاب کهف]] در غار روشن شد. به دنبال این واقعه، [[اسقف]] شهر اِفِسوس، [[کاهنان]]، [[مردم]] شهر و حتی امپراطور «شیودوسیوس» برای مشاهده غار مورد نظر شتافتند. پس از آنکه آنان خود را به هفت جوان رساندند و از ماجرای اصحاب کهف [[آگاه]] شدند [[مرگ]] آن [[جوانان]] فرا رسید و با کمال [[آرامش]] از [[دنیا]] رفتند<ref>دائرة‌المعارف قرآن کریم، اعلام قرآن.</ref>.
داستان اصحاب کهف، همچون بسیاری از [[قصص قرآنی]] در میان [[پیروان ادیان آسمانی]] پیشینه دارد. [[قرآن]] بدون اینکه از [[پیروان]] [[دینی]] خاص نام برد با تعبیر {{متن قرآن|يَقُولُونَ}} از [[شهرت]] این داستان در میان پیشینیان حکایت می‌کند. در میان [[مسیحیان]]، اصحاب کهف، نه به خاطر [[پناه]] بردنشان به غار، بلکه از جهت به خواب رفتنشان شهرت یافته‌اند و با توجه به اینکه تعداد آنان غالباً هفت نفر انگاشته شده‌اند در بیشتر منابع پیشین به‌ویژه در منابع مسیحیان [[غربی]] به «هفت خفتگان» یا «هفت خفتگان شهر اِفِسوس» شناخته شده‌اند<ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی.</ref>.
داستان اصحاب کهف، نخستین بار در [[قرن پنجم]] میلادی به وسیله «ژاک» [[اهل]] «ساروک» که [[خلیفه]] کلیسای [[سوریه]] بوده است در رساله‌ای [[سریانی]] تشریح شده که آن رساله توسط شخصی به نام «گوگویوس» با عنوان «جلال الشّهداء» از [[سریانی]] به لاتین [[ترجمه]] شده است. «جان‌کوخ» نیز در صدد برآمده است که اصل این داستان را به یکی از افسانه‌های [[یونانی]] پیوند دهد<ref>اعلام القرآن.</ref>.
در برخی [[پژوهش‌ها]]، بخش‌هایی از عناصر داستان را با داستان‌های مشابه در منابع [[یهودی]]، یونانی و غیر آن جستجو کرده‌اند. در متون [[مسیحی]] کهن، مضامین داستان [[اصحاب کهف]]، قابل مقایسه با مضامین [[اسلامی]] دیده می‌شود؛ به گونه‌ای که نه تنها می‌‌توان خطوط کلی داستان [[قرآن]] را در پرداخت‌های مسیحی بازیافت بلکه بخش تفصیلات داستان نیز در [[روایات]] و [[تفاسیر]] اسلامی با پرداخت‌های مسیحی قابل مقایسه است. با این وجود باید توجه داشت که داستان اصحاب کهف در [[کتاب مقدس]] ([[عهدین]]) نیامده است ولی برای [[بزرگداشت]] آنان در میان [[مسیحیان]]، [[روز]] دوم یا چهارم اوت در تقویم کلیسای یونانی مشخص شده است.
[[مفسران]] پیشین در [[تفسیر آیات]] مربوط به داستان اصحاب کهف، غالباً به گزارش روایات پرداخته و اختلافاتی که در مورد جزئیات داستان وجود دارد را توضیح داده‌اند. برخی از این [[اختلافات]] عبارتند از: معنای «[[فتی]]» که آیا [[جوان]] است یا [[جوانمرد]]. [[زمان]] دقیق واقع شدن این حادثه، مکان و نقطه‌ای که این رخداد در آنجا واقع شده است. یکی بودن یا نبودن داستان اصحاب کهف و [[اصحاب رقیم]]. تعداد و نام‌های اصحاب کهف و امثال آن<ref>التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۴۲۸–۴۳۰.</ref>.
در تفاسیر معاصر، افزون بر مطالبی که پیشینیان به آن پرداخته‌اند نکات دیگری مورد توجه قرار گرفته که برخی از آنها جدید است؛ از جمله در «[[فرهنگ قرآن]]» حدود یازده عنوان اصلی و بیش از پنجاه عنوان فرعی بیان شده است<ref>فرهنگ قرآن، ج۳.</ref>؛ در [[تفسیر]] [[هدایت]] نیز ضمن [[تذکر]] این نکته که در [[روایات اسلامی]]، همه اصحاب کهف جوان دانسته نشده‌اند نتیجه‌گیری می‌کند که تعبیر «فتیه» جوان یا جوانمرد که در قرآن آمده به خاطر آن است که جوان بر [[تغییر]] دادن شرایط [[اجتماعی]]، [[سیاسی]]، [[اعتقادی]] و دست به [[شورش]] زدن و [[قیام]] کردن، تواناتر است و کلمه «[[فتی]]» اشاره به [[فتوّت]]، [[جوانمردی]]، [[شجاعت]] و [[قهرمانی]] دارد. همچنین با [[عنایت]] به [[آیه]] {{متن قرآن|إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَهَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَدًا}}<ref>«(یاد کن) آنگاه را که آن جوانان به غار پناه بردند، و گفتند: پروردگارا! به ما از سوی خویش بخشایشی رسان و از کار ما برای ما رهیافتی  فراهم ساز» سوره کهف، آیه ۱۰.</ref> نتیجه می‌گیرد که این [[جوانان]] [[شجاع]] و [[جوانمرد]]، [[اعلان]] نمودند که قصد دارند با [[شورش]] و [[قیام]] به [[هدف]] خود برسند؛ {{متن قرآن|إِذْ قَامُوا فَقَالُوا رَبُّنَا رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ لَنْ نَدْعُوَ مِنْ دُونِهِ إِلَهًا...}}<ref>«و دل‌هایشان را استوار داشتیم، هنگامی که برخاستند و گفتند: پروردگار ما پروردگار آسمان‌ها و زمین است؛ جز او خدایی را (به پرستش) نمی‌خوانیم که در آن صورت بی‌گمان سخنی نادرست گفته‌ایم» سوره کهف، آیه ۱۴.</ref> و هیچ‌گاه از هدف خود [[عقب‌نشینی]] نخواهند کرد؛ و مطالب آیه {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ أَعْثَرْنَا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَأَنَّ السَّاعَةَ لَا رَيْبَ فِيهَا إِذْ يَتَنَازَعُونَ بَيْنَهُمْ أَمْرَهُمْ فَقَالُوا ابْنُوا عَلَيْهِمْ بُنْيَانًا رَبُّهُمْ أَعْلَمُ بِهِمْ قَالَ الَّذِينَ غَلَبُوا عَلَى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِدًا}}<ref>«و بدین‌گونه (مردم را) از حال آنان آگاهانیدیم تا بدانند که وعده خداوند راستین است و در رستخیز تردیدی نیست؛ آنگاه (مردم) در کار خویش، میان هم کشمکش کردند؛ گفتند بنایی بر (غار) آنان بسازید (تا داستانشان آشکار نگردد)- پروردگارشان بر (احوال) آنان آگاه‌تر است» سوره کهف، آیه ۲۱.</ref> را هم دلیلی [[قاطع]] بر محکومیت کسانی می‌داند که [[زیارت قبور]] [[پیامبران]]، [[امامان معصوم]]، مردان [[خدا]] و [[نماز]] گزاردن و [[عبادت]] کردن در آرامگاه‌های آنان را [[بدعت]]، [[ضلالت]] و [[حرام]] دانسته‌اند<ref>تفسیر هدایت، ج۶، ص۳۹۱.</ref>.
برخی از [[مذاهب اسلامی]] از داستان [[اصحاب کهف]] در جهت [[تحکیم]] بنیان‌های [[اعتقادی]] و نظری خود بهره برده‌اند. در روایتی [[شیعی]] گزارش شده است که [[رسول خدا]]{{صل}} به منظور [[اثبات حقانیت]] علی{{ع}}، آن [[حضرت]] را با برخی از سران [[اصحاب]] به سوی جایگاه اصحاب کهف فرستاد. هر یک از همراهان دستور داشتند تا از جانب رسول خدا{{صل}}، اصحاب کهف را [[سلام]] گویند، اما هیچ یک پاسخ سلام خود را نگرفتند و تنها علی{{ع}} بود که وقتی سلام کرد پاسخ شنید و اصحاب کهف، [[حضرت علی]]{{ع}} را [[وصیّ]] [[پیامبر]]{{صل}} معرفی نمودند. برخی از [[مشایخ]] [[اسماعیلیه]] نیز در مسئله [[امامت]] و [[وصایت]] از داستان اصحاب کهف بهره برده‌اند.
[[اهل عرفان]] و [[تأویل]]، افزون بر توضیح معنای ظاهری داستان که در [[قرآن]] و [[اخبار]] آمده است به بیان برخی از معانی [[باطنی]] و ژرف آن پرداخته‌اند و به عنوان نمونه، [[پناه بردن]] اصحاب کهف به [[غار]] را به معنای پناه بردن به [[خداوند]] و [[حرم امن]] او دانسته که از ژرفای [[روح ایمان]] آنان سرچشمه گرفته بود و برای هر کدام از حوادث این داستان مانند فرار از [[شهر]]، [[پناه]] جستن در [[غار]]، [[خواب]] و [[بیداری]]، حالت [[هیبت]] و ترسناکی خود و سگ‌شان و امثال آن، معانی [[عرفانی]] و تأویلی آن را باز گفته‌اند<ref>تفسیر سوره کهف.</ref>.
[[تفسیر کشف الاسرار]] می‌نویسد: بزرگان [[طریقت]] و خداوندان [[معرفت]] گفته‌اند که اساس کار تصوف بر روش و [[سیرت]] [[اصحاب کهف]] به دست می‌آید. آدابی که برخی از آنها عبارتند از: محقق ساختن [[هدف]]، [[خلوص]] [[اراده]]، [[همت]] والا، عُزلت و [[کناره‌گیری]] از [[خلق]]، ساقط کردن پیوستگی‌ها و علاقه‌های [[دنیایی]]، [[اخلاص]] در [[دعوت]] و [[توبه]] و [[انابه]] به درگاه [[حضرت حق]]، از نفس خویش [[بیزاری جستن]] و از [[جهان]] [[آزاد]] و به [[حق]] شاد بودن، از بند خویش رها، [[دست]] نیاز به درگاه [[خداوند متعال]] زدن، گاهی از [[استواری]] هییت سوزان و گدازان و گاهی نیز در [[نسیم]] اُنس شادان و نازان، گفته‌اند خداوند متعال با اصحاب کهف چنان کرد که [[مادر]] [[مهربان]] با فرزند انجام دهد: اول برای او گهواره سازد، پس بخواباند، سپس بجنباند، آنگاه مگس براند و شیر دهد تا بیارامد. خداوند متعال نیز با اصحاب کهف چنین کرد. اول غار برای آنان مانند گهواره ساخت: {{متن قرآن|وَيُهَيِّئْ لَكُمْ مِنْ أَمْرِكُمْ مِرْفَقًا}}<ref>«و از کارتان برای شما نوایی فراهم سازد» سوره کهف، آیه ۱۶.</ref> پس بخوابانید: {{متن قرآن|فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِي الْكَهْفِ}}<ref>«پس آنان را در آن غار چندین سال به خواب بردیم» سوره کهف، آیه ۱۱.</ref>. آنگاه بجنبانید: {{متن قرآن|وَنُقَلِّبُهُمْ ذَاتَ الْيَمِينِ وَذَاتَ الشِّمَالِ}}<ref>«و تو آنان را بیدار می‌پنداشتی در حالی که آنان خفته‌اند و ما آنها را (در خواب) به راست و به چپ می‌غلتانیم» سوره کهف، آیه ۱۸.</ref>. سپس [[رنج]] [[آفتاب]] از ایشان بازداشت: {{متن قرآن|وَتَرَى الشَّمْسَ إِذَا طَلَعَتْ تَزَاوَرُ عَنْ كَهْفِهِمْ ذَاتَ الْيَمِينِ}}<ref>«و خورشید را چون بر می‌آمد می‌دیدی که از غار آنان به راست می‌گرایید و چون غروب می‌کرد در سوی چپ از آنان می‌گذشت» سوره کهف، آیه ۱۷.</ref>. نهایت برای آنان شربت [[رحمت]] فرستاد تا آرام گرفتند: {{متن قرآن|يَنْشُرْ لَكُمْ رَبُّكُمْ مِنْ رَحْمَتِهِ}}<ref>«تا پروردگارتان بخشایش خویش را بر شما بگسترد» سوره کهف، آیه ۱۶.</ref><ref>کشف الاسرار، ج۵، ص۶۷۳.</ref>.
در این که آیا [[اصحاب کهف]]، همان [[اصحاب رقیم]] هستند یا داستان دیگری دارند دو دیدگاه وجود دارد. بیشتر [[مفسران]]، آنان را یکی می‌دانند و می‌گویند مقصد از «[[رقیم]]»، [[لوح]] نوشته‌ای است که در آن اسامی اصحاب کهف و برخی مطالب مربوط به آنان نوشته شده و کنار [[غار]] [[نصب]] گردیده است و یا «رقیم»، نام بیابانی است که غار در آنجا قرار دارد.
برخی مفسران هم، اصحاب رقیم را گروهِ دیگری می‌دانند که سرنوشتی جدا داشته‌اند و [[خداوند]]، یاد آنها را همراه اصحاب کهف گرامی داشته است. داستان اصحاب رقیم را برخی چنین گزارش کرده‌اند که آنان از بارش شدید [[باران]] و خطر [[صاعقه]] در بیابان به غاری [[پناه]] بردند که سنگ بزرگی در آن را مسدود کرد و گرفتار شدند و بعد به واسطه [[دعا]] و [[تضرع]] به درگاه [[خدا]] و برشمردن یکی از [[کارهای نیک]] خود، [[نجات]] یافتند<ref>اعلام القرآن؛ [[کشف الاسرار]]، ج۵، ص۶۴۳.</ref>.<ref>[[حسن علی نوری‌ها|نوری‌ها، حسن علی]]، [[اصحاب کهف - نوری‌ها (مقاله)| مقاله «اصحاب کهف»]]، [[ دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)| دانشنامه معاصر قرآن کریم]]، ص 254-257.</ref>
== منابع ==
== منابع ==
{{منابع}}
{{منابع}}
# [[پرونده:000054.jpg|22px]] [[منصور نصیری|نصیری، منصور]]، [[اصحاب کهف - نصیری (مقاله)|مقاله «اصحاب کهف»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۳''']]
# [[پرونده:000054.jpg|22px]] [[منصور نصیری|نصیری، منصور]]، [[اصحاب کهف - نصیری (مقاله)|مقاله «اصحاب کهف»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۳ (کتاب)|'''دائرة المعارف قرآن کریم ج۳''']]
# [[پرونده:IM010430.jpg|22px]] [[محرم فرزانه|فرزانه، محرم]]، [[اماکن جغرافیایی در قرآن (کتاب)|'''اماکن جغرافیایی در قرآن''']]
# [[پرونده:IM010430.jpg|22px]] [[محرم فرزانه|فرزانه، محرم]]، [[اماکن جغرافیایی در قرآن (کتاب)|'''اماکن جغرافیایی در قرآن''']]
# [[پرونده:10524027.jpg|22px]] [[حسن علی نوری‌ها|نوری‌ها، حسن علی]]، [[اصحاب کهف - نوری‌ها (مقاله)| مقاله «اصحاب کهف»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|'''دانشنامه معاصر قرآن کریم''']]
{{پایان منابع}}
{{پایان منابع}}


۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش