جهاد در فقه سیاسی
مقدمه
اسلام تا سالیان درازی با وجود آزار و اذیت فراوان مسلمانان بهوسیله مشرکان، اجازه جنگ و جهاد نداده و پیروان خود را به صبر و استقامت در برابر مشکلات توصیه میکرد، اما زمانی که مسلمانان به مدینه هجرت و دولتی تأسیس کردند، اجازه یافتند تا در برابر تعدی و تجاوز مشرکان از سرزمین، دین و ایمان، اموال و حیثیت خویش دفاع کنند[۱]. جنگ بدر در سال دوم هجری که دفاع از موجودیت مسلمانان در برابر تجاوز مشرکان مکه بود، سرآغازی برای برخورد قدرتمندانه با کسانی بود که برای جان و مال، ایمان، عقیده و سرزمین دیگران ارزشی قائل نبوده و همگان را برده، بنده و فرمانبر خویش میپنداشتند. مسلمانان توانستند با جهاد، هم از هویت خویش دفاع کنند و هم موانع رشد و پیشرفت اسلام را برطرف نمایند. قرآن کریم از جنگ بدر بهعنوان حادثهای یاد میکند که مسلمانان در پی ذلت، به پیروزی رسیدند[۲].[۳]
معناشناسی
جهاد در لغت، به معنای رنج و طاقت[۴]، جنگ با دشمنان[۵]، جنگ در راه خدا[۶] و بهکارگیری تمام قدرت و توانایی برای دفع دشمنان است[۷] و اصل آن از "جُهد" به معنای بذل توانایی و تلاش بیشائبه برای رسیدن به اهداف بزرگ است[۸].
و در اصطلاح دینی، از مسائل مربوط به سیاست خارجی اسلام و بهمعنای مبارزه با دشمنان خدا و با کسانی است که بر مسلمانان شمشیر میکشند[۹]، همچنین به معنای بذل نفس و مال خود در راه اعتلای دین اسلام و اقامه شعائر ایمان است[۱۰].
و به رزمنده راه خدا و جهادگر، مُجاهد فیسبیلالله اطلاق میشود که نزد خدا از مرتبه و فضیلتی والا برخوردار است: ﴿فَضَّلَ اللَّهُ الْمُجَاهِدِينَ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ عَلَى الْقَاعِدِينَ دَرَجَةً﴾[۱۱].[۱۲].[۱۳]
هدف از جهاد
هدف از جهاد در اسلام، جلب خشنودی پروردگار، برقرار ساختن عدالت اجتماعی، پیاده کردن دستورات الهی و حمایت از افرادی است که در معرض گمراهی و خطر قرار گرفتهاند[۱۴].
انواع جهاد
بعضی از فقها تقسیمبندیهای مفصّلی برای جهاد اسلامی انجام دادهاند، اما قاطبه فقها آن را به دو قسمت کلی تقسیم نمودهاند. شهید ثانی در کتاب شرح لمعه در تقسیم جهاد چنین نوشته است:
“جهاد چند قسم است:
- جهاد ابتدایی (آزادیبخش) که به منظور دعوت کفّار و مشرکان به دین اسلام انجام میگیرد.
- جهاد با کفّار مهاجم، یعنی جهاد با آن دسته از کافران که به مسلمانان حملهور شده باشند و احتمال برود که بر اراضی و شهرهای مسلمانان استیلا و تسلط پیدا کنند یا مالشان را بگیرند و یا کاری مانند آن را انجام بدهند، واجب است.
- جهاد با مصمم به قتل نفس محترمه؛ اگر کسی قصد و اراده کند که نفس محترمی را بکشد و یا مال او را به زور تصرف نماید و با او را به بردگی و اسارت بگیرد، بر مسلمانان واجب میشود که با چنین کسی جهاد نمایند؛ جهاد مسلمانی که اسیر دست کفّار باشد از این باب است، اما برخی از فقها گفتهاند که این را باید “دفاع” نامید و نه جهاد و گویا این تعبیر رساتر و بهتر است.
- جهاد با بغات (اهل بغی) و آنان کسانی هستند که بر امام(ع) (و یا نایب بر حق و عادل او) خروج کنند و مسلحانه بشورند”[۱۵].
این تقسیمبندی شهید ثانی را میتوان در دو قسمت زیر خلاصه کرد:
- جهاد ابتدایی (آزادیبخش)؛
- جهاد دفاعی.
چون جهاد با مصممان به قتل نفوس محترمه و کفّار مهاجم به حوزه اسلام و جهاد با اهل بغی و شورشیان مسلح داخلی در واقع، همه جنبه “دفاعی” دارند و میتوانند زیر یک عنوان در آیند.
فقهای اسلام جهاد ابتدایی و آزادیبخش را مشروط به حضور امام معصوم(ع) میدانند و معتقدند که در زمان غیبت امام معصوم(ع) و ولایت فقها، مسلمانان میتوانند جهاد دفاعی بکنند؛ یعنی اگر منافع مسلمانان و کیان اسلام در خطر افتاد، جهاد دفاعی بر همگان واجب میشود اما مادامی که کفّار، منافع مسلمانان را به خطر نیانداخته و اراضی و یا شهرهای آنها را اشغال نکردهاند و برنامه اشغالی نیز ندارند، نباید با آنان جنگید[۱۶].
بنابراین، در زمان غیبت امام زمان(ع) فقط جهاد دفاعی مجاز است. اما شکل جهاد دفاعی چگونه است؟ در جهاد ابتدایی که مخصوص زمان و حضور معصوم میباشد، جهاد بر زنان واجب نیست، اما در جهاد دفاعی اولاً اذن و اجازه امام معصوم و یا نایب خاص و عام او (فقیه) شرط نمیباشد و نیازی به اینها نیست، به محض احساس خطر برای اسلام و مملکت اسلامی باید علیه کفّار مهاجم خارجی و شورشیان ستمگر و مسلح داخلی (اهل بغی) جنگید؛ این جنگ بر هر مکلفی (اعم از زن و مرد) واجب است[۱۷].
در جهاد دفاعی شرط است که مهاجم یا کافر و مشرک باشد و یا از مسلمانان اهل بدعت و منحرف[۱۸].
باید توجه داشت در نوع دیگری از تقسیمبندی، جهاد، به جهاد با مال و جان، جهاد اصغر (جنگ با دشمن)[۱۹] و جهاد اکبر (مبارزه با نفس) و نیز جهاد ابتدایی و جهاد دفاعی تقسیم شده است[۲۰].
در تقسیمی دیگر جهاد به لحاظ طرف مقابل سه نوع است:
- جهاد با دشمن ظاهری که همان جنگ و مبارزه با کفار است تا کلمة الله غالب شود؛
- جهاد با زبان علیه ملحدان با استدلال مستحکم و روشن؛
- جهاد با دشمن باطنی که همان جهاد با نفس است[۲۱].
جهاد با دشمن ظاهری نیز به سه نوع تقسیم میشود[۲۲]: جهاد دفاعی در برابر تجاوز مسلحانه بیگانه؛ جهاد آزادیبخش (ابتدایی) برای دعوت به اسلام؛ جهاد داخلی یا جهاد با اهل بغی[۲۳].
تقسیم جهاد بر اساس اهداف
فقها معمولاً در تقسیمبندی جهاد، اهداف جهاد را ملاک قرار داده و بر اساس آن اقسام جهاد را مورد بررسی قرار میدهند، به طوری که تقسیمبندی جهاد مبیّن اهداف و عوامل مشروعیت آن نیز هست. فقیه بزرگ، مرحوم کاشف الغطاء، جهاد را به همین لحاظ به پنج نوع تقسیم کرده است[۲۴]:
- جهاد برای حفظ موجودیت اسلام: هرگاه کفار قصد تهاجم بر بلاد اسلامی را داشته به طوری که آماده سرکوب مسلمین و استیلا بر اسلام و تحکیم سلطه بر مسلمین باشند و آثار و شعارهای کفر بر شعائر اسلامی تفوق یابد، واجب است هر کس به مقدار قدرت و امکاناتی که دارد برای جهاد هجرت نماید و هر کس که قادر به فرماندهی است و میتواند نیروهای رزمنده اسلام را جمعآوری نماید واجب است فرماندهیدفاع را بر عهده گیرد و او میتواند از اموال مسلمین به میزان مورد احتیاج برای جهاد استفاده کند چه در حضور امام و عدم حاکمیتش و چه در غیبت امام و حضور فقیه جامع الشرایط و چه در غیبت او، بر مردم واجب است که از او اطاعت کنند.
- جهاد برای حفظ دماء، اعراض و اموال مسلمانان: در شرایطی که جان و مال و اعراض مسلمانان در معرض هتک و تعرض است اگر کسی بتواند ریاست جامعه اسلامی را بهعهده بگیرد که مسلمانان از وی اطاعت نمایند واجب است وظیفه جهاد را برای حفظ حقوق جامعه اسلامی بر عهده بگیرد و تا آن میزان که برای رسیدن به اهداف این نوع جهاد لازم است از اموال مسلمانان بگیرد اگر از مجتهد عادل هم اجازه بگیرد بهتر است.
- جهاد برای کمک به گروه مسلمانان: جهاد برای کمک به گروه و ملتی از مسلمانان که با کفار درگیر شده و احتمال میرود شکست بخورد و کفار بر آنها استیلا پیدا کنند.
- جهاد برای بازگرداندن حاکمیت اسلام: بلاد و سرزمینهایی که به دست کفار افتاده و تحت استیلای آنان قرار گرفته و در شرایطی که ملت یا ملتهایی از مسلمانان تحت سلطه بیگانگان قرار گرفتهاند و اسلام موجودیتش بر اثر استیلای کفر موهون گشته اصلاح بیضة الاسلام بعد کسرها و اصلاحها بعد ثلمها بر مسلمانان حاضر و غایب در سراسر جهان واجب است که خانواده و اموال خود را رها کنند و برای جهاد مهاجرت نمایند، آنها که نفوذ و قدرت اجتماعی دارند از نفوذ و قدرتشان و آنها که صاحب ثروتاند از اموالشان و آنان که سلاح دارند از سلاحشان و کسانی که قدرت تدبیر و سیاست دارند از فکر و تدبیرشان استفاده کنند و دشمن را دفع و حاکمیت و سیادت اسلام را بازگردانند. این نوع جهاد با فضیلتترین انواع جهاد است و نزدیکترین وسیله برای قرب حضرت حق. کسی که در راه این چهار قسم از جهاد کشته شود روز جزا با شهدا است و او بالاترین شهید است که در زمره شهدای کربلا محسوب میشود، بهشت برای او آذینبندی میشود و فرشتگان به استقبالش میشتابند و در واپسین روز او میهمان سید الانبیاست: “کسی که بر خود واجب میداند سخن مرا بپذیرد و وظایف خود را از من بیاموزد و عمل کند او باید امروز سلاح خود بگیرد و با صدای بلند رزمندگان غیور اسلام را دعوت کند آنان را که طالب آثارند و خواهان کمک به شریعت پیامبر خاتم(ص) میباشند، آنها که میخواهند جانشان را با خدا معامله کنند، آنان که به دنبال رضای رب هستند، آنان که یک عمر آرزوی همکاری با یاران حسین(ع) دارند و آنان که روایت شده که اکثر یاران صاحب الامر(ع) از عجم هستند”.
- جهاد برای دعوت به اسلام: این نوع جهاد از خصایص مقام نبوت و امام معصوم(ع) و نایب خاص او میباشد و فقها که نواب عامند بهرهای از آن ندارند.
چهار نوع اول جهاد، اختصاص به حضور معصوم(ع) و حتی اجازه ندارد و بر مردم واجب است از کسی که به انجام آن قیام نموده پیروی نمایند ولی همه انواع پنجگانه جهاد در اجر و موعودهای اخروی مشترکند و حکم شهید را دارند و در امور دنیوی امتیاز سقوط حکم وجوب تغسیل و تحفیظ و تکفین را دارند و با لباسی که شهید شدهاند دفن میشوند، هرگاه در جبهه به شهادت رسیده باشند[۲۵].
شرایط جهاد ابتدایی و غیر آن
جهاد ابتدایی دارای احکام ویژهای است که بدان وسیله از چهار نوع اول متمایز میشود.
- حضور امام معصوم یا نایب خاص امام معصوم(ع).
- کسانی که از جهاد به معنی پنجم از حکم جهاد استثنا هستند، عبارتند از: بیماران ناتوان، فقرای فاقد هزینه، پیادههای ناتوان از حضور در جبهه، زنان، بدهکاران مطالبه شده، کسی که باید به حج برود، فرزندان بدون اجازه والدین.
- التزام به عهود و قراردادهای هدنه، امان و عهد، توسل به حیله یا دروغ و نیرنگ در نوع پنجم جهاد جایز نیست، ولی در انواع چهارگانه گذشته در صورت لزوم جایز است.
- جهاد ابتدایی اختصاص به مبارزه با کفار دارد، در صورتی که در انواع دیگر ممکن است جهاد با مسلمین انجام گیرد؛ زیرا اقسام چهارگانه در مواردی که مسلمانان و مؤمنان مقاصدی چون مقاصد کنار داشته باشند و به خاطر طمع دنیوی یا ریاستطلبی زمینه جهاد دفاعی را فراهم آورند، بر دیگران واجب است که به جهاد بر علیه متجاوزین مسلمان قیام نمایند.
- کفار از دو برابر بیشتر نباشند. در اقسام گذشته این شرط هم لازم المراعاة نیست.
- در ماههای حرام این نوع جهاد حرام است.
- در هر سال یکبار واجب است ولی در اقسام گذشته محدودیت زمانی وجود ندارد.
- قبل از آغاز جهاد باید کفار را به اسلام دعوت کنند و در صورت امتناع میتوانند به جهاد اقدام نمایند.
- امام مسلمین نمیتواند در این نوع جهاد، مالی را به زور از مسلمانان بگیرد ولی در موارد دیگر میتواند.
- جهاد ابتدایی، ناقض قراردادهای فیمابین مسلمانان و غیرمسلمانان نیست ولی انواع دیگر جهاد خود به خود قراردادها را نقض میکند.
- پرداخت مال به مقداری که به معیشت مسلمان زیان میرساند در این نوع جهاد واجب نیست ولی در اقسام گذشته واجب است.
- غنایم جهاد به معنی یک پنجم فقط بین مجاهدان تقسیم میشود، ولی در اقسام دیگر صرف امور دفاعی میشود.
- استفاده از سلاحهای شیمیایی و شبیخون زدن و غافلگیری در این نوع جهاد شایسته نیست ولی در انواع دیگر این نوع محدودیتها وجود ندارد.
- اگر جهاد به معنی پنجم بدون اجازه امام معصوم(ع) باشد، غنایم آن متعلق به امام(ع) است[۲۶] و[۲۷].[۲۸]
اقسام چهارگانه جهاد، دارای احکام ویژهای است که از آن جمله موارد زیر است:
- هزینه کردن صدقات واجب مانند زکوة مال و زکوة فطرة و مظالم العباد و مجهول المالک و مالی که نذر شده برای خدا (جهاد قربی) و صدقات مستحب برای موارد انواع چهارگانه جهاد جایز است بلکه نسبت به دیگر مصارف زکوة اولویت دارد.
- فرمانده و رئیس مطاع مسلمین میتواند از اراضی و باغات و مزارع خراج بگیرد و هزینه جهاد نماید.
- فرمانده و رئیس مطاع مسلمین میتواند از محل درآمدهای دولت اسلامی حتی مظالم به کفار جهت تألیف قلوب بپردازد و همچنین به بعضی از مسلمین، تا از آنها بر علیه دشمن متجاوز یاری بجوید.
- فرمانده و رئیس مطاع مسلمین میتواند مردم را بر جهاد مجبور نماید و بر یاری دادن به مسؤولین دفاع وادارشان سازد و از بازگشتشان از جبهه به خانه و کار ممانعت نماید.
- استفاده از آلات لهو و لعب و اموری که در بسیج نیروها مؤثر است و در نظم بخشیدن به سپاه لازم است جایز میباشد.
- نمازهای تمام را میتوان در صورت ضرورت در حال راه رفتن بخواند.
- اگر نتوانست لباس و بدن خود را از نجاست پاک کند با همان لباس و بدن نجس میتواند نماز بخواند.
- میتواند با چیزهایی که در حال عادی نماز را باطل میکند نماز بخواند.
- از همه راههای ممکن برای دفع دشمن میتوان استفاده کرد مانند آب باز کردن به روی دشمن، نامههای فریبنده، تله و دام گذاردن، آتش زدن، استفاده از سلاحهای شیمیایی، ولی جنگ با شیوههای معمولی بهتر است.
- اگر در میان دشمن مسلمانی نیز وجود دارد و جدا کردن آن ممکن نیست چه به اختیار خود در جبهه شرکت کرده باشند و چه با اکراه و اجبار به کشتن آنها جایز است.
- اگر راههای مسالمتآمیز و تهدید در جهاد دفاعی مؤثر باشد، مقدّم بر راههای خشونت و جنگ است.
- اگر با پناه گرفتن میتوانند از شرّ دشمن در امان باشند در موارد چهارگانه جهاد باید اقدام به جنگ نمایند و پناه گرفتنشان جایز نیست.
- علماء باید رئیس را که به امر جهاد پرداخته یاری نمایند و مردم را از طریق وعظ، ارشاد و حق، برای رفتن به جبهه تشویق نمایند. آنها را که از رفتن به جبهه خودداری میکنند تعزیر نمایند و در میان مسلمانان با صدای بلند بگویند.
- فرمانده و رئیس مطاع مسلمین را باید با نقد و ارشاد یاری دهند.
- برای وی مشاورانی تهیه ببیند.
- یاران فرمانده و رئیس مطاع مسلمین و رزمندگان با روی گشاده استقبال شود و با متخلفین برخورد شود.
- وعاظی تعیین شوند که در امر جهاد و احکام دین رزمندگان را تعلیم دهند و به جهاد تشویق کنند.
- دیدبانی برای حراست از قرارگاهها و اردوگاههای سپاه بگمارند تا از تهاجم دشمن و غافلگیر شدن جلوگیری نمایند.
- دشمن را با هر وسیلهای که ممکن است زمینگیر نمایند و امکانات را از او بگیرند و تضعیف کنند، چه با تبلیغات و چه از راههای تخریب و نابود کردن منابع اقتصادی و مراکز قدرت.
- بیعت گرفتن از سپاه و رزمندگان که تا پایان جنگ و حصول پیروزی بر عهده و پیمانشان باقی بمانند.
- تا امکان به دست آوردن پیروزی وجود دارد باید جهاد کنند و محدودیت از نظر تعداد و زمان وجود ندارد.
- در صورت لزوم کشتن زنان، کودکان، دیوانهها، پیر زنان و پیرمردان اگر مورد استفاده کنار باشند؛ جایز است.
- اگر از وجود مسلمانان به عنوان سپر دفاعی استفاده کنند، کشتن آنها هم - در صورت لزوم - جایز است و دیه هر کس که در جنگ شرکت کرده و کشته شود اگر بیگناه باشد از بیتالمال پرداخت میشود.
- دفن کردن مسلمانان مقتول واجب است.
- مرزداری و دیدبانی واجب است. کمترین آن سه روز و بیشترین آن چهل روز میباشد و اجازه گرفتن از امام(ع) یا فقیه لازم نیست.
- فرماندهان و مسؤولین جهاد باید اوامر و نواهی خود را طبق موازین اسلامی صادر نمایند و حسن رفتار آنها نمایشگر نمایندگی آنها از طرف صاحب امر(ع) باشد.
- کسی که به خاطر صلاحیتش اطمینان دارد که مأذون میباشد میتواند افراد ناصالح را از حوزه مسئولیتهای جهاد خارج کند؛ زیرا دخالت نا اهلان موجب ظلم نسبت به کسانی میشود که در جهاد جان خود را از دست میدهند و چه بسا موجب، اختلال در نظام جهاد شده و ضربهای به حیثیت اسلام وارد آورد.
- مجاهدان باید با توکل به خدا و اعتماد و اطمینان به رحمت الهی و نصرت وعده داده شده الهی، آمادگی خود را بیشتر کنند و بدانند که در جهاد و پیروزی نمیتوان به سلاح و نیرو تکیه کرد.
- مسؤولان و فرماندهان جهاد باید عدالت و انصاف و برابری را نصب العین قرار داده و از استخدام افراد ناصالح خودداری کنند و بدانند که اداره امور کشوری و لشکری بر عهده انبیاء و معصومین(ع) است و فرماندهان کار آنها را انجام میدهند و همه اعمال آنها مورد محاسبه الهی قرار خواهد گرفت و به اندازهای حتی کم، اجازه خیانت در اموال به کسی ندهند.
- فرماندهان و مسؤولان جهاد همواره باید در تهذیب نیروها و ایجاد خلوص نیت در آنها بکوشند و آنها را به سلاحدعا مجهز گردانند.
- باید کینهها و نفاق از میان نیروهای اسلام ریشهکن شود و همگی یکدل و یک جان به آینده فکر کنند، گویی هم اکنون به دنیا آمده و سابقهای با یکدیگر نداشتهاند.
- دعای به موقع و برخورد با دشمن را فراموش نکنند.
- فرار از جبهه بعد از تلاقی، حرام است حتی اگر شک در پیروزی داشته باشند.
منظور از اصول و قواعد الزامی جنگ در اسلام، دستورالعملهایی است که فرماندهان و نیروهای رزمنده از آغاز جنگ تا پایان آن موظف به اجرای صحیح آنها بوده و موارد اقدامات مجاز را مشخص میسازند.
برخی از این دستورات دارای منبع عرفی بوده و از نظر اسلام جنبه امضایی دارد، مانند مصونیت سیاسی سفرا و پیامآوران و مصونیت جانی اسیران و برخی دیگر جنبه تأسیسی داشته و شریعت اسلام بر اساس انساندوستی پایبندی رزمندگان به آن اصول را مورد تأکید قرار داده است، مانند اصل الزامی دعوت، قبل از هر نوع عملیات جنگی و احراز مصونیت با قبول اسلام.
این اصول تا آنجا که توفیق استخراج و استنباط آنها را از متون و منابع اسلامی یافتهایم به قرار ذیل است:
- تصمیمگیری و اتخاذ موضع رسمی: در عملیات رزمی جمعی تصمیمگیری نهایی با امام و ولی امر است، جز در موارد دفاع شخصی و یا مواردی که تأخیر عملیات دفاعی موجب فوت فرصت و زیانهای جبرانناپذیر میگردد که اقدام به عملیات نظامی بدون اطلاع و کسب اجازه از ولی امر از باب دفاع مشروع و یا نهی از منکر در مقام ضرورت جائز میباشد. لزوم مشورت در مسائل جنگ برای امام و ولی امر، منافات با مسؤولیت ولی امر و مرجع قانونی بودن در اتخاذ تصمیم نهایی ندارد.
- فرماندهی کل قوا: تعیین فرماندهان نظامی و تأیید طرح و برنامه عملیات رزمی با امام و ولیّ امر میباشد.
- بسیج نیروها و فرمان جهاد: آغاز جهاد تنها با فرمان امام و ولی امر انجام میگیرد و جز در موارد دفاع شخصی و یا شرایط ضروری بدون فرمان رسمی ولی امر بسیج نیروها انجام نمیپذیرد.
- توجیه نیروهای رزمنده: قبل از هر اقدامی کلیه فرماندهان و نیروهای رزمنده و دستاندرکاران امر جهاد باید توسط امام و ولی امر مسلمین توجیه گردند و این امر نه در شکل یک تشریفات صوری بلکه به صورت کاملاً جدی و منطقی با استفاده از کلیه امکانات معنوی و تبلیغی توسط امام و ولی امر انجام میپذیرد و هدف این مراسم، توجیه اهداف جهاد و تبیین اصول و قواعد کلی است که کلیه دستاندرکاران عملیات رزمی باید از آنها مطلع گردند و در عمل به کار گیرند. این اصل را میتوان از سیره عملی پیامبر(ص) به هنگام اعزام نیرو به دست آورد که رسول خدا(ص) پیوسته در مواقع اعزام نیرو، فرماندهان و آحاد رزمندگان را به حضور میطلبید و آنها را در پیش روی خود و فرماندهانشان را در کنار خویش مینشانید و سپس آنها را با مسائل جهاد آشنا مینمود و نسبت به وظایفی که بر عهده خواهند گرفت توجیهشان میفرمود[۲۹]. به ویژه فرماندهان را مخاطب قرار داده و آنها را به رعایت تقوا امر مینمود[۳۰].
- انجام مراسم دعا: در عصر نبوی این مراسم همواره توسط خود پیامبر(ص) انجام میگرفت و سیره آن حضرت به هنگام اعزام نیرو چنین بود که: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِذَا بَعَثَ سَرِيَّةً»، هنگامی که نیرویی برای انجام عملیات رزمی اعزام مینمود بر آنها دعا میکرد. مشابه این عمل در مورد امام علی(ع) نیز نقل شده است. این دعاها نشانگر هدف مشخص این مراسم به ظاهر صوری است که از طریق دعا، نیروهای رزمنده به نیروی لایزال الهی میپیوندند و توجه به خدا آنان را در برابر مشکلات پایدار و در پیروزیها مانع از تجاوز از حدود و مقررات الهی میگردد و گاه این مراسم توسعه مییافت و به رزمندگان تعلیم داده میشد که خود دعاهای خاصی را بر زبان آورده و در تمامی حالات رزم آن را از خدای قادر مسألت نمایند. از آن جمله دعایی است که امیرالمؤمنین علی(ع) به فرماندهان و رزمندگان خود آموخت که همواره بگویند: «اللَّهُمَّ احْقِنْ دِمَاءَنَا وَ دِمَاءَهُمْ وَ أَصْلِحْ ذَاتَ بَيْنِنَا وَ بَيْنِهِمْ وَ اهْدِهِمْ مِنْ ضَلَالَتِهِمْ حَتَّى يَعْرِفَ الْحَقَّ مِنْهُمْ مَنْ جَهِلَهُ وَ يَرْعَوِىَ عَنْ الْغَيِّ وَ الْعُدْوَانِ مَنْ لَهِجَ بِهِ»[۳۱].
بیشک رزمندهای که از عمق جان و صادقانه از خدا میخواهد که از ریخته شدن خون او و خون دشمنش جلوگیری نماید و صلح را بهجای جنگ بر روابط فیمابین دو طرف برقرار سازد و آن دسته از نیروهای دشمن که ندانسته و نا آگاهانه به مصاف آمدهاند را هدایت نماید و دسته دیگری را که آگاهانه در غرقاب گمراهی و تجاوز فرو رفتهاند نجات بخشد، چنین نیرویی با چنین حال و هوای معنوی و فکری هرگز نمیتواند صحنه جهاد را به کشتار و ویرانگری تبدیل سازد[۳۲].
شرایط جهاد دفاعی
در جهاد دفاعی شرایط سنگین جهاد ابتدایی وجود ندارد بلکه اگر خوف گسترش نفوذ و تسلط کفّار بر کشورها و شهرهای مسلمانان برود، جهاد دفاعی بر تمام مکلّفان و مسلمین اعم از زن و مرد و پیر و جوان و کوچک و بزرگ واجب میشود تا به هر وسیلهای که بتوانند، دفاع نمایند.
برای جهاد دفاعی فقهای شیعه حتی جایز دانستهاند که مسلمانان پشتسر پیشوای جائر بجنگند تا کیان اسلام و جامعه اسلامی را از شر کفّار اشغالگر و متجاوز نجات دهند. مانند آنچه که در زمان صلاحالدین ایوبی و جنگهای صلیبی صورت گرفت. صلاحالدین ایوبی فاقد شرایط رهبری بود. لکن برای آزادی بلاد اسلام جنگیدن به همراه او ایرادی ندارد. البته فقها شرط کردهاند که انسان در این جهاد قصد کمک و معونه حاکم ظالم را ننماید، بلکه قصد استخلاص سرزمین اسلامی را بنماید[۳۳].
دفاع نیز دو گونه است: یکی دفاع از اساس و حوزه اسلام و دیگری دفاع از جان و مال و ناموس در صورتی که مورد تعرّض و تجاوز قرار گیرند و هر دو بدون نیاز به کسب اجازه از امام واجب است[۳۴].
با چه کسانی باید جهاد کرد؟
در پاسخ این پرسش باید گفت: جهاد ابتدایی علیه دو گروه واجب است:
- اهل کتاب؛ مانند: یهود، نصارا، مجوس و... تا این که حاضر به قرارداد ذمه شوند و یا اسلام را بپذیرند.
- ملحدان و دهریان و آنان که به خدا و پیامبری عقیده ندارند. امام معصوم با اینان میجنگد تا آنکه یا مسلمان شوند یا کشته گردند. آنها نمیتوانند به عنوان اهل ذمه در مملکت اسلامی زندگی کنند.
این دو، اساس و پایه جهاد ابتدایی و آزادیبخش است و مشروط به حضور پیامبر و یا امام معصوم میباشد که در زمان فعلی منتفی است.
جهاد دفاعی نیز با دو گروه و دسته، واجب است:
- “کفّار مهاجم”؛ مشرکان و کفّاری که به مرزهای اسلامی یورش بیاورند و یا با برنامههای منظم، علیه مسلمانان توطئه کنند تا بتوانند بر ایشان تسلط سیاسی و اقتصادی پیدا نمایند جهاد علیه اینها واجب است و به محض تشخیص موضوع، نیاز به امام و یا نایب او نمیباشد. در اینجا فرقی بین اهل کتاب (یهود، نصارا) و ملحدان و بیخدایان؛ مانند؛ دهریون و ماتریالیستها و مارکسیستها، وجود ندارد.
- “اهل بغی”؛ یعنی افرادی از مسلمانان که علیه امام عادل جامعه اسلامی به صورت مسلحانه قیام کرده باشند و یا دست به راهزنی مسلحانه و قطع راه در گردنهها و بیابانها بزنند و یا موجب ناامنی و ارعاب و وحشت در جامعه اسلامی شوند. برخی از فقها در اطلاق باغی و اهل بغی، وجود و حضور امام معصوم را شرط دانستهاند، اما اکثر فقها فقط وجود “امام عادل” را شرط دانسته و گفتهاند: هر کس بر رهبر و امام عادل مسلمین (فقیه جامع شرایط) خروج مسلحانه کند “باغی” محسوب میشود، و برخی دیگر از فقها تجاوز مسلحانه بر مسلمین را شرط تحقق باغی دانستهاند، اعم از این که امام عادل باشد یا نباشد.
چنانکه در کتاب “الفقه علی آراء فقهاء الاسلام” تعبیر ... والبغة علی المسلمین ذکر شده است[۳۵].
به هر حال، قدر مسلم این است که اگر کسی در حکومت امام عادل مسلمین، قیام مسلحانه کند، باغی محسوب میشود و جهاد با او بر مسلمانان، واجب است. اینها گروههایی هستند که جهاد علیه آنان واجب است، اما برای هرچه بیشتر روشنشدن مطلب، متن سخنان یکی از فقهای برجسته و بزرگ اسلام، یعنی شیخ بهاء الدین عاملی معروف به “شیخ بها” را در اینجا عیناً نقل میکنیم: “... بدان که سه طایفهاند که قتال با آنان واجب است: طایفه اول؛ “حربی” و ایشان دو گروهند: گروه اول مردان جوانند که غیر خدای را پرستش میکنند. چون آفتابپرستان و ستارهپرستان و بتپرستان و غیر اینها.
گروه دوم؛ جماعتیاند که هیچچیز را پرستش نمیکنند؛ مانند: ملحدان و دهریان (مادیون) و با این دو جماعت، جهاد کردن در حضور امام، واجب است تا آنکه مسلمان شوند و از این دو طایفه جزیه نمیتوان قبول کرد.
طایفه دوم؛ اهل کتابند و ایشان نیز دو قومند: قوم اول جماعتیاند که کتابی در دست دارند و پیامبر داشتهاند، مانند جهودان (یهودیان) که تورات، کتاب ایشان است و موسی کلیم ـ علیه التحیّة والتسلیم ـ پیامبر ایشان و همچنین نصارا.
قوم دوم آنکه کتابی ندارند و پیامبری نداشتهاند، اما به شبه کتاب و پیامبری قایلند؛ مانند مجوسان که میگویند کتابی موسوم به ژند و پاژند (منظور اوستا میباشد) دارند و پیامبری زرتشت نام داشتهاند و در احادیث وارد شده که ایشان کتابی داشتهاند و آن را سوزاندهاند و پیامبری داشتهاند که او را کشتهاند و پیامبر ایشان، کتابی بدیشان آورده بود که بر پوست دوازدههزار گاو نوشته بودند. و جهاد با این دو فرقه واجب است تا آنکه مسلمان شوند و یا جزیه قبول کنند با شرایط و...[۳۶].
طایفه سوم؛ که قتال کردن با ایشان واجب است؛ مانند یاغیان و خوارج که از امام زمان رویگردان و یاغی شده باشند و...”[۳۷].[۳۸]
آداب جهاد
جهاد آداب و اصول عمومی دارد که در تمام جنگها از سوی دو لشکر متخاصم اجرا میشود؛ برخی از این اصول عبارتاند از: قصد خلوص؛ نادیده انگاشتن تعصبات قومی و ملی؛ ابتدا به جنگ، ممنوع؛ خودداری از دشنام؛ دعا و نیایش؛ شعار و تبلیغات جنگی؛ ایثار و فداکاری؛ رفتار انسانی با دشمن؛ غنایم جنگی[۳۹].
جهاد در روابط سیاسی اسلام
یکی از موضوعاتی که گویای حضور اسلام در عرصه سیاست و حکومت است، مسئله جهاد با دشمنان و دفاع از سرزمینهای اسلامی است. جنگ و جهاد، دفاع از جان و مال مردم و حریم کشور، صلح و آتشبس از شئون حکومتهاست، حجم قابل توجهی از کتب فقهی به این موضوع و احکام آن اختصاص دارد. معنا و مفهوم جهاد در اسلام و تفاوت آن با جنگ در فرهنگهای دیگر، اقسام جهاد، شرایط وجوب جهاد و دفاع، آنان که از جنگ و جهاد معافند، ضوابطی که باید در جنگ رعایت شود، آنان که جنگ با ایشان مجاز و آنان که جنگ با ایشان ممنوع است، مقررات جنگ و صلح، احکام برخورد با اسیران جنگی، حقوق مجروحان و اسیران، حقوق زنان و کودکان و سالخوردگان، احکام غنائم جنگی و دهها مسئله دیگر که تصمیمگیری درباره بسیاری از آنها از شئون حکومت و رهبر جامعه اسلامی است، همگی نشانۀ حضور فقه در عرصههای گوناگون زندگی است.
مراجعه به آیات قرآن نشان میدهد جهاد ابتدایی به معنای آغاز جنگ برای وادار کردن مشرکان به اسلام و تحمیل آن مطرح نیست، بلکه غالب جنگها در صدر اسلام جهاد دفاعی، بهمنظور دفاع از ایمان و عقیده، کیان اسلام و سرزمینهای اسلامی بوده است. جهاد با مشرکانی است که با پیامبر دشمنی ورزیده، به آزار و اذیت مسلمانان پرداخته، از همه ابزارها برای ضربه زدن به مسلمانان بهره برده، آنان را از شهر و دیار خویش اخراج کرده و اموالشان را مصادره کردند، پیمان خویش را با مسلمانان زیر پا نهاده و به حقوق آنان تعدی میکردند.
غیر از مباحث رایج در کتب فقهی[۴۰]، با توجه به روابط بینالملل و مرزهای جغرافیایی میان کشورهای اسلامی، مباحث جدیدی از سوی صاحبنظران اهلسنت و امامیه مطرح شده مبنی بر اینکه روابط خارجی دولت اسلامی با دولتهای اسلامی و غیراسلامی چگونه است؟ آیا بر صلح و همزیستی مسالمتآمیز استوار است یا بر جنگ و جهاد؟ مراد از جهاد دعوت و نسبت آن با آزادی عقیده و حق تعیین سرنوشت چیست؟ روابط با دولتهای اسلامی، دولتهای متخاصم و غیرمتخاصم چگونه است؟ جهاد، دفاع از سرزمینهای اسلامی و عملیات شهادتطلبانه در عصر غیبت، مجاز است یا نه؟ و دهها پرسش جدید.
علاوه بر کتاب الجهاد که در میراث فقهی شیعه به چشم میخورد، در برخی از مقاطع تاریخی به خاطر ضرورت زمانه و نیاز جامعه رسالههای مستقلی در موضوع جهاد و مباحث مرتبط با آن نوشته شده و تکلیف مردم و زمامداران وقت را در این موضوع روشن کردهاند. از آن جمله میتوان به رسالهها و فتاوای جهادیۀ فقیهان در عصر قاجار اشاره کرد که به تناسب تجاوز روس و انگلیس به ایران، عراق، و دیگر کشورهای اسلامی و ضرورت دفاع از سرزمینهای اسلامی از سوی فقیهان به رشته تحریر درآمده است[۴۱].[۴۲]
جایگاه جهاد در استراتژی ارشادی اسلام
اسلام به عنوان یک دین و آیین اجتماعی و عقیدتی و به عنوان یک رسالت و پیام خدا به انسانها باید به گوش همه جهانیان برسد و ابلاغ شود. اساس رسالت پیامبران خاصه پیامبر گرامی اسلام(ص) همین بوده؛ یعنی رساندن پیام خدا به گوش همه انسانها، بعد از ابلاغ، پیامبر موظف نیست که آنها را متدین به اسلام سازد؛ خودشان اسلام را انتخاب میکنند. خداوند در قرآن مجید خطاب به پیامبرش میفرماید: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَاكَ إِلَّا مُبَشِّرًا وَنَذِيرًا﴾[۴۳]، ﴿فَذَكِّرْ إِنَّمَا أَنْتَ مُذَكِّرٌ * لَسْتَ عَلَيْهِمْ بِمُصَيْطِرٍ﴾[۴۴].
اما خداوند در مرحلهای از مراحل دعوت و ارشاد، اعمال قدرت و غضب را تشریع و بلکه واجب کرده و آن همان مرحلهای است که “جهاد” نامیده میشود.
اهداف نهایی اسلام در سطح جهانی عبارتاند از:
- تبلیغ جهانبینی توحید بر اساس آخرین وحی الهی به محمد بن عبدالله(ص) (قرآن و سنّت)؛
- اعتقاد به کرامت انسان به عنوان خلیفه الهی در روی زمین؛
- انهدام و تخریب مبانی تفکر نژادپرستی و نژادگرایی و از بین بردن تبعیضات قومی و نژادی؛
- نفی تجزیه بشریت از طریق مرزهای جغرافیایی و اقلیمی؛
- نابودی هرگونه ظلم و ستم و برقراری نظام عدل و قسط و برادری و اخوت؛
- تأسیس حکومت واحد جهانی بر مبنای شریعت و قوانین اجتماعی اسلام.
جامه عمل پوشیدن اصول فوق، هدف تاریخی اسلام در جامعه جهانی است و برای رسیدن به آن، استراتژی ویژهای دارد که خود ناشی از اصول تفکر و عقیده اسلامی است و این همان چیزی است که ما آن را “استراتژی ارشادی اسلام” مینامیم. این استراتژی، طی تاکتیکهایی میخواهد اولاً بُعد الهی وجود انسان را علیه بُعد خاکی و فاسد او بشوراند و عقل را بر نفس، ایمان را بر شهوت غلبه دهد و به اصطلاح قرآن، انسان را بیدار ساخته و در درونش با شیطان گلاویز نماید و به مبارزه مستمر و دایمی و پیروز وادارد.
آری، اسلام با انسانشناسی خاصی که انسان را از لحاظ ترکیب تمایلات وجودی، به “نفس لوامه” و “نفس اماره” تقسیم میکند. ابتدا از خود انسان کافر و مشرک و ظالم، علیه خود او مدد میگیرد و در صورت عدم انتاج این تاکتیک تبلیغی، به سراغ دیگر اصول تبلیغی و ارشادی میرود، به عنوان مثال میبینیم خداوند در مورد شخصیت ساقط و فاسد شده شخصی چون فرعون نیز از این شیوه استفاده میکند؛ به موسی و هارون دستور میدهد که به سوی فرعون طاغی و ظالم رفته و ابتدا او را موعظه و دعوت نمایند و تنها زمانی که دستگاه فرعون با خشونت و قهر و غضب وارد معرکه میشود، موسی(ع) نیز شیوه موعظه را تغییر میدهد. همینطور نامههای دعوت توحیدی که حضرت محمد(ص) به سران و پادشاهان آن زمان، فرستاده ناشی از این است که اساس شیوه ارشادی اسلام، بر موعظه و دعوت مسالمتآمیز است.
مرحله ارشادی بعد از “موعظه”، مرحله مناظره، مباحثه و مجادله است؛ خداوند در قرآن میفرماید: ﴿ادْعُ إِلَى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ...﴾[۴۵].
پس، حلقه اول از استراتژی ارشادی اسلام و اصل اول از اصول دعوت اسلامی، سخن گفتن با حکمت و موعظه و حلقۀ بعدی “مجادله” میباشد که معمولاً در حضور عموم و یا کثیری از مردم صورت میگیرد.
اما “موعظه” حالت فردی دارد. باتوجه به برخی از حساسیتها و نکات روانی، ابتدا باید به صورت فردی و دور از چشم همگان، به شخص ظالم و کافر، پند و موعظه داد، در صورت لجاجت او، مبارزه سیاسی آغاز میشود. آغاز مبارزه سیاسی، با اتخاذ روش “مجادله” صورت میگیرد. مجادله برای این است که چهره دوم فرد ظالم معلوم و دروغ او آشکار گردد و باطل بودنش برای عموم ثابت شود.
حضرت ابراهیم(ع) در دعوت اسلامی و مبارزه خود با دستگاه منحرف و مشرک نمرود، از چنین شیوهای استفاده کرده است.
حضرت ابتدا نمرود و نمرودیان را با پند و موعظه دعوت به توبه کرد و سپس بتها را در هم شکست و عجز آنها را ثابت نمود، اما نمرود و نمرودیان مسخ شده از او نپذیرفتند. پس از نجات از اعدام و آتش؛ روش “مجادله” را در پیش گرفت. مجادله با شخص نمرود که خود را به عنوان خالق و خدا، بر گُرده مردمان جاهل سوار کرده بود.
نمرود گفت: ابراهیم! آن خدا چه خدایی است که مردم را به آن دعوت میکنی؟ مگر جز من خدایی وجود دارد؟ مگر نمیبینی من مسلّط و قادر به همه چیز هستم و حکم و فرمانم در همه جا نافذ است؟ چرا مجسمهها و بتها را درهم میشکنی و توده مردم را علیه من دعوت میکنی؟
ابراهیم پاسخ داد: نمرود! تو خدا نیستی و نمیتوانی باشی، خدای من و همه مردم، آن کسی است که میتواند بمیراند و زنده کند و میتواند همه چیز را بیافریند. نمرود: من هم میتوانم این کار را انجام بدهم؛ من نیز میتوانم هرکس را خواستم بکشم و یا پس از آنکه دورنمای مرگ را به او نمودم، در پرتو عفو و بخشش خود، زنده نگاه دارم.
ابراهیم: خدایی که من به سوی او دعوت میکنم، همه چیز را در ید قدرت خود دارد و هر روز خورشید را از مشرق طلوع میدهد، تو نیز اگر ادعایت درست است، این نظام ثابت را تغییر بده و خورشید را از مغرب برآور[۴۶]. با مجادلهای که ابراهیم با نمرود انجام داد، بطالت و ناحقی نمرود، چون آفتاب بر همگان روشن میگردید.
موسی پیامبر نیز در دعوت فرعون این مراحل را طی کرد و در آخرین مرحله که فرعون قصد جان او را کرده بود، دست به جهاد نظامی و دفاع از خود زد. پس، جهاد در چارچوب استراتژی ارشادی اسلام، آخرین حلقه و مرحله است.
چنان که سیره و سنت پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز آن را تأیید میکند، جهاد در این مرحله به این دلیل واجب میشود که شخص “داعی” باید از خود دفاع کند[۴۷].
جهاد و خصوصیات عامل آن
بیشک جهاد یک فریضه عمومی و کفایی است که با سازماندهی و بسیج دولت توسط نیروهای رزمنده انجام میشود. بسیاری از فقهای شیعه مانند کاشف الغطاء معتقدند که اذن امام معصوم(ع) در زمان حضور و اجازه فقیه جامع الشرایط در عصر غیبت برای اقدام به جهاد دفاعی لازم نیست و جهاد با وجود فرد با کفایتی که فرماندهی جهاد را عهدهدار شود و یا توسط رزمندگان انتخاب شود، واجب میشود[۴۸]. فقهای شیعه در اذن امام(ع) در مورد جهاد ابتدایی اختلاف نظر دارند و مشهور آن است که جهاد ابتدایی مشروط به اذن امام(ع) است. امام خمینی (ره) در تحریر الوسیله شروع به جنگ ابتدایی را از مختصات امام معصوم(ع) میشمارد. فقهای شیعه به همین لحاظ جهاد را به جنگ با دشمنان تعریف کرده و آن را شامل نبرد مسلحانه داخلی با شورشیان (یاغیان) و پیکار خارجی با مشرکان دانسته و هدف جهاد را اعم از دفاع در برابر تهاجم و دشمنی و نیز یاری رساندن به اسلام و اقامه شعائر دین تلقی کردهاند[۴۹].
اما صدوق در کتاب خصال از امام علی(ع) نقل میکند که «لَا يَخْرُجُ الْمُسْلِمُ فِي الْجِهَادِ مَعَ مَنْ لَا يُؤْمَنُ عَلَى الْحُكْمِ وَ لَا يُنْفِذُ فِي الْفَيْءِ أَمْرَ اللَّهِ عَزَّوَجَلَّ»[۵۰]. امام علی(ع) فرمود: مسلمانان بدون فرماندهی که در فرماندهی، ضوابط و احکام جهاد مورد اطمینان نیست و فرمان خدا را در مورد غنایم اجرا نمیکند در جهاد شرکت نمیکنند.
در حدیثی از امام رضا(ع) آمده است: «وَ الْجِهَادُ وَاجِبٌ مَعَ الْإِمَامِ الْعَادِلِ»[۵۱] امام رضا(ع) فرمود: جهاد در کنار امام عادل واجب است.
از برخی از متون روایی مانند پاسخ امام سجاد(ع) به حسن بصری که امام(ع) را به جهاد دعوت میکرد، استفاده میشود که جهاد تنها در مورد کسانی صادق است که شرایط لازم و مذکور در آیه ۱۱۲ سوره توبه را احراز کرده باشند[۵۲]. حداقل، صفات مذکور در آیه در مورد فرماندهان و مدبران عملیات جنگی صادق باشد، بهویژه صفت: ﴿وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللَّهِ﴾[۵۳] که تنها در مورد دولت (امامت) قابل صدق میباشد. فرماندهیجنگ باید از علم و درایت و کفایت لازم برخوردار باشد تا امکان جلوگیری از حوادث ناخواسته و قهری ظالمانه و به دور از حق و عدالت فراهم شود. اما تعلیلی که در این روایات دیده میشود مبین آن است که شرط حضور امام(ع) در جهاد و یا اذن وی به این لحاظ است که مقررات اسلامی در آغاز و اثناء و پایان جهاد توسط رزمندگان و فرماندهان رعایت شود و از آنجا که بدون حضور و اذن امام(ع) ممکن است امر جهاد توسط کسانی که علم و صلاحیت لازم را ندارند، انجام شود، تأکید شده که جهاد باید با حضور و یا اذن امام باشد تا با تشخیص امام صلاحیتهای لازم در مجریان جهاد احراز شود. گرچه از روایات میتوان موضوعیت نداشتن حضور و اذن امام(ع) را در جهاد به دست آورد، ولی بیشک مفاد تعلیل در این روایات مبین آن است که جهاد باید توسط کسانی مدیریت و فرماندهی شود که آشنای با احکام و ضوابط شرعی آن بوده و بتوانند جهاد را چون دوران رسول خدا(ص) به انجام برسانند و چنین شرایطی در امامت نیابی عصر غیبت و دوران رهبری فقهای عادل و حداقل نظارت فقیه جامع الشرایط بر امر جهاد امکانپذیر است و در هر حال جهاد یک امر حکومتی و مربوط به دولت اسلام است، هرچند که این دولت با رهبری مستقیم و با نظارت فقیه عادل سامان گرفته باشد[۵۴].[۵۵]
جهاد و احکام عمومی آن
جهاد دارای احکام ویژهای است که از آن جمله موارد زیر است:
- هزینه کردن صدقات واجب مانند زکات مال و زکات فطره و نظامالعباد و مجهولالمالک و مالی که نذر شده برای خدا (جهاد قربی) و صدقات مستحب، برای موارد انواع چهارگانه جهاد جایز است، بلکه نسبت به دیگر مصارف زکات اولویت دارد؛
- فرمانده و رییس مطاع مسلمانان میتواند از اراضی و باغات و مزارع خراج بگیرد و هزینه جهاد کند؛
- فرمانده و رییس مطاع مسلمانان میتواند از محل درآمدهای دولت اسلامی حتی مظالم به کفار جهت تألیف قلوب بپردازد و همچنین به بعضی از مسلمانان، تا از آنها بر علیه دشمن متجاوز یاری بجوید؛
- فرمانده و رییس مطاع مسلمانان میتواند مردم را بر جهاد مجبور کند و بر یاری دادن به مسئولان دفاع وادارشان کند و از بازگشتشان از جبهه به خانه و کار ممانعت کند؛
- استفاده از آلات لهو و لعب و اموری که در بسیج نیروها مؤثر است و در نظم بخشیدن به سپاه لازم است جایز است؛
- نمازهای تمام را میتوان در صورت ضرورت در حال راه رفتن بخواند؛
- اگر نتوانست لباس و بدن خود را از نجاست پاک کند، با همان لباس و بدن نجس میتواند نماز بخواند؛
- میتواند با چیزهایی که در حال عادی نماز را باطل میکند، نماز بخواند؛
- از همه راههای ممکن میتوان برای دفع دشمن استفاده کرد مانند آب باز کردن به روی دشمن، نامههای سلاحهای شیمیایی، ولی جنگ با شیوههای معمولی بهتر است؛
- اگر در میان دشمن مسلمانی نیز وجود دارد و جدا کردن آن ممکن نیست چه به اختیار خود در جبهه شرکت کرده باشند و چه با اکراه و اجبار؛ کشتن آنها جایز است؛
- اگر راههای مسالمتآمیز و تهدید در جهاد دفاعی مؤثر باشد، مقدم بر راههای خشونت و جنگ است؛
- اگر با پناه گرفتن میتوانند از شر دشمن در امان باشند، در موارد چهارگانه جهاد باید اقدام به جنگ نمایند و پناه گرفتنشان جایز نیست؛
- علماء باید رییس را که به امر جهاد پرداخته یاری نمایند و مردم را از طریق وعظ، ارشاد و حق، برای رفتن به جبهه تشویق کنند. آنها را که از رفتن به جبهه خودداری میکنند، تعزیر کنند و در میان مسلمانان با صدای بلند بگویند؛
- فرمانده و رییس مطاع مسلمانان را باید با نقد و ارشاد یاری دهند؛
- برای وی مشاورانی تهیه ببینند؛
- یاران فرمانده و رییس مطاع مسلمانان و رزمندگان با روی گشاده استقبال شود و با متخلفان برخورد شود؛
- وعاظی تعیین شوند که در امر جهاد و احکام دین رزمندگان را تعلیم دهند و به جهاد تشویق کنند؛
- دیدبانی برای حراست از قرارگاهها و اردوگاههای سپاه بگمارند تا از تهاجم دشمن و غافلگیر شدن جلوگیری کنند؛
- دشمن را با هر وسیلهای که ممکن است زمینگیر کنند و امکانات را از او بگیرند و تضعیف کنند، چه با تبلیغات و چه از راههای تخریب و نابود کردن منابع اقتصادی و مراکز قدرت؛
- بیعت گرفتن از سپاه و رزمندگان که تا پایان جنگ و حصول پیروزی بر عهده و پیمانشان باقی بمانند؛
- تا امکان به دست آوردن پیروزی وجود دارد باید جهاد کنند و محدودیت از نظر تعداد و زمان وجود ندارد؛
- در صورت لزوم کشتن زنان، کودکان، دیوانهها، پیرزنان و پیرمردان اگر مورد استفاده کفار باشند؛ جایز است؛
- اگر از وجود مسلمانان به عنوان سپر دفاعی استفاده کنند، کشتن آنها هم - در صورت لزوم - جایز است و دیه هر کس که در جنگ شرکت کرده و کشته شود، اگر بیگناه باشد، از بیتالمال پرداخت میشود؛
- دفن کردن مسلمانان مقتول واجب است؛
- مرزداری و دیدبانی واجب است. کمترین آن سه روز و بیشترین آن چهل روز است و اجازه گرفتن از امام(ع) یا فقیه لازم نیست؛
- فرماندهان و مسئولان جهاد باید اوامر و نواهی خود را طبق موازین اسلامی صادر کنند و حسن رفتار آنها نمایشگر نمایندگی آنها از طرف صاحب امر(ع) باشد؛
- کسی که به دلیل صلاحیتش اطمینان دارد که مأذون است، میتواند افراد ناصالح را از حوزه مسئولیتهای جهاد خارج کند؛ زیرا دخالت نا اهلان موجب ظلم نسبت به کسانی میشود که در جهاد جان خود را از دست میدهند و چه بسا موجب، اختلال در نظام جهاد شده و ضربهای به حیثیت اسلام وارد آورد؛
- مجاهدان باید با توکل به خدا و اعتماد و اطمینان به رحمت الهی و نصرت وعده داده شده الهی، آمادگی خود را بیشتر کنند و بدانند که در جهاد و پیروزی نمیتوان به سلاح و نیرو تکیه کرد؛
- مسئولان و فرماندهان جهاد باید عدالت و انصاف و برابری را نصبالعین قرار داده و از استخدام افراد ناصالح خودداری کنند و بدانند که اداره امور کشوری و لشکری بر عهده انبیاء و معصومین(ع) است و فرماندهان کار آنها را انجام میدهند و همه اعمال آنها مورد محاسبه الهی قرار خواهد گرفت و به اندازهای حتی کم، اجازه خیانت در اموال به کسی ندهند؛
- فرماندهان و مسئولان جهاد همواره باید در تهذیب نیروها و ایجاد خلوص نیت در آنها بکوشند و آنها را به سلاح دعا مجهز کنند؛
- باید کینهها و نفاق از میان نیروهای اسلام ریشه کن شود و همگی یکدل و یک جان به آینده فکر کنند، گویی هم اکنون به دنیا آمده و سابقهای با یکدیگر نداشتهاند؛
- دعای به موقع و برخورد با دشمن را فراموش نکنند؛
- فرار از جبهه بعد از تلاقی، حرام است حتی اگر شک در پیروزی داشته باشند[۵۶].[۵۷]
جهاد و اقسام آن
شایعترین تقسیمبندی جهاد در فقه تقسیم آن به دو نوع «ابتدایی» (تهاجمی) و «دفاعی» است. برخی از فقها همه موارد جهاد را دفاعی دانسته و گفتهاند که حتی در مواردی که جهاد ابتدایی شمرده شده، اسلام به دلیل دفاع از حق، آزادی دعوت و مقابله با تجاوز معنوی به حریم کرامت انسانی جهاد را تجویز کرده است. برخی نیز اصولاً جهاد را به مفهوم تهاجمی و به معنای آن دانستهاند که اسلام هرگونه راه رفتار مسالمتآمیز را با کسانی که به اسلام گرویده و تن به پرداخت جزیه ندادهاند بسته و در برابر آنان دستور جهاد داده است. برخی نیز جهاد ابتدایی را پیکاری متحرک و انقلابی و جهاد دفاعی را درگیری انفعالی شمردهاند، در حالی در همه موارد جهاد به مفهوم قرآنی عناوینی چون متحرک، انقلابی، انفعالی صادق است و از این نظر فرقی بین ابتدایی و دفاعی وجود ندارد. فقیه بزرگ، مرحوم کاشف الغطاء جهاد را به پنج نوع تقسیم کرده است[۵۸]. جهاد برای حفظ موجودیت اسلام: هرگاه کفار قصد تهاجم بر بلاد اسلامی را داشته به طوری که آماده سرکوب مسلمانان و استیلا بر اسلام و تحکیم سلطه بر مسلمانان باشند و آثار و شعارهای کفر بر شعائر اسلامی تفوق یابد، واجب است هر کس به مقدار قدرت و امکاناتی که دارد برای جهاد هجرت کند و هر کس که قادر به فرماندهی است و میتواند نیروهای رزمنده اسلام را جمعآوری کند، واجب است فرماندهیدفاع را بر عهده گیرد و او میتواند از اموال مسلمانان به میزان مورد احتیاج برای جهاد استفاده کند چه در حضور امام و عدم حاکمیتش و چه در غیبت امام و حضور فقیه جامعالشرایط و چه در غیبت او، بر مردم واجب است که از او اطاعت کنند. جهاد برای حفظ دماء، اعراض و اموال مسلمانان: در شرایطی که جان و مال و اعراض مسلمانان در معرض هتک و تعرض است، اگر کسی بتواند ریاست جامعه اسلامی را بر عهده بگیرد که مسلمانان از وی اطاعت کنند، واجب است وظیفه جهاد را برای حفظ حقوق جامعه اسلامی بر عهده بگیرد و با آن میزان که برای رسیدن به اهداف این نوع جهاد لازمست از اموال مسلمانان بگیرد، اگر از مجتهد عادل هم اجازه بگیرد بهتر است.
جهاد برای کمک به گروه مسلمانان: جهاد برای کمک به گروه و ملتی از مسلمانان که با کفار درگیر شده و احتمال میرود شکست بخورد و کفار بر آنها استیلا پیدا کنند. جهاد برای بازگرداندن حاکمیت اسلام: بلاد و سرزمینهایی که به دست کفار افتاده و تحت استیلای آنان قرار گرفته و در شرایطی که ملت یا ملتهایی از مسلمانان تحت سلطه بیگانگان قرار گرفتهاند و اسلام موجودیتش بر اثر استیلای کفر موهون شده اصلاح بيضة الاسلام بعد كسرها و اصلاحها بعد ثلمها بر مسلمانان حاضر و غایب در سراسر جهان واجب است که خانواده و اموال خود را رها کنند و برای جهاد مهاجرت کنند، آنها که نفوذ و قدرت اجتماعی دارند از نفوذ و قدرتشان و آنها که صاحب ثروتاند از اموالشان و آنان که سلاح دارند از سلاحشان و کسانی که قدرت تدبیر و سیاست دارند از فکر و تدبیرشان استفاده کنند و دشمن را دفع و حاکمیت و سیادت اسلام را باز گردانند. این نوع جهاد با فضیلتترین انواع جهاد است و نزدیکترین وسیله برای قرب حضرت حق. کسی که در راه این چهار قسم از جهاد کشته شود، روز جزا با شهدا محشور است و او بالاترین شهید است که در زمره شهدای کربلا محسوب میشود، بهشت برای او آذینبندی میشود و فرشتگان به استقبالش میشتابند و در واپسین روز او میهمان سید الانبیاست. کسی که بر خود واجب میداند سخن مرا بپذیرد و وظایف خود را از من بیاموزد و عمل کند او باید امروز سلاح خود بگیرد و با صدای بلند رزمندگان غیور اسلام را دعوت کند آنان را که طالب آثارند و خواهان کمک به شریعت پیامبر خاتم(ص) هستند، آنها که میخواهند جانشان را با خدا معامله کنند، آنان که به دنبال رضای رب هستند، آنان که یک عمر آرزوی همکاری با یاران حسین(ع) دارند و آنان که روایت شده که اکثر یاران صاحب الامر(ع) از عجم هستند. جهاد برای دعوت به اسلام: این نوع جهاد از خصایص مقام نبوت و امام معصوم(ع) و نایب خاص او است و فقها که نواب عامند، بهرهای از آن ندارند. چهار نوع اول جهاد، اختصاص به حضور معصوم(ع) و حتی اجازه ندارد و بر مردم واجب است از کسی که به انجام آن قیام کرده پیروی کنند، ولی همه انواع پنجگانه جهاد در اجرا و موعودهای اخروی مشترکند و حکم شهید را دارند و در امور نبوی امتیاز سقوط حکم وجوب تغسیل و تحفیظ و تکفین را دارند و با لباسی که شهید شدهاند، دفن میشوند، هرگاه در جبهه به شهادت رسیده باشند.
نوع پنجم از جهاد احکام ویژهای دارد که بدان وسیله از چهار نوع اول متمایز میشود.
- حضور امام معصوم با نایب خاص امام معصوم(ع)؛
- کسانی که از جهاد به معنای پنجم از حکم جهاد استثنا هستند، عبارتند از: بیماران ناتوان، فقرای فاقد هزینه، پیادههای ناتوان از حضور در جبهه، زنان، بدهکاران مطالبه شده، کسی که باید به حج برود، فرزندان بدون اجازه والدین؛
- التزام به عهود و قراردادهای هدنه، امان و عهد، توسل به حیله یا دروغ و نیرنگ در نوع پنجم جهاد جایز نیست ولی در انواع چهارگانه گذشته در صورت لزوم جایز است؛
- نوع پنجم از جهاد اختصاص به مبارزه با کفار دارد، در صورتی که در انواع دیگر ممکن است جهاد با مسلمانان انجام شود؛ زیرا اقسام چهارگانه در مواردی که مسلمانان و مؤمنان مقاصدی چون مقاصد کفار داشته باشند و به دلیل طمع دنیوی یا ریاستطلبی زمینه جهاد دفاعی را فراهم آورند، بر دیگران واجب است که به جهاد بر علیه متجاوزان مسلمان قیام کنند؛
- کفار از دو برابر بیشتر نباشند. در اقسام گذشته این شرط هم لازمالرعایه نیست؛
- در ماههای حرام این نوع جهاد حرام است؛
- در هر سال یکبار واجب است، ولی در اقسام گذشته محدودیت زمانی وجود ندارد؛
- قبل از آغاز جهاد باید کفار را به اسلام دعوت کنند و در صورت امتناع میتوانند به جهاد اقدام کنند؛
- امام مسلمانان نمیتواند در این نوع جهاد، مالی را به زور از مسلمانان بگیرد، ولی در موارد دیگر میتواند؛
- این نوع جهاد، ناقض قراردادهای بین مسلمانان و غیرمسلمانان نیست، ولی انواع دیگر جهاد خود به خود قراردادها را نقض میکند؛
- پرداخت مال به مقداری که به معیشت مسلمان زیان میرساند در این نوع جهاد واجب نیست، ولی در اقسام گذشته واجب است؛
- غنایم جهاد به معنای پنجم فقط بین مجاهدان تقسیم میشود، ولی در اقسام دیگر صرف امور دفاعی میشود؛
- استفاده از سلاحهای شیمیایی و شبیخون زدن و غافلگیری در این نوع جهاد شایسته نیست، ولی در انواع دیگر این نوع محدودیتها وجود ندارد؛
- اگر جهاد به معنای پنجم بدون اجازه امام معصوم(ع) باشد، غنایم آن متعلق به امام(ع) است[۵۹].[۶۰]
جهاد و دستورات آن
در متون روایی و مباحث فقهی، دستورات و فرامین نظامی اسلام در رابطه با جهاد در سه شکل متفاوت دیده میشود که از مجموع آنها میتوان اصول و مقررات حاکم بر جهاد را به دست آورد.
- دستورالعملهایی که در قالب اوامر مشخص بیان شده و خط مشیهای اصولی جهاد را ترسیم میکنند، مانند آیه: ﴿إِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا زَحْفًا فَلَا تُوَلُّوهُمُ الْأَدْبَارَ﴾[۶۱] که به طور صریح اصل پایداری و اجتناب از فرار و پشت به جبهه کردن را دستور میدهد و حدیث: «إذا لقيتم عدوة فادعوهم إلى الإسلام»[۶۲] که اصل راهبردی دعوت را قبل از آغاز به جنگ بیان میکند؛
- اصولی که در قالب سیره عملی پیامبر اکرم(ص) و ائمه(ع) تبیین شده و در حقیقت از سیره نظامی معصومین(ع) استخراج میشود مانند آیه: ﴿مَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَكُونَ لَهُ أَسْرَى حَتَّى يُثْخِنَ فِي الْأَرْضِ﴾[۶۳] که در قالب سیره پیامبر(ص) اصل مربوط به زمان و مکان اسیر گرفتن از دشمن را بیان میکند و نیز حدیث ابن عباس «مَا قَاتَلَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) قَوْماً قَطُّ إِلَّا دَعَاهُمْ»[۶۴] که اصل مربوط به دعوت قبل از آغاز جهاد را مقرر میدارد؛
- مقرراتی که از راه نهی صریح در قرآن و سنت آمده، که ما در این بحث از آنها به عنوان عملیات ممنوع و مقررات منهیه نام میبریم و بخش عمده قواعد و اصول جنگی جهاد را همین قسمت تشکیل میدهد مانند آیه: ﴿وَلَا تَهِنُوا وَلَا تَحْزَنُوا وَأَنْتُمُ الْأَعْلَوْنَ﴾[۶۵] که اصل نفی سازش و خفتپذیری را بیان میکند و حدیث: «لَا تَهْدِمُنَّ بِنَاءً وَ لَا تَقْتُلُوا امْرَأَةً وَ لَا وَلِیداً وَ لَا شَيْحاً»[۶۶].
در میان این سه دسته از منابع فقهی اصول و قواعد جنگ در اسلام، بیشترین بخش مربوط به دسته سوم است[۶۷].[۶۸]
جهاد و قلمروی آن
در مباحث فقهی، احکامی درباره قلمروی سرزمینهای جنگی و جبهه جنگ وجود دارد. معمولاً بین منطقه جنگی و جبهه جنگ فراق وجود دارد و جبهه جنگ در قسمتی از منطقه جنگی که محل درگیری است، قرار میگیرد. به هنگام آغاز جهاد تمامی سرزمینهای دارالحرب منطقه جنگی محسوب میشود. هرچند که ممکن است به دلائلی جنگ تنها در منطقه خاص و محدودی مؤثر باشد و اما درگیری نظامی هرگز به سرزمینهایی که به نحوی با مسلمانان قرارداد مؤثر در مسائل امنیتی و دفاعی دارند کشانده نمیشود. توسعه جنگ از منطقه مؤثر (جبهه جنگ) به سایر نقاط منطقه جنگی، بستگی به شیوه عمل دشمن و مسائل امنیتی و دفاعی دارد، اما از آنجا که روح جهاد در اسلام بیانگر امری موقت و کنترل شده است و هدف نهایی اسلام سرعت بخشیدن به خاتمه جنگ و راهیابی به شیوههای محدودکننده و حتی پایانبخش و حذف جنگ است؛ از این رو میتوان گفت که توسعه جبهه جنگ به سایر مناطق جنگی احتیاج به عاملی مؤثر و مصلحتی قابل توجه دارد[۶۹].[۷۰]
جهاد و محدودیت انسانی
بر اساس دستورات اسلامی برخی اشخاص، در جنگ از مصونیت انسانی برخوردار هستند، پس کشتن یا به اسیر گرفتن آنان همراه با محدودیتهایی بوده و جایز است. این بحث را در دو مرحله بررسی میکنیم: مرحله اول: مصونیت در مورد اشخاص دشمن در دارالحرب. بر اساس روایات قابل قبول فقهای شیعه و اهل سنت در موارد بسیاری اقدام جنگی برای کشتن اشخاص هر چند دشمن باشند و در جبهه هم حضور داشته باشند، ممنوع است و این موارد از این قرار خواهد بود:
۱. اطفال تبعه دشمن: در این مورد نهی صریح از پیامبر اکرم(ص) رسیده است[۷۱]؛
۲. زنان: روایات و آرای فقها در مورد ممنوع بودن تعرض به زنان متفقند[۷۲]، مگر در صورتی که زنان در جنگ شرکت کنند، که در یک مورد زن یهودی که اقدام به قتل مرد مسلمانی کرده بود در حمله تلافیجویانه به امر پیامبر(ص) به قتل رسید[۷۳].
در هر حال فقهای شیعه در مورد جواز کشتن زنان در جنگ حتی در صورتی که در جبهه شرکت کرده و رزمندگان خود را یاری بدهند و بر علیه مسلمان وارد عملیات شوند، تردید کرده و بسیاری به صراحت آن را رد کردهاند[۷۴]. و در روایتی از امام صادق(ع) آمده است که پیامبر(ص) فرمود: حتی اگر زنی در جنگ شرکت کند تو از کشتن وی، تا میتوانی چشمپوشی کن[۷۵]؛
٣. پیران: از مواردی است که پیامبر(ص) به صراحت از قتل آنها نهی کرده است[۷۶]. اما مصونیت پیران، مشروط بر آن است که در جنگ شرکت نداشته باشند، اما در صورتی که به عنوان نیروی رزمنده و یا مشاور نظامی در طراحی نقشههای جنگی و یا هر نوع راهنمایی نظامی در جنگ بر علیه مسلمانان مشارکت داشته باشند، از مصونیت جنگی بهرهمند نخواهند بود[۷۷]؛
۴. بیماران، نابینایان و افلیجها: این موارد نیز در ردیف کسانی که از مصونیت جنگی برخوردار هستند، در روایات و نظرات فقها دیده میشوند[۷۸]، اما مشروط بر آن است که حضور و مشارکت فعال جسمی و فکری در جبهه به نفع دشمن نداشته باشند[۷۹] و برخی از فقهاء[۸۰] در مورد بیمارانی که به زودی معالجه و اعزام به جبهه میشوند مصونیت را مورد تردید قرار دادهاند؛
۵. روحانیان و افرادی که به عبادت اشتغال دارند: این گروه نیز هنگامی میتوانند از مصونیت برخوردار باشند که مشارکتی در جنگ نداشته و توسط آنان، دشمن تقویت نشود؛ گرچه اقوال فقها در این مورد متعارض است، ولی آنچه که گفته شد نظر نهایی است که از مجموع آرای فقهی میتوان استنباط کرد[۸۱].
۶. کشاورزان و صنعتگران و کسانی که به داد و ستد و امور معاش اشتغال دارند: رویه مسلمانان در صدر اسلام این بود که از کشتن مردم عادی که در جنگ نقشی نداشتند خودداری میکردند[۸۲]. صاحب جواهر در رد این استدلال مینویسد: این گونه رویه نمیتواند حجت و دلیل فقهی تلقی شود، بهعلاوه با عموماتی چون: ﴿فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ﴾[۸۳] و اطلاقاتی مانند: ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا﴾[۸۴] سازگار نیست[۸۵]. در هر حال فقهای زیدی، حنفی، مالکی و حنبلی در مصونیت این گروهها اتفاق نظر دارند[۸۶] و شافعی هم بنا بر یکی از دو قولی که به وی نسبت داده شده، نظر موافق دارد[۸۷]؛
۷. نمایندگان، پیامآوران و پیکها: فقهای اسلام در این مورد اتفاق نظر دارند و مستند آن روایت مشهوری است که از پیامبر اکرم(ص) که از مجازات دو نماینده و پیک خطاکار چشمپوشی کرد و فرمود: « لَوْ كُنتُ قاتلاً رَسُولاً لَضَربتُ عُنُقَكُما»[۸۸].
در این مورد فقها به دو نکته نیز اشاره کردهاند:
- مصونیت پیامرسانان به مقتضای مصلحت بوده و بر اساس روابط سیاسی استوار است[۸۹]؛
- این نوع مصونیت ضرورتی است اجتنابناپذیر که نیاز به آن امری است روشن و انکارناپذیر[۹۰]؛
۸. اسراء و مجروحین؛
۹. تمامی کسانی که در جنگ شرکت نمیکنند: اساسیترین مسئله در مورد قواعد محدودکننده جنگ از نقطه نظر مصونیت اشخاص، امکان دستیابی به یک قاعده کلی و جامع است که خوشبختانه در برخی از تعابیر فقها دیده میشود، که گفتهاند: «یقتل غیر المقاتل»[۹۱] دستیابی به چنین اصل و قاعده کلی که جز کسانی که در جنگ مشارکت کردهاند، کسی در جنگ کشته نمیشود، نه تنها اهداف انسانی جهاد را روشنتر میکند، اصولاً دیدگاه اسلام در کاهش آثار شوم جنگها و برداشتن گام مؤثر در حذف جنگ به شفافی تمام مشاهده کرد. نکته قابل استنادی که در تبیین مصونیت اشخاص غیرنظامی در جنگ در متون اسلامی به چشم میخورد، گفتار امیرالمؤمنین(ع) است که در نامهای که به یکی از فرماندهان نوشت، فرمود: «اتَّقِ اللَّهَ... وَ لَا تُقَاتِلَنَّ إِلَّا مَنْ قَاتَلَك»[۹۲] پرهیزکارها... و جز با کسی که با تو میجنگد، نجنگ. گرچه در کتب فقهی شیعه به این گفتار به عنوان یک مستند توجه چندانی نشده، اما میتوان اصل مصونیت غیرنظامیان در جنگ را از این نامه امام(ع) به خوبی استنباط کرد؛
۱۰. مصونیت نظامیان دشمن پس از خاتمه جنگ: نظامیان دشمن پس از پایان جنگ اگر اسیر شوند حکم اسراء را دارند و اگر اسلام بیاورند بر اساس قاعده الْإِسْلَامُ يَجُبُّ مَا قَبْلَهُ از تمامی مسئولیتهای کیفری گذشته معافیت مییابند و هرگاه معاهدهای بین طرفین منعقد شد، همه افراد و نیروهای دشمن معاهد محسوب شده و از مصونیت معاهده برخوردار خواهند بود؛ مرحله دوم: مصونیت افراد دشمن در دارالاسلام، بر اساس ماده ۴۲ کنوانسیون ۱۹۴۹ ژنو در رابطه با حمایت از شهروندان غیرنظامی در اثنای جنگ، هیچ دولتی که در حال جنگ با دولت دیگر است نمیتواند آن دسته از تبعه دشمن را که در کشور وی به سر میبرند، به عنوان اسیر جنگی گرفته و یا آنها را به اقامت اجباری در کشور وادار کند، مگر در شرایط اضطراری که امنیت کشور و بقای دولت ایجاب میکند. ولی با شروع جنگ، دولت میتواند اتباع دولت متخاصم را از کشور خود اخراج کند و اموال و امکانات آنها را تا پایان جنگ تحت کنترل درآورد[۹۳].[۹۴]
جهاد و محدودیت تسلیحاتی
در مباحث فقهی کاربرد و بهکارگیری هر نوع تسلیحاتی مجاز شمرده نشده است. در بخشی از قواعد رزمی اسلام بر حذف گونههایی از سلاحها تأکید شده و این قواعد به نحوی تبیین شده که موارد ممنوع و حذف شده شامل بسیاری از سلاحهای نابودکننده و راهبردی معاصر هم میشود.
برخی از سلاحهای ممنوع عبارتند از:
۱. به کار گرفتن سلاحهای آتشزا: محقق حلی در کتاب شرایع الاسلام و علامه حلی در قواعد الاحکام هر نوع سلاح آتشزا را ممنوع شمردهاند[۹۵] ولی بیشتر فقهای شیعه، تنها سلاحهای آتشزایی را که موجب سوزاندن درختان و محصولات کشاورزی، دامها و انسانهایی که کشتن آنها در جنگ مجاز نیست میگردند، ممنوع دانستهاند[۹۶]. نهی از به کارگیری آتش در جنگ در توصیههای نظامی پیامبر(ص) آمده[۹۷] ولی فقها این گونه نهی را به معنای کراهت تفسیر کردهاند. در حالی که نهی از آتش زدن با نهی از مسموم کردن آبها در گفتار پیامبر(ص) یکجا آمده است و اغلب فقها نهی از مسموم کردن آبها را تحریمی دانستهاند، ولی علامه حلی در قواعد الاحکام و شهید ثانی در الروضه هر دو مورد را مکروه شمردهاند[۹۸]؛
٢. به کار گرفتن سلاحهای مسموم کننده: گرچه تعبیری که در متون روایی[۹۹] و نظریات فقها[۱۰۰] در این مورد آمده، حاکی از تحریم مسموم کردن آبها است ولی ملاک حرمت در همه انواع سلاحهای سمی، میکروبی و شیمیایی یکسان است. به نظر میرسد که مسموم کردن هوا از راه بهکارگیری سلاحهای شیمیایی از مسموم کردن آبها هولناکتر است. همچنین حرمت بهکارگیری سلاحهای میکروبی را از طریق اولویت میتوان از حرمت مسموم کردن آبها استنباط کرد؛
٣. استفاده از سلاحهای کشتار جمعی: اگر در متون روایی و اقوال فقهی صراحتی در منع از استفاده از سلاحهای کشتار جمعی دیده نمیشود، ولی از برخی از استدلالهایی که در لابهلای بحثهای فقهی آمده میتوان حرمت بهکارگیری سلاحهای راهبردی و کشتار جمعی را به دست آورد. صاحب جواهر در رد نظریه محقق حلی مبنی بر مکروه شمردن استفاده از سم از راه مسموم کردن آبها مینویسد: از متن روایت سکونی از امام باقر(ع) که فرمود: «نَهَى رَسُولُ اللَّهِ(ص) أَنْ يُلْقَى السَّمُّ فِي بِلَادِ الْمُشْرِكِينَ» میتوان چنین برداشت کرد که چون استفاده از سم موجب کشته شدن کودکان، زنان، پیران، مسلمانان و کسانی که کشتن آنها جایز نیست، میشود از این رو در حدیث به طور مطلق استفاده از سم منع شده است[۱۰۱].
این استدلال به وضوح عدم مشروعیت استفاده از تمامی سلاحهای کشتار جمعی را شامل میشود مگر آنکه این گونه سلاحها به نحوی استفاده شوند که تنها کاربرد آن ضربه زدن به قدرت تهاجمی و نظامی دشمن باشد، بدون آنکه به مواردی که نام برده شد آسیبی وارد آورد. صاحب جواهر در ادامه استدلال خود میافزاید: «بهکارگیری این نوع سلاحهایی که به صورت کور همه را یکجا نابود میکند، حتی در شرایطی که پیروزی بستگی به آن دارد، قابل تأمل است و میتوان گفت که حدیث سکونی با اطلاق و شمولی که در نهی دارد این گونه موارد را نیز شامل میگردد»[۱۰۲].
علامه حلی هم در قواعدالاحکام، این نظریه را به عنوان یک «رأی» نقل کرده است[۱۰۳] و محقق کرکی در شرح آن، حرمت را به صورتی که پیروزی حاصل شود، اختصاص داده است[۱۰۴]؛
۴. جنگ شهرها: گرچه از بیان گذشته میتوان حرمت بهکارگیری سلاحهایی که در جنگ شهرها از آنها استفاده میشود را استنباط کرد، اما مشکل اصلی در مورد جنگ شهرها تعارض دو روایت حفص بن غیاث و سکونی است که مفاد اونی جواز مطلق جنگ شهرهاست و مفاد دومی نهی صریح از آن است. نتیجه مفاد دو حدیث چنین میشود: جنگ شهرها به هر صورت جز در مواردی که حملات با وسائل مسمومکننده باشد، جایز است. این نظریه را جمعی از فقها پذیرفتهاند که از آن جمله علامه حلی در کتاب قواعد الاحکام است.
میتوان مسئله را در چند صورت زیر مورد مطالعه قرار داد.
- حالت عادی جنگ که نه دشمن به شهرها حمله کرده و نه ضرورتی آن را ایجاب میکند و جنگ فراگیر نشده و حملات تهاجمی، ضرورت نیافته است؛
- حالت تدافعی که دشمندست به حمله به شهرها زده و حملات مشابه جنبه بازدارندگی و مقابله به مثل دارد.
- جنگ کامل و تمام عیار که در آن حملات تهاجمی اجتنابناپذیر است و بدون تهاجم کار جنگ پیش نمیرود و توان نظامی دشمن، گرفته نمیشود؛
- دشمن از افرادی که در جنگ نباید کشته شوند به عنوان سپر دفاعی استفاده کرده، به طوری که هر نوع عملیات دفاعی را مختل ساخته است.
در مورد دو حالت اخیر به ظاهر تردیدی در میان فقها دیده نمیشود که به عنوان ضرورت جنگی طبق قاعده: الضَّرُورَاتُ تُبِيح المحْظُوراتِ عملیات تهاجمی بر شهرهای دشمن جایز است و اما فرماندهان نظامی مکلفند طبق قاعده الضرورات تعذر بقدرها از حد لازم تجاوز ننمایند و امر قرآنی: ﴿وَلَا تَعْتَدُوا﴾[۱۰۵] را به دقت رعایت نمایند[۱۰۶]. و روایت حفص بن غیاث و جریان حمله به طائف را میتوان از مصادیق این موارد دانست.
اما در مورد دوم و حالت مقابله به مثل، باید گفت در صورتی که جنبه بازدارندگی داشته باشد، بیشک حکم دو صورت اخیر را خواهد داشت و اما اگر مقابله به مثل بازدارنده نباشد، یعنی بتوان از شیوههای دیگر برای خنثی کردن حملات دشمن به شهرها جلوگیری کرد و یا اصولاً راهی برای متوقف کردن جملات دشمن به شهرهای دارالاسلام وجود نداشته باشد، در این صورت میتوان به استناد اطلاق آیه مقابله به مثل ﴿فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ﴾[۱۰۷] عملیات تلافیجویانه متقابل را تا حدی که منجر به تجاوز جدید نشود و موازین عدالت رعایت شود، مجاز شمرد. تنها مشکلترین حالت، مورد اول از موارد چهارگانه است که روایات و نظرات فقهی در این مورد مختلف است و عمل به روایت حفص بن غیاث با توجه به روایات متعددی که از کشتن اطفال، زنان، پیران نهی کرده و به کار گرفتن سلاحهای آتشزا و سمی را ممنوع شمرده و عملیاتی چون آب را به روی مردم شهر بستن و بریدن درختان و آتش زدن آنها منع کرده است[۱۰۸]، بسیار مشکل و به تعبیر فقهاء دونه خرط القتات است[۱۰۹].[۱۱۰]
جهاد و محدودیت زمانی
بر اساس احکام اسلامی جهاد در برخی ماهها، روزها و زمانها ممنوع شمرده شده است که اسلام در زمینه محدودیتهای زمانی جنگ به منظور کاهش و حذف آن تمهیداتی دارد:
- نخستین گام، تحریم جنگ در ماههای حرام یعنی ماههای رجب، ذیقعده، ذیحجه و محرم است که در آیه ۲۱۷ بقره با تأکید فراوان بر آن تصریح شده و از جنگ در این ماهها به عنوان جرمی بزرگ یاد شده است؛
- الحرمات قصاص ﴿فَمَنِ اعْتَدَى عَلَيْكُمْ فَاعْتَدُوا عَلَيْهِ بِمِثْلِ مَا اعْتَدَى عَلَيْكُمْ﴾[۱۱۱] تجاوز و اقدام به جنگ در ماههای حرام با عمل متقابل، قصاص و مقابله به مثل خواهد شد[۱۱۲]؛
- متوقف کردن جنگ و تاخیر انداختن آن تا این که دشمن خود آغازگر جنگ باشد. این اصل را میتوان از گفتار امام علی(ع) که فرمود: «لَا تُقَاتِلُوهُمْ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ فَإِنَّكُمْ بِحَمْدِ اللَّهِ عَلَى حُجَّةٍ وَ تَرْكُكُمْ إِيَّاهُمْ حَتَّى يَبْدَءُوكُمْ حُجَّةٌ أُخْرَى لَكُمْ عَلَيْهِمْ»[۱۱۳] استنباط کرد که یاران خود را در جنگ ناخواستهای که بر امام تحمیل شده بود، از شروع به جنگ نهی کرد و فرمود: بگذارید آنها خود آغازگر جنگ باشند؛ زیرا شما در صراط حق گام برمیدارید و نیازی به جنگیدن ندارید، این خود به طور منطقی برتری شما را به اثبات میرساند، با خودداری جنگ مزیت دومی را کسب میکنید که این، آنها بودند که جنگ را آغاز و بر شما تحمیل کردند؛
- متارکه جنگ در شب: به معنای شروع نکردن جنگ به هنگام شب و نیز خاتمه دادن به جنگ در صورتی که جنگ از روز به شب کشانده شود. در این مورد امام صادق سیره پیامبر اکرم(ص) را چنین بیان میکند: «مَا بَيَّتَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) عَدُوّاً قَطُّ لَيْلًا»[۱۱۴] رسول خدا هرگز شب را با دشمن به سر نبرد؛
- تاخیر انداختن جنگ تا زوال ظهر به این منظور که چون به هنگام ظهر بسیاری روی به عبادت و رحمت الهی میآورند و هر چه زمان به شب نزدیکتر باشد، امکان کمتر شدن مدت جنگ بیشتر میشود زمینه ترک جنگ و حداقل کوتاه کردن مدت آن فراهم شود. امام صادق(ع) در این مورد سیره امام علی(ع) را چنین توصیف کرده است. «كَانَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ لَا يُقَاتِلُ حَتَّى تَزُولَ الشَّمْسُ وَ يَقُولُ تُفَتَّحُ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَ تُقْبِلُ الرَّحْمَةُ وَ يَنْزِلُ النَّصْرُ وَ يَقُولُ هُوَ أَقْرَبُ إِلَى اللَّيْلِ وَ أَجْدَرُ أَنْ يَقِلَّ الْقَتْلُ وَ يَرْجِعَ الطَّالِبُ وَ يُفْلِتَ الْمُنْهَزِمُ»[۱۱۵] امیرالمؤمنین(ع) چنان بود که همواره از جنگ خودداری میکرد، تا ظهر شود و میگفت هنگام ظهر زمان گشوده شدن درهای آسمان و زمان ریزش رحمت و نزول نصرت الهی است و نیز میفرمود: ظهر به شب نزدیکتر است و از این نظر مناسبتر است که کشتار کمتر میشود و جویندگان بازمیگردند و گریختگان نجات مییابند؛
- اجتناب از شبیخون و حملات غافلگیرانه در شب که در سیره نظامی پیامبر(ص) نقل شده «كان إذا طرق العدو لم يغر حتى يصبح»[۱۱۶]. رسول خدا(ص) چنان بود که هرگاه به دشمنی میرسید بر او شبیخون نمیزد، تا صبح شود. گرچه فقها مفاد این حدیث را حکم استحبابی و غیرالزامی تلقی کردهاند[۱۱۷] ولی پیروی از سیره پیامبر(ص) مورد تأکید قرآن و حدیث است؛
- تمهیل و فرصت خواستن از دشمن در مواردی که اصرار دشمن بر ادامه جنگ است بهویژه در مواردی که جبهه اسلامی بخواهند مقاصد انساندوستانه و اهداف معنوی خود را با یک سلسله اعمال پرجاذبه به نمایش گذارده و دشمن را تحت تاثیر معنوی قرار دهند. به هر حال اگر ضرورتی مانند حالت مقابله به مثل ایجاب کند، شبیخون به عنوان یک تاکتیک مورد استفاده قرار میگیرد، چنان که از سیره پیامبر(ص) نقل شده که: «انه(ص) شن الغارة على بني المصطلق ليلا» یعنی پیامبر(ص) بر قوم مصطلق شبانه حمله برد و این حالت بنا به مقتضای ضرورت بوده است؛
- کنارهگیری از جنگ در اوقات عبادت و نماز هر چند که جنگ در بحرانیترین حالتش باشد: در سیره جنگی امام علی(ع) آمده: «كَانَ إِذَا حَضَرَ الْحَرْبَ يُوصِي لِلْمُسْلِمِينَ بِكَلِمَاتٍ، فَيَقُولُ: تَعَاهَدُوا الصَّلَاةَ، وَ حَافِظُوا عَلَيْهَا، وَ اسْتَكْثِرُوا مِنْهَا، وَ تَقَرَّبُوا بِهَا»[۱۱۸] هنگامی که جنگ شدت مییافت، به یارانش توصیه میکرد که اوقات نماز را به یاد بیاورید و مراقب آن باشید و تا میتوانید نماز بگذارید و با آن تقرب خدا را بجویید[۱۱۹].[۱۲۰]
جهاد به معنی عام
به هر نوع ایثار و تلاش جانی و مالی در راه خدا و صیانت از دین اسلام در فقه سیاسی، جهاد به معنای عام گفته میشود. مخاصمات مسلحانه با دشمن مهاجم و متجاوز و یا برای رفع موانع پیشرفت اسلام و اقامه شعائر دین، هر چند جنگ را به همراه نداشته باشد، میتواند مصداق جهاد به معنای عام آن، یعنی تلاش با بذل جان و مال در راه خدا محسوب شود.
در قرآن هر دو عنوان جهاد و قتال به چشم میخورد و از مجموع آیات مربوط به این دو عنوان استفاده میشود که جهاد نوعی از قتال است که دارای شرایط و خصوصیات محدودکننده خواهد بود. جهاد در مفهوم اسلامی لزوماً به معنای پیکار مسلحانه با دشمنان اسلام و کفار نیست بلکه در مفهوم وسیع و عام آن شامل پیکار با زبان، قلب، فکر و احساس بوده و گاه طرف مقابل پیکار حالات درونی فرد یا افراد و یا جامعه اسلامی است به همین لحاظ گاه به تلاش فرد در خودسازی و اصلاح افراد و سالمسازی محیط زندگی اجتماعی نیز جهاد گفته میشود و احیاناً از آن به جهاد اکبر تعبیر میشود.
یکی از عناصر تشکیلدهنده مفهوم عام جهاد در فقه اسلامی، قصد اعتلا بخشیدن به اسلام و نیت برپایی شعائر دین است[۱۲۱].[۱۲۲]
جهاد و حضور غیرمسلمانان در جبهه
استفاده از نیروهای غیرمسلمان در مراحل مختلف جهاد اعم از تبلیغات، برنامهریزی، پشتیبانی، مدیریت طرح و عملیات، فرماندهی و عملیات رزمی از مسائل بسیار مهم و حائز اهمیت است. با توجه به شمول آیه: ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾[۱۲۳] میتوان گفت هر نوع امکان افزایش توان رزمی مسلمانان در جهاد امری مطلوب و مورد تأکید آیه مذکور است. لکن این اصل را نمیتوان به عنوان یک قاعده کلی در نظام دفاعی و جهادی اسلام پذیرفت که هر نیرو و هر وسیلهای که موجب تقویت بنیه دفاعی شود از نظر اسلام مجاز است. از این رو بسیاری از فقها در چندین مورد استفاده از نیروهای غیرمسلمان را غیرمجاز شمردهاند:
- در مواردی که بهکارگیری نیروهای غیرمسلمان به سلطه آنان و حاکمیت و فرمانروایی و یا فرماندهی آنان نسبت به رزمندگان اسلام میگردد که بر اساس قاعده نفی سبیل مردود و غیرمجاز محسوب میشود. ﴿وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا﴾[۱۲۴].
- نیروهای غیرمسلمان که مورد اطمینان نیستند و احتمال همکاری با دشمن و خرابکاری و یا هر نوع خیانتی از آنان میرود به اجماع[۱۲۵] فقهای شیعه قابل استمداد نیستند؛
- در مواردی که کمکهای نظامی بیگانگان (غیرمسلمان در حد تمام، علت پیروزی محسوب شود و دولت اسلامی با قدرت نظامی کفار به پیروزی نهایی نائل آید، نوعی تحت حمایت کفار درآمدن به شمار میآید. و قرآن در این زمینه چنین بازگو میکند: ﴿وَمَا كُنْتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا﴾[۱۲۶]؛ ﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ﴾[۱۲۷].
آیاتی که به صراحت بر نهی از ولایت کفار تأکید میورزد، به این لحاظ که قبول حمایت دفاعی بیگانگان نوعی پذیرش حمایتی و ولایتی از آنان است خود دلیلی بر نفی استفاده از اتکای به دشمن برای حفظ قدرت و برتری نظامی است.
برخی از فقهای شیعه در مورد همکاری بیگانگان غیرمسلمان با سپاه اسلام اصولاً عقد قرارداد را لازم نشمرده و با استفاده از قاعده الاعمال بالاعواض تقاضای کمک و همکاری را در پرداخت حقالزحمه مناسب کافی دانستهاند، هر چند که این حقالزحمه از سهم یک رزمنده از غنایم جنگی افزونتر باشد.
در برخی از روایات که در منابع اهل سنت نقل شده مشروعیت استعانت از بیگانگان (کفار) به طور مطلق دیده میشود که با معیارهای قرآنی قابل تطبیق نیست و از نظر نحوه دلالت نیز قابل مناقشه است[۱۲۸]و[۱۲۹].[۱۳۰]
جهاد و احیای ارزشهای اسلامی
یکی از رسالتهای اصلی جهاد، احیای ارزشهای فراموش شده اسلامی در جوامع انسانی است. در نامهای امام باقر(ع) به یکی از سران بنیامیه، از تضییع امر جهاد توسط خلفای بنیامیهسخن میگوید و آنگاه به برتری جهاد نسبت به اعمال دیگر اشاره میکند و سپس به فواید و نتایج ارزشمند جهاد میپردازد و مینویسد: «وَ بِهِ يُدْفَعُ عَنِ الدِّينِ وَ بِهِ اشْتَرَى اللَّهُ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِالْجَنَّةِ بَيْعاً مُفْلِحاً مُنْجِحاً اشْتَرَطَ عَلَيْهِمْ فِيهِ حِفْظَ الْحُدُودِ وَ أَوَّلُ ذَلِكَ الدُّعَاءُ إِلَى طَاعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ طَاعَةِ الْعِبَادِ وَ إِلَى عِبَادَةِ اللَّهِ مِنْ عِبَادَةِ الْعِبَادِ»[۱۳۱]. «خداوند با جهاد، دفاع از حریم دین را میسر میسازد و با آن جانها و اموال را در مقابل جنت نعیم الهی میخرد، معاملهای سعادتمند و پیروزمند مشروط بر آنکه حدود و ضوابط را از فرمانبرداری نسبت به مخلوق به فرمانبرداری در برابر خدا بخوانند و به جای پرستش کسانی که خود بنده خدایند، به پرستش خدا دعوت کنند و آنها از گردن نهادن به ولایت انسانهایی که خود در ولایت دیگری هستند به ولایت خدا فراخوانند».
در این نامه امام(ع) به یکی از بارزترین ارزشهای اسلامی که توسط جهاد احیا میشود اشاره شده که سرلوحه همه ارزشها و احیاکننده همه فضیلتها است و آن، نفی اطاعت و پرستش و قبول ولایت انسانی دیگر به جای اطاعت و پرستش و قبول ولایت خداست که مفاد کلمه توحید و اساسی شریعت و عصاره مکتب و رکن اصلی اسلام است.
مفاد این حدیث، مبنای سخن تاریخی فرمانده سپاه اسلام در جنگ قادسیه در پاسخ به حامیان تاج و تخت شاهنشاهی ایران است که چون از انگیزه و هدف سپاه اسلام جویا شدند، سعد وقاص پیام داد، آمده ایم تا شما را از اطاعت و پرستش و ولایت کسی که خود یک بنده است، برهانیم و به اطاعت و پرستش و ولایت خدایتان فرابخوانیم. رهاسازی از یوغ اسارت و بردگی انسانهایی که در دام بندگی انسانی چون خود گرفتار شدهاند و گسستن قید و بندهایی که از این اسارت دامنگیر جوامع بشری شده است، همانطور که اصیلترین هدف بعثت انبیا و اصولیترین عنصر دعوت پیامبران الهی محسوب میشود، در جهاد نیز مهمترین ارزشی تلقی میشود که رزمندگان مجاهد در صدد تحقق بخشیدن به آن هستند.
گرایش جامعه اسلامی به فرهنگ جهاد نه تنها احیاگر این ارزش بزرگ توحیدی است، بلکه بسیاری از ارزشهای والای دیگر اسلام نیز به مقتضای ماهیت فرهنگ جامع ارزشی جهاد تحقق میپذیرد که هر چند کوتاه و مختصر به آنها اشاره میشود:
- رهاسازی انسانهای در بند و اسارت و احیای فرهنگ ارزشی توسعه آزادی ملتها و تحقق فلسفه سیاسی اصل توحید و نفی عبودیتها و اسارتها که توضیح آن به اختصار گذشت؛
- احیاء یاد خدا و احساس حضور در محضر خدا که همواره نصب العین رزمنده جهادگر است. در حدیثی از پیامبر(ص) یاد خدا به عنوان رمز و راز جهاد و فلسفه اصلی آن بیان شده است: «لو لا ذكر الله لم يوم بالقتال»[۱۳۲] «اگر یاد خدا نبود هرگز به جهادامر نمیشد»؛
- احیای بینش توحیدی در تمامی ابعاد بهویژه در بعد توحید افعالی به گونهای که مسلمان، عامل و علت اصلی همه حوادث و پدیدهها را اراده و مشیت الهی دانسته و خدا را قیوم بداند و به مفاد آیه شریفه: ﴿بِيَدِهِ مَلَكُوتُ كُلِّ شَيْءٍ﴾[۱۳۳][۱۳۴]ایمان داشته باشد و اعمال و رفتارش آن گونه باشد که قرآن بازگو میکند: ﴿قُلْ لَنْ يُصِيبَنَا إِلَّا مَا كَتَبَ اللَّهُ لَنَا هُوَ مَوْلَانَا﴾[۱۳۵] علی(ع) در توصیف بینش جهادگران واقعی آیه شریفه ﴿وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ﴾[۱۳۶] را چنین تطبیق میدهد: هیچ کدام از پیروزیها و شکستهای ما در دوران حیات پیامبر(ص) به قدرت و ضعف رزمی و فراوانی و یا اندک بودن نیروها بستگی نداشت، همه ما در راهی گام برمیداشتیم که خداوند نصرت در آن را به ما وعده داده بود[۱۳۷]؛
- احیای ارزش توکل به معنای خدا باوری در نتیجهگیری از تلاش و کوشش که موجب تقویت اراده، ایمان، وجدانکاری و بالارفتن کارآیی در سطوح فردی، گروهی و ملی میشود. اما توکل به معنای واگذاری امور به حال خود، خودداری از تلاش، استفاده نکردن از وسایل و اسباب عادی، رها کردن مسئولیتها، عدم رعایت اصول و ضوابط، بیدقتی و بیانضباطی نه تنها در دیدگاه اسلام ارزش محسوب نمیشود، خود نوعی فرار از مسئولیت و ضد ارزشهای اسلامی به شمار میآید[۱۳۸]. قرآن در توصیف رزمندگان مجاهد به این خصلت الهی و ارزش والای اسلامی اشاره میکند: ﴿الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ﴾[۱۳۹].
- احیای ارزش مسئولیتپذیری و وفاداری و نگریختن از مقابله با مشکلات که از آثار شکوهمند روحیه جهادی و مشارکت در جبهههای جنگ در راه خدا محسوب میشود؛
- احیای ارزش کم توقعی توأم با پر کاری که برخواسته از اخلاص رزمنده و دلبستن او به پاداش معنوی است؛
- احیای ارزش سختکوشی به جای تنپروری و رفاهطلبی که تجلی آن در جبهههای جهاد به نحو چشمگیری قابل مشاهده است و میتوان هر رزمنده مجاهد را الگویی کامل در این خصلت به شمار آورد؛
- احیای روحیه ارزشمند مقاومت و صبر و شکیبایی در مقابل شکنندگی و تحملناپذیری و از پا درآمدن در مقابله با سختیها و موانع که در بعد اجتماعی یکی از کارسازترین عناصر حیات اجتماعی و مؤثرترین عامل بقای جامعه در عرصه تنازع بقا محسوب میشود[۱۴۰].[۱۴۱]
جهاد و ارتقای فرهنگی و معنوی
بر اساس مباحث فقهی، در برخی موارد جهاد موجب ارتقای فرهنگی و معنوی در جامعه مسلمانان میشود. تصویر و ترسیم ارتقای فرهنگی و معنوی به عنوان یک اثر برخاسته از جنگ در حوزه جهاد مقدس اسلامی نه تنها امری ممکن، بلکه پدیدهای اجتنابناپذیر است. در جنگهای متداول نیز نموداری از این ارتقای فرهنگی و معنوی هر چند سطحی و ضعیف میتوان دید که از ذخیرهسازی توانها برای مقابله با دشمن ناشی میشود.
به طور معمول نظم، همدردی، شجاعت، از خودگذشتگی، فداکاری، تفکر جمعی، حسن تعاون، مشارکت جمعی، رعایت حقوق دیگران و گرایش به عدالتخواهی از آثار عمومی جنگها - با وجود تنوع ماهیت و اهداف آنها به شمار میرود.
نگاهی گذرا به فضای فرهنگی و معنوی دوران جهاد در عصر مدنی حیات پیامبر گرامی اسلام(ص) میتواند در تبیین این حقیقت مؤثر باشد. جهاد در دیدگاه پیامبر اسلام(ص) نوعی معامله با خداست و جهادگر در این معامله با گذشتن از خود در اندیشه رسیدن به رضوان و جنت الهی است و او این مبادله را قطعی و وعده الهی را در آن غیر قابل تردید میداند و در این نبرد عشق باختن با خدا، او را باکی از شهادت نیست و برای او رستگاری نهایی در تحقق وعده و بشارت الهی است که به اعتقاد وی کسی وفادارتر از خدا به پیمانش نیست. ﴿إِنَّ اللَّهَ اشْتَرَى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَيُقْتَلُونَ وَعْدًا عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْرَاةِ وَالْإِنْجِيلِ وَالْقُرْآنِ وَمَنْ أَوْفَى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بَايَعْتُمْ بِهِ وَذَلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ﴾[۱۴۲].
در مکتب جهاد، نخستین اصل آن است که «لکن امر مانوی»، «هر کس به آنچه که میاندیشد و آن را میطلبد خواهد رسید» و کسی که پا به عرصه جهاد گذارده، تا به خواستههای مادی خود جامه عمل بپوشاند، پاداشی جز آن نخواهد داشت، چنان که در گذشته به این حدیث اشاره کردیم که پیامبر اسلام(ص) فرمود: «من قاتل لتكون كلمة الله هي العليا فهو في سبيل الله»[۱۴۳].
در یکی از غزوات هنگامی که پیامبر(ص) مطلع شد یکی از رزمندگان به هنگام بسیج نیروها از مدینه از برادرش خواسته است که همراه مجاهدان در جبهه شرکت کند. (شاید از این رهگذر به غنیمتی برسد) فرمود: «إِنَّمَا الْأَعْمَالُ بِالنِّيَّاتِ وَ لِكُلِّ امْرِئٍ مَا نَوَى فَمَنْ غَزَا ابْتِغَاءَ مَا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ وَقَعَ أَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ غَزَا يُرِيدُ عَرَضَ الدُّنْيَا أَوْ نَوَى عِقَالًا لَمْ يَكُنْ لَهُ إِلَّا مَا نَوَى»[۱۴۴]. «بدانید عمل هر کس بستگی به نیتش دارد و هر چه نیت کرده است، به همان میرسد و اگر مشارکت در جبهه برای خدا باشد که پاداش عمل او با خدا است و اگر برای هدفهای مادی هر چند جزیی باشد فقط به همان خواستهاش خواهد رسید»[۱۴۵].[۱۴۶]
جهاد و استفاده از نیروهای بیگانه
بهرهگیری از توان رزمی نیروهای بیگانه در جهاد چه به صورت رزمنده داوطلب و یا کارشناس و مستشار نظامی مزدور، فی حد ذاته ممنوعیتی ندارد و اطلاق آیه ﴿وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ﴾[۱۴۷] شامل چنین مواردی نیز میشود. اما مواردی از این حکم کلی مستثنا شده که به برخی از آنها اشاره میشود:
- استفاده از نیروهای بیگانه (کافران) به صورت رکون و متکی شده به دشمنی به هنگام جهاد با دشمن دیگر که در آیات متعدد از آن نهی شده است: ﴿وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا﴾[۱۴۸].
- بهرهگیری از توان رزمی بیگانه (کافران) موجب تولی و وابستگی فکری و عاطفی شود که در قرآن از آن نهی به عمل آمده است. «﴿وَمَنْ يَتَوَلَّهُمْ مِنْكُمْ فَإِنَّهُ مِنْهُمْ﴾[۱۴۹].
- مشارکت کافران در جهاد، موجب سلطه آنان نسبت به امور مسلمانان شود که آیاتی چون ﴿وَلَنْ يَجْعَلَ اللَّهُ لِلْكَافِرِينَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ سَبِيلًا﴾[۱۵۰] از آن منع کرده است؛
- حضور نیروهای بیگانه در جبهه، موجب نقض مقررات اسلامی جهاد شده و آداب جهاد توسط آنان رعایت نشود؛
- استفاده از نیروهای بیگانه موجب وهن جبهههای جهاد و یا وهن مسلمانان شده و به اعتبار و حیثیت دولت اسلامی لطمه وارد آورده و عزت اسلام و مسلمانان را لکهدار کند؛
- نفوذ نیروهای بیگانه موجب آزار مسلمانان شود، اصولاً وجود رژیم حقوقی ﴿مُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ﴾ در نظام مالی زکات، خود نشانگر آزادی عملدولت اسلامی در استفاده از نیروهای بیگانه در مسائل دفاعی، امنیتی و اطلاعاتی است[۱۵۱].[۱۵۲]
جهاد و حفظ حاکمیت و سیادت
یکی از دستاوردهای جهاد حفظ حاکمیت و تضمین سیادت و آسیبناپذیر کردن کرامت ملی و استقلال سیاسی است، گرچه در نصوص اسلامی، این ویژگی از اهداف و انگیزههای جهاد به شمار رفته است و همان طور که در علل و اهداف جهاد آمده، جهاد به عنوان سنام (نیزه برافراشته) دین معرفی شده است، اما به لحاظ تحلیل عینی جهاد، میتوان گفت که این خود از نتایج جهاد است که حاکمیت و سیادت اسلام در سایه جهاد میتواند از هر تعرضی در امان باشد.
در برخی از احادیث جهاد فی سبیل الله، جهاد برای اعلای کلمة الله تفسیر شده است و حفظ سیادت اسلام، امت و کشور اسلامی از مصادیق جهاد فی سبیل الله معرفی شده است[۱۵۳].
گرچه «اعلای کلمة الله» را میتوان به انتشار و پیشرفت اسلام نیز تفسیر کرد، که خود یکی از آثار شکوهمند جهاد است ولی انتشار و توسعه توحید در حقیقت اثر اعلای توحید و سیادت آیین توحید است و با جهاد، ابتدا حاکمیت و سیادت آیین الهی استقرار مییابد و در نتیجه آن، دلها به سوی این آیین جذب میشود. بر همین روال میتوان در مورد حدیث نبوی مشهور: «الْجَنَّةُ تَحْتَ ظِلَالِ السُّيُوفِ»[۱۵۴] نیز چنین تفسیر کرد که خوشبختیها و موفقیتهایی که انسان را به بهشت برین میرساند در سایه جهاد امکانپذیر است.
صریحتر از این احادیث، گفتاری است که امام صادق(ع) از پیامبر اکرم(ص) نقل میکند که فرمود: «فَمَنْ تَرَكَ الْجِهَادَ أَلْبَسَهُ اللَّهُ ذُلًّا فِي نَفْسِهِ وَ فَقْراً فِي مَعِيشَتِهِ وَ مَحْقاً فِي دِينِهِ»[۱۵۵]. «کسی که جهاد را ترک کند، گرفتار مذلت و تنگدستی در زندگی و از کف دادن دین میشود».
بر مبنای این حدیث، هر فردی که از انجام فریضه جهاد سر باز میزند به نوبه خود در خفت جامعه و فقر عمومی و سلب امنیت دینی نقش قابل توجهی ایفا میکند که در حج میتواند برای حاکمیت، سیادت و امنیت جامعه اسلامی خطری جدی و خسارتی جبرانناپذیر به دنبال داشته باشد[۱۵۶]. امام صادق(ع) حدیث نبوی: «الْخَيْرُ كُلُّهُ فِي السَّيْفِ» را چنین تفسیر میکند: خداوند پیامبرش را با اسلام به سوی مردم برانگیخت و مردم پس از ده سال دعوت از پذیرفتن آیین وی سر برتافتند، تا این که خداوند وی را به جهادامر کرد. این است معنای این که خیر در سایه سلاح به دست آوردنی است و ممکن است دوباره، اوضاع معکوس شود و امت با ترک جهاد به دوران خفت و اسارت حاکمیت قریش در مکه بازگردد[۱۵۷].
آیندهنگری در پایداری حاکمیت و سیادت امت اسلامی از نکاتی است که در احادیث نبوی به آن اشاره شده است: «قَالَ النَّبِيُّ(ص): اغْزُوا تُورِثُوا أَبْنَاءَكُمْ مَجْداً»[۱۵۸] «به جهاد برخیزید تا برای نسلهای آینده، مجد و عظمت را از خود به یادگار بگذارید».
برخی تصور میکنند که با رشد عقلانی و توسعه فناوری، راهحلهای مسالمتآمیز جای مخاصمات مسلحانه را خواهد گرفت و به تدریج، فرهنگ جنگ به فراموشی سپرده خواهد شد. ولی چنین نیست و تحولات سیاسی، فرهنگی و بالاتر از آن پیشرفتهای علمی و فنی، عکس آن را به اثبات رسانده است و با پیشرفت علم و صنعت، نه تنها جنگ فراموش نشده، بلکه با قدرتتر، وحشتناکتر و کشتار و تخریب آن گستردهتر نیز شده است.
از این روست که در حدیثی از امام باقر(ع) آمده است که: «خیر و خوشبختی از هر نوع که باشد به پیشانی اسبان رزمنده نقش بسته است، تا روز قیامت همچنین خواهد بود»[۱۵۹]. گرچه مفاد این حدیث در مورد خیر میتواند تفسیری موسع داشته و شامل همه شرایط خوب، مطلوب فردی، اجتماعی، مادی و معنوی باشد، اما بیشک مسئله حاکمیت و سیادت اسلام و استقلال امت اسلامی در سرلوحه همه شرایط مطلوب قرار دارد و بدون آن اصولاً خیر و شرایط مطلوب مصداق پیدا نمیکند. علی(ع) در توصیف یک ارتش متعهد و مطلوب از همین شاخص جهادی یاد میکند و در کلام تاریخی خود میگوید: «فَالْجُنُودُ بِإِذْنِ اللَّهِ حُصُونُ الرَّعِيَّةِ وَ زَيْنُ الْوُلَاةِ وَ عِزُّ الدِّينِ وَ سُبُلُ الْأَمْنِ»[۱۶۰]. «سپاهیان در سایه امدادهای الهی چون دژهای محکم، امت را از آسیبها و تعرضها نگهدارند و برای زمامداران شکوه آفرینند و دین را عزتبخش و هموارکننده راه امنیتند».
در مناسبتی دیگر، کسانی را که در رو در رویی با دشمن و جهاد کوتاهی میکردند، مورد نکوهش قرار داده و میفرماید: «مَا تَنْتَظِرُونَ بِنَصْرِكُمْ رَبَّكُمْ وَ الْجِهَادِ عَلَى حَقِّكُمْ الْمَوْتَ أَوْ الذُّلَّ لَكُمْ»[۱۶۱]. «در یاری رساندن و جهاد برای احقاق حقتان، منتظر چه چیزی هستید، مرگ یا خفت و ذلت؟!».
سخن تاریخی سالار شهیدان، امام آزادگان حضرت حسین بن علی(ع) رساترین کلام در بیان بارزترین اثر و نتیجه حیاتبخش جهاد است، که فرمود: «فَإِنِّي لَا أَرَى الْمَوْتَ إِلَّا سَعَادَةً وَ لَا الْحَيَاةَ مَعَ الظَّالِمِينَ إِلَّا بَرَماً»[۱۶۲]. «در نگاه من مرگ با جهاد، چیزی جز سعادت و نیکروزی نیست و زندگی و سازش با ظالمان نیز جز ننگ چیزی دیگری به حساب نمیآید»[۱۶۳].[۱۶۴]
جهاد و قطع روابط دیپلماتیک
در منطق سیاسی اسلام قطع روابط دیپلماتیک دلیلی بر آغاز جهاد تلقی نمیشود و قطع روابط میتواند دلایلی به جز مخاصمات مسلحانه در بر داشته باشد. چنان که روابط دیپلماتیک نیز خود دلیل روابط صلحآمیز نیست و ممکن است در اثنای جهاد روابط دیپلماتیک با دشمن در حال جنگ به صورت مذاکره با با روشهای دیگر دیپلماتیک آغاز شود و یا با وجود آغاز مخاصمات مسلحانه، روابط دیپلماتیک قبلی همچنان ادامه یابد.
با اصل بودن روابط صلحآمیز در اندیشه سیاسی بینالمللی اسلام، چنین به نظر میرسد که دارالاسلام همواره باید با دولتهایی که در حال جنگ نیست، روابط دیپلماتیک برقرار کند، اما روابط دیپلماتیک از دیدگاه اسلام تنها از حالت صلح ناشی نمیشود، بلکه عامل و عنصر دیگری در این میان وجود دارد که در نوع روابط دیپلماتیک به طور کامل مؤثر است. مسئله مودت و مفهوم سیاسی مقابل آن نشانگر این عامل مؤثر است که بر اساس این عنصر سیاسی ممکن است روابط دیپلماتیک به حداقل خود برسد و یا اصولا منتفی شود بدون آنکه حالت جنگ فیمابین رخ داده و یا ضرورت داشته باشد. برای مثال آیه: ﴿لَا يَنْهَاكُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذِينَ لَمْ يُقَاتِلُوكُمْ...﴾[۱۶۵]. در نظر میگیریم که مبین حالت صلح و مسالمت بین دولت اسلامی (دارالاسلام) و دولتهای غیراسلامی، مصداق آیه (دار الاعتزال) است که روابط مسالمتآمیز تلقی میشود، ولی ممکن است در این میان روابط دیپلماتیک به مفهومی که در حقوق موضوعه آمده برقرار نگردد[۱۶۶].[۱۶۷]
شعار در جهاد
در هنگام جهاد، شایسته است رزمندگان اسلام از شعار و علایمی که نوعی تبلیغات جنگی محسوب میشود، استفاده کنند. شعار در واقع، نشانۀ جبهۀ حق و مبیّن اهداف جهاد است. در جنگ بدر شعار مسلمانان «يَا نَصْرَ اللَّهِ اقْتَرِبْ»، در جنگ احد هم همین شعار بوده، در جنگ با یهودیان بنینضیر «يَا رُوحَ الْقُدُسِ»، در جنگ حنین: «يَا بَنِي عَبْدِ اللَّهِ»، در جنگ احزاب «هُمْ لا يُبْصِرُونَ»، در جریان حدیبیه «أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ» «نَحْنُ عِبَادُ اللَّهِ حَقّاً حَقّاً»، در تبوک «يَا أَحَدُ يَا صَمَدُ»، در جنگ صفین «يَا نَصْرَ اللَّهِ» شعار بوده و شعار امام حسین(ع) در کربلا «يَا مُحَمَّدُ» بوده است.
در دیدگاه اسلام، تبلیغات، بازوی فرهنگی و سیاسی جهاد، محسوب شده، اما با این تفاوت که تبلیغات در جهاد اسلامی، تنها برای فریب دشمن و یا تحریف واقعیتها نیست، هر نوع عملیات پیچیده که به گونههای مختلف، قابل توجیه و تفسیر است، نیاز به تبیین اهداف و ابلاغ مقاصد و تفسیر اعمال دارد. نیکوترین اعمال و شایستهترین رفتار میتواند توسط دشمن مورد تفسیر منفی قرار گیرد، به گونهای که آنها را در قالب بدترین و منفورترین اعمال جلوه دهد. عملیات جنگی و اهداف آنها را به خاطر پیچیدگی آنها و نیز به دلیل امکان سوء استفاده دشمن از تفسیرهای نادرست، نمیتوان رها کرد و از این روست که تبلیغات در جنگ، در حقیقت بخشی از عملیات جنگی محسوب میشود.
دامنۀ عملیات فرهنگی و سیاسی تبلیغات در جنگ تا بدانجا کشیده میشود که از دشمن و حامیان آن و نیز از همرزمان و حامیان دوست فراتر میرود و تمامی عوامل مؤثر در سرنوشت جنگ اعم از عوامل اثرگذار بالفعل و بالقوه را فرا میگیرد و با اذهان عمومی در سطح منطقه و احیانا در سطح بینالمللی، سر و کار پیدا میکند. همانگونه که صلح از اندیشهها و افکار ریشه میگیرد، جنگ نیز ریشه در اندیشهها دارد، بستر عمومی هر دو حالت صلح و جنگ، افکار و اندیشههاست. بیگمان عملیات فرهنگی و سیاسی در اندیشهها بیش از سلاح و عملیات نظامی اثرگذار است.
این ضرورت، در مورد اسلام که دارای اهداف به طور کامل ناهمگون با جلوههای خشونتآمیز جنگ دارد و در سختترین صحنههای جنگی، اصول انسانی و ارزشهای والای فرهنگی را دنبال میکند، بیشتر صدق میکند و اسلام برای رساندن ندای انسانی خود از میان چکاچک سلاحها، به توسل به تبلیغات و سلاح فرهنگی و سیاسی نیاز بیشتری دارد[۱۶۸].[۱۶۹]
غلظت
یکی از مباحث و عناصر مهم در جهاد اسلامی غلظت، خشونت و سختگیری نسبت به دشمن متجاوز است. از جمله تعبیراتی که در قرآن برای بیان اصل پایداری و سختکوشی در جهاد به کار برده شده عبارت غلظت است که در دو آیۀ: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ﴾[۱۷۰] و ﴿وَلْيَجِدُوا فِيكُمْ غِلْظَةً﴾[۱۷۱] به آن تأکید شده است و آن مبیّن نوعی تأکید بر شدت عمل، استقامت، پایمردی، جدیت در جهاد با کفار و به طور کلی در برخورد با دشمنان دین است[۱۷۲].[۱۷۳]
مکلفان به جهاد
در جهاد اسلامی هر مسلمانی نمیتواند شرکت داشته باشد. رزمنده اسلام یا مجاهد، عنوانی است که اشخاصی با داشتن شرایط و خصوصیات لزام واجد آن میشوند. برخی از فقها گفتهاند: بر افراد ضعیف، بیماران و کسانی که فاقد تواناییهای مالی لازم جهت شرکت در جبههها باشند، جهاد واجب نیست.
بهعلاوه تکلیف جهاد از کودکان، زنان، فقرا و مجانین هم ساقط شده است، و برخی از فقها، مستمندان را نیز از جهاد معاف دانستهاند. اما در این مورد دلیل قابل قبولی ارائه نشده است، چون فقر نمیتواند دلیل قانعکنندهای برای عدم شرکت در صحنههای جنگ و ادای فریضه جهاد باشد. اما در مورد عدم شرکت زنان مسئله اجماعی است. به علاوه اسبق بن نباته از حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) روایت کرده که: جهاد هم بر مردان واجب است و هم بر زنان. اما در مورد مردان جهاد به شکل بذل جان و مال در راه خداست و جهاد زنان به صورت تحمل مسائل و مشکلاتی است که به علت جهاد شوهران، به همسران آنها وارد میشود.
فقها همچنین وجوب جهاد بر افراد سالخورده را هم نفی کردهاند، و این امر به جهت عدم توانایی جسمی و هم به لحاظ قاعده نفی حرج است. ظاهراً در این مورد نظر فقها نفی تکلیف است، نه عدم ترخیص؛ زیرا که عمار یاسر در سن نود سالگی و مسلم بن عوسجه در سنی متجاوز از هشتاد سالگی در صحنه نبرد و در کربلا حاضر شده بودند.
ظاهر آیات جهاد حکایت از آن دارد که وجوب جهاد، وجوب کفایی است و این مسئله از ضروریات دین محسوب میشود. بخشی از آیات جهاد به شرح زیر است:
- ﴿فَإِذَا انْسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ وَخُذُوهُمْ وَاحْصُرُوهُمْ وَاقْعُدُوا لَهُمْ كُلَّ مَرْصَدٍ فَإِنْ تَابُوا وَأَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّكَاةَ فَخَلُّوا سَبِيلَهُمْ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ﴾[۱۷۴].
- ﴿قَاتِلُوا الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلَا بِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَلَا يُحَرِّمُونَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلَا يَدِينُونَ دِينَ الْحَقِّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ وَهُمْ صَاغِرُونَ﴾[۱۷۵].
- ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ جَاهِدِ الْكُفَّارَ وَالْمُنَافِقِينَ وَاغْلُظْ عَلَيْهِمْ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ﴾[۱۷۶].
- ﴿وَلَئِنْ أَصَابَكُمْ فَضْلٌ مِنَ اللَّهِ لَيَقُولَنَّ كَأَنْ لَمْ تَكُنْ بَيْنَكُمْ وَبَيْنَهُ مَوَدَّةٌ يَا لَيْتَنِي كُنْتُ مَعَهُمْ فَأَفُوزَ فَوْزًا عَظِيمًا * فَلْيُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يَشْرُونَ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا بِالْآخِرَةِ وَمَنْ يُقَاتِلْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيُقْتَلْ أَوْ يَغْلِبْ فَسَوْفَ نُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا﴾[۱۷۷].
- ﴿الَّذِينَ آمَنُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا﴾[۱۷۸].
- ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى الْقِتَالِ إِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ عِشْرُونَ صَابِرُونَ يَغْلِبُوا مِائَتَيْنِ وَإِنْ يَكُنْ مِنْكُمْ مِائَةٌ يَغْلِبُوا أَلْفًا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَفْقَهُونَ﴾[۱۷۹].
این آیات نشان میدهد که جهاد امری کفایی است، البته اصل در اوامر شرعیه واجب تعیّنی است. اما اگر جهاد در همه موارد واجب عینی باشد، حرج لازم آمده و به ناچار همه مردم جامعه باید کارهای خود را رها کرده لباس رزم بپوشند، و این امر به صلاح جامعه نیست.
از میان فقهایی که جهاد را واجب تعیّنی دانستهاند میتوان از سعید بن مصیب یاد کرد، او به استناد این آیه: ﴿انْفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾[۱۸۰] و یا، ﴿إِلَّا تَنْفِرُوا يُعَذِّبْكُمْ عَذَابًا أَلِيمًا وَيَسْتَبْدِلْ قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلَا تَضُرُّوهُ شَيْئًا وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِي﴾[۱۸۱].
استدلال میکند که جهاد واجب تعینی است، سعید بن مصیب، به بعضی روایات هم استناد کرده است، از جمله این حدیث نبوی که: «مَنْ مَاتَ وَلَمْ يَغْزُ وَلَمْ يُحَدِّثْ نَفْسَهُ بِالْغَزْوِ مَاتَ عَلَى شُعْبَةٍ مِنَ النِّفَاقِ»؛ «کسی که از دنیا برود، در حالتی که نجنگیده و خیالی هم برای شرکت در جنگ نداشته است، چنین فردی در دلش بخشی از نفاق را داشته است».
سعید بن مصیب بر اساس این روایات استدلال میکند که جهاد واجب عینی است و بنابراین برای همه افراد واجب تعینی است و نمیتوان آن را کفایی تلقی کرد. فقها در پاسخ به این نظریه گفتهاند، که آیه ۱۲۳ از سوره بقره و آیه ۴۱ از سوره توبه دلالت بر کفایی بودن جهاد دارد. واضح است که حکم الهی آن نیست که همه مؤلفان بهطور کامل به یکباره باید برای جنگیدن به راه افتاده و امور روزمره و زندگانی اجتماعی در جامعه اسلامی را به فراموشی سپارند، این نکته در حدیثی از امیرالمؤمنین(ع) هم تصریح شده که: «در عین آنکه جهاد بر همه مؤمنین واجب است اما اگر مسلمانان به قدر کافی آمادگی حضور در صحنههای نبرد را یافتند، تکلیفی بر بقیه نبوده و کفایت خواهد کرد».
در کتاب مستدرک[۱۸۲] آمده است که این امر (شرکت همه مؤمنان در جهاد)، اختصاص به زمان رسول اکرم(ص) دارد؛ زیرا اگر تعدادی در جهاد شرکت نمیکردند، با توجه به کمبود نفرات مسلمان و ازدیاد نیروهای کفر، مشکلاتی به وجود میآمد، از اینرو بر همه مؤمنان واجب بود در صحنههای نبرد حاضر شوند[۱۸۳].[۱۸۴]
پرسش مستقیم
منابع
- نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم
- فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی
- ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی
- شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام
- مهدوی و کاظمی، کلیات فقه سیاسی
- عمید زنجانی و موسیزاده، بایستههای فقه سیاسی
- قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶
- عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۱
- عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲
پانویس
- ↑ ﴿أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَى نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ﴾ «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل میشود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیدهاند و بیگمان خداوند بر یاری آنان تواناست» سوره حج، آیه ۳۹.
- ↑ ﴿وَلَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ فَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾ «و بیگمان خداوند در “بدر” شما را با آنکه ناتوان بودید یاری کرد پس، از خداوند پروا کنید، باشد که سپاس گزارید» سوره آل عمران، آیه ۱۲۳.
- ↑ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص۸۴.
- ↑ لغتنامه دهخدا، ج۵، ص۷۹۲۰؛ ریاض المسائل، ج۷، ص۴۶۱؛ فقه القرآن، ج۱، ص۳۲۸.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ج۳، ص۱۳۵.
- ↑ بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژهنامه، ص۸۰۹.
- ↑ احمد بن یوسف سمین حلبی، عمدة الحفاظ، ج۱، ص۴۰۵.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۲، ص۱۲۸.
- ↑ ﴿وَقَاتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ الَّذِينَ يُقَاتِلُونَكُمْ وَلَا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ﴾ «و در راه خداوند با آنان که با شما جنگ میکنند، جنگ کنید اما تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست نمیدارد» سوره بقره، آیه ۱۹۰؛ ریاض المسائل، ج۷، ص۴۴۱؛ شرح لمعه، ج۲، ص۳۸۰؛ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳.
- ↑ و شرعا... فهو بذل النفس و المال لإعلاء كلمة الإسلام و إقامة شعائر الإيمان (سیوری حلی، کنزالعرفان فی فقه القرآن، ج۱، ص۳۴۰).
- ↑ «خداوند جهادگران به جان و مال را بر جهادگریزان به پایگاهی (والا) برتری بخشیده است» سوره نساء، آیه ۹۵.
- ↑ مسعود انصاری، جهاد، دانشنامه قرآن و قرآنپژوهی، ج۱، ص۸۶۵-۸۶۷.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص۷۴؛ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۲۱۳-۲۱۴؛ مهدوی و کاظمی، کلیات فقه سیاسی، ص۱۱۰.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص۷۴.
- ↑ شرح لمعة، ج۱، ص۲۵۵.
- ↑ شرح لمعه، ج۱، ص۲۵۵.
- ↑ تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۸۵؛ شرح لمعه، ج۱، ص۲۵۵.
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص۳۶۷.
- ↑ ﴿الَّذِينَ آمَنُوا وَهَاجَرُوا وَجَاهَدُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ﴾؛ «آنان که ایمان آوردهاند و هجرت کردهاند و در راه خداوند با مال و جان خود، جهاد ورزیدهاند، نزد خداوند بلند پایگاهترند و آنانند که رستگارند» سوره توبه، آیه ۲۰.
- ↑ فروتن، اباصلت، مرادی، علی اصغر، واژهنامه فقه سیاسی، ص۷۴.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۲، ص۱۲۸.
- ↑ علیاکبر آقابخشی و مینو افشاریراد، فرهنگ علوم سیاسی، ص۲۲۱.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۲۱۳-۲۱۴.
- ↑ کشف الغطاء، کتاب جهاد، باب اول، مبحث اول، چ سنگی (بدون شماره صفحه).
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی و موسیزاده، ابراهیم، بایستههای فقه سیاسی، ص۲۳۱.
- ↑ کشف الغطاء، کتاب جهاد، باب اول، مبحث اول، چ سنگی (بدون شماره صفحه).
- ↑ برای مطالعه بیشتر ر. ک: فقه سیاسی، ج۵، ص۳۴۰-۳۶۰.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی و موسیزاده، ابراهیم، بایستههای فقه سیاسی، ص۲۳۱؛ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص۳۶۹.
- ↑ ر. ک: جامع الاحادیث، ج۱۳، ص۱۱۶؛ الاسیر، ص۲۷.
- ↑ جامع الاحادیث، ج۱۳، ص۱۱۶.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۰۶.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی و موسیزاده، ابراهیم، بایستههای فقه سیاسی، ص۲۳۴-۲۳۹.
- ↑ تبصرة المتعلمین فی أحکام الدین، ص۷۹.
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص۳۶۹.
- ↑ الفقه علی آراء فقهاء الاسلام، ص۸۷، باب الجهاد.
- ↑ جامع عباسی، ص۱۵۳ و ۱۵۵ و نیز ر. ک: تبصرة المتعلمین، ص۸۰.
- ↑ جامع عباسی، ص۱۵۳.
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص۳۷۴.
- ↑ قدردان قراملکی، محمد حسن، مقاله «جهاد»، دانشنامه امام علی ج۶، ص۴۳۵.
- ↑ فقیهان شیعه و سنی با استفاده از آیات متعدد قرآن در موضوع جهاد، کتاب مستقلی با عنوان “کتاب الجهاد” یا “کتاب السِیَر” به عناوین قطور فقه افزوده و در آن اقسام جهاد با مشرکان، جهاد ابتدایی، جهاد دفاعی، جهاد آزادیبخش، جهاد با اهل کتاب و بُغات، احکامِ جهاد، صلح و آتشبس، چگونگی برخورد با اسیران جنگی، مجروحان و کشتگان در میدان جنگ، احکام شهید، فرار از میدان جنگ، گروههای مستثنای از جنگ، تعیین تکلیف غنائم جنگی، عقد صلح، امان، عقد ذمّه، و دهها مسئله دیگر را تشریح کردهاند.
- ↑ برای نمونه ر.ک: میرزای قمی، جامع الشتات، کتاب الجهاد؛ کاشف الغطاء، کشف الغطاء، کتاب الجهاد؛ (جهادیه فتاوای جهادیه علما و مراجع عظام در جنگ جهانی اول)، به کوشش کاووسی و صالحی.
- ↑ ورعی، سید جواد، درسنامه فقه سیاسی، ص۸۴.
- ↑ «و آن (قرآن) را راستین فرو فرستادهایم و راستین فرود آمده است و تو را جز نویدبخش و بیمدهنده نفرستادهایم» سوره اسراء، آیه ۱۰۵.
- ↑ «پس پند بده که تنها تو پند دهندهای * تو بر آنان چیره نیستی» سوره غاشیه، آیه ۲۱-۲۲.
- ↑ «(مردم را) به راه پروردگارت با حکمت و پند نیکو فرا خوان و با آنان با روشی که بهتر باشد چالش ورز! بیگمان پروردگارت به آن کس که راه وی را گم کرده داناتر است و او به رهیافتگان داناتر است» سوره نحل، آیه ۱۲۵.
- ↑ ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِي حَاجَّ إِبْرَاهِيمَ فِي رَبِّهِ أَنْ آتَاهُ اللَّهُ الْمُلْكَ إِذْ قَالَ إِبْرَاهِيمُ رَبِّيَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ قَالَ أَنَا أُحْيِي وَأُمِيتُ قَالَ إِبْرَاهِيمُ فَإِنَّ اللَّهَ يَأْتِي بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِي كَفَرَ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ﴾ «آیا در (کار) آن کس ننگریستهای که از (غرور) اینکه خداوند به او پادشاهی داده بود با ابراهیم درباره پروردگارش چون و چرا کرد آنگاه که ابراهیم گفت: پروردگار من آن است که زنده میکند و میمیراند، او گفت: من (نیز) زنده میدارم و میمیرانم، ابراهیم گفت: خداوند آفتاب را از خاور فرا میآورد، تو آن را از باختر برآور؛ و آن کافر درماند؛ و خداوند گروه ستمکاران را رهنمون نمیگردد» سوره بقره، آیه ۲۵۸.
- ↑ شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، ص۳۶۱-۳۶۷.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲، ص۳.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲، ص۳.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۴.
- ↑ حقوق مخاصمات مسلحانه، ج۱، ص۱۰.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۳.
- ↑ «و پاسداران حدود خداوندند» سوره توبه، آیه ۱۱۲.
- ↑ فقه سیاسی، ج۵، ص۲۰۴-۲۰۸.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۱، ص۶۱۹.
- ↑ فقه سیاسی، ج۶، ص۳۵-۳۸.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۱، ص۶۲۰.
- ↑ کتاب جهاد، باب اول، مبحث اول.
- ↑ فقه سیاسی، ج۵، ص۲۸۳ -۲۸۴ و ۳۵۶-۳۵۴.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۱، ص۶۲۲.
- ↑ «چون با انبوه کافران رویاروی شدید از آنان واپس مگریزید!» سوره انفال، آیه ۱۵.
- ↑ الاسیر، ص۲۸.
- ↑ «بر هیچ پیامبری روا نیست که اسیرانی داشته باشد تا (آنگاه که) در (سر) زمین (خویش دشمن را) از توان بیندازد» سوره انفال، آیه ۶۷.
- ↑ نیل الاوطار، ج۷، ص۲۳۰؛ مجمع الزوائد، ج۵، ص۳۰۴.
- ↑ «و سستی نورزید و اندوهگین مباشید که شما برترید» سوره آل عمران، آیه ۱۳۹.
- ↑ جامع الاحادیث الشیعه، ج۱۳، ص۱۱۶؛ سنن بیهقی، ج۶، ص۵۹؛ کنزالعمال، ج۴، ص۲۳۳؛ شرح ابن ابی الحدید، ج۴، ص۳۳۱ و ج۳، ص۳۶۵ و ۴۰۴.
- ↑ فقه سیاسی، ج۶، ص۳۸-۳۹.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۱، ص۶۲۳.
- ↑ فقه سیاسی، ج۵، ص۲۲۹.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۱، ص۶۲۳.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۸؛ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۰۱؛ کنزالعمال، ج۲، ص۳۱۹ و نیل الاوطار، ج۷، ص۲۴۶.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۸؛ سنن ابی داود، ج۳، ص۵۲؛ سنن بیهقی، ج۹، ص۹۰.
- ↑ شرح مسلم ج۱۲، ص۴۸ و، ج۸، ص۴۷۸.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۷۳؛ جامع المقاصد، ج۳، ص۳۸۵.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۸؛ نیل الاوطار، ج۷، ص۲۰۱.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۸؛ سنن ابیداود، ج۳، ص۵۲.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۸؛ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۷۶-۷۷.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۸؛ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۷۶-۷۷.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۸؛ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۷۶-۷۷.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۸؛ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۷۶-۷۷.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۷۶ و ۷۷؛ سنن بیهقی، ج۹، ص۹۰؛ سنن ابی داود، ج۳، ص۵۲.
- ↑ سنن بیهقی، ج۹، ص۹۱.
- ↑ «مشرکان را هر جا یافتید» سوره توبه، آیه ۵.
- ↑ «به کسانی که بر آنها جنگ تحمیل میشود اجازه (ی جهاد) داده شد زیرا ستم دیدهاند» سوره حج، آیه ۳۹.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۷۷.
- ↑ آثار الحرب فی الاسلام، ص۴۹۷.
- ↑ الام، ج۴، ص۱۵۷.
- ↑ مجمع الزوائد، ج۵، ص۳۱۴.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۷۷؛ المبسوط، ج۱۰، ص۲۹؛ فتح القدیر، ج۴، ص۴۹۰؛ المغنی، ج۸، ص۴۷۷؛ السیاسة الشرعیه، ص۱۲۳.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۷۷؛ المبسوط، ج۱۰، ص۲۹؛ فتح القدیر، ج۴، ص۴۹۰؛ المغنی، ج۸، ص۴۷۷؛ السیاسة الشرعیه، ص۱۲۳.
- ↑ البدایع، ج۷، ص۱۰۱؛ بدایة المجتهد، ج۱، ص۳۷۱؛ البحر الزخار، ج۵، ص۳۹۷.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۱۲.
- ↑ فقه سیاسی، ج۵، ص۱۸۰-۱۷۵.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۱، ص۶۲۴.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۶۸؛ جامعالمقاصد، ج۳، ص۳۸۵.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۶۸؛ جامعالمقاصد، ج۳، ص۳۸۵.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۱۴ و ۱۵.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۶ و ۶۷.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۶ و ۶۷.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۶ و ۶۷.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۶۸.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۶۸.
- ↑ جامعالمقاصد، ج۳، ص۳۸۵.
- ↑ جامعالمقاصد، ج۳، ص۳۸۵.
- ↑ «و تجاوز نکنید» سوره بقره، آیه ۱۹۰.
- ↑ المبسوط، ج۱۰، ص۶۴؛ البحر الرائق، ج۵، ص۷۶؛ منح الجلیل، ج۱، ص۷۰۶؛ الام، ج۴، ص۱۱۹.
- ↑ «پس هر کس بر شما ستم روا داشت همانگونه که با شما ستم روا داشته است با وی ستم روا دارید، و از خداوند پروا کنید» سوره بقره، آیه ۱۹۴.
- ↑ فقه سیاسی، ج۵، ص۱۶۹-۱۷۵.
- ↑ فقه سیاسی، ج۵، ص۱۷۵-۱۶۹.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۱، ص۶۲۸.
- ↑ «پس هر کس بر شما ستم روا داشت همانگونه که با شما ستم روا داشته است با وی ستم روا دارید» سوره بقره، آیه ۱۹۴.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۲.
- ↑ نهج البلاغه، نامه ۱۴؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۶۹ و ۷۲.
- ↑ فروع کافی، ج۱، ص۳۳۴ و ۳۳۵؛ تهذیب، ج۲، ص۴۸؛ ج۶، ص۱۳۸؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۳ و۴۶.
- ↑ سنن بیهقی، ج۹، ص۷۹-۸۰، به نقل از جواهر الکلام، ج۲۱، ص۸۲.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۸۲.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۷۰.
- ↑ فروع کافی، ج۱، ص۳۳۹.
- ↑ فقه سیاسی، ج۵، ص۱۵۶-۱۵۸.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۱، ص۶۳۰.
- ↑ فقه سیاسی، ج۵، ص۲۰۳، ۲۱۰، ۲۳۴ و ۲۸۴.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۱، ص۶۴۸.
- ↑ «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید» سوره انفال، آیه ۶۰.
- ↑ «و هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمیگشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۱۶۴.
- ↑ «و من آن نیم که گمراهکنندگان را یاور گیرم» سوره کهف، آیه ۵۱.
- ↑ «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد» سوره هود، آیه ۱۱۳.
- ↑ سنن بیهقی، ج۹، ص۳۷.
- ↑ فقه سیاسی، ج۵، ص۲۲۷-۲۲۹.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۱، ص۶۵۳.
- ↑ فروع کافی، ج۱، ص۳۲۷؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۷.
- ↑ کنزالعمال، ج۲، ص۲۴۳.
- ↑ «کیست که گستره (فرمانفرمایی) هر چیز در کف اوست و او پناه میدهد» سوره مؤمنون، آیه ۸۸.
- ↑ کنزالعمال، ج۲، ص۲۴۳.
- ↑ «بگو هیچگاه جز آنچه خداوند برای ما مقرّر داشته است به ما نمیرسد، او سرور ماست» سوره توبه، آیه ۵۱.
- ↑ «و یاری جز از سوی خداوند نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۲۶.
- ↑ نهج البلاغه، خ ۲۷.
- ↑ بحارالانوار، ج۷۱، ص۱۳۷؛ کنز العمال، ج۳، ص۱۰۳.
- ↑ «کسانی که مردم به آنان گفتند: مردم در برابر شما همداستان شدهاند، از آنها پروا کنید! اما بر ایمانشان افزود و گفتند: خداوند ما را بس و او کارسازی نیکوست» سوره آل عمران، آیه ۱۷۳.
- ↑ فقه سیاسی، ج۵، ص۳۸۸-۳۸۵.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۱، ص۶۵۵.
- ↑ «همانا خداوند از مؤمنان، خودشان و داراییهاشان را خریده است در برابر اینکه بهشت از آن آنها باشد؛ در راه خداوند کارزار میکنند، میکشند و کشته میشوند بنا به وعدهای راستین که بر عهده او در تورات و انجیل و قرآن است و وفادارتر از خداوند به پیمان خویش کیست؟ پس به داد و ستدی که کردهاید شاد باشید و آن است که رستگاری سترگ است» سوره توبه، آیه ۱۱۱.
- ↑ صحیح بخاری، ج۴، ص۲۴؛ مسند احمد بن حنبل، ج۴، ص۳۹۲؛ الجهاد و السیر من فتح الباری، ص۴۶.
- ↑ بحارالانوار، ج۶۷، ص۲۱۲.
- ↑ فقه سیاسی، ج۵، ص۳۸۱-۳۸۴.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۱، ص۶۵۷.
- ↑ «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید» سوره انفال، آیه ۶۰.
- ↑ «و به ستمگران مگرایید» سوره هود، آیه ۱۱۳.
- ↑ «و هر کس از شما آنان را دوست بگیرد از آنان است» سوره مائده، آیه ۵۱.
- ↑ «و هرگز خداوند برای کافران به زیان مؤمنان راهی نمیگشاید» سوره نساء، آیه ۱۴۱.
- ↑ فقه سیاسی، ج۵، ص۲۳۱-۲۳۲.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۱، ص۶۵۸.
- ↑ الجهاد و السیر من فتح الباری، ص۴۶؛ صحیح بخاری، ج۴، ص۲۴.
- ↑ الجهاد و السیر من فتح الباری، ص۶۵؛ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۵.
- ↑ الجهاد و السیر من فتح الباری، ص۶۵.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۲۷.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۹.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۹.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۹.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۵۳.
- ↑ نهج البلاغه، خطبه ۱۸۰.
- ↑ اللهوف، ص۳۳؛ تحف العقول، ص۱۷۶؛ تاریخ طبری، ج۶، ص۲۲۹.
- ↑ فقه سیاسی، ج۵، ص۳۷۳-۳۷۶.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۱، ص۶۵۹.
- ↑ «خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با آنان که با شما در کار دین جنگ نکردهاند و شما را از خانههایتان بیرون نراندهاند باز نمیدارد» سوره ممتحنه، آیه ۸.
- ↑ فقه سیاسی، ج۵، ص۲۲۶.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۱، ص۶۶۰.
- ↑ فقه سیاسی، ج۶، ص۳۰-۳۱.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص۱۶۰.
- ↑ «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳.
- ↑ «و باید در شما صلابت بیابند» سوره توبه، آیه ۱۲۳.
- ↑ فقه سیاسی، ج۶، ص۵۰.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص۲۷۳.
- ↑ «و چون ماههای حرام به پایان رسید مشرکان را هر جا یافتید بکشید و دستگیرشان کنید و به محاصره درآورید و در هر کمینگاهی به کمین آنان.بنشینید؛ و اگر توبه کردند و نماز برپا داشتند و زکات دادند آزادشان بگذارید که بیگمان خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۵.
- ↑ «با آن دسته از اهل کتاب که به خداوند و به روز بازپسین ایمان نمیآورند و آنچه را خداوند و پیامبرش حرام کردهاند حرام نمیدانند و به دین حق نمیگروند جنگ کنید تا به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.
- ↑ «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر و جایگاهشان دوزخ است و (این) پایانه، بد است» سوره توبه، آیه ۷۳.
- ↑ «و اگر بخششی از خداوند به شما رسد- چنان که گویی شما را با او دوستی در میان نبوده است - میگوید: کاش من نیز با آنان (همراه) میبودم تا به رستگاری سترگی میرسیدم! * آری، کسانی باید در راه خدا نبرد کنند که زندگی این جهان را به جهان واپسین میفروشند و هر که در راه خداوند نبرد کند چه کشته شود و چه پیروز گردد زودا که به او پاداشی سترگ ارزانی داریم» سوره نساء، آیه ۷۳-۷۴
- ↑ «مؤمنان در راه خداوند جنگ میکنند و کافران در راه طاغوت پس با یاران شیطان کارزار کنید که نیرنگ شیطان، سست است» سوره نساء، آیه ۷۶.
- ↑ «ای پیامبر! مؤمنان را به کارزار برانگیز، اگر از شما بیست تن شکیبا باشند بر دویست تن پیروز میگردند و اگر از شما صد تن باشند بر هزار تن از کافران پیروز میشوند زیرا آنان گروهی هستند که درنمییابند» سوره انفال، آیه ۶۵.
- ↑ «سبکبار و گرانبار رهسپار شوید و با مال و جانتان در راه خداوند جهاد کنید؛ این، اگر بدانید برای شما بهتر است» سوره توبه، آیه ۴۱.
- ↑ «اگر رهسپار نگردید (خداوند) شما را به عذابی دردناک دچار میکند و قومی دیگر را به جای شما میآورد و شما هیچ زیانی به او نمیتوانید رساند و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره توبه، آیه ۳۹.
- ↑ وسائل الشیعه، کتاب جهاد، ج۹، ص۴۸.
- ↑ فقه سیاسی، ج۵، ص۲۴۴ – ۲۴۱.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص۶۱۴.