جهاد در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'منتها' به 'لکن'
جز (جایگزینی متن - 'کلیه' به 'کلیه') |
جز (جایگزینی متن - 'منتها' به 'لکن') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
به همین دلیل از نظر [[فقهی]]، مرکز و حوزه اسلام این [[شهر]] و آن شهر نیست که فلان [[قوم]] در آن [[زندگی]] میکنند، بلکه هر قسمتی از [[اراضی]] و بلاد دور و نزدیکی است که [[مسلمانان]] در آن زندگی میکنند (از هر قوم و [[نژادی]] که میخواهند باشند) اگر به یک [[کشور]] آفریقایی [[مسلمان]] [[حمله]] شود و مورد مخاطره قرار بگیرد، نه تنها به اهالی آن کشور آفریقایی، [[جهاد]] [[واجب]] میشود بلکه به [[عرب]]، ترک، [[فارس]] و... نیز که دور از [[آفریقا]] [[زندگی]] میکنند به طور کفایی [[دفاع]] از [[کیان اسلام]] واجب میشود. | به همین دلیل از نظر [[فقهی]]، مرکز و حوزه اسلام این [[شهر]] و آن شهر نیست که فلان [[قوم]] در آن [[زندگی]] میکنند، بلکه هر قسمتی از [[اراضی]] و بلاد دور و نزدیکی است که [[مسلمانان]] در آن زندگی میکنند (از هر قوم و [[نژادی]] که میخواهند باشند) اگر به یک [[کشور]] آفریقایی [[مسلمان]] [[حمله]] شود و مورد مخاطره قرار بگیرد، نه تنها به اهالی آن کشور آفریقایی، [[جهاد]] [[واجب]] میشود بلکه به [[عرب]]، ترک، [[فارس]] و... نیز که دور از [[آفریقا]] [[زندگی]] میکنند به طور کفایی [[دفاع]] از [[کیان اسلام]] واجب میشود. | ||
بنابراین، مفهوم ملّیّت در [[اسلام]] همان همعقیده و همکیش بودن است و لذا مثلاً دخالت [[ایران]] [[اسلامی]] در [[سرنوشت]] [[مسلمانان]] [[انگلستان]]، [[آمریکا]] و شوروی، دخالت در امور داخلی آنان نیست و مجاز میباشد. | بنابراین، مفهوم ملّیّت در [[اسلام]] همان همعقیده و همکیش بودن است و لذا مثلاً دخالت [[ایران]] [[اسلامی]] در [[سرنوشت]] [[مسلمانان]] [[انگلستان]]، [[آمریکا]] و شوروی، دخالت در امور داخلی آنان نیست و مجاز میباشد. لکن باید بر پایه [[موازین]] صورت بگیرد. موازینی که [[حقوق]] مربوط به هریک از سرزمینهای [[دارالحرب]] و دار الهدنه را مشخص میکند. دخالت در امور کشورهای مسلمان بر [[فقیه جامعالشرایط]] که [[ولایت]] دارد امری [[مشروع]] میباشد. | ||
چراکه یک [[فقیه]] دارای شرایط افتا، [[عادل]]، مدیر و مدبّر تنها بر گروهی از مسلمانان ولایت و [[رهبری]] ندارد بلکه بر تمامی مسلمانان، [[حق ولایت]] و رهبری دارد و میتواند در جهت [[احیای حق]] تضییعشده آنان و دفع ضرر احتمالی مربوط به زندگی آنها، دخالت کند. | چراکه یک [[فقیه]] دارای شرایط افتا، [[عادل]]، مدیر و مدبّر تنها بر گروهی از مسلمانان ولایت و [[رهبری]] ندارد بلکه بر تمامی مسلمانان، [[حق ولایت]] و رهبری دارد و میتواند در جهت [[احیای حق]] تضییعشده آنان و دفع ضرر احتمالی مربوط به زندگی آنها، دخالت کند. | ||
پس، نتیجه میگیریم که ملّیّت اسلام بر اساس [[عقیده]] و همکیشی است و [[ملّتها]] بر [[دولتها]]، تقدّم و اصالت دارند و “حقّ [[حاکمیّت]] ملّی” متعلق به دولتها نیست، مگر آن [[زمان]] که دولتی از [[پشتیبانی]] همگانی و همهجانبه ملّتش برخوردار باشد، در آنجا نیز [[حق]] حاکمیّت از آن [[ملّت]] است که از کانال [[دولت]] مشروع آنان [[اعمال]] میشود و [[مال]] خود دولت نیست و لذا اگر ملّتی و یا عدهای از [[مردم]] یک کشوری به [[دعوت]] اسلام پاسخ گفته و مسلمان شوند و از دولت [[حاکم]] خود [[قطع]] [[حمایت]] کنند. دخالت [[رهبر اسلامی]] (فقیه جامعالشرایط) در امور آن [[جماعت]]، دخالت غیرقانونی نمیباشد و به اصطلاح، [[نقض]] حاکمیّت ملّی نیست، چراکه دولت فی نفسه حق حاکمیّتی ندارد؛ حق حاکمیّت مال ملّت است که در صورت تجزیه و یا سلب کلی آن، دولت به عنوان [[دولت جائر]]، [[ظالم]] و [[نامشروع]]، محکوم به پذیرش [[رأی]] [[ملّت]] است. | پس، نتیجه میگیریم که ملّیّت اسلام بر اساس [[عقیده]] و همکیشی است و [[ملّتها]] بر [[دولتها]]، تقدّم و اصالت دارند و “حقّ [[حاکمیّت]] ملّی” متعلق به دولتها نیست، مگر آن [[زمان]] که دولتی از [[پشتیبانی]] همگانی و همهجانبه ملّتش برخوردار باشد، در آنجا نیز [[حق]] حاکمیّت از آن [[ملّت]] است که از کانال [[دولت]] مشروع آنان [[اعمال]] میشود و [[مال]] خود دولت نیست و لذا اگر ملّتی و یا عدهای از [[مردم]] یک کشوری به [[دعوت]] اسلام پاسخ گفته و مسلمان شوند و از دولت [[حاکم]] خود [[قطع]] [[حمایت]] کنند. دخالت [[رهبر اسلامی]] (فقیه جامعالشرایط) در امور آن [[جماعت]]، دخالت غیرقانونی نمیباشد و به اصطلاح، [[نقض]] حاکمیّت ملّی نیست، چراکه دولت فی نفسه حق حاکمیّتی ندارد؛ حق حاکمیّت مال ملّت است که در صورت تجزیه و یا سلب کلی آن، دولت به عنوان [[دولت جائر]]، [[ظالم]] و [[نامشروع]]، محکوم به پذیرش [[رأی]] [[ملّت]] است. |